شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

انتخابات آینده اسرائیل آنچه ثابت می ماند


۱ اگرچه تحلیل تحولات داخلی اسرائیل و جناح بندیهای درونی آن عنوانی ثابت در محافل فكری و سیاسی منطقه ای و بین المللی محسوب می گردد اما همواره همزمان با نزدیك شدن انتخابات كنست موجی از تحلیل ها و گمانه زنیها در این خصوص همه این محافل را دربرمی گیرد. بسیاری از این تحلیل ها با تمركز بر شكافهای درونی جامعه و سیاست اسرائیل و اختلافهای میان جناحهای سیاسی این رژیم تصویری عمدتاً غیرمنطبق بر واقع ارائه نموده، مبتنی بر آن نسخه های تجویزی خاصی نیز برای بازیگران فلسطینی و منطقه ای ارائه می نمایند. سئوال اساسی این یادداشت تعیین حد واقعی شكافهای سیاسی موجود جامعه و حكومت اسرائیل است. سئوالی كه تا بدرستی و بر اساس واقعیتهای موجود پاسخ داده نشود امكان ارائه هرگونه تصوری از راهكارهای ضروری كه می بایست توسط سایر بازیگران منطقه ای در پیش گرفته شود را غیرممكن یا حداقل غیرواقعی می نماید.
۲ در اسرائیل در طی چند دهه اخیر شواهدی از چهار شكاف عمده سیاسی و اجتماعی مشاهده شده است: شكاف اجتماعی و نژادی مبتنی بر ریشه های نژادی و جغرافیایی ساكنان اسرائیل یا به عبارتی شرقی (سفاردی: یهودیان شرقی تبار) و غربی (اشكنازی: یهودیان غربی تبار)، شكاف دینی دین و دولت یا دینی و سكولار یا بعبارتی نوع و چگونگی رابطه دین یهود با دولت اسرائیل و بالاخره شكاف سیاسی جنگ و صلح یا به عبارتی چگونگی تعامل با مسئله فلسطین و منازعه با فلسطینیان و كشورهای عربی و اسلامی منطقه. اضافه بر این سه شكاف عمده یك شكاف به لحاظ زمانی متقدم تر نیز وجود دارد كه شكاف اقتصادی میان چپ و راست یا فرودستان و فرادستان است كه راست و چپ فعلی اسرائیل همانند سایر نقاط جهان در ابتدا بر حول محور این شكاف و به معنای عمدتاً اقتصادی آن شكل گرفته اند اما به مرور زمان از این مفهوم عبور نموده و یا تداخل شكافهای دیگر و تحولات اقتصادی اسرائیل، مفاهیم سنتی خود را از دست داده و دچار تغییر بنیانی شده اند.
۳ چیدمان احزاب و گروههای اسرائیلی حول محور این شكافها در گذر زمان دچار تغییر و تحول تدریجی شده و واقعیتی سیال به خود گرفته است اما حزب كار در بیشتر اوقات نمایندگی جریان عمدتاً سكولار (در شكاف دین و دولت) و اشكنازی (در شكاف شرقی و غربی) را به عهده داشته و حزب لیكود نیز عملاً در سالهای گذشته عمدتاً جریان دینی و سفاردی اسرائیل را نمایندگی نموده است. این البته به این معنا نیست كه لیكود حزبی دینی است یا حزبی تأسیس شده توسط شرقی تباران اسرائیل می باشد بلكه برعكس رهبران این حزب نیز همانند حزب كار عمدتاً غربی تبار و در عین حال سكولار بوده اند و این حزب در اساس حزبی سكولار و اشكنازی است. اما در جریان تحولات واقعی قدرت در اسرائیل نمایندگی اكثریت اقشار اجتماعی شرقی تبار و غیرسكولار را در ساخت سیاسی اسرائیل به عهده گرفته است. این روند در سالهای اخیر با دو تحول عمده بروز ستاره رهبران شرقی تبار در حزب كار و به عنوان نمونه عمید پرتز رهبر فعلی كار كه شرقی و مراكشی تبار است از یكسو و رشد قدرت احزاب مذهبی و انتقال بخشی از نمایندگی جریانهای اجتماعی دینی از لیكود به سمت این احزاب همراه شده اما هنوز نتوانسته است در چارچوب اصلی صورتبندی فوق تغییر جدی ایجاد نماید. اگرچه با ظهور حزب كادیما بازی دو حزبی سابق به سه حزبی تبدیل شده است.
۴ در زمینه شكاف سیاسی جنگ و صلح این صورتبندی از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. در ادبیات سیاسی ۳ - ۲ دهه اخیر جهان از حزب كار و جریان چپ اسرائیل به صورت سنتی به عنوان جریان میانه رو و صلح طلب و از حزب لیكود به عنوان جریان تندرو و جنگ طلب نامبرده شده است. این صورتبندی اگرچه از جهاتی واقعی بنظر می رسد اما با سئوالهای اساسی نیز همراه است: اولاً این احزاب كارگری اسرائیل بوده اند كه رژیم صهیونیستی را با كاربرد تمامی ابزارها از جمله ترور، خشونت و جنگ در سرزمین فلسطینیان بنا نهادند و از این نظر سابقه جنگ طلبی آنها از جریان راست و لیكود قدیمی تر و به یك معنا اصیل تر هستند. دوم اینكه همه جنگهای به اصطلاح عربی اسرائیلی در دوران حاكمیت چپ ها در اسرائیل اتفاق افتاده به استثناء جنگ چهارم كه در دهه ۱۹۷۰ و در زمان حضور قدرتمند جریان راست و لیكود در اسرائیل اتفاق افتاده است. سوم اینكه اگرچه حزب كار در دوران رابین قرار داد صلح اوسلو را با ساف امضاء نمود اما همین حزب در دوران باراك در كمپ دیوید دوم با عدم پذیرش حقوق حداقلی فلسطینیان به عنوان هزینه صلح عملاً زمینه شكست مذاكرات و دور جدیدی از درگیری ها در قالب انتفاضه الاقصی را پدید آورد. از سوی دیگر صلح اسرائیل با مصر به عنوان مهمترین كشور عربی در دوران حاكمیت بگین و لیكود در اسرائیل اتفاق افتاده است. با توجه به این واقعیتها به نظر می رسد برای تحلیل دقیق تر تحولات اسرائیل صورتبندی كلیشه ای و دوگانه صلح و جنگ برای ترسیم جبهه بندی سیاسی دو جناح اصلی اسرائیل كارآمد و كافی نباشد؛ مگر اینكه بخواهیم از صلح و جنگ معانی دیگری بجز معنای مصطلح فعلی آن استنباط نمائیم كه این نیز ظاهراً منطقی نیست. پس راه دیگری باید اندیشیده شود.
۵ در حال حاضر سه حزب عمده سیاسی در اسرائیل مشاهده می شود: نخست حزب كادیما كه تصور می رفت با توجه به محوریت شارون در شكل گیری آن با بیماری و حذف وی از صحنه سیاست اسرائیل ستاره اقبال این حزب نیز افول نماید اما بر اساس مجموعه نظرسنجی های یكماهه اخیر همچنان موقعیت خود را حفظ نموده و با كسب كمتر از یك سوم كرسی ها، حزب نخست كنست آینده خواهد بود. مطابق دیدگاه این حزب و بنیانگذار آن شارون، چون امكان استمرار وضعیت فعلی و جنگ فرسایشی با فلسطینی ها وجود ندارد و از طرفی هیچ جریان عمده و مؤثر فلسطینی حاضر نیست نسخه صلح را آنگونه كه اسرائیل می خواهد بپذیرد پس چاره ای جز اعمال خواست اسرائیل از صلح و تحمیل راه حل یكجانبه وجود ندارد. بر این اساس می بایست با عقب نشینی نهائی از غزه و بخشهایی از كرانه باختری (حداكثر ۵۰ درصد آن) حاكمیت اسرائیل بر مابقی اراضی اشغالی ۱۹۶۷ در كرانه بطور یكجانبه اعلام و به عنوان امر واقع به طرف فلسطینی و منطقه و جهان تحمیل شود.
۶ اما دو حزب سنتی به اصطلاح راست و چپ اسرائیل یعنی لیكود و كار در این زمینه چه برنامه ای دارندی عمیر پرتز و حزب كار اگرچه در زمینه غیرممكن بودن استمرار رویاروئی فرسایشی با فلسطینیان با كادیما هم رأی هستند اما معتقدند با لحاظ مجموعه شرائط بیرونی، توقف مذاكرات صلح به سود اسرائیل نبوده و می توان به موازات پی گیری مذاكرات صلح به سیاست تحمیل امر واقع نیز ادامه داد.
حزب لیكود و رهبر آن نتانیاهو با هر دو مدعای كادیما (عدم امكان استمرار رویاروئی با فلسطینیان و عدم وجود طرف مذاكره كننده فلسطینی) همراه بوده اما بر این باور است كه اجرای برنامه های كادیما مستلزم عقب نشینی از برخی مناطق اراضی اشغالی ۱۹۶۷ است و این تحول همانگونه كه در نمونه غزه مشاهده شد می تواند از سوی فلسطینیان به پیروزی مقاومت تعبیر شده و با تحریك اشتهای آنان به تقویت طرفداران مقاومت در میان فلسطینی ها منجر شود. امری كه اینك با پیروزی جنبش حماس در انتخابات اخیر مجلس قانونگذاری عملاً نیز خود را نشان داده است. راه حل از نظر این جریان نهائی ننمودن مرزهای اسرائیل به موازات تحمیل امر واقع و در نهایت تحمیل نسخه های اسرائیلی به فلسطینیان در مذاكرات آینده می باشد.
۷ اگر ظواهر متفاوت برنامه های سیاسی احزاب اسرائیل در بحث نحوه تعامل با مسئله فلسطین به كناری نهاده شود جوهر برنامه های این احزاب حداقل در این زمینه بخصوص چندان متفاوت از یكدیگر نخواهد بود. این قرائت اگرچه در نگاه نخست شاید برخلاف تصورات رایج تلقی شود اما مبتنی بر تحلیلی پایه ای تر از واقعیت های صحنه فلسطین است: اسرائیل با اشغال سرزمین فلسطین و آواره نمودن صدها هزار نفر از ساكنان اصلی ( اكنون حدود۵ میلیون آواره) این سرزمین پدید آمده و در درون خود با یك تناقض فكری، سیاسی و فلسفی بزرگ مواجه است: آیا پذیرش حق حاكمیت فلسطینیان بر پاره ای از این كل (فلسطین تاریخی) به پذیرش خودبخودی حق فلسطینیان در حاكمیت بر مابقی این سرزمین و تكرار تجربه سیطره تدریجی بر فلسطین این بار البته از سوی طرف دیگر منازعه یعنی فلسطینیان منجر نخواهد شدی تحلیل این تناقض و تبعات بنیانی آن بر سیاست و حكومت اسرائیل و صورتبندی شكاف سیاسی جنگ و صلح و احزاب این رژیم فرصتی دیگر می طلبد اما تا این موضوع در بررسی سیاستهای اسرائیل لحاظ نشود قرائت های تحلیلی شكل واقعی به خود نخواهد گرفت. از این رو هر كدام از احزاب اسرائیل در این انتخابات پیروز شوند در زمینه تلاش برای تحمیل برنامه های مشترك فوق بر فلسطینیان تأثیر اساسی نخواهد گذاشت. اگرچه در تاكتیك های اعمال این هدف همانگونه كه آوردیم میان آنها تفاوت هایی وجود دارد.

حسین انصاری
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید