پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


شاعر دهقانی، مخالف مدرنیته و جهان‌وطنی!


شاعر دهقانی، مخالف مدرنیته و جهان‌وطنی!
در عکسی از سال ۱۹۶۲، درحالی‌که رابرت فراست (Robert Frost: ۱۸۷۳-۱۹۶۳)، شاعر دهقانی یا شاعر مزرعه‌داران (؟) آمریکایی، درحال شعرخوانی است، جان اف کندی، رئیس‌جمهور تازه انتخاب‌شده‌ی آن‌زمان هم در پای تریبون در میان سایر نمایندگان دمکرات نشسته و افتخار می‌کند که در مراسم سوگندخوری ریاست‌جمهوری‌اش، شاعر ملی قرن بیستم آمریکا شرکت دارد.
رابرت فراست، خلاف دو شاعر دیگر یعنی «ازرا پاوند» و «الیوت»، نه‌تنها مخالف جهان‌وطنی شاعر، بلکه ضدمدرنیته نیز بود و می‌گفت که شعر مدرن سرودن، مانند بازی تنیس روی زمین بدون تور است. و برای این‌که منتقدان ادبی او را به حال خود بگذارند و دست از سرش بردارند، درباره‌ی اشعارش گفته بود که: «طنز، مناسب‌ترین نوع بزدلی است و شعر، لحظه‌ای در جنون توقف‌کردن است». به این‌دلیل شعر او هیچ‌گاه موضوعی برای کار منتقدان نشد و نظر آن‌هارا جلب نکرد یا تحریک ننمود. برای «شلی»، شاعر انگلیسی گفته بود که شاعران، قانون‌گذاران به‌رسمیت شناخته نشده‌ی زمان خود هستند.
فراست تنها شاعر آمریکایی است که تیراژ فروش کتاب‌های شعرش حتا بیش از تیراژ رمان‌های به‌فروش‌رفته‌ی سرگرم‌کننده‌ی آن زمان شد. او خود را شاعر تمام اقشار مردم آمریکا می‌دانست. وی چهار بار جایزه‌ی «پولیتزر» را از آن خود کرد و ۴۴ بار دکترای افتخاری از دانشگاه‌های مختلف گرفت. (پاره‌ای از ماها هم، ماه‌ها است که هشت‌شان گرو هفت‌شان است!). اشعار او ده‌ها سال است که به‌صورت جملات قصار بین مردم، دهان به دهان و سینه به سینه می‌گردند.
در پاسخ به دیگران که شعر او را رئالیست نامیدند، نوشت که: «دو نوع رئالیسم وجود دارد: یکی این‌که انسان سیب‌زمینی را تمیز نشده و با پوست و گل به مهمان‌ها تعارف کند تا دیگران ببینند که آن‌ها واقعی و اصیل هستند، و دیگری آن‌ها را تمیز می‌کند و سپس به مردم تعارف می‌کند. درنظر من، هنر باید موجب نظافت ناپاکی‌های زندگی گردد تا فرم و ظاهر آن آشکار شود.»
او خود را نیمی شاعر، نیمی کشاورز، و نیمی معلم می‌دانست. منتقدی درباره‌ی او نوشت که اشعارش انقلابی هستند، چون او از شعاردادن و سخن‌سرایی‌های پرمدعا، پرهیز می‌کند، یعنی آن‌ها آتش و شدت آرام و خموش احساسات انسانی را نشان می‌دهند.
فراست کوشید تا زبان عامیانه‌ی دوستان و همسایگان را وارد شعر کند. امروزه اشعار او را آثاری مردمی و رئالیستی در جامعه‌ی کشاورزان شرق آمریکا به‌شمار می‌آورند. شاعر در نظر فراست یعنی کسی که زندگی را شرح دهد، چون شعر خوب را باید در خود زندگی جستجو کرد. اهل ادب اشعار او را پیشنهاداتی می‌دانند که تجربیات زندگی را منتقل می‌کنند، و نه شرح و تفسیرهایی کامل از آن را.
درباره‌ی فراست گفته می‌شود که او توانست روح و فرهنگ ملت خود را به‌شکل عمیقی به‌صورت شعر بیان نماید. فراست با اشعار ساده‌ی عامیانه‌اش یکی از محبوب‌ترین شاعران آمریکایی زمان خود گردید. او به موضوعات دهقانی و چوپانی زمان خود با کمک زبانی جدید و ساده، شکل نوی بخشید. ازجمله آرزوهای ادبی‌اش این بود که آهنگ و تن صدای سخنگو را وارد شعر نماید.
گرچه فراست درآغاز با اشعاری تجربی آغاز کرد، مدرنیست‌ها او را آخرین بازمانده‌ی شعر سنتی قرن نوزده آمریکا و یکی از شاعران پیش از مدرن محلی ـ ولایتی نامیدند. او گرچه ضدمدرن، ولی یک سنت‌گرای نوخواه است. گرچه ظاهر اشعارش سنتی هستند ولی او اهمیت خاصی به فرم در شعر می‌دهد. در تاریخ ادبیات غرب، او را در کنار «ماریا ریلکه» و «پاول والری»، ازجمله شاعران فیلسوف‌منش قرن بیستم می‌دانند. ازجمله صفات هرسه‌ی آن‌ها، اهمیت‌دادن به مسئولیت شاعر و نقش شعر در جامعه بود. آن‌ها خلاف شاعران آغاز قرن گذشته، شعر را بالاترین فرم بیان روشن‌فکری، روشنگری و مسئولیت اجتماعی می‌دانستند. بخش مهم اشعار فراست درباره‌ی فعالیت کشاورزان و امور خانگی است؛ یعنی دیوار و حصار و پرچین‌ساختن دور باغ و خانه و طویله و چراگاه، درباره‌ی تیزی اره‌های درخت‌بری، صدای خش‌خش برگ‌های چنار و افراها، بانگ خروس صبحگاهی همسایه، عوعو شبانه‌ی سگ‌ها، ترتر تراکتورهای گازوئیلی، شیهه‌ی عصرانه‌ی اسب‌ها و مادیان‌ها و غیره. در اشعار فکری ـ عارفانه‌اش خواننده شاهد مونولوگ و دیالوگ، روایت دراماتیک، و شرح مثل‌های «کلیله و دمنه»ای می‌شود. او به سبک نویسندگان ادبیات چوپانی دوران باستان یعنی به تقلید از: «تئوکریت»، «ویرژیل» و یا به‌سبک «تورئو» به سرودن اشعار گله‌داران و چوپانان شرق آمریکا پرداخت. تمایل به شرح جزئیات، ظرافت‌ها و واضحات زندگی، موجب محبوبیت مردمی او گردید، گرچه او مهم‌ترین ابزار شعر را، استعاره می‌دانست.
فراست می‌گفت که شاعر باید حداقل چند شعر سروده باشد که به‌جایی مناسب برای همیشه بچسبند و ابدی شوند. درنظر مورخین ادبیات، او به این هدف خود رسید، چون غالب اشعارش در حافظه‌ی مردم روستایی آن‌زمان آمریکا جا گرفتند. خلاف درخشش ظاهری و بشاشیت زندگی شعرهایش، فراست اعتراف کرد که سال‌ها دچار غم و یأس و تیرگی در زندگی بود و دائم به جنون و خودکشی فکر می‌کرد. گرچه در شعرش خواننده شاهد تنهایی، طنز سیاه و بدبینی است، ولی آن‌ها از عشق به زندگی و مبارزه در آن سخن می‌گویند. گروه دیگری اشعار او را شیپور پیام ترس نامیدند که وحشت و خطر را در گوش خواننده زمزمه می‌کند.
رابرت فراست، شاعر آمریکایی در سال ۱۸۷۳ به‌دنیا آمد و در سال ۱۹۶۳ در سن ۸۸ سالگی درگذشت. پدر و مادرش هردو معلم روستایی بودند، ولی او در ۱۱ سالگی پدر را از دست داد و دچار فقر و گرسنگی گردید و مجبور شد به شغل‌های: کفاشی، مرغ‌داری، کشاورزی، معلمی و روزنامه‌نگاری بپردازد. سرانجام بعد از موفقیت در امر نویسندگی، با کمک سرمایه‌ی به‌دست‌آمده، مزرعه‌دار شد.محبوبیت و مشهوریت او باعث شد که «کندی» او را در سال ۱۹۶۲ جهت دیداری دوستانه و فرهنگی به شوروی بفرستد.
فراست را سال‌ها صدای آمریکا یا شاعر ملی عصر نو در آمریکا نامیدند. اشعار او همچون سقراط طنزگوی، بخشی از کتاب‌خانه‌های خصوصی و خانوادگی عصر کندی گردیدند. گرچه «ازرا پاوند» نخستین‌بار او را معرفی کرد و او را شاعری باوجدان نامید و موجب معروفیت‌اش شد، ولی فراست غیر از کشورهای انگلیسی‌زبان، درسایر کشورهای اروپایی، توجهی را به‌خود جلب نکرد. فراست از ادعاهای جهان‌وطن بودن الیوت و پاوند تعجب می‌کرد. او با تحسین از سادگی انسان و دهقانان خالق ارزش‌ها، به تحقیر تحصیلات آکادمیک و تئوریک پرداخت. دفاع از برابری و دمکراسی باعث شد که اقشاری از مردم آمریکا او را سخنگوی ایده‌آل‌های خود به‌شمار آورند. امروزه تأثیر او را می‌توان روی شاعرانی مانند «آدریانه ریچ» و «دونالد هال» مشاهده کرد. صاحب‌نظری نوشت که فراست و هاردی دو شاعری هستند که نسل نویسنده‌ی جوان آمریکا باید حتمن مطالعه کند. فراست با تکیه بر شکاکی زبان، ولی خوش‌بینانه، به عمل‌گرایی «امرسن» انتقاد کرد و وحدت انسان با طبیعت را آرزویی رمانتیک نامید و می‌گفت طبیعت باید وسیله و رسانه‌ای برای تحقیق درباره‌ی انسان شود.
● ازجمله آثار او: درخت شاهد، فاصله بین کوه‌ها، پروانه‌ی من، دو مجموعه شعر، ازجمله عواقب دیگر، آن‌چه یک جوان می‌خواهد، هامشیر نو، و غیره هستند. اولین شعر منتشرشده‌ی او «پروانه‌ی من» بود و اولین کتاب چاپ‌شده‌اش «آن‌چه یک جوان می‌خواهد» نام داشت. کتاب «فاصله بین کوه‌ها» شامل مشهورترین اشعار او است. کتاب «هامشیر نو« یکی از آثار آغازین او بود. بعد از معرفی و نقد جلد دوم اشعارش یعنی «شمال شهر بستون» در آمریکا مشهور شد و این کتاب یکی از آثار پرفروش سال گردید. یکی از اشعارش درباره‌ی دیوار و حصار بین انسان‌ها است و معتقد است که حصارهای زیبا و عادلانه باعث همسایگی‌های نیکومنش بین انسان‌ها می‌شود. اشاره‌ی فراست به دو کتاب موردعلاقه‌اش: «دریاچه‌ی والدن» و «رابینسون کروزوئه»، نشان می‌دهد که او چگونه با کمک جزئیات و مسایل روزمره، می‌خواهد به بی‌نهایت و ابدیت در افکار و هدف خود برسد.

سارا ارمنی
منبع : پایگاه ادبی، هنری خزه


همچنین مشاهده کنید