سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


اینک آخرالزمان Apocalypse Now


اینک آخرالزمان Apocalypse Now
● بیوگرافی (مارلون براندو)
هنرپیشهً آمریکایی متولد ۱۹۲۴ در اوهاما و فارغ التحصیل آکادمی نظامی بود که کار خود را با فیلم اتوبوسی به نام هوس آغاز کرد . وی در فیلمهای زیادی نقش آفرینی کرد . مارلون براندو جزء سه ستاره بزرگ جهان به حساب می رفت وی در سال ۱۹۵۴ به عنوان بهترین هنرپیشهً سال شناخته شده و برای بازی در فیلم بارانداز موفق به دریافت جایزه اسکار شد .
مارلون براندو در هالیوود به کارگردانی و تهیه کنندگی نیز می پرداخت وی به حرفهً خود زیاد ارج نمی نهاد و بعضی اوقات با نگاه تحقیرآمیزی به حرفه اش یعنی بازیگری می نگریست . او در این حرفه به جایگاه عظیم و بی نظیری دست یافته بود تا اینکه در سال۲۰۰۳ با همهً عظمتش چشم از حرفه و از این دنیا بست .
● نام برخی از فیلمهای محبوب و به یاد ماندنی او از این قرار است :
فیلمهایی که در آنها حضور داشته می توان اتوبوسی به نام هوس ، مادر به یاد دارم ، کاندیدا ، عقاب ، ژول سزار ، وحشی ، دزیره ، در بارانداز ، جوانان و عروسکان ، قهوه خانهً ماه اوت ، سایونارا ، شیرهای جوان ، آمریکایی زشت ، سربازهای یک چشم ، شورش در کشتی بوتنی ، آخرین تانگو در پاریس ، پدر خوانده ، زنده باد زاپاتا، انعکاس در چشمهای طلایی ، فصل خشک سفید و ... نام برد .
که ما در این بخش به نقد فیلم اینک آخر زمان می پردازیم .
●خلاقیت فیلم
در فیلم اینک آخر زمان که نقد آن را می خوانیم صدا و موسیقی با جلوه ای خاص خود را بیش از هر چیز دیگری د رفیلم نمایان می کنند . د رفیلم صدا و موسیقی به گونه ای خود را از یکدیگر متمایز می کنند . زیرا موسیقی بر اساس نوع فضا و در ارتباط با فیلم ساخته شده بود و چون فیلم ساخت آمریکا بود طبعا موسیقی آن هم محصول همان کشور است . ولی منظور از صدا دوبلهً فیلم به زبان فارسی است و چون فیلم کمی هم حالت روایی دارد با موسیقی در هم به گونه ای خاص و خارق العاده آمیخته شده اند .
ولی برای کسانی که فیلم را با دوبله به زبان فارسی مشاهده می کنند مفهوم صدا شناخته شده تر است . شاید بتوان گفت صدای دوبله شده به همراه موسیقی فضاهای خالی فیلم را به گونه ای خوب پر کرده است . می توانیم در مورد این فیلم بگوییم فیلم تحت الشعاع صدا و موسیقی قرار گرفته بود به طوری که صداها به جای خود و به موقع به کار رفته بود و کمتر می شد به نقطه ضعف های فیلم پی برد .
در جایی از فیلم مارلون براندو، شخصیت برتر فیلم متن را با موسیقی ملایم و صدای آنچنان قوی می خواند که د ر آنجا متوجه می شویم که صدا و موسیقی در فیلم چگونه مکمل یکدیگر شده اند.
داستان فیلم باآشفتگی های خاصی آغاز می شود . مردی خوابیده که در ذهنش صحنه های جنگ را مرور می کند و زندگی اش را از ابتدا روایت می کند . پس از یک هفته او به توسط دو نفر به ارتش می رود تا به دستور ژنرا ل برای قتل کسی به مأموریتی سریع برود کاپیتان (مارتین شین) مأموریت را می پذیرد و به همراه گروهی با قایق گشت کار خود را آغاز می کند کاپیتان که بدون هیچ پیش زمینه ای فقط با یک سری مشخصات و تعدادی عکس دومین عملیات خود را توسط ژنرا ل پذیرفته بود با گروه خود به راه افتادند آنها کلا روی هم پنج نفر بودند که در راه با خطرات زیادی مواجه شدند . ابتدا با کلنل و گروهش آشنا شدند که به نظر کاپیتان دیوانه بودند و پس از یک سری عملیات جنگی کاپیتان و گروهش توانستند از دست آنها فرار کنند و در جنگلی کمین کنند . هوا که تاریک شد آنها به راه خود ادامه دادند تاجایی راه را بی خطرطی می کردند و کاپیتان برای اینکه بیشترکلنل را بشناسد زندگی نامه آن را می خواند ا زنظر کاپیتان اصلا کلنل دیوانه نبود بلکه شخصیت کاملا جالبی داشت به طوری که کسی که قبل از کاپیتان برای قتل کلنل مأمور شده بود به یاری کلنل پیوست .
کلنل فردی درس خوانده و با کلی مدارک تحصیلی عالی مدتی را درخدمت ارتش و نیروهای ویژه بود و در عملیاتی به نام عملیات فرشته ها از ارتش کناره گرفت وبا یک سری افراد بومی و محلی عملیات را سر خود اداره کرد وقتی که کار او به گوش ارتش رسید رسما حکم قتل او را صادر کردند ولی به خاطر تحسین بی اندازهً مطبوعات از آن صرف نظر کردند . از آن پس کلنل کورتز بدون هیچ گونه وابستگی با گروهی جدا به کار خود ادامه می داد که این کار او باعث شده بود که او را دیوانه خطاب کنند . کاپیتان در راه یکی از یاران خود را در اثر درگیری با گروهی از دست داد و در جای دیگر که عده ای فرانسوی د رآنجا ساکن بودند او را به خاک سپردند کاپیتان برای آشنایی بیشتر کلنل کورتز نوشته هایی که مربوط به زندگی او بود را می خواند کاپیتان و گروهش همینطور به راه خود ادامه می دادند تا اینکه در منطقهً دیگررئیس گروه توسط کاپیتان به قتل رسید . کاپیتان می خواست بقیهً راه را تنها برود ولی لانس وآشپز با او رفتند کاپیتان فکر می کرد اگر کلنل را ببیند می داند با او چه کند ولی بر عکس وقتی با او روبرو شد تنها چیزی که نمی دانست همین بود که باید با او چه کند . به گفتهً خود کاپیتان ،کورتز بیشتر از او می دانست که او باید چه کند وقتی کاپیتان به کلنل رسید که همرامان او کلنل را می پرستند و او را تحسین می کنند .
کورتز نمی خواست که کاپیتان کشته شود و او را نزدیک خود می دانست . او با کاپیتان از وحشت صحبت می کرد و در جملاتی می گفت که در عین حالی که باید اخلاقی رفتار کنی این قدرت را داری که وقتی لازم است احساسات را کنار بگذاری ودست به هر جنایتی بزنی بدون هیچ گونه قضاوتی این قضاوت هاست که آدم را مغلوب می کنه. و می گفت دیگر وقت مردنش است ولی هر کس او را می کشد سر گذشت او را به پسرش توضیح دهد تا پسرش بفهمد او که بوده است .

مژگان ملکوتی
منبع : مجله آینه


همچنین مشاهده کنید