چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


کار امروز را به فردا مسپار


کار امروز را به فردا مسپار
عدم انجام كارها چیزی فراتر از پرهیز از كارهاست. اهمال كاری به تعبیری كه آلیس آن را به كار می برد، نوعی سندرم فرد است. یعنی كاری را كه تصمیم به اجرای آن گرفته می شود و آن كار حداقل می تواند در آینده برای فرد نتایجی را در برداشته باشد بدون دلیل به آینده محول می شود. اما در عین حال عدم انجام آن نیز به زیان فرد است و از این بابت خود را سرزنش می كند. چنین فرآیندی فرد را وادار می كند كه برای موجه جلوه دادن عادت مورد نظر دلایل متعددی را بیاورد، بگونه ای كه به گفته فستینگر، بتواند درگیری های ذهنی و ناهماهنگی های شناختی خود را مرتفع سازد. فرد اهمال كار مجبور است در قبال تعلل ورزیدن و همزمان سرزنش كردن خویش از خود دفاع نماید. بدین ترتیب از یك سو برای عدم انجام كارهایش دلیل تراشی می كند و از سوی دیگر انجام كارش را به آخرین دقایق موكول می كند. در دیدگاه آلیس چنین فرایندی غیرقابل دفاع بوده و نوعی شكست تلقی می شود.
از ویژگی های افراد اهمال كار تأخیر در تصمیم گیری است. اهمال كاری مزمن در تصمیم گیری باعث اهمال كاری مزمن در انجام وظایف می شود، زیرا فرد اهمال كار نمی تواند تصمیم بگیرد كه چه فعالیت هایی را در چه زمانی و براساس اولویت بندی باید انجام دهد. (بسویك و همكاران، ۱۹۸۸)افراد غیراهمال كار نیز ممكن است گهگاه دچار رفتار تأخیری شوند. اما این رفتار در مورد فرد اهمال كار تفكرات عمیق آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. تفكرات عمیق در مورد یك فرد اهمال كار منجر به بروز رفتارهای تأخیری به اشكال گوناگون می شود. بعلاوه ممكن است این تفكرات حتی زودتر از مشاركت آنها در انجام كارها ظاهر گردد. (اسپكتر، ۲۰۰۱)شاید لازم باشد كه تصمیم گیری در مورد برخی از موضوعات به تأخیر بیفتد. به عنوان مثال اگر هیچگونه فشار زمانی وجود نداشته باشد، زمانی كه اطلاعات كافی جهت اتخاذ یك تصمیم آگاهانه وجود ندارد، زمانی كه اطلاعات و موضوع از نظر ادراكی پیچیده هستند و نمی توان این سطح از پیچیدگی ادراكی را برطرف كرد و یا زمان بیشتری جهت بررسی موضوع لازم است، وقتی سایر مسائل فوری با اولویت برتر وجود دارد كه در آن واحد نیازمند توجه هستند و یا وقتی كه پیامدهای تصمیم گیری آنقدر مهم هستند كه تفكر بیشتری در مورد موضوع لازم است، بهتر است كه تصمیم گیری را به تعویق انداخت. اما اهمال كاری مزمن در تصمیم گیری و انجام وظایف باعث ایجاد واكنش های پراسترس در فرد می شود كه شامل حس از دست دادن كنترل نسبت به زندگی خود (احساس گرفتاری) توأم با پیامدهای ناخوشایندی در زمینه بهداشت جسمی و ذهنی می باشد (دی لانگیز، فولكمن و لازاروس- ۱۹۸۲ ، تایس و با میستر- ۱۹۷۷)
از جمله دلیل تراشی ها و افكار غیرمنطقی كه فرد را به سوی مسامحه و اهمال كاری سوق می دهند عبارتند از:
- به تأخیر انداختن كارها باعث عملكرد دقیق شده و موجب حفظ اعتماد به نفس می شود.
- تأخیر، فشار را از بین می برد و شخص می تواند آزادانه و آسان كارش را انجام دهد.
- این كاری است كه سال ها آن را انجام داده ام و تقریباً از آن خسته شده ام، پس دیگر میلی به انجام آن ندارم.
- تأخیر و انجام دادن كار در آخرین لحظات باعث صرفه جویی در وقتم خواهد شد.
- امروز كاری بهتر و لذت بخش تر در پیش رو دارم كه با از دست دادن آن معلوم نیست فردا چنین وضعیتی داشته باشم، پس همان بهتر كه كار امروز را به فردا موكول نمایم و ...
مسامحه كارها اغلب از رفتار اشخاص كارآمد برداشت غیرواقع بینانه ای دارند. ممكن است گمان كنند كه اشخاص موفق همیشه احساس اطمینان و اعتماد به نفس دارند و به راحتی به هدف خود می رسند. تصور كاملاً غیر واقع بینانه ای است. اغلب اوقات ناچار با موانع مختلفی رو به رو می شوید. اگر به راحت بودن زندگی معتقدید و اگر خیال كنید كه دیگران تلاش نمی كنند، به این نتیجه می رسید كه مشكلی در كار شما وجود دارد و در نتیجه در برخورد با هر مشكل از آن صرفنظر می كنید، میزان تحملتان كم می شود. پركارها می دانند كه زندگی پر از سختی است، می دانند كه در راه رسیدن به هدف موانع و ناكامی هایی در انتظار است، در نتیجه در هنگام برخورد با موانع، خیلی ساده آنها را می پذیرند و در برابر مشكلات می ایستند و با عزمی جزم به رویارویی آنها می روند.
اغلب،مسامحه كارها و اهمال كاران را فاقد مسئولیت می نامند اما مسئله اصلی آنها چیز دیگری است. مشكل این افراد این است كه موفقیت را بیش از حد مهم می دانند و در نتیجه به جای آنكه به استقبال خطر بروند از آن می گریزند. اشخاصی كه از شكست می ترسند اغلب عزت نفس خود را با موفقیت می سنجند، وقتی در كاری موفق نمی شوند خود را شكست خورده و ناكام می پندارند.
همچنین بسیاری از ما با این باور بزرگ شده ایم كه باید همیشه كارهایمان را عالی و بدون كم و كاست انجام دهیم و معتقدیم كه بهترین شدن پاداش ویژه دارد. متأسفانه كمال گراها ستاره را هدف می گیرند و جز هوا نصیبشان نمی شود. منظور این نیست كه داشتن معیارهای سطح بالا چیز بدی است. اما كمال گرایی وسواس گونه راه مناسبی برای بالا بردن كیفیت نیست. فرد كمال گرایی مطرح می كرد كه شخصاً وقتی بیش از اندازه تلاش می كنم و به خود فشار می آورم تا كارم را به نحو عالی انجام دهم طوری كه بدون عیب و نقص باشد، تحت فشار روانی قرار می گیرم كه تن به دفع وقت می دهم و دستم به كار نمی رود. برعكس وقتی معیارهایم را تخفیف می دهم، احساس آرامش بهتری بر من حاكم می شود و مفیدتر و خلاق تر می شوم. ما اینگونه وسواس ها در انجام كار شیوه مناسبی برای بالا بردن كیفیت نیست.
اهمال كارها در مواقعی دقیقاً عكس افراد موفق عمل می كنند. افراد موفق اغلب به خاطر كاری كه می كنند به خود امتیاز می دهند و احساس هیجان دارند، اما مسامحه كارها و اهمال كاران پیوسته خودشان را دست كم می گیرند. در این شرایط در پایان روز احساس خستگی شدید می كنید و به نظرتان نمی رسد كه كار ارزشمندی كرده باشید.
مسامحه كارها و اهمال كاران اغلب به خود می گویند:« باید فلان كار را انجام دهم، باید شروع كنم... »عبارت های باید دار معمولاً موثر نیستند، زیرا احساس گناه ایجاد می كنند. در نتیجه شرایطی فراهم می سازد كه شما از انجام آن خودداری می كنید. در همان لحظه ای كه به خود می گویید:«باید اینكار را انجام دهم.» احتمالاً این اندیشه را در سر دارید.« اما حالا به انجام آن مجبور نیستم تا فرصتی دیگر صبر می كنم .» گاهی اوقات هر چه بیشتر به خود بگویید كاری صورت دهید، انجامش به همان اندازه دشوار می شود. كلمه باید را از ذهن خود دور كنید. به جای اینكه بگویید «باید این كار یا آن كار را بكنم.» بگویید« بهتر است اینكار را انجام دهم.»
خیلی ها نیز به خاطر نداشتن قاطعیت و موافقت كردن با انجام كارهایی كه علاقه ای به انجام آن ندارند اهمال كاری می كنند. بعضی اوقات نیز چون فكر می كنید كه دیگران با سلطه جویی از شما توقعات بیجا دارند تن به مسامحه می دهید و هزاران دلیل دیگر.علی رغم اینكه اهمال كاری مجموعه وسیعی از عناوین و اولویت های تحقیقاتی را در دنیا به خود اختصاص داده، رابطه آن با انواع اختلالات شخصیتی به تأیید رسیده است، بطوریكه پیشرفت تعلل در كارها در درجات بالا جنبه مرضی و بیمارگونه به خود گرفته است كه نه تنها سلامت جسم و روان فرد را تهدید می كند، بلكه صدمات جبران ناپذیر اقتصادی و اجتماعی را ایجاد می نماید.
پژوهشگران عوامل متعددی را در ارتباط با اهمال كاری شناسایی كرده اند مانند اضطراب، وابستگی (فراری، ۱۹۹۱) تنفر از انجام وظایف (سولومون و روتبلوم، ۱۹۸۴)، ترس از شكست (سولومون و روتبلوم، ۱۹۸۴)، ترس از ارزیابی منفی (فراری، ۱۹۹۲)، كمال گرایی(جانسون و سلانی، ۱۹۹۶)، عقایدغیرمنطقی (بریجز ورویگ، ۱۹۹۷)، عزت نفس پایین (فراری، ۱۹۸۲)، عادات نادرست در مطالعه (فراری، ۱۹۹۲)، ناتوانی اكتسابی (مك كین، ،۱۹۹۴ واكر، ۲۰۰۰)روتبلوم (۱۹۸۴) با ارائه پژوهشی روی دانش آموزان دبیرستانی اعلام داشت كه بین اهمال كاری و افسردگی با ضریب همبستگی (۸۸/۰) رابطه معناداری وجود دارد. وی و همكارانش همچنین اعلام كردند كه ۵۰% از دانش آموزان آمریكایی حداقل نیمی از وقت خود را در انجام تكالیف درسی به تعلل می گذرانند و ۳۸% آنها گاهی اهمال كار می شوند. آنها همچنین معتقدند كه اهمال كاری تحصیلی بیشتر در زمینه آماده كردن كارهای عملی در طول ترم رایج است تا درس خواندن برای امتحان (سنكال، ۱۹۹۵)سالومون و روتبلوم(۱۹۸۴) دریافتند كه تعلل با اضطراب در ارتباط است (مالوس، ۲۰۰۲) همچنین آلیس و جیمز (۱۹۸۵)، علل اهمال كاری را خود كم بینی و ترس از شكست معرفی نموده و توزیع اهمال كاری در سطح جامعه را ۹۵% برآورد كرده اند(آلیس، ۱۹۸۵).
نتایج تحقیقات افرت و فراری (۱۹۸۹) و (۱۹۹۱) بیانگر رابطه بین تعلل و عزت نفس بود كه حاكی از اهمیت توجه به عوامل عاطفی نیز هستند.(روندا، ۲۰۰۱)شوونبرگ(۱۹۹۵) كشف كرده است كه اهمال كاری مربوط به دو خصیصه مهم شخصیتی است: خودآگاهی یا بصیرت اندك (یعنی تمایل به موفقیت، مسئولیت پذیری و توان فردی) و روان رنجوری(یعنی بی كفایتی، اضطراب، بی ثباتی عاطفی و ترس از شكست) این عوامل شخصیتی با نیاز اهمال كار جهت حفاظت از خود انگاره ها در ارتباط هستند و موجب ایجاد سبك های مختلفی از اهمال كاری می شوند (واكر، ۲۰۰۰)همچنین خداشناس (۱۳۷۳) در بررسی رابطه بین اضطراب و اهمال كاری بین میزان اهمال كاری و اضطراب همبستگی مثبت (۸۶/۰) به دست آورده است.
شواهدی وجود دارد كه اهمال كاری در دانشجویان با بدبینی و استرس رابطه مستقیم و با خوش بینی رابطه معكوس دارد (پاركر، ،۱۹۹۲ توكمان، ۱۹۹۱) مطالب دیگر پیرامون سازگاری نیز بطور غیرمستقیم بیانگر آن هستند كه خوش بینی ممكن است مربوط به اهمال كاری باشد. افراد خوش بین شاید با اطمینان خاطر بیشتر نسبت به آینده از یكسری روش های فعال انطباقی در مواجهه با مشكلات استفاده می كنند و برعكس افراد بدبین بیشتر نسبت به آینده تردید دارند و به استراتژی های مربوط به اجتناب و فرار ازمشكلات متوسل می شوند. (كارورو شییر، ۱۹۹۱)
تحقیقات نشان می دهد كه وسواس های فكری در افراد دارای ارتباط زیادی با اهمال كاری در تصمیم گیری است و وسواس های عملی دارای ارتباط زیادی با اهمال كاری اجتنابی و تصمیم گیری هستند. نتایج نشان می دهند كه افراد مبتلا به تمایلات بالینی وسواس فكری و عملی در واقع دچار نوعی بی ارادگی اند.
رفتار اهمال كارانه دارای ارتباط مثبت با افسردگی، روان رنجوری، خود را دست كم گرفتن، فراموشكاری، اختلال و آشفتگی، تحریك پذیری غیر عملی، هیجان جویی، عدم رقابتی بودن و كمبود انرژی است.
بوركا و یوان (۱۹۸۳) اضطراب و ترس را عامل اصلی اهمال كاری مزمن برای حفظ اعتماد به نفس آسیب پذیر می دانند. اضطراب اجتماعی به اضافه ترس بیش از حد باعث می شود كه برخی افراد جهت حفظ جایگاه اجتماعی خود از نظر زمان و انرژی كارها را به تعویق بیندازند.
كریست، جفرسون و ماركس (۱۹۸۶) به ارزیابی فرد مبتلا به اختلال وسواس فكری _ عملی پرداختند و دریافتند كه اكثر افرادی كه در مراسم مذهبی اجتنابی شركت دارند، خود را در برابر علائم وسواس حفظ می كنند. بعلاوه آنها گزارش كرده اند كه وسواس اجبار در بسیاری فعالیت ها كند عمل می كند.
●نسخه ای برای اهمال كاری
برنامه پنج مرحله ای زیر می تواند به مفید واقع شدن شما كمك كند:
مرحله اول: مشخص كنید كدام كار است كه از انجام آن طفره می روید؟ آن را یادداشت نمایید و سود و زیان آن را تحلیل نمایید. مزایا و زیان های انجام ندادن كار مورد نظر را با هم مقایسه كنید و به آنها امتیاز بدهید.
مرحله دوم: برنامه ریزی كنید. زمان شروع كار خود را دقیقاً مشخص نمایید. سپس فهرست مواردی را كه ممكن است شما را از شروع كار بازدارد تهیه كنید و راه حل هایی را كه طرز برخورد با این مشكلات را نشان می دهد، بنویسید.
مرحله سوم :كار را ساده كنید. اگر به جای هدف های بسیار بزرگ و كمال طلبانه، هدف های واقعی و به نسبت ساده را انتخاب كنید، كار دشوار ساده می شود. به دو شكل می توانید كار بزرگ را به اجزاء كوچكتری تقسیم كنید. یك راه برای این كار انجام قدم به قدم كار است. برای مثال اگر تصمیم گرفتید كه دیوار اتاق را رنگ بزنید، قدم اول انتخاب رنگ است و قدم دوم مراجعه به رنگ فروشی و خرید رنگ. مرحله بعد تهیه یك نردبان و... . راه دوم ساده كردن كار تقسیم بندی زمان است. زمان های كوتاه و محدودی را انتخاب كنید. اینكار چند فایده دارد: ۱- كارهای بزرگ را به كارهای كوچك تقسیم می كنید كه در مدت كوتاه انجام پذیر باشد. با این رفتار دشواری كار كمتر به نظر می رسد.
۲- می توانید بلافاصله پس از شروع به كار پانزده دقیقه را تمام كنید. احساس انجام دادن كار اغلب از شدت تنش شما می كاهد و انگیزه بیشتری تولید می كند.
۳- به طفره رفتن از انجام كار وسوسه نمی شوید، زیرا هرگز مجبور نیستید كه در هر زمان بیش از پانزده دقیقه كار كنید. انجام كار حتی اگر ناخوشایند باشد در مدت كوتاه پانزده دقیقه قابل تحمل است.
۴- می توانید با كار كردن در فواصل زمانی كوتاه خلاقیت بیشتری به خرج دهید. نوشتن یا مطالعه گزارش در پاره وقت های كوتاه راحت تر است. به عبارت دیگر با تلاش كمتر بیشتر می آموزید و درك می كنید.
مرحله چهارم: مثبت فكر كنید. اندیشه های منفی مرتبط با كاری را كه انجامش را به تعویق می اندازید، یادداشت كنید. با نوشتن افكار منفی متوجه می شوید كه با طفره رفتن از كاری كه قرار است بكنید در واقع خود را فریب می دهید. جای افكار غیرمنطقی و غیرواقع بینانه یا شناخت های مخل انجام كار را با افكار منطقی یا شناخت های كارگرا عوض كنید. برای مثال با خود می گویید باید تمام این ظرف ها را بشویم. این تفكر همه یا هیچ است. می توانید به جای این جمله منفی به خود بگویید، مجبور نیستم همه را امشب بشویم. اما گر دست كم تعدادی از آنها را بشویم احساس بهتری خواهم داشت.
مرحله پنجم: به خود امتیاز بدهید. وقتی كاری را كه از انجامش طفره رفته اید شروع می كنید، بهتر است به جای بی ارزش جلوه دادن كار از خود به خاطر كاری كه كرده اید تشكر كنید. اگر به خواسته خود نرسیدید، می توانید از تجربه ای كه كرده اید درس بگیرید و به جای آنكه خود را شكست خورده و ناكام بدانید، زمینه را برای موفقیت های بعدی هموار سازید.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید