جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

عوامل وحدت آفرین از نگاه قرآن کریم‏


عوامل وحدت آفرین از نگاه قرآن کریم‏
اتّحاد به معنای یكی شدن، در اصل از ریشه «وحد» به مفهوم یكتایی و یگانگی است.(۱) قرآن به مسأله اتّحاد از دیدگاه اجتماعی آن نگریسته و بر اهمّیّت اتّحاد میان جهانیان، ادیان، مسلمانان و نهاد خانواده تأكید كرده است و پیوند میان دل‏های مؤمنان را نوعی تصرّف الهی می‏شمارد و برای ایجاد و حفظ چنین یگانگی، ارسال پیامبران به همراه شرایع را ضرور می‏داند و برای برقراری یگانگی و نیز حفظ آن، راه‏كارهای گوناگونی را پیش بینی كرده كه بخشی از آن، جنبه پیش‏گیری از تفرقه، و بخشی دیگر به درمان آن ناظر است.
● توجه به نقاط مشترك:
مخاطبان دعوت به یگانگی، نقاط مشتركی دارند كه قرآن بر این نقاط، انگشت گذاشته و آنان را به یگانه شدن بر محور آن‏ها فراخوانده است. تأكید بر این كه انسان‏ها همه از خاك آفریده شده(حج/ ۵) یا از یك پدر و مادر زاده شده‏اند(حجرات/ ۱۳) و این كه كرامت انسانی به همه انسانها متعلق بوده [و رنگ و نژاد در آن تأثیر ندارد](اسراء/ ۷۰) توجه دادن به این نقاط مشترك در یگانگی جهانی است. دعوت از پیروان ادیان آسمانی و اهل كتاب به نقاط مشترك عقیدتی (آل‏عمران/۶۴) نیز بدین سبب انجام گرفته است.
● چنگ زدن به ریسمان الهی:
قرآن كریم در صریح‏ترین آیه خود، در دعوت به اتّحاد، تمام مؤمنان را به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه خوانده است: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(۲) و نیز در آیات ۱۴۶ و ۱۷۵ نساء و ۱۰۱ آل‏عمران از تمسّك جستن به خداوند، سخن به میان آورده است. در این كه مقصود از ریسمان الهی چیست، مفسرّان اختلاف دارند. قرآن، كتاب و سنّت، دین الهی، اطاعت خداوند، توحید خالص، ولایت اهل‏بیت(ع) و جماعت، وجوهی است كه در تفسیر آن گفته شده است. برخی نیز مفهوم حبل اللَّه را شامل همه این معانی دانسته‏اند.(۳) با این حال، به نظر می‏رسد كه نزدیك‏ترین تفسیر برای این واژه، دیدگاه نخست یعنی قرآن است؛ چنان‏كه در روایتی از رسول اكرم(ص) قرآن؛ ریسمان الهی كشیده شده میان آسمان و زمین معرّفی شده است: كتاب اللّه هو حبل اللّه الممدود من السّماء إلی الأرض.(۴) معرفی قرآن به صورت ثقل اكبر در روایت معروف ثقلین(۵) نیز مؤید این مدّعا است؛ چنان‏كه قرآن، خود از مؤمنان خواسته است تا در منازعات و اختلافات خود، به خداوند رجوع كنند: «فَإِن تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّه»(۶) و این رجوع الی اللّه در روایت حضرت امیر(ع) به رجوع به قرآن تشبیه شده است؛ بنابراین، قرآن افزون بر آن‏كه می‏تواند در نقش محور یگانگی، ایجاد كننده آن باشد می‏تواند در رویكرد اختلافات، یگانگی پیشین را نیز اعاده كند. چنین نقشی برای قرآن بدان سبب است كه افزون بر دعوت همگان به یگانگی و بر حذر داشتنشان از تفرقه، نظام عقیدتی، اخلاقی و عملی منسجم و هماهنگی را ترسیم می‏كند كه هر كس بدان رجوع كند، ناخود آگاه خود را با میلیون‏ها پیرو قرآن یگانه می‏یابد.
● مراجعه به سنّت پیامبر(ص):
افزون بر آن‏كه قرآن، وجود پیامبر(ص) را محوری برای همبستگی و یگانگی مسلمانان می‏شناسد(آل عمران/ ۱۵۹)، مراجعه به سنت حضرت را نیز راه‏كارهایی برای ایجاد و حفظ یگانگی معرفی كرده است: «فَإِن تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُول».(۷) بازگرداندن به رسول در روایت حضرت امیر(ع) به مراجعه به سنّت پیامبر تفسیر شده است. پیامبر(ص) با توجه به عهده‏دار بودن سِمَت شرح و تبیین قرآن در كنار مقام رسالت(نحل/ ۴۴)، افزون بر آن‏كه خود می‏تواند برطرف كننده منازعات و مشاجرات باشد و بدین سبب پذیرش داوری وی مورد تأكید قرآن است(نساء/ ۶۵)، سنّت حضرت به صورت شارح قرآن می‏تواند ابهامات و اشتباهات در فهم قرآن را كه خود ممكن است زمینه‏ساز پراكندگی باشد، برطرف كند؛ چنان كه حضرت امیر(ع) برای نشان دادن اشتباه خوارج در كج فهمی از آیه «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّه»(۸) از ابن‏عباس می‏خواهد كه با سنّت با آنان به محاجّه بپردازد.(۹)
● مراجعه به اهل‏بیت(ع):
قرآن از امامان اهل‏بیت(ع) با عنوان «أُولی الأمر» یاد كرده و اطاعت آنان را در جهت اطاعت خدا و رسول و سخن آنان را حجّت دانسته است: «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنكُم»(۱۰) بدین سبب از مسلمانان خواسته است تا در موارد اختلاف میان خود یا فهم دین، به آنان مراجعه كنند: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلَی‏ أُوْلِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُم»(۱۱) و یكی از عوامل معرفی اهل‏بیت در جایگاه ثقل اصغر در روایت ثقلین از سوی پیامبر(ص) نقش مؤثر آنان در ایجاد و حفظ یگانگی بوده است؛ چنان‏كه هشام‏بن حكم در حضور امام صادق(ع) در مناظره‏ای با مرد شامی، ضرورت وجود امام را براساس ناكافی بودن قرآن و سنّت در رفع اختلافات ثابت كرد.(۱۲) در برخی از روایات، مقصود از ریسمان مردمی در آیه «... إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاس»(۱۳) علی(ع) یا امامان(ع) معرفی شده است.(۱۴)
● امر به معروف و نهی از منكر:
قرآن، پس از فراخوانی مسلمانان به چنگ زدن به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه، از آنان می‏خواهد كه به انجام امر به معروف و نهی از منكر قیام كنند: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّهٌٔ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَر»(۱۵) و بی درنگ، به آنان هشدار می‏دهد كه به‏سان پیروان ادیان پیشین كه در دینشان دچار چند دستگی شده‏اند، پراكنده نشوند:(۱۶) «وَلَا تَكُونُواْ كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا»(۱۷)
این امر نشان می‏دهد كه امر به معروف و نهی از منكر، نقش ویژه‏ای در برقراری اتّحاد و نیز جلوگیری از تفرقه ایفا می‏كند. برخی مفسران، این نقش را چنین تبیین كرده‏اند كه اعتصام به حبل اللّه، امّت را به مثابه جان قرار می‏دهد و دعوت به خیر، این اصل را تغذیه می‏كند و امر به معروف حافظ و پشتیبان آن است.(۱۸) از نگاه برخی دیگر، امر به معروف و نهی از منكر، پوششی اجتماعی برای محافظت جمعیت است و حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممكن نیست.(۱۹) فخر رازی بر این باور است كه اجرای امر به معروف و نهی از منكر به قدرت نیاز دارد و قدرت، به الفت و یگانگی منوط است.(۲۰) افزون بر آن، پذیرش چنین نقش مؤثری برای این دو فرضیه الهی، بدان سبب است كه پراكندگی در دین و چند فرقه شدن، یا ناشی از اشتباه در فهم متون دینی است یا از هواپرستی افراد و گروه‏ها سرچشمه می‏گیرد و امر به معروف و نهی از منكر به صورت نظارت اجتماعی می‏تواند مانع رهیافت و رواج چنین انحرافاتی باشد؛ همان‏گونه كه قرآن، عامل تفرقه را نادانی نمی‏داند، زیرا معتقد است: پس از آمدن ادلّه و براهین پراكنده شده‏اند؛(۲۱) بدین جهت گفته شده است كه اگر میان یهود، انجام این فریضه رواج داشت، پراكندگی میانشان رخ نمی‏نمود.(۲۲)
● مراعات حقوق برادری:
قرآن، مؤمنان را به مثابه جان‏های یك‏دیگر دانسته، از آنان می‏خواهد كه به خویشتن عیب نگیرند: «وَ لَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَكُم»(۲۳) و بر حرمت سوء ظن، حرمت تجسّس، (حجرات/ ۱۲) و تهمت‏های ناروا، (نور/ ۲۳) پای فشرده و غیبت كردن مؤمن را به مثابه خوردن گوشت مرده برادر خود دانسته است: (حجرات/ ۱۲)، و به سبب هم‏سویی چنین پیوندی با اراده الهی، راه مؤمنان را محور حق بر شمرده و عدم پیروی از راه آنان را هم سنگ مخالفت با پیامبر(ص) دانسته است(نساء/ ۱۱۵)، قرآن از مؤمنان خواسته است تا به‏سان بهشتیان، كینه‏ها از دل‏هایشان زدوده شود (حجر/ ۴۷)، و درون جانشان به هم مهر ورزند و از خداوند، بخشیدن برادران دینی را پیش از خود و نیز زدودن كینه درباره برادران دینی را بخواهند: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمانِ وَ لَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا»(۲۴) در روایات اسلامی بر اهمّیّت پیوند برادری و كوشش برای استحكام آن با انجام اموری چون به دیدار هم رفتن، هدیه دادن و... نیز حقوق برادران ایمانی تأكیدهای فراوانی شده است.(۲۵) در روایتی از امام كاظم(ع) برای برادر ایمانی، هفت حق معرّفی شده كه با عدم مراعات هر یك از آن‏ها، از ولایت الهی خارج می‏شود.(۲۶)● اصلاح ذات البین:
به رغم وجود عناصر اتّحاد هم چون وحدت عقیده، رهیافت اختلاف و منازعه میان برادران ایمانی تا حدّی طبیعی و جزو رهاوردهای زندگی اجتماعی است. این اختلاف می‏تواند در اعتراض به چگونگی تقسیم بیت‏المال باشد(انفال/ ۱) یا بر سر اموری كه تا سر حدّ صف‏آرایی و جنگ در برابر یك دیگر منتهی شود: (حجرات/ ۹)؛ اما قرآن برای مقابله با چنین اختلافاتی و به منظور ماندگاری یگانگی پیشین مؤمنان، از آنان خواسته است تا برای اصلاح میان برادران دینی و رفع منازعه مداخله (حجرات/ ۹) و در صورت ایجاد كدورت، خود به اصلاح فیمابین اقدام كنند: (انفال/ ۱)؛ چنان كه برای رفع اختلاف در نهاد خانواده، پا در میانی داوری از دو طرف را برای اصلاح میان زن و شوهر پیشنهاد می‏كند: (نساء/ ۳۵). در روایات بسیاری بر اهمیّت و جایگاه اصلاح ذات‏البین تأكید شده و حضرت امیر(ع) در وصیّت‏نامه خود با استناد به روایت رسول اكرم(ص) آن را برابر با یك سال نماز و روزه دانسته است.(۲۷)
● برنامه‏های عبادی:
در اسلام، تشریع عبادات به گونه‏ای انجام گرفته كه فرد و اجتماع را خواسته یا ناخواسته به همگرایی و یگانگی عملی فرا می‏خواند.
الف) دعا:
قرآن، افزون بر دعوت از مؤمنان به مناجات با خداوند(غافر/ ۶۰)، خود، در بردارنده عالی‏ترین مضامین دعا است و بررسی مضامین این دعاها نشان می‏دهد كه غالب آن‏ها به صورت جمع ارائه شده است؛ نظیر آیات ۱۹۱ تا ۱۹۴ آل عمران سفارش به دعا برای چهل مؤمن پیش از دعا برای خود،(۲۸) از آن حكایت دارد كه اسلام به روح یگانه نگریستن امّت، تأكید فراوان دارد.
ب) نماز:
نماز، نماد عبادت در اسلام است و هر مسلمان وظیفه دارد در شبانه روز، ده‏بار سوره فاتحه را كه جامع و هم‏سنگ همه قرآن است،(۲۹) در نمازهای خود قرائت كند. با آن كه كلمات این سوره از زبان یك شخص ادا می‏شود، در خطاب‏های آن، از ضمایر و هیأت جمع استفاده شده است؛ نظیر «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ * اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم»؛ چنان‏كه از مسلمانان خواسته شده است هنگام نماز، همگی رو به كعبه بایستید (بقره/ ۱۴۴). این امر نشان می‏دهد كه قرآن در پی ایجاد روح هم‏گرایی و جمع‏نگری در دل هر مسلمان است؛ هر چند كه تنها به نماز ایستاده باشد.
ج) نماز جماعت:
تأكید بر حضور در مساجد و برقراری نماز جماعت: «وَ ارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِین»(۳۰) و نیز نوید دادن ثواب‏های فراوان بر اقامه آن در روایات، از جمله برنامه‏های عبادی اسلام برای ایجاد هم‏گرایی است.
د) نماز جمعه:
قرآن بر پایی نماز جمعه و رها ساختن تمام كارها از جمله بیع برای ادای آن، تأكید كرده است(جمعه/ ۹). بدون تردید، حضور در نماز جمعه در هفته یك بار در كنار حضور روزانه در نماز جماعت، راه‏كاری برای ایجاد پیوند و یگانگی بیش‏تر مؤمنان به شمار می‏رود و تأكید بر حضور مؤمنان در اجتماعات، به همین امر ناظر است.(۳۱)
و) مناسك حج:
قرآن یكی از حكمت‏های وجوب حج را مشاهده منافع از سوی مسلمانان دانسته است: «لِّیَشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُم»(۳۲). پیداست كه از مهم‏ترین منافع مورد نظر در این آیه، استحكام هر چه بیشتر پیوند برادری و یگانگی میان مؤمنان و نشان دادن قدرت آنان در صورت حفظ این یگانگی است.(۳۳) چنان‏كه حرمت جدال و منازعه در حج(بقره/ ۱۹۷) و بر تن كردن لباس‏های یك رنگ و ساده احرام و انجام مناسك حج همزمان و در كنار یك‏دیگر، همین هدف را دنبال می‏كند.
پی‏نوشت‏ها:
۱) ترتیب العین، ص ۸۴۲.
۲) آل‏عمران/ ۱۰۳.
۳) مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۳۶ و ۵۳۷ و ۸۰۵.
۴) كنز العمّال، ج ۱، ص ۱۸۲، ح ۹۲۳.
۵) المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۱۸.
۶) نساء/ ۵۹.
۷) نساء/ ۵۹.
۸) یوسف/ ۴۰.
۹) نهج البلاغه، ص ۶۰۰ و ۶۴۶.
۱۰) نساء/ ۵۹.
۱۱) نساء/ ۸۳.
۱۲) الكافی، ج ۱، ص ۱۷۲.
۱۳) آل‏عمران/ ۱۱۲.
۱۴) بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۸۴.
۱۵) آل‏عمران/ ۱۰۴.
۱۶) كشف الاسرار، ج ۲، ص ۲۳۵.
۱۷) آل‏عمران/ ۱۰۵.
۱۸) المنار، ج ۴، ص ۴۸.
۱۹) نمونه، ج ۳، ص ۳۵.
۲۰) التفسیر الكبیر، ج ۸، ص ۱۸۰.
۲۱) نمونه، ج ۲۰، ص ۳۸۱.
۲۲) المنار، ج ۴، ص ۴۷ و ۴۸.
۲۳) حجرات/ ۱۱.
۲۴) حشر/ ۱۰.
۲۵) الكافی، ج‏۲، ص ۱۷۰ و ۱۷۱.
۲۶) همان، ص ۱۶۹.
۲۷) نهج البلاغه، ص ۵۸۱.
۲۸) الخصال، ص ۵۳۸.
۲۹) المیزان، ج ۱، ص ۴۰.
۳۰) بقره/ ۴۳.
۳۱) نور/ ۶۲.
۳۲) حج/ ۲۸.
۳۳) المیزان، ج ۱۴، ص ۳۶۹.

منبع:ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۲۶۹
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید