شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


«سواستیکا» نشان رازآمیز


«سواستیکا» نشان رازآمیز
فرهنگ ما آن درخت تنومند و بالنده ای است كه ریشه در ژرفای زمین و زمان دارد و در برابر توفان ها ایستاده و خم نشده است. ایران با این درخت گشن (۱) و بارآور خود بارها دچار خیره سری ها و ویرانگری ها شده و آفرینش های هنری و فرهنگی گرانمایه ما به دست فرومایگانی به آوار «غارت» رفته است. ملتی كه بر سر در دانشگاه گندی شاپور در ۱۷۰۰ سال پیش از این می نویسد: «شمشیرهای ما مرزها را می گشاید و دانش و فرهنگ ما دلها و اندیشه ها» ، چگونه می تواند فرهنگ و روش زندگی خود را به دست فراموشی سپارد؟ گزافه نیست كه ایران را سرزمین چلیپا(۲) بنامیم.
در هرجای این سرزمین مقدس می توان آن را دید. هیچكس یك سویه حق ندارد آن را از آن خود و خاستگاه آن را در سرزمین خویش بداند، آریاها سزاوارترند و در میان آنان ایرانیان و هندیان در رده نخست قرار دارند.
اگر این نشانواره(۳) در بردارنده كیفیات آسمانی نبود، این چنین در دل نمی نشست. این نشانواره با اعتقاد و ایمان دینی سرشته، به معبد و مسجد راه یافته و جاودانه بر مهرابه نشسته وآنها را آراسته است.
نقشی كه گاه مظهر الوهیت، نماد خورشید، فروغ بی پایان، نظم هستی، آتش، فراوانی، آذرخش و جاودانگی است.
نگاره ای كه آریاییان، مصریان، آشوریان كهن، بومیان آمریكا، بودائیان و مسیحیان به كار برده اند اما صاحب راستین آن آریاییان هستند.
چلیپا، نگاره ای است بسیار كهنسال و چون نزد پیشینیان گونه ای نماد نیروهای نهفته در طبیعت و نیروهای آسمانی به شمار آمده در بیشتر سرزمین ها كه تمدن های باستانی را در بستر خود پرورش داده است یافت می شود. پیشینیه آن را در ایران تا هزاره پنجم پیش از میلاد مسیح (۷۰۰۰ سال پیش) در دست داریم.
●●●آنچه در این نوشتار مورد بررسی قرار می گیرد، پژوهشی است درباره چلیپا و چلیپای شكسته .
میان چلیپا و چلیپای شكسته با نگاره كه «صلیب» یا «دار» است، تفاوت وجود دارد. دو نگاره نخست ریشه در پیش از تاریخ دارند، اما صلیب یا دار مربوط به دورانهای نزدیك به اكنون هستند. در نگاره كه رومیان با آن آدمیان را می آویختند و به چهارمیخ می كشیدند و می كشتند، تنها دو پهلو برابر است و همانند انسانی است كه ایستاده و دستها را گشوده است.
نماد چلیپا به اینگونه: نخستین بار در سرزمین خوزستان یافت شده و زمان آن نیز به ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح می رسد و آشكار می سازد كه ریشه ای كهن در ایران زمین دارد.
چلیپا در بسیاری از نقاط ایران دیده شده است:
در مرودشت دو كیلومتری جنوب تخت جمشید ظرف های سفالین منقوش به نگاره چلیپا به چندین گونه بسیار دیدنی یافت شده است. در میان ابزارهای یافت شده در كاوش های لرستان، ابزارهای مفرغینی است كه بیشتر وابسته به زین و برگ، لگام و افزارهای جنگی است كه پیكره چلیپا بر آنها دیده می شود. در تپه «گیان» در جنوب نهاوند ، در «گلیان» فسا دراستان فارس، در تپه «سیلك» كاشان، تپه «باكون» تخت جمشید، در دیلمان، شوش، موسیان، در تپه «حصار» دامغان، در شهر سوخته سیستان ،در كلاردشت، در تپه «حسنلو» در جنوب غربی دریاچه چیچست (ارومیه) ، در ایلام، رودبار گیلان، در «گرمی» Germi دشت مغان، در كرمانشاه، در «جوین» گیلان، در كوه خواجه سیستان، در بیشاپور، در ویرانه های «قلعه یزدگرد» در كنار مرز كنونی ایران و عراق در نزدیكی قصر شیرین در گچ بری های كاخ تیسفون،...
●●●پس از پیدایش دین اسلام، نماد چلیپا و چلیپاهای شكسته كه هم از زیبایی برخوردار بود وهم رنگ دینی داشت و مقدس بود، فراموش نشد. چلیپا در دوره اسلامی نیز كاربرد و زندگانی دیگری آغاز كرد. ایرانیان خوش ذوق، نام بزرگان دین را با آرایه های دلنشین بر كاشیكاری های مساجد، استوار و ماندنی ساختند.
چلیپا در هنر اسلامی، عنصری كلیدی بوده و رابط و پیوند دهنده نگاره های پیچیده به شمار آمده است از جمله در مسجد جامع اصفهان كه مربوط به سده اول هجری بوده و بر روی یك آتشكده باستانی پایه گذاری شده است. بر همه جای مسجد جامع اصفهان، نگاره های گوناگون و خوش ساخت از چلیپا دیده می شود. در آرامگاه «میرنشانه» در بازار كاشان كه گنبدی مخروطی دارد، نام مقدس «علی» به گونه چلیپا نقش شده است.
گنبد قدمگاه نیشابور نیز، كاشیكاری های مزین به نگاره چلیپا را برخود دارند. نقش چلیپا بر گنبد علویان در شهر همدان خیابان باباطاهر كه روزگاری دبیرستان علوی بوده است، نیز دیده می شود.در گچ بری های مسجد جامع نائین، در مسجد كبود و در قسمت گنبد آن كه تماماً كاشیكاری بوده نقش علی (ع) رویت می شود و در فضای هر ردیف كاشی، نقش چلیپا با رنگ زرد بارها تكرار شده است.
در موزه «قم» كاشی های ستاره ای و چلیپایی كه از امامزاده علی بن جعفر قم به دست آمده نگهداری می شود. در زیر نگاره یكی از كاشی ها، چلیپایی كه تاریخ ۶۵۶ هجری دارد دیده می شود.
رفته رفته این نگاره كه خود نماد یك رشته باورهای كهن آریایی بود در دوره اسلامی با تلقی ویژه ایرانیان از خاندان پیامبر(ص) و به خصوص علی(ع) بستگی پیدا كرده، درآمیخت.
آنگاه هنرمندان و سازندگان و كاشیكاران ایرانی این نگاره را بر درها و بر كاشی های مساجد و نیایشگاه ها به اینگونه در آوردند:
چلیپا نشانگر نمودها و چهره های گوناگون پرتو خداوند است. همچنانكه خورشید تیرگی ها را می زداید، نمودهای گوناگون و پرشمار خداوند روشنی بخش چهارسوی جهان و جهان درون انسان است.
●●●در ایران پیش از «اشو زرتشت» تیره های آریایی عناصر چهارگانه: باد، خاك، آب و آتش را گرامی دانسته و آن را به وجود آورنده گیتی و گرداننده نظام هستی می شمرده اند و با اعتقاد به اینكه از نزدیكی و تركیب این عناصر به نسبت معین، هستی شكل گرفته است، هر شاخه این نشانه را جایگاه یكی از عناصر چهارگانه می دانستند. عناصر چهارگانه هستی بخش، بر روی هم و با گردش و چرخش خود چرخ آفرینش را آهنگ می دهد و نظام پرشكوه طبیعت را نگاهبانی می كند.
در بهار، سبزه و شكوفه و گل و در پایان تابستان، میوه و فرآورده های نیروبخش می دهد. در خزان و زمستان، آب فراوان به تن سوخته زمین می افشاند و از سوز سرما همه را نوید آتش می دهد و بارها تكرار می شود و این تكرارها زندگی را می سازد و مرگ را می آفریند، نه تنها در انسان، بلكه در كل كائنات.
این نگاره در بسیاری از فرهنگ ها و نقاط جهان دیده شده است: آشور كهن، مصر باستان، هند، یونان، چین، رم، جزیره كرت، آزتك ها، این كارها ، ...
هندوها چلیپا را نمادی مقدس می دانستند و آن را «سواستیكا» Suvastika می نامند. سواستیكا واژه ای سانسكریت است به معنای «هستی نیك».
سواستیكا یكی از قدیمی ترین و پیچیده ترین سمبل هاست. این سمبل ماقبل تاریخ در آسیا و نیز پیش از آریاها در تمدن دره ایندوس (شبه قاره هند و پاكستان) به وفور یافت شده است.
گفته شده كه سواستیكا یك شكل قراردادی «انسان» است با دو دست و دوپا، اتحاد اصولی نر و ماده و مظهر حركت و سكون، تعادل و هماهنگی، نیروی گریز از مركز، خروج و بازگشت به مركز و آغاز و پایان...
چینی ها، سواستیكا (چلیپای شكسته) را تجمع علائم خوش اقبالی با ده هزار تأثیر ، نماد باروری و مظهر باران می دانند. نزد آنان، سواستیكای آبی مؤید فضایل و بركات آسمانی، سواستیكای قرمز نشان بركت قلب مقدس بودا، سواستیكای سبز مظهر بركت ابدی در كشاورزی، سواستیكای زرد نماد نیك فرجامی و سعادت ابدی، سواستیكای راست گردان معرف YANG «یانگ» و چپ گردان معرف YIN «یین» است.
نزد مسلمانان ، سواستیكا به چهار جهت اصلی دلالت داشت. زیر نظر داشتن فصول به وسیله فرشته ها كه هركدام در یك رأس چلیپا قرار دارند: درجنوب«فرشته مرگ»، در شمال «فرشته زندگی» ، در مغرب «فرشته ای كه سرنوشت را ثبت می كند» و در مشرق «فرشته منادی».در «رم» سواستیكا سمبل «ژوپیتر» Jupiter و «پلوویوس» Pluvius است. نزد نژاد «سامی» سواستیكا همراه با دیگر مظاهر خورشید به كار می رفته است، همچنین در نظر آنان مظهر تولید مثل و نیروی باروری زنان به شمار آمده است در ژاپن ،مظهر قلب بودا، خوش اقبالی و آرزوهای خوب است. در لیتوانی، این سمبل طلسم گونه بوده و مظهر خوش شانسی است و نام سانسكریتی آن را به كار می برند. نزد یونانیان، نمودار «زئوس» الهه آسمان و «هلییوس» الهه خورشید است و در پیكر تراشی های كوه «المپ» بر جامه «آپولون» نشانواره چلیپا دیده شده است. در جزیره «كرت» KRETE ، كه از مراكز مهم تماس فرهنگی شرق و غرب است، علامت چلیپا بر پیشانی گاو و ران الهه ها و روی مهرها نگاشته می شد.
●صلیب سرخ:
اندیشه به وجود آوردن صلیب سرخ در ۲۴ ژوئن ۱۸۵۹ میلادی در نبرد «سول فرینو» در مغز مردی به نام «هانری دونان» راه یافت. دراین نبرد كه میان فرانسه و اتریش رخ داد بر روی هم چهل هزار كشته و زخمی برجای ماند. هانری دونان پس از پایان تیراندازی ها به پهنه نبرد پای گذاشت. از هر سو ناله بلند بود و زخمی ها كمك می خواستند. او اندیشید، اگر نمی توانیم جنگ را از روی زمین برداریم، اما می توانیم نیروی خود را در راه كاهش درد و رنج ناشی از آن به كار بریم. پس «سازمان كمك به مجروحین» را پایه گذاری كرد. مردم به یاری او شتافتند، انجمنی شامل یك حقوقدان، یك تیمسار ، دو پزشك و خودش تشكیل شد. این انجمن پایه كمیته بین المللی صلیب سرخ شد.
در سال ۱۸۶۳ نمایندگان ۱۶ كشور اروپایی در ژنو گرد هم آمدند. در این گردهمایی، پرچم و نشانه سازمان صلیب سرخ انتخاب شد و مقرر گردید این نشانه به صورت پرچمی باشد كه در هر كجا افراشته شد، آنجا بی طرف و مورد احترام باشد. از آنجا كه كشور سوئیس در تشكیل این گردهمایی پیشگام بود، نمایندگان حاضر در كمیته، پرچم سوئیس را در نظر گرفتند چون پرچم سوئیس یك صلیب سفید روی پارچه سرخ بود، وارونه آن، یعنی صلیب سرخ روی پارچه سفید را برای پرچم این بنیاد پذیرفتند و بدین گونه پرچم صلیب سرخ پیدا شد. این نشانه، بار دیگر نماد راههای نیك و سرچشمه نیكوكاری و راندن درد و رنج و غم از زندگانی انسان شد.
●آدولف هیتلر:
هیتلر كه به برتری نژاد آریا باور داشت و آریاییان را می ستود، این نماد آریایی را به كار برد. هیتلر در جوانی به حزب ناسیونال سوسیالیست كارگران آلمان پیوست. با قدرتمند تر شدن حزب، میهن دوستان آلمانی بر آن شدند تا پرچمی برای حزب شان آماده كنند. هیتلر مسؤول انتخاب پرچم شد. او پارچه سرخی را كه در میان آن دایره ای سفید رنگ و درون دایره، چلیپای شكسته ای به رنگ سیاه بود را به عنوان پرچم پیشنهاد كرد. با توانمندتر شدن نازیها، هیتلر به صدارت اعظمی و سپس به پیشوایی رسید. «روزنبرگ» Rosenberg نظریه پرداز حزب نازی می گفت: «... هنگامی كه نماد بیداری، پرچمی با علامت زندگی كه همان صلیب شكسته است، یگانه مذهب حاكم بر رایش ژرمنی شود، ساعت سعد آلمان فرا رسیده است». یكی از جراید آلمان در همان سالها نوشت: «این علامت خوشبختی را از ایران و هندوستان به آلمان برده اند».
●●●چلیپا چندهزار سال پیش از مسیح نماد مقدسی در كشورهای جهان به ویژه نزد آریاییان بوده است.
شاهان آشور آن را به عنوان یك نماد دینی بر سینه می آویختند و شاهان هخامنشی آرامگاه خود را چلیپا گونه می ساختند.
در كشورهای اسلامی و به ویژه ایران با این نگاره شبكه گسترده و پردامنه ای به نام «الله،محمد، علی» ، مسجدها و نیایشگاهها را زیب و زینت بخشیده است.این نشانواره، نماد افزایش و فراوانی و دارای بار مغناطیسی مثبت است. مسیحیت كه پاره ای از دستورات دینی خود را «آیین مهر» گرفته، چلیپا را نیز از آریاییان به وام گرفته است. نسل نو مسیحی نمی داند كه در روزگاران كهن، آریاها به هنگام نیایش پروردگار، رو به خورشید چلیپا را روبروی خود می نهادند و نماد چرخ هستی اش می دانستند.
پانوشت:
۱ - گشن: بارور - تنومند
۲ - چلیپا: چلیپ یا صلیب
۳ - نشانواره: علامت - آرم
احمدرضا دالوند
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید