جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


زندگی با اعصاب خط خطی


زندگی با اعصاب خط خطی
●پنجره با میله های آهنی
سایه دراز و بی قواره برروی دیوار افتاده بود. دیواری كه تنها پنجره ای كوچك برای سرك كشیدن به بیرون داشت. پنجره ای كه میله های به هم پیوسته اش حتی راه ورود قاصدكی را به این چهاردیواری سیاه دریغ می كردند. سایه دراز و بی قواره بود و نفس برای آمدن و رفتن احساس تنگی می كرد.
به خط قرمز نزدیك می شویم
آخرین باری كه عصبانی شدید را به یاد می آورید؟! امروز صبح؟ دیروز و یا شاید هرروز و هر ثانیه این اتفاق برای شما می افتد و اطرافیانتان شما را به عنوان یك فرد عصبانی می شناسند كه باید وقتی از كنار شما می گذرند مواظب باشند پایشان را به اصطلاح _ روی دم _ شما نگذارند یا اینكه به عنوان فردی آرام و صبور شناخته شده اید؟ پیمان ۲۹ ساله درباره خودش می گوید: من آدم عصبانی مزاجی هستم و می دانم این ضعف بسیار بزرگی است. اما به جایی رسیده ام كه حتی با یك اشاره و حرف كوچك منفجر می شوم و دیگر اصلاً نمی توانم جلوی عكس العمل خودم را بگیرم، توی رودخانه ای می افتم كه با شتاب می رود و هرچه سر راهش است را نابود می كند. باعث خجالت است اما گاهی حرف هایی را می زنم كه حتی نمی توانم درحالت آرامش لحظه ای به آنها فكر كنم.
مریم ۲۲ ساله دانشجوی گیاه پزشكی اما در هنگام عصبانیت رفتار كنترل شده ای دارد. مریم می گوید: سعی می كنم در مواقعی كه عصبانی می شوم سریعاً فرد و یا محیطی را كه باعث به وجودآمدن این حس در من شده است را ترك كنم.
نیما ۳۲ ساله كارمند به آخرین باری كه عصبانی شده فكر می كند و بعد از گذشت لحظه می گوید: همین دیشب! چند دقیقه ای از صحبت تلفنی با یكی از دوستانم نگذشته بود كه با شنیدن حرفی كه اصلاً انتظارش را نداشتم برآشفته شدم. نیما. الف می گوید: من به ندرت عصبانی می شوم چون همیشه سعی كرده ام از افرادی كه باعث عصبانیت من می شوند دوری كنم و اصلاً لزومی هم نمی بینم آدم ها را امر و نهی كنم و به راحتی به آدم ها نزدیك و یا از آنها دور می شوم، با این حال خیلی مواقع پیش آمده است كه... نیما باز هم به فكر فرومی رود و با لبخند می گوید: دوستانم می گویند تو آتش زیر خاكستری! آرامی و صبور اما خدا نكند آن روز و لحظه ای برسد كه از دست كسی و یا چیزی عصبانی شوم دیگر نه می فهمم چه می گویم و نه می فهمم چه می كنم!
شیدا در هنگام عصبانیت فریاد می زند. آن قدر فریاد می زند تا تخلیه شود و فردای آن روز صبح صدایش اصلاً بیرون نمی آید. سیما به درون خودش فرومی رود، صورتش خیس می شود و دستانش سرد می شوند. سیما از روی صندلی به پایین می افتد و دستان یخ زده اش كمك می خواهند. پزشك به سیما می گوید: باید! باید باید عصبانیت و یا هرحس دیگری كه داری را تا جایی كه امكان دارد بروز دهی وگرنه؟!
و سؤال و جواب ها به این جا می رسد كه در این روزگار جوانان؛ جوانانی كه من و تو و علی و كیوان و هزار اسم آشنا و ناآشنای دیگر هستیم به راحتی و به وفور عصبانی می شویم و بسیاری از ما در بسیاری از مواقع از كوره به در می رویم. روزنامه نوشته است: حدود ۵۳ درصد جوانان ایرانی روحیه پرخاشگری دارند و حدود ۵۵ درصد خشم نهفته دارند و این آمار نسبت به سالیان قبل نشان می دهد كه آستانه تحمل جوانانی كه من و تو باشیم كاهش یافته و این یعنی خط قرمز!
●عصبانیت یعنی...
عصبانیت به حالت هیجانی اطلاق می شود كه می تواند خفیف، شدید و یا ویرانگر و مخرب باشد. اگر به زمان عصبانیت خود و یا دیگران فكر كنید می بینید كه دراین لحظه فشار خون افراد، ضربان قلب بالا می رود. همچنین مقدار زیادی انرژی از آدرنالین و نورآدرنالین تولید می شود كه باعث برانگیختگی شدید فیزیولوژیكی می شود و جاندار را برای عملی چون فرار یا جنگ آماده می كند.
دكتر فدایی روانشناس درباره علت های عصبانی شدن سریع جوانان می گوید: بسیاری از این افراد قند خون پایینی دارند و از این موضوع بی اطلاع هستند.به این علت سریعاً در مقابل اعمال دیگران واكنش های تند و عصبی نشان می دهند.دكتر فدایی دیگر عوامل محیطی را بدخوابی، سرو صدا و گرمای هوا، خستگی و آلودگی و ازدحام ذكرمی كند.
●قمر در عقرب
وقت ناهار است. همگی دور یك میز نشسته ایم. به ظاهر آرام اما هركداممان درون احساس ناآرامی و ناامنی داریم. سر صحبت كه بازمی شود هركداممان در همین چند لحظه قبل و یا روز پیش یك مشاجره بزرگ و یا كوچك را پشت سرگذاشته ایم. درحال تعریف كردن خاطرات مشاجره ایمان هستیم كه به ناگاه كسی از میز پشت سر می گوید: چرا همه امروز عصبانی اند! از این حرف خنده مان می گیرد.
ساناز می گوید: اوضاع قمر در عقرب شده. با این حرف خنده مان می گیرد. اما ساناز با جدیت به حرفش ادامه می دهد و می گوید: بعضی وقت ها اجرام آسمانی طوری قرارمی گیرند كه انرژی بدی به موجودات زنده می رسد و كارها به هم گره می خورد. باور نمی كنید؟
اما یكی دیگر از بچه ها نظر دیگری دارد. ش. ك می گوید: به خاطر آلودگی هوا است كه این همه متشنج و ناآرام هستیم و خیلی زود با كوچكترین حرفی از خودبی خود می شویم.میز ناهار را كه ترك می كنیم به همدیگر قول داده ایم برای آمدن باران دعا كنیم و به خانه كه رسیدیم با برگ های سبز گلدان های خانه حرف بزنیم. از این فكر خنده مان می گیرد اما همگی آرام تر شده ایم!
●فرهنگ عصبانیت
دكتر فدایی اما ریشه عصبانیت افراد را در عوامل فرهنگی هم می داند.او می گوید: مردم اروپای شمالی آموخته اند احساسات خود را كنترل كنند و كمتر بروز بدهند اما مردم جنوب اروپا و یا بخصوص خاورمیانه نشان دادن هیجانات شدید جزو فرهنگ آنها شده است.
این روانشناس همچنین به نقش بسیارمؤثر محیط خانه و خانواده در بروز رفتار اشاره می كند و می گوید: بسیاری از جوانان ما در محیطی بزرگ می شوند كه رفتار پرخاشگرانه و عكس العمل نشان دادن فیزیكی را یاد می گیرند و بعدها در مقابل دیگران هم با این شیوه عمل می كنند.
●بشقاب های شكسته و دستان بریده
شیشه های بزرگ تكه تكه می شدند و روی زمین می ریختند. مادر با صورت سفیدشده از ترس دست پدر را می كشید و امیرعلی تكیه داده به دیوار از ترس می لرزید.
امیرعلی سال های سال است تنش از به یاد آوردن این خاطره كه از چهارسالگی تا ۳۴ سالگی او را همراهی كرده، می لرزد.
امیرعلی كه چهره پدر را همیشه با گره ای از اخم در پیشانی به یاد می آورد، می گوید: آدم عصبانی نیستم. اما زودرنج و تا حدی هم ترسو هستم. اما اینها تقصیر من نیست تقصیر خانه گرم و داغی است كه درآن بزرگ شدم. خانه ای كه همیشه پدر به هر بهانه ای شیشه هایش را می شكست، بشقاب های یادگاری را به این سو و آن سو پرتاب می كرد و من می ماندم و مادر با چشمان قرمز و دستان بریده بریده لالایی می خواند.
●آرامش پس از توفان
آرامش پس از توفان بازنگشت. سایه دراز و بی قواره روی دیوارها نبود و چهاردیواری سیاه جایی برای نفس كشیدن باقی نگذاشته بود. حمید دستی بر میله های آهنی پنجره كشید و صدای فریاد برادر را شنید و چاقویی را دید كه در دستان خودش، خود خودش زوزه مرگ و جدایی می كشند. روی دیوار زندان درون آینه ریخته شده خودش را نگاه كرد كه نمی شناخت، خودی كه اصلاً شبیه خودش نبود. خودی كه قاتل بود اما نبود! عصبانیت رگهای گردنش را برجسته كرده بود، هیچ صدایی نمی شنید حتی صدای فریاد مادر را كه میان هردوشان می دوید و التماس می كرد تا دست از دعوا و جر و بحث همیشگی بردارند. چاقو روی زمین افتاده بود و دستان حمید قرمزشده بود از خونی كه او نریخته بود. قاضی با صدای بلند گفت: قاتل و حمید از مادر پرسید قاتل را با چه قافی باید نوشت!
●پاسخ طبیعی اما نادرست
عصبانیت یك پاسخ طبیعی به تهدیدها است و همیشه میزانی از عصبانیت برای ادامه زندگی لازم است اما این میزان را نمی توان به هر حدی كه خواست تغییرداد. مثلاً نمی توان به هر فرد و یا شیئی كه ما را عصبانی می كند حمله كرد. بسیاری می گویند در زمان عصبانیت قدرت تفكر را ازدست می دهند و آنچه انجام می دهند كاملاً غیرارادی است اما دكتر فدایی این ادعا را كذب می داند و می گوید: همیشه می توان بر عصبانیت چیره شد با كارهایی چون: بهبود بخشیدن عوامل محیطی، دور شدن از افرادی كه باعث ناراحتی ما می شوند، فكر كردن به تجربیات قبلی كه عصبانیت باعث چه شكست هایی شد.
●افتادن از روی خط نازك زندگی
با عصبانیت از خواب بیدار می شویم. روی برنامه هایی كه داریم روی خط زندگیمان راه می رویم و نمی دانیم كه با اعصاب خط خطی بیشتر از روی خط ها می افتیم. بیشتر به اطرافیانمان برخورد می كنیم. مهرداد دستگاه اعصاب سنج را میان جمع میهمان می گذارد تا ببیند چه كسی اعصاب قوی تری دارد. میله های آهنی به هم برخورد می كنند و قرمز می شوند. آتش روشن می شود و ناخواسته می سوزیم. آلودگی هوا رنجمان می دهد، جو سنگین خانه و یا مدیری كه عذابمان می دهد، حقوقی كه كفاف زندگی ما را نمی دهد و دوستی كه از دست می دهیم؛ همه چیزهایی كه از آنها گریزی نیست. اگر تنها به این زمین و زمان بیندیشیم، همه چیز عصبانی و عصبانی ترمان می كند، اگر به مهربانی وصل نشویم كه پایان ناپذیر است، مهربانی كه می بخشد و با بخشش او زمین ها تر می شوند و آتش كینه ها خاموش.
لیوان سرد و خنك آب را سربكش و به مهربانی فكر كن كه در دست من و تو جوانه می زند، اگر با اعصابی آرام روی این خط باریك زندگی راه برویم و كمتر به هم تنه بزنیم!
سارا جمال آبادی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید