شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


مروری اجمالی بر منقبت امامان علیهم‏السلام در شعر فارسی


مروری اجمالی بر منقبت امامان علیهم‏السلام در شعر فارسی
تاریخِ ستایشگری شاعران نسبت به چهره‏های مورد علاقه‏شان، تاریخی است به طول تاریخ شعر و شاعری؛ و همچنان كه اصل شعر در میان افراط و تفریط سرگردان بوده و به دشواری به حیّز اعتدال در می‏آمده، شعر مدح و ستایش هم به قیاس مخاطبان خود و تعبیرات و تركیباتی كه در آن به كار می‏رفته، دائما در فراز و نشیب بوده و هست.
در اسلام، شاعران صحابی از همان روزگار بعثت به این سو، به سرایش اشعاری در ستایش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏پرداختند. اشعار ابوطالب علیه‏السلام نمونه روشنی از این قبیل ستایشهاست كه بخش عمده‏ای از آن در دیوان ابوطالب به چاپ رسیده است.(۱) پس از آن در مدینه، شاعران فراوانی مانند حسّان بن ثابت، كعب بن مالك، عبدالله بن رواحه (هر سه انصاری خزرجی) در ستایش از اسلام و رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و همچنین هجو دشمنان آن حضرت اشعاری می‏سرودند. این اشعار گاه با ابتكار خود اصحاب سروده می‏شد و گاه به عنوان جوابی برای اشعار مشركان انشاد می‏گردید. بسیاری از این اشعار در سیره ابن اسحاق آمده است؛ گرچه ابن هشام برخی از آنها را كه به مذاق مذهبی‏اش خوش نیامده یا از اساس آنها را نادرست می‏دانسته، در تهذیب خود از سیره ابن اسحاق حذف كرده است.
یكی از نقاط حساسی كه شاعران صحابی در آن باره شعر ستایشی سرودند، اشعاری بود كه در روز هیجدهم ذی حجّه سال دهم بعثت در غدیر سروده شد. این اشعار توسط كسانی مانند حسّان ابن ثابت، قیس بن سعد بن عباده و شمار دیگری از صحابه سروده شده و ضمن آنها از اینكه امام علی علیه‏السلام به عنوان «مولای مردم» معرفی شده، از آن حضرت ستایش شده است. این اشعار را علامه امینی در مجلد نخست الغدیر ارائه كرده و منابع آنها را از منابعی تاریخی و ادبی آورده است.(۲)
پس از رحلت رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اشعاری در مرثیه آن حضرت سروده شد. طبعا زمانی كه دستگاه خلافت راهش را از راه امام علی و خاندان پیامبر جدا كرد، شیعیان گرفتار محدودیت شدند؛ محدودیتی كه گرچه در فاصله چهار سال و نه ماه حكومت امام علی علیه‏السلام قدری از آن كاسته شد، اما بلافاصله با حكومت معاویه و شدت سختگیری وی بر آن افزوده گردید. در روزگار خلافت امام علی علیه‏السلام شاعران شیعی اشعار فراوانی در ستایش آن حضرت سرودند كه نمونه‏هایی از آنها را در كتاب وقعهٔ صفین، الوافدات من النساء علی معاویهٔ و آثار دیگر ملاحظه می‏كنیم؛ اما از روزگار خلافت معاویه به بعد، شیعیان با سختی روزگار را می‏گذراندند و در بیشتر اوقات گرفتار بلایای فراوانی بوده، به شدت برای بیان احساس خود به طور آزاد با مشكل روبه‏رو بودند.
از این زمان به بعد، شیعیان بین دو احساس متفاوت كه در درونشان شعله‏ور بود، زندگیشان را ادامه می‏دادند. یكی در سوگ شهیدان اهل‏بیت به ویژه شهیدان كربلا كه آنان را به لحاظ روحی عمیقا تحت تأثیر قرار داده بود و سبب سرایش اشعاری در مرثیه اهل بیت، به ویژه شهدای كربلا می‏شد. نمونه این اشعار را تا قرن پنجم در كتاب پرارج دو جلدی زَفَرات الثقلین استاد محمد باقر محمودی ملاحظه می‏كنیم. احساس دوم شیعیان، شدّت حب و علاقه آنان به امام علی و اهل بیت علیهم‏السلام بود كه آن هم در فضای فشار امویان و عباسیان و دشمنی و بدگویی آنان از امام علی علیه‏السلام ، شیعیان را به سرایش هرچه بیشتر اشعاری در ستایش اهل بیت علیهم‏السلام وامی‏داشت. ویژگیهای برتر امامان علیهم‏السلام خود عامل مهمی شد كه نه تنها شیعیان بلكه شاعرانی چون فرزدق هم كه دلبستگی به امویان داشت، اشعاری در ستایش امام سجاد علیه‏السلام بسراید و یكی از قلّه‏های منقبت‏خوانیِ عربی را با شعر معروف خود در این دوره فتح كند.
سرایش شعر مدح و مرثیه برای اهل بیت، از نیمه دوم قرن اول هجری بالا گرفت و در قرن دوم و از آن پس در قرون بعد، در قالب شعر عربی، به طور بی‏امان ادامه یافت. در میان انبوه این قبیل اشعار، نام شاعران بنام و بصیری چون سید حمیری، كمیت بن زید اسدی و دعبل خزاعی درخشش ویژه‏ای دارد، اما به هیچ عنوان سرایش شعر منقبت اهل بیت، محدود به این دو نفر نیست. سید حمیری در سرایش اشعارش در مدح اهل بیت، تا آنجا پیش رفت كه اعلام كرد: اگر كسی فضیلتی از علی بیابد كه او شعری در باره آن نسروده باشد، می‏تواند از وی جایزه بگیرد.(۳)
در این میان، ائمه اطهار علیهم‏السلام با دست و دلبازی فراوان به حمایت از این شاعران برخاسته، با اعطای صله‏های فراوان، آنان را تشویق به سرایش این قبیل اشعار می‏كردند، همچنان كه برپا كردن سوگواری و خواندن شعر در مرثیه امام حسین علیه‏السلام را تشویق می‏كردند. برخی از این حمایتها تشویق معنوی آنان بود كه نمونه‏اش برخورد امام رضا علیه‏السلام با دعبل خزاعی است.(۴) به هر رو در این باره نصوص تاریخی فراوانی در دست است كه اینجا محل بیانش نیست.
بدین ترتیب، شیعیان از یكی از مهم‏ترین ابزارهای احساسی و عاطفی یعنی ادبیات، آن هم قالبِ شعر كه نقطه اوج بیان احساس است، برای نشر دیدگاه‏های مذهبی خود بهره بردند.
در این میان، فضائل امام علی علیه‏السلام مهم‏ترین دستمایه برای پر كردن محتوا و مضمون اشعار منقبت بود و از میان این فضائل، حدیث غدیر یكی از بهترین‏ها به شمار می‏آمد، به طوری كه صدها غدیریه به عربی و بعدها به فارسی سروده شد كه گزارش غدیریه‏های عربی را در الغدیر علامه امینی می‏توان یافت.(۵)
●●●به هر رو، داستان سرایش شعر عربی در مدح و مرثیه اهل بیت، داستانی طولانی است؛ اما پرسش مهم در اینجا این است كه نخستین بار چگونه این احساس و عاطفه پردامنه در زمینه سرایش شعر ستایش و مرثیه، به شیعیان و علاقه‏مندان به اهل بیت از میان عجمان و فارسی‏زبان انتقال یافت؟ بدون تردید، شعر فارسی از آغاز فعالیت خود در قالب فارسی نو كوشیده است تا مضامین اشعار عربی و از جمله همین موضوع ستایشگری را در خود جای دهد و به طور طبیعی شیعیان را كه عمیقا به اهل بیت عشق می‏ورزیدند به سرایش شعر فارسی در باره اهل بیت وادارد.
در میان كهن‏ترین شاعران ایرانی از قرن پنجم به بعد، از این قبیل اشعار ستایش‏آمیز داریم. در این میان، نام چند نفر از این شاعران برجسته، درخشش ویژه‏ای دارد. اینها افرادی هستند كه در میانه قرن ششم كاملاً برای عبدالجلیل قزوینی شناخته شده بوده و نامشان را بیان كرده است.
عبدالجلیل قزوینی رازی كه بهترین اطلاعات را در باره شعرای پارسی زبان این دوره و همچنین رویه منقبت خوانی در قرن ششم در جوامع شیعی به دست داده، در باره شماری از شعرای شیعه می‏نویسد:
«اما شعرای پارسیان كه شیعی و معتقد و متعصب بوده‏اند، هم اشارتی برود به بعضی؛ اولاً فردوسی طوسی شیعی بوده است و در شاهنامه در مواضع به اعتقاد خود اشارت كرده است ... و فخری جرجانی شیعی بوده است و در كسایی خود خلافی نیست كه همه دیوان او مدایح و مناقب مصطفی و آل مصطفی است، علیه و علیهم السلام. و عبدالملك بنان ـ رحمهٔ‏الله علیه ـ مؤیَّد بوده است به تأیید الهی ... و ظفر همدانی اگرچه سنی بوده است، او را مناقب بسیار است در علی و آل علی علیهم السلام و در دیوانش مكتوب است تا تهمتش نهند به تشیع. و اسعدی قمی و خواجه علی متكلم رازی عالم و شاعر، و امیر اقبالی شاعر و ندیم سلطان محمد رحمهٔ‏الله علیه شیعی و معتقد بوده است و قائمی قمی، و معینی و بدیعی و احمدچه رازی، و ظهیری و بردی و شمسی و فرقدی و عنصری و مستوفی و سمان و سید حمزه علوی و خواجه ناصحی و امیر قوامی و غیر اینان رحمهٔ‏الله علیهم كه همه توحید و زهد و موعظت و مناقب گفته‏اند بی حدّ و اندازه. و اگر به ذكر همه شعرای شیعی مشغول شویم، از مقصود بازمانیم. و خواجه سنایی غزنوی كه عدیم النظیراست در نظم و نثر خاتم الشعرایش نویسند او را منقبت بسیار است، و اگر خود این یكی بیت است كه در فخری نامه گوید كفایت است:
جانب هر كه با علی نه نكوست هر كه را خواه گیر، من ندارم دوست
هر كه چون خاك نیست بر درِ او گر فرشته است خاك بر سرِ او(۶)فردوسی معروف‏ترین شاعر دوره غزنویان، با همه ارتباطی كه با این دولت سنی متعصب داشت، دارای گرایشهای شیعی و معتزلی بود. مضامینی كه در اشعار او وجود دارد، حاكی از نوعی علائق شیعی عمیق است كه آن را در میان بسیاری از معاصران وی هم می‏توان دید؛ علائقی كه به راحتی سبب می‏شد فرد را متهم به رفض یا قرمطی‏گری كنند و او را حتی از حقوق انسانی‏اش محروم سازند. در میان اشعار، اعتقاد وی به وصایت امام علی علیه‏السلام دیده می‏شود كه می‏تواند قرابت وی را با تشیع اعتقادی نشان دهد. اكنون بخشی از این اشعار را نقل می‏كنیم:
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل وحی خداوند امر و خداوند نهی
كه من شهر علمم علیّم دَر است دُرست این سخن قول پیغمبر است
منم بنده آل بیت نبی (ص) ستاینده خاك پای وصی (ع)
اگر چشم داری به دیگر سرای! به نزد نبیّ و وصی گیر جای
بدین زادم و هم بدین بگذرم چنان دان كه خاك پیِ حیدرم
هر آن كس كه در دلش بغض علی است از او خوارتر در جهان زار كی است
نباشد مگر بی پدر دشمنش كه یزدان به نیران بسوزد تنش(۷)
و در جای دیگر چنین سروده:
به دل هر كه بغض علی كرد جای ز مادر بود عیب آن تیره رای
كه ناپاك زاده بود خصم شاه اگر چند باشد به ایوان و گاه(۸)
و در شروع شاهنامه می‏نویسد:
كه فردوسی طوسی پاك جفت نه این نامه با نام محمود گفت(۹)
به نام نبیّ و علی گفته‏امگهرهای معنی بسی سفته‏ام
و در شعر دیگری می‏گوید:
نترسم كه دارم ز روشن دلی به دل مهر آل نبیّ و ولیّ
شفیعم محمّد، امامم علی است به هر دو جهانم وفیّ و ملی است(۱۰)
این اشعار می‏تواند نوعی تشیع اعتقادی و امامتی را نیز در وی نشان دهد، گرچه باید توجه داشت كه وی نمی‏توانست در فضای سنی‏گری كه سلطان محمد غزنوی فراهم آورده بود، بیش از این شعری شیعی بسراید.
یكی دیگر از شعرای این دوره كسایی مروزی (متولد ۳۴۱) است كه هم در مدح امام علی و هم در مرثیه شهدای كربلا از وی اشعاری برجای مانده است. از جمله در منقبت امام علی علیه‏السلام چنین سروده است:
مدحت كن و بستای كسی را كه پیمبر بستود و ثنا كرد و بدو داد همه كار
آن كیست بدین حال و كه بوده است وكه باشد جز شیر خداوند جهان، حیدر كرار
این دین هدی را به مثل دایره‏ای دان پیغمبر ما مركز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر چون ابر بهاری كه دهد سیل به گلزار(۱۱)
وی در اشعار دیگری كه در سال ۳۷۰ ق سروده، در مدح امام علی، امام سجاد و امام صادق علیهم‏السلام می‏گوید:
فهم كن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاك دین
فضل آن كس كز پیمبر بگذری فاضل‏تر اوست فضل آن ركن مسلمانی، امام المتقین
فضل زین الاصفیاء، داماد فخر انبیا كآفریدش خالق خلق آفرین از آفرین
این نواصب، گر ندانی فضل سر ذوالجلال «آیت قربی» نگه كن و آن «اصحاب الیمین»
«قل تعالوا ندع» بر خوان، ور ندانی گوش دار لعنت یزدان ببین از «نبتهل» تا«كاذبین»
«لافتی الا علی» بر خوان و تفسیرش بدان یا كه گفت و یا كه داند گفت جز روح الامین...
گر نجات خویش خواهی در سفینه نوح شو چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین
دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس گرد كشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین...
سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت سیر شد منبر ز نام و خوی تكسین و نگین
منبری كآلوده گشت از پای مروان و یزید حق صادق كی شناسد و آن زین العابدین
مرتضی و آل او با ما چه كردند از جفا یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین
كان همه مقتول و مسمومند و مجروح از جهان وین همه میمون و منصورند امیر الفاسقین
ای كسایی، هیچ میندیش از نواصب و از عدو تا چنین گویی مناقب، دل چرا داری حزین؟(۱۲)
از كسایی سوگنامه‏ای در باره كربلا باقی مانده كه دلیلی دیگر بر وجود تشیعی گسترده در ادب فارسی در قرن چهارم است. این شعر قصیده‏ای بسیار زیبا و به گفته امین ریاحی، نخستین قصیده سوگنامه كربلا در زبان فارسی است كه شامل پنجاه بیت است:
كاین مشكْ بوی عالم وین نوبهار خرم بر ما چنان شد از غم چون گور تنگ و تنها
بیزارم از پیاله، وز ارغوان و لاله ما و خروش ناله كُنجی گرفته مأوا
دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم مدح و غزل نگویم، مقتل كنم تقاضا
میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را مقتول كربلا را، تازه كنم تولا
آن نازش محمد، پیغمبر مؤیّد آن سید ممجد، شمع و چراغ دنیا
آن میر سربریده، در خاك خوابنیده از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا(۱۳)
یكی از نخستین نمونه شاعران شیعی كه در ستایش اهل بیت شعر لطیف فارسی سروده و گویا تنها یك دوبیتی از وی برجای مانده ملك الكلام بندار رازی (م ۴۳۳) است. این دو بیت چنین است:
تا تاج ولایت علی بر سرمه هر روج مرا خوش‏تر و نیكوترمه
شكرانه اینكه میر دین حیدرمه از فضل خدا و منّت(۱۴) مادرمه(۱۵)
شعر ستایش نسبت به اهل بیت در قرون بعد جدی‏تر و بیشتر شد. حتی برخی از سنیان خراسان هم كه متشیع بودند، در این كار سهیم شدند. از جمله این شاعران سنایی (م ۵۴۵) است كه عبدالجلیل وی را شاعری شیعی معرفی كرده است. وی در ستایش و مدح امام علی علیه‏السلام چنین سروده است:
ای امیرالمؤمنین! ای شمع دین! ای بوالحسن! ای به یك ضربت ربوده جان دشمن در بدن
هر دلی كو مهرت اندر دل ندارد همچو جان هر دلی كو عشقت اندر جان ندارد مقترن
روی جنات العُلی هرگز نبیند بی‏خلاف لایزالی ماند اندر نار با كُم(۱۶) و حزن
چون تو صاحب دولتی، هرگز نبودی در جهانهم نخواهد بود هرگز، چون تویی در هیچ فن
و در جای دیگری گوید:
شو مدینه علم را در جوی، پس در وی خرام تا كی آخر خویشتن چون حلقه بر درداشتن!
چون همی دانی كه شهر علم را حیدر دَر است خوب نبود غیر حیدر میر و مهتر داشتن
كی روا باشد به ناموس و حِیَل در راه دین دیو را بر مسند قاضی اكبر داشتن
مر مرا باری نكو ناید ز روی اعتقاد حق حیدر بُردن و دین پیمبر داشتن
چون درخت دین به باغ شرع هم حیدر نشاند باغبانی زشت باشد، جز كه حیدر داشتن
جز كتاب الله و عترت، ز احمدِ مرسل نماند یادگاری كان توان تا روز محشر داشتن
از پس سلطان دین پس چون روا داری همی جز علی و عترتش، محراب و منبر داشتن
گر همی مؤمن شماری خویشتن را بایدت مُهر رزّ جعفری بر دین جعفر داشتن
شعر اخیر می‏تواند نشانی از تشیع جعفری در سنایی تلقی شود. قصیده‏ای نیز در ستایش امام رضا علیه‏السلام دارد كه برخی از ابیات آن چنین است:
دین را حرمی است در خراسان دشوار تو را به محشر آسان
چون كعبه پرآدمی ز هر جای چون عرش پر از فرشته هزمان(۱۷)
هم فرّ فرشته كرده جلوههم روح وصی در او به جولان
... از خاتم انبیا در او تناز سید اوصیا در او جان
آن بقعه شده به پیش فردوسآن تربه روضه كرده رضوان
از جمله شرطهای توحیداز حاصل اصلهای ایمان(۱۸)
در باره عاشورا هم اشاراتی دارد:
حبَّذا كربلا و آن تعظیم كز بهشت آورد به خلق نسیم
تیغها لعل‏گون ز خون حسین چه بود در جهان بتر زین شَین
تاج بر سر نهاده بدكردار كه از آن تاج خوب‏تر منشار(۱۹)
به هر رو، قرن پنجم و ششم قرن رواج تشیع در ایران است كه به دنبال رفت و آمد طلاب شیعه از ایران به بغداد و نجف و بهره‏مندی از مكتب شیخ طوسی و رواج اندیشه‏های آن مكتب در شهرهای ری و مناطقی چون خراسان دامنه‏اش بالا گرفت. گسترش فرهنگ شیعه در مركز ایران، آن هم در شهر كهنسال ری و شكل‏گیری یك جامعه منضبط در آن، سبب شد تا راه برای شاعران شیعه و مداحان اهل‏بیت علیهم‏السلام هموار شود. شاعران فارسی زبان در قرن ششم در ری فراوان بودند و قصاید زیادی در منقبت امامان می‏سرودند. دلیلش استقبال شیعیان از آنان در مراسم عمومی‏شان بود كه سبب شكل‏گیری یك جریان گسترده منقبت‏خوانی در قرن ششم در ری و شهرهای سبزوار و ساری و آمل و جز آن شد.یكی از كامل‏ترین دیوانهای شعر فارسی شیعی كه برجای مانده، دیوان قوامی رازی است كه به كوشش میرجلال الدین محدث در سال ۱۳۳۴ ش در تهران به چاپ رسیده است. همین نمونه برجای مانده، نشانه اوج شعر ستایشی و مدیحه‏سراگونه شاعران شیعه از پیامبر و امامان است كه از قرن ششم برجا مانده است. قوامی از شعرای بنام نیمه اول قرن ششم بوده و چنان كه گذشت، عبدالجلیل در عبارت پیشگفته در جمع شاعران شیعه، از وی یاد كرده است. آنچه در دیوان چاپ شده او آمده، بیشتر در توحید و موعظه و نصیحت است، و پیداست كه وی اشعار دیگری هم داشته كه در ستایش امامان بوده است. از آن جمله در همین دیوان در جایی این چنین فضائل روایت شده در باره امام علی علیه‏السلام را به شعر عرضه می‏كند:
به عِلْم همچو علی كس نبود در اسلام كه بود مطّلعِ سِر، ز عالِم الأسرار
سرای شرع نبی را، علی ستون بناست دگر چه آید و خیزد، همی ز رنگ و نگار
به علم و عصمت و مردی، سؤالها كردیم علی چو آب همی آمد از در و دیوار
قصیده‏های قوامی قیامت سخن است كه طیر باغ بهشت است، جعفر طیّار
قوامیا تو سراینده دار همچون گل فراز گلبن ارواح، بلبل اشعار
بر انتظار خروشِ خروس مهدی باش به عهد سیّد شاهین دلِ عقاب شكار(۲۰)
و در جای دیگر:
پیرایه مردان خدا حیدر كرّار آن هم نسب و هم نَفَس احمد مختار
آن حاجب بار درِ اسرار پیمبر آن میر دلیرِ سِپَه دین جهاندار
شاهی شده هَمْ‏گوهر او، احمد مُرْسل شیری شده همشیره او، جعفر طیّار
فتّاح درِ خیبر و مفتاح درِ علم جاندار شه ملّت و جانبخش شب غار(۲۱)
ابوالمفاخر رازی از جمله شاعران برجسته قرن ششم است كه تمامی حوادث كربلا را به شعر درآورده كه تنها چند ده بیت آن در كتاب روضهٔ الشهداء ملاحسین كاشفی كه با اشعار این مداحان و مناقبیان آشنا بوده، درج شده است. طبعا می‏توان تصور كرد كه وی اشعار مدحی فراوانی هم داشته كه به دست ما نرسیده است.
دیوان ناصرخسرو قبادیانی (۳۹۴ ـ ۴۸۱ یا ۴۷۱) هم سرشار از اشعار مدیحه‏سرایی نسبت به اهل بیت است؛ گرچه گرایش وی، به طور غالب، یك گرایش فلسفی است كه بر اشعار وی هم سایه فراوان افكنده است. نمونه‏ای از اشعار این شاعر در ستایش امام علی علیه‏السلام چنین است:
عرش این عرش كسی بود كه در حربِ رسول چون همه عاجز گشتند بدو داد لِواش
آن كه بیش از دگران بود به شمشیر و به علم وان كه بگزید و وصیّ كرد نبیّ بر سرماش
آن كه معروف بدو شد به جهان روز غدیر وز خداوند ظفر خواست پیمبر به دعاش
آن كه با علم و شجاعت چو قوی داد عطاش به ركوع اندر بفزود سوم فضل: سخاش
هر خردمند بداند كه بدین وصف علی است چون رسید این همه اوصاف به گوش شنواش
معدن علم علی بود به تأویل و به تیغ مایه جنگ و بلا بود و جدال و پرخاش
هر كه از علم علی روی بتابد به جفا چو كر و كور بماند بكند جهل سزاش
مایه خوف و رجا را به علی داد خدای تیغ و تأویل علی بود همه خوف و رجاش
گر شما ناصبیان را بجز او هست امام نیستم من سپسِ آن كس و دادم به شماش(۲۲)
مع الاسف باید گفت: با توجه به اطلاعاتی كه عبدالجلیل و فهرست منتجب الدین در اختیار ما گذاشته، می‏توانیم حدس بزنیم كه دهها دیوان شعر فارسی شیعی دیگر هم در قرن ششم در ری و حواشی آن وجود داشته كه از میان رفته است. منتجب الدین در الفهرست خود نام برخی از شاعران و مداحان اهل بیت را آورده است(۲۳) كه ما هیچ خبر خاصی از آنان نداریم.
البته منقبت خوانی تنها در قالب نظم نبوده و بسیاری از مبلغان شیعه، اخبار و فضائل اهل‏بیت علیهم‏السلام را در قالب نثرهای دلنشین و حتی به سبكهای داستانی در مراكز عمومی و اجتماعات برای مردم نقل می‏كرده‏اند. مؤلف فضائح الروافض یك سنی متعصب كه از این محافل برآشفته بوده است، در این باره می‏نویسد:
«... و در بازارهای مناقب‏خوانان گَنده دهن، فرا داشته‏اند كه ما منقبت امیرالمؤمنین می‏خوانیم و همه قصیده‏های پسر بنانِ رافضی و امثال او می‏خوانند و جمهور روافض جمع می‏شوند؛ همه وقیعت صحابه پاك و خلفای اسلام و غازیان دین است و صفات تنزیه كه خدای راست جلّ جلاله و صفت عصمت كه رسولان خدای راست علیهم السلام و قصّه معجزات كه الاّ پیغمبران خدای را نباشد، شعر كرده می‏خوانند و به علی ابوطالب می‏بندند».(۲۴)
وی همچنین می‏نویسد:
«... و مغازیها می‏خوانند كه علی را به فرمان خدای تعالی در منجنیق نهاده و به ذات السّلاسل انداختند تا به تنهایی، آن قلعه را كه پنج هزار مرد درو بود، تیغ زدن بِسِتَد و علی درِ خیبر، به یك دست بركند، دری كه به صد مرد از جای خود بجنبانیدندی و به دستی می‏داشت تا لشكر، بدان گذر می‏كرد و دیگر صحابه از حَسَد بر علی بر آن در، آمد و شد می‏كردند تا علی خسته گردد و عجزش ظاهر گردد».(۲۵)
مؤلّف فضائح باز می‏نویسد:
«رافضیان، این همه مناقبها بدان خوانند تا عوام الناس و كودكان دگر طوایف را از راه ببرند و فرانمایند كه آنچه علی كرد، مقدور آدمی نبوده و صحابه همه، دشمن علی بودند».
عبدالجلیل می‏نویسد: «...دروغی ظاهر و بهتانی عظیم است و دلیل بر این آن است كه اگر غرض این بودی از خواندن مناقب، بایستی كه به قم و كاشان و آبه و بلاد مازندران و سبزوار و دیگر بقاع كه الاّ شیعه نباشند، نخواندندی و معلوم است كه آنجا بیشتر خوانند».(۲۶)
این سخن نشانه‏ای بر آن است كه این رسم در تمام مناطق شیعی نشین ایران رواج كامل داشته است. این یك حقیقت است كه گسترش فضائل اهل بیت در مجموع، تمایل مردم را به سمت تشیّع گسترش می‏داد و بر نفوذ سادات و علویان كه شیعیانی اصیل بودند، می‏افزود. زمانی كه معتضد عبّاسی خواست تا صحیفه‏ای در فضائل اهل بیت خوانده شود از شورش سنّیها، هراسی به دل راه نداد؛ امّا وقتی به او گفته شد كه علویان از آن بهره خواهند برد، وحشت كرد و نخواند.(۲۷)
سنیان در برابر مبلغان شیعه دست به كار مشابهی زدند. درست همان طور كه سنیان بغداد در برابر مراسم شیعیان برای عاشورا، دسته عزاداری برای جمل و عایشه و مصعب بن زبیر به راه انداختند،(۲۸) در ری هم «فضائل خوانانی» را به راه انداختند تا به مقابله با شیعیان پرداخته فضائل مخالفان اهل بیت را منتشر كنند. عبدالجلیل در پاسخ نویسنده فضائح الروافض می‏نویسد:
«عجب است كه این خواجه بر بازارها، مناقب خوانان را می‏بیند كه مناقب می‏خوانند و فضایل خوانان را نمی‏بیند كه بیكار و خاموش نباشند و هر كجا قمّاری خمّاری باشد كه در جهانش بهره‏ای نباشد و به حقیقت نه فضل بوبكر داند، نه درجه علیّ شناسد، برای دام نان، بیتی چند در دشنام رافضیان از بر بكرده و در سرمایه گرفته و مسلمانان را دشنام می‏دهد و لعنت نا وجه، می‏كند و آنچه می‏ستاند، به خرابات می‏برد و به غنا و زنا می‏دهد و بر سبلت قدریان و مجبّران می‏خندد و این قاعده نو نیست كه فضایلی و مناقبی در بازارها فضایل و مناقب خوانند؛ امّا ایشان همه، توحید و عدل و نبوّت و امامت و شریعت خوانند و اینان همه جبر و تشبیه و لعنت».(۲۹)
او همچنین در جای دیگری در باره محتوای فضائل خوانی اهل سنّت می‏نویسد:
«... و چنان است كه متعصّبان بنی‏امیّه و مروانیان، بعد از قتل حسین با فضیلت و منقبت علیّ طاقت نمی‏داشتند. جماعتی خارجیان از بقیّت سیف علی و گروهی بددینان را به هم جمع كردند تا مغازیهای دروغ و حكایات بی‏اصل، وضع كردند در حق رستم و سرخاب [سهراب] و اسفندیار و كاووس و زال و غیر ایشان و خوانندگان را بر مربّعات اسواق [ چهارسوها [مُمَكَّن(۳۰) كردند تا می‏خوانند تا ردّ باشد بر شجاعت و فضل امیرالمؤمنین و هنوز این بدعت باقی مانده است كه به اتفاقِ امّتِ مصطفی، مدح گبركان خواندن بدعت و ضلالت است. خواجه اگر منقبت علیّ از مناقب خوانان نمی‏تواند شنید، باید بدان هنگامه‏ها می‏رود به زیر طاق باجگر و صحرای درِ غایش».(۳۱)
نویسنده فضائح الروافض گویا از منقبت خوانان، دل پری داشته است. وی در ادامه باز هم می‏نویسد:
«در بَیرانه‏ها(۳۲)، جمع شوند و مناقب خوانند.» رازی به دفاع آورده كه: «پنداری ندیده و نشنیده است كه مناقب خوانان در قطب روده و به رشته نرصه و سر بلیسان و مسجد عتیق، همان خوانند كه به درِ زاد مهران و مصلحگاه».(۳۳)
اما در قرن هفتم و هشتم و نهم، شعر مدح و ستایش نسبت به ائمه در میان شیعیان ایران، بسیار اوج گرفت. به یقین بسیاری از این اشعار از میان رفته است، اما همین اندازه كه باقی مانده، نشانه گستردگی آن است. مع الاسف هنوز در باره شعر فارسی شیعه در میان سالهای ۶۰۰ تا ۹۰۰ تحقیق جدی صورت نگرفته و دیوانهای برجا مانده یا چاپ نشده و یا تحلیل درستی در باره آنها ارائه نشده است. با این حال در سالهای اخیر شاهد تلاشهایی برای معرفی شاعران این دوره و نشر دیوانهای آنان بوده‏ایم. از برخی از این شاعران یا هیچ‏گونه شعری برجا نمانده و یا تنها ابیاتی در تذكره‏ها، جُنگها و كشكولها درج شده است.
یكی از شاعران این عهد، سیف فرغانی است كه در مرثیه امام حسین علیه‏السلام چنین سروده است:
ای قوم در این عزا بگریید بر كشته كربلا بگریید
با این دل مرده خنده تا چند امروز در این عزا بگریید
فرزند رسول را بكشتند از بهر خدای را بگریید
از خون جگر سرشك سازید بهر دل مصطفا بگریید
در گریه سخن نكو نیاید من می‏گویم، شما بگریید(۳۴)زمینه دیگر سرایش شعر در خراسان آن روز، ستایش از امام رضا علیه‏السلام است كه در ایران مدفون بوده و به‏ویژه از همان عهد به این سو، خراسانیان به وی عشقی تمام می‏ورزیده‏اند. كتیبه‏ای از سال ۶۱۲ بر حرم حضرت رضا علیه‏السلام بر جا مانده است كه این دو بیت شعر بر آن دیده می‏شود:(۳۵)
بادا هزار بار فزون‏تر سلام حق بر تو اَیا غریب خراسان امام حق
مشتاق حضرت توام ای سید شهید حقا كه هستم از دل و از جان غلام حق
یكی دیگر از شاعران قرن هفتم سید ذوالفقار شروانی (م پس از ۶۹۰)است. بخشی از یكی از تركیب‏بندهای وی كه آن را در ستایش امام رضا سروده، چنین است:
ای ز خاك آستانت قدسیان را آبروی وز نسیم روضه‏ات دارالجنان را رنگ و بوی
برده چون خاك بهشت از باد جان افزای تو جاهِ آبِ خضر و نار موسوی را آبروی
سقف مرفوعت پناه بیت معمورست از آن طاق چوگان شكلت از میدان گردون برد گوی
در جوار خاك پاكت هر زمان روح الامین به خضِر گویدكه دست از چشمه حیوان‏بشوی(۳۶)
چهره درخشان شعر ستایش، شیخ حسن كاشی (م بعد از ۷۰۸) است كه میرزا عبدالله افندی نقش وی را در رواج تشیع در ایران در ردیف علامه حلی و محقق كركی یاد كرده است.(۳۷) از وی اشعار زیادی برجا مانده و بسیاری از این اشعار نه در ایران بلكه در میان شیعیان افغانستان بیش از ایرانیان محبوب واقع شده و مورد استفاده قرار گرفته است. نویسنده این سطور كتاب تاریخ محمدی او را كه مشتمل بر اشعار وی در شرح حال امامان معصوم علیهم‏السلام است به چاپ رسانده و در مقدمه آن به تفصیل در باره شرح حال او سخن گفته است. همچنین دیوان وی در مجموعه شماره ۷۵۹۴ كتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‏شود كه مع الاسف تاكنون به چاپ نرسیده و بخشی از اشعارش در همین گزیده حاضر آمده است.
از مشهورترین اشعار كاشی، هفت‏بند اوست كه سرمنشأ سرایش بسیاری از اشعار ستایش اهل‏بیت علیهم‏السلام پس از وی بوده و خود از اشعار بسیار رایج در محافل شیعی تا دوره صفوی بوده است. تنها به ارائه بند اول این قصیده كه محتوای آن فضائل مسلّم روایت شده در حق امیرمؤمنان علیه‏السلام است بسنده می‏كنیم:
السلام ای سایه‏ات خورشید رب العالمین آفتاب عزّ و تمكین، آسمان(۳۸) داد و دین
معنی هر چهار دفتر، خواجه هر هشت خلدداور هر شش جهت اعظم امیرالمؤمنین
عالم علم لدنّی(۳۹)، شهسوار(۴۰) لَوْ كُشِفناصر حق، نفس پیغمبر، امام راستین
مقصد تنزیلِ بلّغ، مركز اسرار غیبمقطع یتلوه شاهد، مطلع حبل المتین
صورت معنیِ فطرت، منبع(۴۱) ایجاد حقسرّ نسل آل آدم(۴۲)، نفس خیرالمرسلین
صاحب یوفون بالنذر، آفتاب انّماقرّهٔ العین لعمرك نازش روح الامین
درجهان از روی(۴۳) حشمت(۴۴) چون‏جهانی درجهاندر زمین از روی رفعت آسمانی بر زمین
حاجب(۴۵) دیوان امرت، موسی دریا شكافپرده‏دار بام خضرت، عیسی گردون نشین
از عطای دست فیّاض تو دریا مستفیضوز ریاض نزهت طبع تو رضوان خوشه چین
ناشنیده از زمان مهد تا باقی عمربی‏رضای حق ز تو حرفی كرام الكاتبین
نقشبند كاف و نون از روز فطرت تاكنونناكشیده چون مه رخسار تو نقش نگین
مثل تو چون شبه(۴۶) ایزد در همه حالی محالور بود ممكن نه الاّ رحمهٔ للعالمین
هر كه مدّاحش خدا همدم رسول الله بودگر كسی همتاش باشد(۴۷) هم رسول الله بود
شعر وی در ستایش امام رضا علیه‏السلام هم از اشعار بی‏مانند اوست:
دوش چون دور شب تیره به پایان آمد نوبت زمزمه مرغ سحر خوان آمد
چشم جان از دم مشكین صبا روشن شد گویی از مصر، نسیمی سوی كنعان آمد
چه عجب بوی بهشت از دم بادی كه در او اثری از شرف خاك خراسان آمد
شرف خاك خراسان همه دانی كه زچیست؟ زانكه در خطه او روضه رضوان آمد
مشهد پاك معلاّی امام معصوم آن كه خاكش ز شرف افسر كیوان آمد(۴۸)
به هر رو این زمان، زمانی است كه جریان منقبت خوانی به صورت یك سنّت پایدار در بخشهای شیعی و حتی میان سنیان متمایل به شیعه درآمده است. خراسان بزرگ پایگاه اصلی این قبیل اشعار است، گرچه همچنان مناطق اطراف ری هم در این زمینه سخت فعالند. مولانا شیخ حسن كاشی، سرحلقه این منقبت خوانان است كه پس از وی كسانی چون سلیمی و ابن حسام خوسفی در قرن هشتم و نهم پی گیر راه او هستند. این منقبت خوانان در سرتاسر ایران، به ویژه خراسان جایگاه والایی داشتند. ملاحسین كاشفی (م ۹۱۰) در گزارش جالبی كه از مداحان و غرّاخوانان(۴۹) دارد می‏نویسد:
بدان كه از جمله اهل شدّ و بیعت، هیچ طایفه بلند مرتبه‏تر از مداحان خاندان رسول صلی الله علیه و آله نیستند ... و مداحان این حال دارند كه پیوسته مناقب اهل بیت خوانند و یاد و سخن ایشان اوقات گذرانند ... و مولانا حسن سلیمی در این باب گفته:
چاكر و مداح اهل بیت شو زیرا كه نیست هیچ كاری بهتر از مداحی این خاندان
اندر این كار است پیر و مرشد ما جبرییل كو به وحی آورد مدح از كردگار غیب دان
هست از روی ارادت فرض بر اهل زمین پیروی كردن كلامی را كه آمد زآسمان
آن جماعت را كه ایزد بر زبان جبرییل از ره تعظیم و عزت گفت وصف مدحشان
گر كسی مداحی ایشان كند از جان قبول در همه جا می‏رسد فخرش بر اصناف جهان
ملاحسین كاشفی پس از این، از جایگاه برتر شیخ حسن كاشی در مداحی سخن می‏گوید، با این درآمد كه: اگر پرسند كه مداحان بر چند وجه‏اند، بگو بر چهار وجه: وجه اول جماعتی كه مدح حضرت رسول و اهل بیت ایشان از قوت طبع خود انشاد كنند و جواهر روایات و حكایات و مناقب و مراتب ایشان در رشته نظم كشند، چون حسان بن ثابت و مولانا حسن كاشی و غیر ایشان و مداحان اصلی این جماعتند.(۵۰)
یكی از جهات مهم در تفكر مدیحه سرایانه شیعه در میان افرادی مانند سراینده علی نامه و عبدالجلیل قزوینی در كتاب نقض و شیخ حسن كاشی در تاریخ محمدی آن است كه از شاعران می‏خواهند تا دستمایه‏های نثر و نظم خویش را در سرگرم ساختن مردم، نه داستانهای كهن ایرانی بلكه مناقب اهل بیت قرار دهند. در علی نامه كه از قرن پنجم هجری است و استاد ارجمند جناب دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی مقاله‏ای در باره آن با عنوان حماسه‏ای شیعی از قرن پنجم نگاشته‏اند، این دو بیت دیده می‏شود:
اگر چند شهنامه نغز و خوش است ز مغز دروغ است از آن دلكش است
«علی نامه» خواند خداوند هوش ندارد خرد سوی شهنامه گوش(۵۱)
شبیه همین موضع را شیخ حسن كاشی در تاریخ محمدی دارد، آنجا كه با وجود ارادتش به فردوسی چنین می‏سراید:
ای پسر قصه مجاز مخوان الحذر الحذر زخواندن آن
چند خوانی كتاب شهنامه یاد كن زود زین گنه نامه
چند ازین ذكر وامق و عذرا یاد كن نیز خالق خود را
چند خوانی تو ویس و رامین را قصه فاسقان بی دین را
چند گویی حدیث ز رستم زال لعب و بیهوده دروغ محال
ذكر گبران و اهل استوران چند خوانی تو بر مسلمانان
گه مرادست پارسی خوانت تا بود انس و راحت جانت
هست اخبار مصطفای امین همچنان عزّ و مرتضای گزین(۵۲)
به همین دلیل است كه شاعران شیعه در طول قرن هفتم تا نهم و پس از آن در دوره صفوی، شعر ستایشی خویش را با محتوای فضائل و مناقب اهل بیت علیهم‏السلام سرشار می‏سازند و بر اساس فضائلی كه در روایات برای امام علی و خاندانش نقل شده، اشعار خویش را سامان می‏دهند.
از قرن هفتم و هشتم شاعران اندكی را می‏شناسیم كه گهگاه شانس یاری كرده نسخه‏ای از برخی از اشعارشان یافت می‏شود و ما را به امتداد جریان مدیحه‏سرایی در شعر فارسی شیعی رهنمون می‏شود. از آن جمله اطلاعاتی در باره سه شاعر شیعی گمنام است كه آثاری از آنان در یك نسخه خطی برجا مانده است.(۵۳) این سه شاعر متعلق به قرن هشتم هجری هستند.
یكی از آنها نصرت علوی رازی است كه برخی از اشعارش را در سال ۷۲۹ كتابت كرده و نسخه آن برجا مانده است. وی اشعاری در مدح امیرالمؤمنین علیه‏السلام دارد كه بیتی از آن چنین است:
بعد احمد ز كه جویم ره اخلاص و صواب تا به محشر سرم از زیب وی افسر گیرد
سپس ابیاتی در ستایش دوازده امام دارد و بعد از آن می‏سراید:
مؤمن آن است كی بی شك ره تزویر و دروغ در تنش تا رمقی مانده كمتر گیرد
یا چو نصرت ز میان، خلوت و عزلت طلبد پاك و یك رنگ ره احمد و حیدر گیرد
بشكند نصرت رازی سپه بدعت و كفر تا عیان مملكت اسلام سراسر گیرد
بر همه مُلْك و مَلَك نعره زنان فخر كند چون ز اشعار علی نسخه و دفتر گیرد
در قصیده دومش گوید:
هژبر معركه دینِ مصطفی علی است وصیّ احمد مختار مرتضا علی است
اگر تو میل به بهمان و بر فلان داری همان فلان كس و بهمان تو را، مرا علی است
خدا گواه و محمد كه نصرت رازی بذین ... و بذان سرش مدّعا علی است
و در قصیده چهارمش گوید:
شهریاری كو امامت ز ایزد جبّار داشت خون و اندام و روان از احمد مختار داشت
آن علی، كاسیابانی ز یثرب دُلْدُلَش برد در یك‏شب‏به‏كاشان چون عدو راخوارداشت
در ادامه همین شعر نیز از یازده امام دیگر ستایش شده است.
در قصیده پنجم گوید:
شهنشهی كه به حق «قل تعالوا» افسر داشت تهمتنی كی هزاران چون سام چاكر داشت
چو احمد قرشی از میان كرانه گزید امام دین و ولیّ عهد خویش حیدر داشت
در ادامه باز از یازده امام دیگر ستایش كرده، در پایان گوید:
خنك روان ابولؤلؤ شجاع زمان كه بر سرای نبوت رسوم قنبر داشت
اساس داس وی اندر سرای كون و فساد قرار دین خدای و نبی سراسر داشت
به ضربتی كه زد آن مرد پاك دین در آس اساس شاذی آل نبی معمّر داشت
مدام صورت عیش و نشاط و كام و مراد خدای عزوجل شیعه را مخمر داشت
از شعری از وی كه كلمه مناقب در آن بوده حدس زده شده است كه وی در شمار مناقب‏خوانان بوده است.(۵۴) شعر وی در ستایش دوازده امام چنین است:
شهریاری كو امامت ز ایزد جبّار داشت خون و اندام و روان از احمد مختار داشت
چون كلامش محض حكمت بود بی‏شك لاجرم بر دهان كفر و بدعت از حكم مسمار داشت
ماهی بحرِ محیط حق شد از روز الست درس احكام لدنی جمله زان تكرار شد
مصطفی چون بود امیر ملكت دارالبقا! مرتضی را بر دیار و ملك خود معمار داشت
چون ز قرب لیلهٔ الاسری محمد بازگشت مرتضی را مستعد و محرم اسرار داشت
چون انیس و صاحب سرّ خدا آمد علی روز محشر قسمت جنّات عدن و نار داشت
دوستی با كردگار و انس با ایمان گرفت دشمنی با این جهان غرّه غدّار داشت
مؤمن آن باشد كه او را گیرد اندر دین امام كو امامت در غدیر از ایزد جبّار داشت
تا علی بود اندرین عالم سجود بت نكرد از بت و بتخانه و نرد و مغنّی عار داشت
روز هیجا بسته گردن عمروبن معدی كرب جز علی دیگر كسی این پایه در ادوار داشت
آن علیی كز یقین پاك و ایمان تمام در سرای سینه توحید و علوم انبار داشت
این اشعار تا نزدیك چهل بیت دیگر ادامه می‏یابد.شاعر دیگر حمزه كوچك است كه از وی سه قصیده برجا مانده است. وی در نخستین قصیده كه جمعا چهل و دو بیت است می‏گوید:
آن كس منم كی آل نبی را ثنا كنم بر دوستان احمد و حیدر دعا كنم
راهی كه نهی كرد پیغمبر بدان شدن آن راه را و رهبر آن ره رها كنم
از مهر و از محبت زهرا و مرتضا هر صبحدم نگاه سوی هَلْ اَتی كنم
گر اقتدا به آل زیادست مر تو را من اقتدا همیشه به آل عبا كنم
آل‏زیاد را كه به نفرین حق ردند از اعتقاد، لعنت بی‏منتها كنم
بعد نبیّ سزای امامت علی بود من خر نِیَم كه روی سوی ناسزا كنم
وی در ادامه مدح یازده امام كرده، سپس به شهر خود ورامین اشاره می‏كند:
اندر عراق حمزه كوچك منم كه هست زادی كه در قیامه به دفع بلا كنم
زاد و مقام من به ورامین از آن بود تا سور دشمنان علی چون عزا كنم
در بند سیم و زر نیم و شاعری و شعر مداحی از برای شه اوصیا كنم
قصیده دیگر وی در باب قرآن و اشاره به آیاتی است كه در باره امیرالمؤمنین علیه‏السلام نازل شده است:
صراط المستقیم اندر حق اوست اگر انعمت انعمت ورا گفت...
بخوان از آل‏عمران قل تعالوا كه وی در حق آن فرّخ لقا گفت
به صبحی بخوان انا فتحنا كه حق در حق آن بدرالدُّجی گفت
ضُحی را با اَلَم نَشْرح چو خوانی بدان تا حق چرا گفت و كرا گفت
به هر بیتی تو را بیتی است فردا علی گفت و نبی گفت و خدا گفت
قصیده سوم وی صرفا در ستایش حسنین علیهماالسلام است:
منم زجان و روان چاكر حسن و حسین دو آفتاب هدی افتخار و زین زَمن
وی در بخش دیگری از اشعار خود می‏گوید:
دلی كه نیست درو مهر شُبَّر و شُبَّیر مخوانش دل كه بود سنگ سخت یا آهن
دلم به حبّ حسین و حسن چنان نازد كه قوم موسی عمران به وادی ایمن
هوای مهر حسین و حسن ز قول رسول به روز حشر بود دافع بلا و محن
اگر به خاك برم مهر و شوق ایشان را شود لحدگه تاریك بر دلم روشن
برای زینت دین زَین عابدین بگزید پس از امامت باقر خلیفه جعفر داشت
ز بعد موسی كاظم علی خلافت كرد پس از تقی و نقی دین امام عسكر داشت
خدای عزوجل ذات حجّهٔ العالم امان مؤمن و مسمار چشم كافر داشت
عدوی آل نبی هیچ واقفی تا كیست ستمگری كه سراپای دین مشمّر داشت
این اشعار تاریخچه مراسم روز نهم ربیع را كه در كاشان و برخی دیگر از شهرهای شیعه در قرن هشتم برگزار می‏شده، به خوبی نشان می‏دهد. كوچك ورامینی اشعار دیگری هم در باره دوازده امام دارد:
ای مسلمانان بجز حیدر ز بعد مصطفی كیست آن كو در قیامت كوثر و انهار داشت
یا زنی مانند زهرا دختر خیرالبشر یا برادر در جنان چون جعفر طیّار داشت
یا دو فرزندان معصومان چو شبّیر و شبر كز ولاشان حور عین در جنّت استظهار داشت
حبّذا روح شریف پاك زین العابدین بعد ازو باقر كه علم و زهد و استغفار داشت
صادق و كاظم امام و پس علی موسی الرضا پس تقی، دیگر نقی كو حكم بر احرار داشت
عسكری را دان امام و خوش به جنّت در خرام چند اگر صاحب زمان در ملك غیبت دار داشت
كردگارش برگزید و دین بدو تفویض كرد زانك او در علم و حكمت سنت كرّار داشت
ناصبی پنداشت تا آل از نبی یكسو كند حاصل خود آن شقی در راه دین پندار داشت
جدای از این اشعار(۵۵) در جُنگ شماره ۳۵۲۸ دانشگاه تهران، اشعاری از همین حمزه كوچك در ستایش امام حسین علیه‏السلام است:
ای نور چشم احمد مختار یا حسین ای یادگار حیدر كرار یا حسین
نازد همیشه حمزه كوچك به مدح تو مدح تو را شدست خریدار یا حسین
سومین شاعر شهاب بن علی بن كمال سمنانی است. وی اشعاری از دیگران و نیز خود در این اوراق نگاشته است. اولین قسمتی كه از وی نقل شده اشعاری است از همان نصرت رازی. بخشی از این اشعار كه در ستایش دوازده امام است چنین است:
طرف جانب از علوم و از عمل پر كن مدام كاسه‏پر باید تو خواه از چین‏وخواه از مرودشت
گر همی‏خواهی‏خلاص‏خویش‏ازین غرقاب‏جهل حبّ اهل البیت جو، یعنی جناب چار و هشت
دین اهل البیت دار و مهر آل طاهرین خواه در كاشان نشین و خواه در رستاق خشت
اشعاری هم از خود شهاب سمنانی در باره فضائل اهل بیت چنین است:
شیر خدا و ابن عم مصطفا علی است روح بتول و خسرو آل عبا علی است
بهر نجات آخرت از فضل ایزدی ورد شهاب در گه و بیگاه یا علی است(۵۶)
برخی از اشعار دیگر وی چنین است:
پیش از آن كین چارطاق هفت منظر كرده‏اند فرض بر ارواح انسان حبّ حیدر كرده‏اند
سنبل گیسوی مشك افشان عنبربیز او رشك بازار عبیر و مشك و عنبر كرده‏اند
غیر حیدر مقتدای خود ندانند اهل‏دین چون كلام الله را از صدق باور كرده‏اند
جز ولایش حق نخواهد در قیامت هیچ چیز زانكه از مهرش گل آدم مخمّر كرده‏اند
منصب شغل امامت با ولایت ای ولی تا ابد اندر ازل بر وی مقرّر كرده‏اند
صورت رویش چو شد باب معانی را بیان آیتی از سورت او چار دفتر كرده‏اند
از «سلونی» تا «اقیلونی» خردمندان دهر فرق و تمییز و فضیلت بی‏حد و مرّ كرده‏اند
منبع:فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۷۸سلیمی تونی شاعر شیعه قرن نهم هجری است كه دیوانی از وی برجا مانده است. تاریخ برخی از اشعار وی مربوط به سال ۸۴۰ ق است. نمونه‏ای از شعر وی در باره چهارده معصوم علیهم‏السلام چنین است:
طریق چارده معصوم گیر اگر خواهی ره نجات و نجات از ضلالت جهال
مطیع و پیرو این قوم شو كه در همه باب طریق اهل نجات این بود به استدلال
به فقر و فاقه سلیمی منال و شِكْوه مكن تو را كه بحر طبیعت پر از درّ است و لآل
چه التفات به ملك و به مال آن كس را كه چون تو درگه آل‏محمدست مآل
حدیث من همه مدح علی و آل بود كه نیست بهتر از این قول از جمیع مقال
به مدح آل‏محمد همیشه خوشحالم چه‏خوش‏تراست ازاین در جهان زهی‏خوشحال(۵۷)
در این باره از ابن یمین طغرایی فریومدی (م ۷۶۹) شاعر سربداران هم می‏توان یاد كرد كه در فریومد خراسان و در پناه سربداران می‏زیست. دیوان وی هم مشتمل بر اشعار ستایشی نسبت به امامان است و از آن جمله قصیده‏ای است كه در ستایش علی بن موسی الرضا علیهماالسلام سروده است:
قرّهٔ العین نبیّ فرزند دلبند وصی مظهر الطاف ایزد فخر اصحاب عباست
مقتدای شرق و غرب و پیشوای برّ و بحر خود چنین باشد كسی كو نور پاك مصطفاست
هست مخدوم بحق اهل جهان را بهر آنك وارث آن است كورا بر جهان حق ولاست
هست سلطان خراسان نی چه گفتم زینهار بر سر، بر هفت اقلیم و دو عالم پادشاست(۵۸)
بدون تردید دولت سربداران در خراسان با مركزیت نیشابورو سبزوار، سبب رواج شعر مناقبی آن هم در خراسان، از سوی شاعرانی شد كه یا در خدمت آنان بودند و یا در حاشیه، به ستایش آنان و ارزشهای اخلاقی و مذهبی مورد توجه آنان می‏پرداختند. نمونه آنها بجز ابن‏یمین، یكی هم لطف الله نیشابوری (م ۸۱۶) است كه در محل قدمگاه امام رضا علیه‏السلام در نیشابور می‏زیست و همانجا درگذشت. دكتر صفا با اشاره به اشعار وی در منقبت رسول و علی بن ابی طالب و ائمه طاهرین علیهم‏السلام می‏نویسد: از فحوای قصائدی كه در مناقب ائمه علیهم‏السلام سروده تشیع او آشكار می‏شود. و حتی او تیمور را به عنوان «ملجأ آل بوالحسن» یعنی آل علی مورد ستایش قرار داده است.(۵۹)
نمونه دیگر امیرشاهی (م ۸۵۷) است كه خود خواهر زاده خواجه علی مؤید سربداری آخرین سلطان سربداری بود و اشعاری در منقبت آل علی علیه‏السلام دارد. یك نمونه آن مُسمّطی است كه در باره امامان سروده با این مطلع:
ناله قُمْری به گلستان و باغ صلّ علی سیّدنا المصطفی(۶۰)
به هر رو، یاد از مناقب آل رسول در میان شاعران قرن نهم بسیار گسترده است، چنان كه دكتر صفا هم نوشته است كه در این دوره «نه تنها در قصاید غرّایی از شاعران این زمان، مانند ابن حسام و كاتبی (م ۸۳۹) و لطف الله نیشابوری (م ۸۱۶) و امیرشاهی وامیر حاج حسینی جنابذی و كمال الدین غیاث شیرازی و نظام استرآبادی (م ۹۱۱) و فغانی شیرازی و لسانی و جز آنان مدائحی در ذكر مناقب حضرت علی بن ابی طالب علیه‏السلام و اولاد او داریم، بلكه حتی سنیان متعصبی مانند جامی هم از اظهار احترام وافر در اشعار و خاصه در مثنویات خود نسبت به اهل بیت امتناعی نداشتند و این معنی در آثار منثور این عهد هم اعم از متون ادبی یا تاریخی به وفور ملاحظه می‏شود و اینها همه علایم و نشانه‏های تمایلی است كه طرفداران سنت و جماعت به تدریج به طرف تشیع و پیشروان آن پیدا می‏كردند و دانسته یا نادانسته به تقویت طرف مقابل می‏كوشیدند.(۶۱)
در همین قرن شاه ناصر یا درویش ناصر بخاری (م ۷۷۳) هم قصیده‏ای غرا در ستایش امام علی و علی بن موسی الرضا علیهم‏السلام دارد.(۶۲) چنان كه عصمت بخاری (م ۸۲۹) نیز قصیده‏ای در منقبت امام رضا علیه‏السلام سروده است.(۶۳) این ابیات از همین عصمت بخاری است:
دست در فتراك آل مصطفی باید زدن هر دو عالم را به همت پشت پا باید زدن
تا به كی طبل ارادت می‏زنی زیر گلیم بعد از این كوس محبت بر ملا باید زدن
عصمت از حب علی چون مست گشتی دم بدم تا قیامت گرد این گلشن نوا باید زدن(۶۴)
در قرن نهم یكی از بزرگ‏ترین منقبت‏سرایان و مداحان محمد بن حسام خوسفی (۷۸۳ ـ ۸۷۵)(۶۵) است كه آثار منظوم برجا مانده‏اش حكایت از عمق تفكر تاریخی و احساس و عاطفه شیعی او دارد. مردی كه روزش در رنج دهقانی و شب در سرایش اشعار در باره اهل‏بیت علیهم‏السلام می‏گذشت:
به شب زبان من و مدح اهل بیت رسول به روز دست من و كسب شغل ما یحتاج
اشعار ستایشی وی در باره پیامبر و اهل بیت به اندازه‏ای گسترده است كه انسان از دیدن این همه شعر خوب در شگفت می‏ماند. تنها وقتی می‏توان این ادعا را باور كرد كه دیوان چاپ شده او را كه به همت مرحوم احمدی بیرجندی و آقای محمدتقی سالك آماده گشته مرور كرد. وی افزون بر اشعار فراوانی كه در ستایش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امام علی علیه‏السلام سروده، بخش زیادی از اشعارش در باره حضرت مهدی علیه‏السلام است. ابیاتی از اشعار یكی از قصاید وی در باره امام علی علیه‏السلام چنین است:
یا امیر المؤمنین روی من و خاك درت كان همایون آستان دارد شرف بر آفتاب
بعد پیغمبر به نسبت بر كسی دیگر نتافت زآسمان آفرینش از تو بهتر آفتاب
ای كه شهرستان علم مصطفی را در تویی برنتابد روی مهر از خاك این در آفتاب
ای تو مولی المؤمنین مولای توست ابن حسام من كه باشم ای تو را مولا و چاكر آفتاب
در پناه دولتت دارم امید سایه‏ای چون بتابد گرم بر صحرای محشر آفتاب(۶۶)
افزون بر دیوان، خوسفی كتاب منظوم بزرگی با عنوان خاوران نامه(۶۷) دارد كه شرح غزوات امام علی علیه‏السلام به سبك داستانی است كه می‏توان از آن تحت عنوان حماسه‏های دینی یاد كرد. وی در این اثر از جنگهای امام علی علیه‏السلام همراه مالك اشتر و ابوالمحجن با قباد پادشاه خاور زمین و كسان دیگری مانند تهماسب شاه و برخی از دیوان و اژدهایان یاد كرده است. ابن حسام این اثر را در سال ۸۳۰ ق سروده است.(۶۸) این زمان، زمانی است كه قصه‏های زیادی در باره ابومسلم هم ساخته شده و قصه خوانان به ویژه در خراسان آنها را می‏خواندند.(۶۹) طبعا بجز مسئله سرگرمی مردمان عادی، این قصه‏ها به نوعی منتقل كننده بخشی از ارزشهای تاریخی ومذهبی خاص بود.
حلقه بعد از ابن حسام خوسفی تا صفویه، نظام استرآبادی (م ۹۱۱) است كه دیوان وی هم سرشار از اشعار مناقب اهل بیت علیهم‏السلام می‏باشد.
این خطی است كه شیعیان از قرن پنجم برای طراحی یك علی‏نامه بزرگ ریختند و بدین وسیله می‏خواستند تا به جای قهرمانان ملی ایران باستان، نام امام علی علیه‏السلام را جاودانه سازند. گذشت كه مجموعه اشعاری با عنوان علی‏نامه از قرن پنجم به دست آمده است كه استاد محمدرضا شفیعی كدكنی ضمن مقاله‏ای در نشریه دانشكده ادبیات مشهد آن را معرفی كردند.(۷۰)
دامنه شعر منقبتی در قرن هشتم و نهم تا اندازه‏ای است كه انسان به راحتی می‏تواند دلایل توفیق بعدی صفویان را در نشر تشیع در ایران درك كند. در واقع صفویان بر موجی سوار شدند كه مداحان شیعه در سراسر ایران به راه انداخته بودند.در انتها باید بیفزاییم، یكی از نخستین كسانی كه شعر شیعی فارسی را برای ما به صورت تاریخی گزارش كرده است، قاضی نورالله شوشتری است كه بخشی از كتاب پرارج خود یعنی مجالس المؤمنین را به شاعران شیعه اختصاص داده و از این رهگذر شماری از قصاید مناقبیان قرون پیش از خود را برای ما حفظ كرده است.
در حال حاضر بسیاری از دیوانهای شاعران این قرون به چاپ رسیده و با مراجعه به آنها می‏توان بخشی از اشعاری را كه آنان در منقبت اهل بیت علیهم‏السلام سروده‏اند مرور كرد؛ اما در این باره باید یادآور شد كه اولاً بسیاری از این دیوانها ناقص چاپ شده و نیاز به مراجعه مجدد به نسخه‏های خطی است تا تكمیل شود و ثانیا دیوانها و مجموعه‏های بسیاری از این شاعران به چاپ نرسیده است. در این صورت لازم است تا همتی برای نشر این آثار صورت پذیرد. به علاوه، اشعار پراكنده شاعرانی كه دیوانی از آنان برجا نمانده، هنوز در مجموعه‏ها فراوان است.
در سالهای اخیر در بخش منقبت، مرحوم احمد احمدی بیرجندی تلاش درخوری از خود نشان داد و چندین مجموعه از مناقب علوی و فاطمی و رضوی و غیره را در بنیاد پژوهشهای اسلامی به چاپ رسانده، شماری از این اشعار را منتشر كرد. اما جغرافیای دریای منقبت خوانی به قدری وسیع و گسترده است كه همچنان تلاش تلاشگران پركاری را می‏طلبد تا با حوصله در میان نسخ خطی كاوش كرده، گوهرها و جواهرات فراوانی كه وجود دارد بیابند و به دست چاپ بسپارند.
--------------------------------------------------------------------------------
۱ـ بنگرید به: احمد بن عبدالله المهزی (م ۲۵۷)، شعر ابی‏طالب و اخباره، قم، مؤسسهٔ البعثهٔ، ۱۴۱۴ ق.
۲ـ در باره منابع شعر حسان بنگرید به: شعراء الغدیر، بیروت، مؤسسهٔ الغدیر، ۱۹۹۹ م، ج ۱، ص ۵۱ ـ ۴۹
۳ـ الاغانی، ج ۷، ص ۲۵۰؛ به نقل از: شعراء الغدیر، ج ۱، ص ۱۸۷
۴ـ الاغانی، ج ۲۰، ص ۱۳۲ ـ ۱۶۳؛ به نقل از: شعراء الغدیر، ج ۱، ص ۲۷۱ .
۵ـ اخیرا بر اساس همان كتاب، انتشارات الغدیر كتاب سه جلدی شعراء الغدیر را به چاپ رسانده است.
۶ـ نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی، نقض، تصحیح میر جلال الدین محدّث، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸ ش، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۱. این ابیات در حدیقهٔ الحقیقه، صفحه ۲۶۱ آمده است. ۷ـ بنگرید به: تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، ج ۲، ص ۲۳؛ مجالس المؤمنین، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۴، ج ۲، ص ۵۹۳ . ۸ـ قاضی نوراللّه‏ شوشتری، مجالس المؤمنین ص ۵۹۸ . ۹ـ همان، ج ۲، ص ۶۰۵؛ تاریخ ادبیات ایران، تهران، فردوسی، ۱۳۷۳، ج ۱، ص ۴۸۰ . ۱۰ـ مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۶۰۱ . ۱۱ـ محمّد امین ریاحی، كسائی مروزی؛ زندگی، اندیشه و شعر او، تهران، توس، ۱۳۶۸، ص ۷۷ . ۱۲ـ كسایی مروزی، ص ۸۸ ـ ۸۶ . ۱۳ـ همان، ص ۶۷ ـ ۵۹ . ۱۴ـ نسخه بدل: پاكی.
۱۵ـ مجمل فصیحی، بخش دوم، ص ۱۶۳؛ قصران، ج۱، ص ۵۷۷ .
۱۶ـ نوعی خار. ۱۷ـ مخفّف: هر زمان.
۱۸ـ احمدی بیرجندی، «تابش تشیع بر فراز خاوران»، مجله طلایه، سال اول، ش ۲، ص ۱۳؛ همو ، مدایح رضوی در شعر فارسی، ص ۲۹-۲۷.
۱۹ـ حدیقهٔ الحقیقهٔ و شریعهٔ الطریقه، ص ۲۷۰ . ۲۰ـ دیوان قوامی، تصحیح میرجلال الدین محدث، تهران، ۱۳۳۴، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۲. ۲۱ـ دیوان قوامی، صفحه ۱۶۸ جاندار به معنای محافظ آمده است. ۲۲ـ دیوان ناصر خسرو، تصحیح مجتبی مینوی، مهدی محقق، تهران، ۱۳۶۵، ص ۲۷۶.
۲۳ـ الفهرست، چاپ محدث ارموی و سمامی، قم، كتابخانه مرعشی، ص ۴۲، ۷۹، ۸۰ و ۸۵ (در این صفحات از مداحان نام برده است).
۲۴ـ نقض، ص ۶۵.
۲۵ـ همان، ص ۶۷.
۲۶ـ همان، ص ۷۷.
۲۷ـ مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۲۸۳.
۲۸ـ شذرات الذهب، ج ۳، ص ۱۳۰ ؛ البدایهٔ والنهایهٔ، ج ۱۱، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۵ و ص ۲۷۵ (حوادث سال ۳۷۵)؛ الكامل، ج ۹، ص ۱۵۵.
۲۹ـ نقض، ص ۶۵.
۳۰ـ پابرجا كرده شده.
۳۱ـ نقض، ص ۶۷.
۳۲ـ ویرانه‏ها.
۳۳ـ نقض، ص ۷۴.
۳۴ـ دیوان سیف فرغانی، ص ۱۷۶.
۳۵ـ مصطفوی، آثار تاریخی طهران، انجمن آثار ملی، ص ۳۰۲.
۳۶ـ «قدیمی‏ترین تركیب‏بند در ستایش بارگاه امام رضا علیه‏السلام » مشكوهٔ، زمستان ۱۳۶۴، ش ۹، ص ۱۵۷.
۳۷ـ ریاض العلماء، ج ۱، ص ۳۰۸.
۳۸ـ در مجالس المؤمنین (ج ۲، ص ۶۲۸) آفتاب آمده است.
۳۹ـ سلونی.
۴۰ـ در مجالس: راز دار.
۴۱ـ در مجالس: معنی. و در نسخه دیگر: باعث.
۴۲ـ در مجالس: سر اصل نسل آدم.
۴۳ـ راه.
۴۴ـ در مجالس: حكمت.
۴۵ـ صاحب.
۴۶ـ مثل تو ناورده ایزد...
۴۷ـ در مجالس: همتاش جویی.
۴۸ـ مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۶۳۴.
۴۹ـ غرّا خوان كسی است كه مناقب را به نثر می‏خواند.
۵۰ـ ملا حسین كاشفی، فتوت نامه سلطانی، تصحیح محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰، ص ۲۸۱ ـ ۲۸۰.
۵۱ـ بنگرید به: مجله دانشكده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، پاییز و زمستان ۱۳۷۹، ص ۴۳۰. ۵۲ـ تاریخ محمدی، قم، ۱۳۷۹ ش، ص ۱۵۹.
۵۳ـ بنگرید به: ایرج افشار، مجموعه كمینه، تهران، چاپخانه فردین، ۱۳۵۴، ص ۱۸۷ ـ ۱۷۲.
۵۴ـ همان، ص ۱۷۸.
۵۵ـ مجموعه كمینه، ص ۱۸۰-۱۷۸.
۵۶ـ همان، ص ۱۸۳. ۵۷ـ نسخه‏ای از دیوان وی به شماره ۷۵۹۴ در كتابخانه مجلس موجود است. ۵۸ـ مدایح رضوی در شعر فارسی، ص ۳۳.
۵۹ـ تاریخ ادبیات ایران، ج ۴، ص ۲۰۹.
۶۰ـ دیوان امیر شاهی، تهران، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۰۶.
۶۱ـ تاریخ ادبیات ایران، ج ۴، ص ۵۶.
۶۲ـ مدایح رضوی، ص ۳۸.
۶۳ـ همان، ص ۳۹. نمونه‏های دیگر از این دوره در همان منبع آمده است.
۶۴ـ تاریخ ادبیات ایران، ج ۴، ص ۲۸۹. صفا به درستی اشاره كرده است كه شاعر در این اشعار اشاره به تقیه خود كرده كه به دلیل حضورش در دربار تیموری مجبور به آن بود.
۶۵ـ منسوب به خوسف در ۳۵ كیلومتری جنوب غربی بیرجند.
۶۶ـ دیوان محمد بن حسام خوسفی، مشهد، ۱۳۶۶ ش، ص ۹۱.
۶۷ـ این اثر به صورت فاكسیمیل (عكسی) و با تصاویر و نقاشیهای زیبایی كه از قرن نهم به جا مانده، به تازگی (۱۳۸۱) و در قطع رحلی توسط سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسیده است.
۶۸ـ بنگرید به: تاریخ ادبیات ایران، ج ۴، ص ۳۱۷.
۶۹ـ بنگرید به: مؤید ثابتی، تاریخ نیشابور، تهران، ۱۳۵۵ ش، ص ۹۰ ـ ۸۹.
۷۰ـ مجله دانشكده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، پاییز و زمستان ۱۳۷۹.
نویسنده:رسول جعفریان
منبع:فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۷۸
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید