سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

کاربرد یوگا در مدیریت بیماری MS


کاربرد یوگا در مدیریت بیماری MS
الف. وضعیت روحی و جسمی بیماران در زمان مطلع شدن از ابتلائ به بیماری:
معمولاً مبتلایان به سندروم MS، به‌دلیل هالهٔ اطلاعاتی منفی و سؤال‌برانگیزی که در اطراف این بیماری موجود می‌باشد، پس از ابتلاء عموماً روحیهٔ خودش را به سرعت از دست می‌دهند و این حالت کم‌کم به ناامیدی و انتظار مرگ تبدیل می‌شود. اکثر این مبتلایان، در مراحل نخستین بندرت از ضعف جسمی رنج می‌برند، زیرا هنوز حمله‌های مکرر شروع نشده و جسم آنها را مورد هجوم و ویرانی قرار نداده است. ولی به‌هر صورت از دست دادن روحیه، ناامیدی و از دست دادن انگیزهٔ زندگی و ترس از خطر ناتوانی جسمی و نهایتاً فلج عضوی و یا عمومی اندام‌ها، از جمله افکاری هستند که در جهت خرد کردن و تحلیل روحیهٔ بیمار و از پا در آوردن روحی ظاهر می‌شوند.
در این مرحله بیماران به گوشه‌گیر، بی‌حوصله، غم‌زده و بدون انگیزه نسبت به زندگی طبیعی‌شان گردیده، زودرنجی و گاهی نیز توقع از اطرافیان باعث افسردگی بیشترشان می‌گردد و معمولاً رغبتی به دید و بازدید، کار کردن، تفریح و گردش، ورزش، سفر، موسیقی و غیره ندارند. مجموعهٔ روحیات فوق موجب ویرانی بیشتر بیمار در پی هر حمله‌ای می‌گردد. این‌جاست که می‌بینیم چنانچه مراکزی وجود داشته باشند که در زمینهٔ همفکری و همیاری؛ چنین بیمارانی عمل بنمایند، نتایج بسیار متفاوتی به‌دست خواهد آمد. فی‌المثل؛ بالابردن سطح دانش و آگاهی آنها نسبت به بیماری‌شان، انجام ورزش و فعالیت‌های خاص روحی و جسمی، می‌توانند از این قبیل آموزه‌ها باشند.
ب. چگونگی کاربرد روش‌های تئوری و عمل یوگا در مبتلایان به MS؛
با توجه به وضعیت روحی فوق‌الذکر و جسم رو به ناتوانی بیشتر بیماران و نیز به‌دلیل ناشناخته بودن منشأ بیماری MS، هر بیماری با آگاهی به عدم امکان درمان کامل خویش و پایان سختی که در انتظار وی می‌باشد؛ تصویری سریع از آینده خود ترسیم و شروع به نتیجه‌گیری‌های تحلیل برنده و ویرانگر می‌نماید. اطرافیان نیز در صورت عدم آگاهی، به این روند دامن زده و بیمار را هدایت به زندگی در آینده می‌نماید تا حدی‌که به کلی فراموش و با نگاه به آینده همواره بیمار تولید حرص و آز و تأسف و اندوه می‌نماید. گاهی نیز با یادآوری گذشته، شروع به غصه گذشته را خوردن نموده و دچار نفرت و بیزاری از گذشتهٔ به هدر رفته می‌نماید.
هر دو حس به‌وجود آمده، یعنی مراجعه به گذشته و به‌خاطر آوردن آینده برای بیمار آزاردهنده و ویرانگرند و بهترین تمرین برای وی ماندن در وضعیت حال است و رضایت به آنچه هست. ضمناً هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که عمر یک مبتلا به MS الزاماً کوتاه‌تر از حالتی است که به این بیماری مبتلا نمی‌گردید.
با توجه به اینکه در تمرینات تئوری و عملی یوگا همواره سعی و توان معلم (GVRV) صرف نگه‌داری فرد در زمان حال و گسترش هر چه بیشتر حضور می‌گردد، لذا شاگرد نیز سعی در ماندن در وضعیت حال (اینجا و اکنون) نموده سفر به گذشته و آینده را کنار گذاشته و بیشتر به‌خود و حالات لحظه به لحظهٔ خویش می‌پردازد که با غرق شدن و غوطه‌ور شدن در این فضا، همه چیز را به‌راحتی حس کرده و می‌پذیرد، به‌سان حرکت باد و یا موج دریا.
با عمق بخشیدن به تمرکز فکری بیمار می‌توان حضور را در کلیهٔ فعالیت‌های روزمره وی جاری و ساری نموده و بدینوسیله گذشت زمان و تحمل برخی ناملایمات و ناتوانی‌ها را تلطیف نمود.
از دیگر آموزه‌های بسیار قوی و پرمحتوی تئوریک یوگا می‌توان به بینش یوگائی در خصوص زندگی و مرگ اشاره نمود که اصولاً شروعی برای زندگی به نام تولد و پایانی به نام مرگ قائل نیست. هستی همواره در حال تبدیل است و در هر پایانی روح به بدنی دیگر حلول می‌یابد (تناسخ) و به زندگی ادامه می‌دهد:
زندگی زیباست ای زیباپسند
زیبااندیشان به زیبائی رسند
آن‌قدر زیباست این بی‌بازگشت
کز برایش می‌توان از جان گذشت
مردن عاشق نمی‌میراندش
در چراغی تازه می‌گیراندش
امروزه مطالعات وسیع علمی توسط دانشمندان و پزشکان زیادی در اثبات این امر صورت گرفته است که از جملهٔ معروف‌ترین آنها تحقیقات و یافته‌های دکتر برایان.ال.وایس می‌باشد که در کتاب‌های به فارسی ترجمه شده زیر ارائه گردیده‌اند:
۱. استادان بسیار، زندگی‌های بسیار ترجمه خانم زهره زاهدی
۲. تنها عشق حقیقت دارد ترجمه خانم زهره زاهدی
ج. عملکرد بالینی (کلینیکی) به روش‌های یوگائی در مورد بیماران MS:
با مراجعهٔ بیمار به کلینیک، وضعیت فعلی وی از نظر پیشرفت بیماری بررسی و ارزیابی می‌گردد و به‌صورت یک مرحلهٔ پیشرفتگی تعریف می‌شود.
در هر صورت بیمار تحت دو نوع درمان، به مقتضای توان فیزیکی و روحی وی قرار می‌گیرد که عبارت است از:
۱. تمرینات جسمی ـ روحی (هاتایوگا) که به‌صورت آساناها، پرانایا، و پراتیاها را بوده و به‌طور همزمان، با شدت و سختی متناسب با توانائی‌ها و شرایط فیزیکی ـ روحی بیمار، انجام می‌پذیرند. گاهی می‌توان برای ایجاد نرمش بیشتر در برخی از بیماران از روش‌های فیزیوتراپی نیز به‌صورت همزمان بهره گرفت. در این‌صورت و در بیشتر موارد درمان فیزیکی عمیق‌تر و قابل لمس‌تر گردیده، اثرات روانی درمان بیشتر خواهد بود.
۲. استفاده از آموزه‌های تئوریک یوگائی که طی آنها جایگاه انسان در چرخهٔ هستی، کیهان و در گفتمان‌های اعتقادی ـ دینی مختلف معین شده و با تعریفی جامع، هدف هستی و خلقت در خصوص کائنات، حیوانات و انسان مورد اشاره و تحلیل قرار می‌گیرند. هدف غائی هستی از آفرینش انسان و حیوانات دیگر جاودانگی جسمی آنها نخواهد بود چرا که جسم تنها معبدی است که انسان باید آن‌را محکم و استوار بسازد تا در درون آن به عبادت بپردازد و ذات برتر را بشناسد و اسرار بیکران کیهان را دریابد. حد نهائی دست‌یابی بشر بدین اطلاعات و اتصال به منبع لایزال مترادف با فنای در حق شدن یا همان سامادهی یا هدف غائی هستی است. در اینجاست که فرد تبدیل به بخشی از حق شده و روحش به جایگاه اصلی و در خور شأن وی صعود می‌نماید. بنابراین ترس از مرگ و به اصطلاح جدا شدن روح از جسم به‌عنوان لغت رایج فنا و نابودی انسان کاملاً بی‌معنی شده و صحبت از تسلسل مرگ‌ها و زندگی‌های پیاپی بیشتر کاربرد داشته، واژه‌ای فراتر و به مراتب بسیط‌تر خواهد گردید. تسلسل فوق همانا روند جاری زندگی در زمان حال (اینجا و اکنون) خواهد بود که به تمام معنی کل هستی را پوشش منطقی و عقلائی می‌بخشد.
بیمار MS؛ پی‌گیری این تمرین‌های تئوریک و فیزیکی ـ روحی، کم‌کم ارتقاء دانش و شخصیت‌یافته و با اتکاء به نفس بیشتر و با تغییر در باورهای خشک و نادرست رایج ـ مدت زمانی را که به این بیماری مبتلاست، با روحیه‌ای مستحکم و قدرتمند طی می‌نماید و همان‌طوری‌که گفته شد، اصلاً معلوم نیست چند سال کمتر یا بیشتر از حالتی که مبتلا نگردیده بود به زندگی ادامه خواهد داد. نتایج بعدی پژوهش در دست انجام، متعاقباً عرضه خواهد گردید، باشد که مفید واقع گردد.

پژوهش از دکتر حسن صالحی
منبع : مجله دانش یوگا


همچنین مشاهده کنید