چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


اگر شبی‌ از شب‌های‌ زمستان‌ مسافری‌


اگر شبی‌ از شب‌های‌ زمستان‌ مسافری‌
رمان‌ «اگر شبی‌ از شب‌های‌ زمستان‌ مسافری‌» كه‌ به‌ قلم‌ مترجم‌ فرهیخته‌ خانم‌ لیلی‌ گلستان‌ به‌ فارسی‌ برگردانده‌ شده‌ به‌ اعتبار ساختار بدیع‌ و گستردگی‌ تو در توی‌ محتوا و معنا شاید برجسته‌ترین‌ اثر ایتالو كالوینو، نویسنده‌ معاصر ایتالیایی‌ باشد. در همین‌ مقدمه‌ با رجوع‌ به‌ معماری‌ كل‌ رمان‌ و تامل‌ بر مجموعه‌ عناصری‌ كه‌ این‌ ساخت‌ را به‌ سامان‌ می‌رساند، می‌توان‌ گفت‌: «اگر شبی‌...» دستاورد نویسنده‌یی‌ پرتكاپو در گذر درونی‌ شده‌ از مدرنیزم‌ به‌ پسامدرنیزم‌ است‌. رمان‌ با این‌ عبارت‌ آغاز می‌شود: «تو داری‌ شروع‌ به‌ خواندن‌ داستان‌ جدید ایتالو كالوینو می‌كنی‌. آرام‌ بگیر. حواست‌ را جمع‌ كن‌» و با این‌ جمله‌ به‌ پایان‌ می‌رسد: «یك‌ دقیقه‌ صبر كن‌، دارم‌ كتاب‌ شبی‌ از شب‌های‌ زمستان‌ مسافری‌ از ایتالو كالونیو را تمام‌ می‌كنم‌.»
در فاصله‌ طولانی‌ و پیچ‌ در پیچ‌ این‌ دو عبارت‌، هستی‌ داستانی‌ ده‌ها شخصیت‌ در چنبره‌های‌ موقعیت‌های‌ گوناگون‌ اما همه‌ بحرانی‌ و سرشار از دغدغه‌های‌ آشكار و نهان‌ شكل‌ می‌گیرد و پرتپش‌ ادامه‌ می‌یابد. رمان‌ تركیبی‌ است‌ از چندین‌ داستان‌ با عناوین‌ بلندی‌ مثل‌: خمیده‌ بر لبه‌ ساحلی‌ پرتگاه‌، بی‌هراس‌ از بلندی‌ و باد، بر فرشی‌ از برگ‌های‌ منور از ماه‌ و در آن‌ پایین‌ كدام‌ قصه‌ منتظر است‌ تا پایان‌ بگیرد. همه‌ این‌ داستان‌ها كه‌ قرار بوده‌ در قالب‌ رمان‌هایی‌ خواندنی‌ و به‌ هر حال‌ پركشش‌ جلوه‌ كنند در دیدگاه‌ مشوش‌ راوی‌، خواننده‌ به‌ گونه‌یی‌ ناتمام‌ می‌ماند. اما این‌ ظاهر قضیه‌ است‌. در حركت‌ از ساختار اثر به‌ سوی‌ محتوا، راوی‌، من‌، خواننده‌، شما و در نهایت‌ نویسنده‌ كه‌ دوش‌ به‌ دوش‌ ما تقلا می‌كند، در جهت‌ تاثیرپذیری‌ از كلیتی‌ واحد جست‌وجوی‌ معناهای‌ فرار را ادامه‌ می‌دهد.
به‌ تعبیر دیگر با پشت‌ سر گذاشتن‌ هر پیچ‌ و خم‌ از هزار چم‌ دنیای‌ داستانی‌ كالوینو و بنا به‌ ظرفیت‌ ذهن‌ و میزان‌ تدقیق‌ و تمركزمان‌، مفاهیمی‌ گاه‌ ساده‌ اما پنهان‌ و گاه‌ بغرنج‌ و موحش‌ را در می‌یابیم‌. در این‌ پویش‌ با آمیزه‌یی‌ از شوق‌ و تشویش‌ و احساس‌ لرزانی‌ از دریغ‌، راز عشق‌ و زندگی‌ و مرگ‌ و حیات‌ پوشیده‌ ماورای‌ حجاب‌های‌ جهانی‌ معنا باخته‌ را می‌جوییم‌. داستان‌های‌ متنوع‌ و به‌ هم‌ پیوسته‌ رمان‌، همه‌ درست‌ در بزنگاه‌ ناتمام‌ می‌ماند. آیا این‌ ناتمامی‌، استعاره‌ ابهام‌ و ناتمامی‌ رمزآمیز و مشحون‌ از دلهره‌ زندگی‌ بشری‌ نیست‌؟ شاید كلید رمز این‌ رمان‌ شگفت‌ را بتوان‌ در بزرگ‌ترین‌ آرزوی‌ «كالوینو» جست‌. به‌ كلام‌ او در فصل‌ هشتم‌ كتاب‌ از زبان‌ «سیلاس‌ فلانری‌» توجه‌ كنید: «كتاب‌ یكتایی‌ كه‌ كل‌ را شامل‌ می‌شود فقط‌ مكتوب‌ مقدس‌ است‌ كه‌ كمال‌ كلام‌ در آن‌ آشكار است‌.» (صفحه‌ ۲۲۱)
همین‌طور بار دیگر پس‌ از گفت‌وگوی‌ نویسنده‌ و خواننده‌، كتاب‌ را به‌ شكلی‌ دیگر می‌خوانیم‌: «انگار هرچه‌ برای‌ گفتن‌ داشته‌ام‌ گفته‌ام‌. حالا این‌ فكر به‌ سرم‌ افتاده‌ كه‌ یك‌ داستان‌ كامل‌ از شروع‌ داستان‌ها بنویسم‌.» (صفحه‌ ۲۴۰) در این‌ اعتراف‌، «كالوینو» ضمن‌ اشاره‌ به‌ بنیاد فكری‌ ساخت‌ رمانش‌، لایه‌یی‌ دیگر از كل‌ اثر را كنار می‌زند. این‌ حركت‌ او در متن‌ اثرش‌ انجام‌ می‌گیرد و بی‌نیاز از هر شرح‌ بیرونی‌ و حواله‌ داده‌ شده‌ به‌ دانش‌ خواننده‌، بر قائم‌ به‌ ذات‌ بودن‌ رمان‌ تاكید می‌ورزد. از سوی‌ دیگر هر حركت‌ محوری‌ داستانی‌ در ادامه‌ رمان‌ با یك‌ وقفه‌ تكنیكی‌ در حیطه‌ زیبایی‌شناسی‌ خاص‌ كالوینو به‌ حركت‌ بعدی‌ گره‌ می‌خورد. داستان‌ غریبه‌ چمدان‌ به‌ دست‌ و سرگردان‌ در شب‌ بارانی‌ ایستگاه‌ دور افتاده‌ قطار، درست‌ در بزنگاه‌ ناتمام‌ می‌ماند. این‌ حركت‌ آغاز داستان‌ است‌. بعد معلوم‌ می‌شود، كتاب‌ ظاهرا به‌ هنگام‌ چاپ‌ و صحافی‌ ناقص از آب‌ درآمده‌. این‌ وقفه‌یی‌ است‌ كه‌ علاوه‌ بر ایجاد تعلیق‌ امكان‌ به‌ روشنی‌ اندیشیدن‌ و مشاركت‌ فعال‌ خواننده‌ با نویسنده‌ را فراهم‌ می‌كند و در عین‌ حال‌ یك‌ حركت‌ داستانی‌ معلوم‌ را با حركت‌ داستانی‌ عجالتا مجهول‌ بعدی‌ گره‌ می‌زند. این‌ وقفه‌ و حركت‌ در چرخه‌هایی‌ هر دم‌ تازه‌ شونده‌ ادامه‌ پیدا می‌كند تا هر فصل‌ رمان‌ به‌ مثابه‌ یك‌ قوس‌ بتدریج‌ دایره‌ بزرگ‌ را كامل‌ كند.
در پایان‌ رمان‌ در می‌یابیم‌ كه‌ هر یك‌ از داستان‌های‌ بدوا به‌ ظاهر ناتمام‌ دارای‌ تمامیتی‌ ساختاری‌ و محتوایی‌ بوده‌اند. در واقع‌ همه‌ دایره‌ها با درنگ‌ بیشتر بر تركیب‌ ظریفشان‌ به‌ خودی‌ خود دایره‌یی‌ كوچك‌ اما كاملند. این‌ اشارت‌ به‌ تعبیری‌ دقیق‌تر باز می‌گردد به‌ انگاره‌ هندسی‌ زیبایی‌شناسی‌ ذهنی‌ اثر. همین‌ انگاره‌ است‌ كه‌ كل‌ رمان‌ را چون‌ ساختمانی‌ شكیل‌ با معماری‌ اصیل‌ و دارای‌ ساكنانی‌ زنده‌، با روح‌ و سرشار از رایحه‌ها و روشنا تاریكی‌های‌ زندگی‌ در ذهن‌ مخاطب‌ می‌سازد و برپا نگه‌ می‌دارد.

فرزین‌ شیرزادی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید