سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


هنجار و هنجارشکنی


هنجار و هنجارشکنی
یكی از مباحث بسیار جدی در زمینه رفتارشناسی در بعد فردی و اجتماعی، بحث عادت است. عادت در لغت به رفتاری گفته می شود كه انسان به آن خو گرفته باشد. منظور از مطرح كردن دو بعد فردی و اجتماعی اولاً تسهیل مطالعه از رهگذر ارائه یك مفهوم در دو مقیاس متفاوت است حال آنكه این دو مقیاس یعنی فرد و جامعه از منظر روانشناسی سیاسی اینگونه در نظر گرفته می شود كه هر فرد یك جامعه است و موارد تشابه این دو در بحث مذكور مفصلاً توضیح داده شده است.
اما منظور دوم ما از قائل شدن دو بعد فردی و اجتماعی برای رفتار نگریستن به این واژه از دو دیدگاه كاملاً متفاوت است؛ یكی رفتاری كه علم فیزیك و در نگاه وسیع تر علوم تجربی بدان معتقد است یعنی هر عملی كه از موجود زنده سر می زند و دوم رفتاری كه علومی همچون روانشناسی و جامعه شناسی در حوزه علوم انسانی می گویند یعنی عملی كه از انسان سر می زند و با یك معنی درونی توام است. اگرچه این دو تعریف در نگاه نخست فاصله زیادی از یكدیگر دارند، اما پل پیوند این دو تعریف می تواند همان واژه عادت باشد.
گفتیم عادت همان عملی است كه انسان به آن خو گرفته باشد و این خو گرفتن از آنجا كه ریشه روانی دارد با واژه ناخودآگاه رابطه نزدیكی برقرار می كند. ناخودآگاه در علوم انسانی و تجربی معانی گوناگونی دارد ولی در نهایت می توان از این گوناگونی به یك دستاویز واحد اندیشه ای چنگ زد. همه ما بسیاری از كارهای روزمره را در ناخودآگاه فردی خود ذخیره داریم؛ از شیرین كردن چای صبحانه گرفته تا رانندگی كردن و... و همه اینها كارهایی است كه آنها را در گذشته بسیار دور آموخته ایم و اكنون آنها را به طور خودكار انجام می دهیم.
در بعد اجتماعی نیز بحث ناخودآگاه جمعی مطرح می شود كه همین ناخودآگاه جمعی طی فرآیندی رفته رفته موجب شكل گیری هنجار می گردد. به عبارتی بسیاری از رفتارهای اجتماعی ما نیز ریشه در گذشته بسیار دور دارد كه ما امروزه عامل آن هستیم مثل تعاملات اجتماعی، پوشش، مهمانی ها و...
نقطه اشتراك این دو همان عادت است كه همانطور كه گفته شد در بحث رفتارشناسی بسیار مهم است؛ چون درصد بالایی از رفتار ما را عادت به خود اختصاص می دهد.
اما برای ورود به مباحث عینی تر اجازه بدهید از واژه هنجار به جای عادت استفاده كنیم چرا كه در زمینه فردی و اجتماعی این عادات است كه در نهایت هنجار را شكل می دهند.
در اینجا ذكر این توضیح لازم است كه دو واژه عادت و هنجار اگرچه از لحاظ لغوی با یكدیگر متفاوتند، اما از آنجایی كه عادات فردی و اجتماعی است كه در یك مقطع زمانی به صورت هنجار می آید، لذا به كار بردن این لغت جایگزین خطا نمی نماید به این مفهوم كه عمل به هنجار در هر مقیاس مطالعاتی در حقیقت پیروی از عادات است. اما مباحث جدی در زمینه هنجار وقتی ظهور می كند كه بخواهیم بازتاب های عمل به آن را مورد بررسی قرار دهیم اینجاست كه مباحثی همچون ظهور هنجار و عدول از آن به اصطلاح هنجارشكنی مطرح می شود كه گزینه اول در زمینه آسیب شناسی هنجار و گزینه دوم در جهت رهایی از هنجارهای ناصحیح كاربرد دارد.
همانطور كه می دانیم نقد هرچیزی باعث جلوگیری از فساد و ابتذال آن می شود. در هر عملی وقتی پای نقد باز شود به قول معروف خالصی و ناخالصی آن معلوم می گردد چون نقد در لغت به معنی جدا كردن سره از ناسره است.
حال ما وقتی قرار باشد یك هنجار را نقد كنیم در حقیقت باید به این پرسش پاسخ دهیم كه میزان اصالت آن چقدر است؟ یعنی چقدر از این هنجار عین همان چیزی است كه در موقع پیدایش بوده و چقدر از آن ناشی از گذشت زمان و تحولات از این رهگذر است. یعنی در حقیقت به مطالعه تاریخ تطور هنجار بپردازیم. بدیهی است این مطالعه به ما نشان می دهد یك هنجار مورد نظر از كجا شروع شده و تحت تأثیر كدام عوامل زمانی و مكانی به گونه كنونی درآمده است. تجزیه و تحلیل هنجار به این شكل به ما كمك می كند كه بفهمیم عناصر اصیل و غیراصیل آن كدامند؟ در توضیح این مطلب باید گفت هر سنت به عنوان یك عنصر اصیل در گذر زمان با عناصر غیر اصیل به نام خرافه آمیخته می شود و گاهی این امتزاج آنقدر قوی است كه وجود دو عنصر در آن غیرقابل تشخیص است.
گاهی بعد از مطالعه آمیختگی سنت و خرافه در یك هنجار امروزی متوجه می شویم كه میزان خرافه در آن به حدی است كه چهره سنت را به كلی دگرگون كرده یا اثری از آن باقی نگذاشته است و در حالتی دیگر در می یابیم كه در یك هنجار چیزی به جز خرافه وجود ندارد و اثری از سنت در آن دیده نمی شود اینجاست كه مقوله ای به نام هنجارشكنی و لزوم آن مطرح می شود.
اما با آمدن عبارت هنجارشكنی ممكن است این تصور در ذهن همگان پدید آید كه تأكید بر لزوم آن در مورد هنجارهای ناصحیح به نوعی صدور مجوز برای ایجاد یك آنارشیسم فردی است كه فرد بتواند طی آن تمام موازین عرفی، عقلی و حق شرعی را زیر پا گذارد. در حالی كه این طور نیست و در یك عبارت كوتاه و منطقی باید گفت كه هنجارشكنی نیز هنجاری دارد.
طبیعتاً وقتی سخن از هنجار به میان می آید عباراتی چون درك موقعیت و عمل بر اساس آن و نیز واژگانی چون ترتیب و شدت و ضعف عمل در ذهن همگان تداعی می شود یعنی وقتی می گوییم هنجارشكنی نیز هنجاری دارد، در حقیقت خود را به یك سری بایدها و نبایدها در جهت شكستن هنجار ناصحیح ملزم می كنیم كه این باید و نبایدها ریشه در عواملی دارد كه در بالا گفته شد.
به عنوان مثال وقتی بعد از مطالعه یك هنجار تشخیص دادیم كه باید شكسته شود، نخستین گام در این راه شناخت موقعیتی است كه آن هنجار در جامعه و در افكار عمومی دارد. آنگاه همین شناخت در هنجارشكنی به ما جهت می دهد كه به قول معروف كار را باید از كجا شروع كنیم و چه ترتیب و شدت و ضعفی در عمل به كار ببریم.
اینجاست كه بحث وارد حوزه كاربردی می شود. شناخت موقعیت یك هنجار و جایگاه آن در رفتار عمومی جامعه كلیتی است كه ماهیت اجزای آن هرچه بر ما آشكارتر شود، دامنه عملكرد ما در شكستن آن وسیع تر می شود. در واقع این آگاهی به ما ابزار شكستن هنجار را می دهد.
به عنوان مثال وقتی ما به این علم رسیدیم كه فلان هنجار در كدام برهه زمانی و تحت تأثیر چه عواملی و به چه دلیل وارد فرهنگ ما شده است، تمام این شناسه ها خود نقاطی می شوند كه می توان از آن به پیكره هنجار ناصحیح نفوذ كرد و آن را از بین برد.
یا مثلاً وقتی دانستیم كه همین هنجار در تفكر عامه چه جایگاهی دارد و در میان كدام قشر این جایگاه مستحكم تر است كه براساس تفكرات آن قشر خود را برای مبارزه با هنجار ناصحیح تجهیز كنیم.
در حقیقت ما وقتی قرار شد هنجارشكنی را از مبارزه با تفكرات ناصحیح شروع كنیم، به یك هنجارشكنی ذهنی دست می زنیم چون همانطور كه هیچ هنجاری شكل نمی گیرد مگر آنكه در ذهن فرد و جامعه رسوخ كرده باشد، هیچ هنجاری نیز شكسته نمی شود مگر آنكه نخست ذهنیت افراد درباره آن تغییر كند.
می توان گفت هنجارشكنی ذهنی، توضیح منطقی تاریخ تطور هنجار برای همگان است كه مثلاً فلان هنجار كه به آن عمل می كنیم در فلان تاریخ تحت یك شرایط خاص وارد فرهنگ ما شد و با صورت امروزی خود تفاوت بسیاری داشته است.
صورت دیگر هنجارشكنی ذهنی می تواند همان تجزیه و تحلیل یا آنالیز كردن هنجار باشد كه پیش از این گفته شد. در اینجا اشاره به این نكته ضروری است كه تجزیه و تحلیل هنجار باید با الفبایی صورت گیرد كه قشری از جامعه كه بدان هنجار معتقد است آن الفبا را دریابد. به خاطر داشته باشیم كه ما در هنجارشكنی ذهنی به نوعی از سیستم جایگزینی فرهنگ و معانی كمك می گیریم یعنی معانی و فرهنگ اشتباه را می گیریم و فرهنگ و معانی صحیح را وارد ذهن می كنیم لذا غرابت این دو باید به حدی باشد كه ذهن مخاطب آن را بپذیرد. اما همانطور كه گفتیم ترتیب و شدت و ضعف در عمل نیز از لوازم هنجارشكنی هستند كه روانشناسی مخاطب طریق صحیح آنها را به ما می آموزد.
ما وقتی دانستیم كه یك هنجار طی كدام فرآیند و با چه ترتیبی در مخاطب درونی شده و از چه شدت و ضعفی در ذهنیت او برخوردار است، می توانیم با حركت در جهت عكس همین فرآیند موفق به هنجارشكنی ذهنی و در نهایت هنجارشكنی عملی او بشویم. نكته قابل توجه آن است كه در مقوله هنجارشكنی چه در مرحله ذهنی و چه در مرحله عملی مخاطب می تواند یك فرد، یك جامعه و یا قشر خاصی از جامعه باشد.كلیت عملكرد در هریك از این مقیاس ها یكسان است.
سیدمحسن حسینی طاها
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید