سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


لورل‌ و هاردی‌ مسئول‌ تمام‌ بلایا!


لورل‌ و هاردی‌ مسئول‌ تمام‌ بلایا!
لورل‌ و هاردی‌ نخستین‌ زوج‌ موفق‌ كمدی‌ بودند كه‌ رابطه‌شان‌ بارها مورد تقلید قرار گرفت‌، اما هیچ‌ گاه‌ با آن‌ كیفیت‌ تكرار نشد. دامنه‌ تنوع‌ آثار آنها حیرت‌آور است‌. مخاطبان‌ آنها از كودك‌ تا بزرگ‌ را در بر می‌گیرد و فیلم‌هایشان‌ بر فرهیخته‌ و عامی‌ تاثیرگذار است‌. آن‌ دو از هر نظر یكدیگر را كامل‌ می‌كردند: چاق‌ و لاغر، خودنما و ابله‌، بالغ‌ و كودك‌، برتری‌طلب‌ و دون‌پایه‌. برخلاف‌ بیشتر گروه‌ های‌ كمدی‌، لورل‌ و هاردی‌ هر دو به‌ یك‌ اندازه‌ خنده‌دار بودند بطوری‌ كه‌ به‌ قول‌ هال‌ روچ‌، تهیه‌ كننده‌ موفق‌ترین‌ آؤار آنها، این‌ مساله‌ دستاوردی‌ بسیار مهم‌ بود زیرا ظرفیت‌ هر شوخی‌ را تشدید می‌كرد. روچ‌ مثال‌ می‌زند: «اگر كمدینی‌ در گودال‌ بیفتد، احتمال‌ یك‌ خنده‌ وجود دارد. اما اگر لورل‌ و هاردی‌ (معمولا هاردی‌) بیفتد، احتمال‌ سه‌ خنده‌ وجود دارد، به‌ خود موقعیت‌، به‌ چهره‌ درد كشیده‌ هاردی‌ و به‌ چهره‌ بی‌ گناه‌ لورل‌.»
به‌ نظر می‌رسد لورل‌ و هاردی‌ مدام‌ در حال‌ تسویه‌ حساب‌ با یكدیگرند. آنها بدون‌ هم‌ از عهده‌ كاری‌ بر نمی‌آیند و با هم‌ نیز آن‌ را خراب‌ می‌كنند. در حالی‌ كه‌ بیشتر زوج‌های‌ كمدی‌ كاملا مستقل‌ از هم‌ به‌ نظر می‌رسند، لورل‌ و هاردی‌ از هم‌ تفكیك‌ناپذیرند و بطور فردی‌ معنا ندارند.
نام‌ واقعی‌ استن‌ لورل‌، آرتور استنلی‌ جفرسن‌ بود و در شانزدهم‌ ژوئن‌ ۱۸۹۰ متولد شد. پدرش‌، بازیگر، نمایشنامه‌نویس‌ و مدیر تئاتری‌ مشهور بود كه‌ طبعا استن‌ نیز به‌ این‌ راه‌ كشیده‌ شد. او نخستین‌ نقشش‌ را در شانزده‌ سالگی‌ در گلاسكو با نام‌ استن‌ جفرسن‌ بازی‌ كرد، شاید به‌ این‌ منظور كه‌ از پدرش‌ كه‌ نام‌ او هم‌ آرتور بود، بازشناخته‌ شود. اما در همان‌ اوایل‌ به‌ دلیل‌ طولانی‌ بودن‌ این‌ نام‌، لورل‌ را برگزید و بعدها گفت‌: «نمی‌دانم‌ چرا لورل‌. به‌ نظرم‌ خنده‌دار آمد، آهنگ‌ خوبی‌ داشت‌ و تصورم‌ درست‌ بود. شهرتم‌ با این‌ نام‌ بیشتر شد و بعدها نام‌ رسمی‌ من‌ در سینما نیز همین‌ شد.»
نحوه‌ پیوستنش‌ به‌ سینما نیز جالب‌ است‌. او در انگلستان‌ به‌ گروه‌ فرد كارنو پیوست‌ و در ۱۹۱۰ با آنها و در معیت‌ چاپلین‌ به‌ امریكا سفر كرد. (او بعدها درباره‌ نخستین‌ دیدگاهش‌ از چاپلین‌ گفت‌: «در نگاه‌ اول‌، شخصیت‌ غریبی‌ داشت‌. بداخلاق‌ و ژنده‌پوش‌ بود اما ناگهان‌ تمام‌ لباس‌هایش‌ را عوض‌ می‌كرد. پیوسته‌ كتاب‌ می‌خواند و از ویولونش‌ جدا نمی‌شد. می‌توانست‌ از هر دو دستش‌ بهره‌ ببرد و بنابراین‌ ساعت‌ها با دست‌ چپ‌ ویولن‌ می‌زد».) چاپلین‌ و لورل‌ هیچ‌گاه‌ با هم‌ دوست‌ نشدند، اما لورل‌ بعدها ستایش‌ خود را نسبت‌ به‌ چاپلین‌ ابراز كرد: «او بزرگترین‌ است‌.» لورل‌ در سفر دوم‌ گروه‌ كارنو به‌ امریكا در ۱۹۱۲ كماكان‌ با همراهی‌ چاپلین‌ تصمیم‌ گرفت‌ در آنجا بماند. آغاز بازی‌ او در سینما از ۱۹۱۷ و با فیلم‌ دو حلقه‌یی‌ مفقود «سگ‌ خوشبخت‌» بود كه‌ در آن‌ نقش‌ كوتاهی‌ داشت‌ و نقش‌ مقابلش‌ را هم‌ هاردی‌ بازی‌ نمی‌كرد.
در واقع‌ پیوستن‌ آنها به‌ یكدیگر مدتی‌ بعد اتفاق‌ افتاد و امروز كمتر كسی‌ می‌داند كه‌ لورل‌ پیش‌ از تشكیل‌ زوج‌ با هاردی‌ در ۷۶ فیلم‌ بازی‌ كرده‌ بود و برای‌ خود، كمدینی‌ موفق‌ با تخصص هجو به‌ شمار می‌رفت‌.الیور نورول‌ هاردی‌ در هجدهم‌ ژانویه‌ ۱۸۹۲ در جورجیا به‌ دنیا آمد. در خانواده‌ او هیچ‌ پس‌ زمینه‌ نمایشی‌ مانند لورل‌ وجود نداشت‌، اما نمایش‌ در خون‌ او بود.
الیور مدتی‌ حقوق‌ خواند و مدتی‌ نیز بطور جدی‌ آواز را دنبال‌ كرد (او صدای‌ خوبی‌ داشت‌ كه‌ بعدها در برخی‌ فیلم‌ها مورد استفاده‌ قرار گرفت‌) تا در سال‌ ۱۹۱۰ با افتتاح‌ یك‌ سالن‌ سینما تئاتر در جورجیا به‌ سینما علاقه‌مند شد. او در نقش‌های‌ چاق‌ بسیار بازی‌ كرد و در سال‌ ۱۹۲۶ به‌ استخدام‌ هال‌ روچ‌ در آمد. در فیلم‌های‌ اولیه‌اش‌ با نام‌های‌ نورول‌ هاردی‌، بیب‌ هاردی‌ (لقبش‌ در كودكی)، الیور بیب‌ هاردی‌ و الیور ن‌.هاردی‌ بازی‌ می‌ كرد و پس‌ از پیوستن‌ به‌ روچ‌ نام‌ الیور هاردی‌ برای‌ او تثبیت‌ شد.
شخصیت‌ها و روابط‌ سینمایی‌ آن‌ دو در خلال‌ ۲۷ فیلم‌ كوتاه‌ بین‌ ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۹ شكل‌ گرفت‌. آنها در آغاز، شخصیت‌های‌ ساده‌ و تقریبا دیكنزی‌ داشتند. مثلا كراوات‌ كوتاه‌ هاردی‌ كه‌ هنگام‌ خجالت‌ كشیدن‌ آن‌ را تكان‌ می‌داد یا حركت‌ خودنمایانه‌ دستانش‌ وقتی‌ می‌خواست‌ رانندگی‌ یا امضا كند، برای‌ مردم‌ بسیار دلپذیر بود؛ همچنین‌ با نگاهی‌ كه‌ گاه‌ از سر استیصال‌ به‌ دوربین‌ می‌انداخت‌، گویی‌ از تماشاگران‌ طلب‌ همدردی‌ می‌كرد تا در نگون‌ بختی‌های‌ ناشی‌ از رفاقت‌ او با لورل‌ سهیم‌ باشند كه‌ كماكان‌ تمهیدی‌ استثنایی‌ در تاریخ‌ سینما است‌.
در مورد لورل‌ به‌ جز ویژگی‌های‌ شخصیتی‌، كوششی‌ آشكار به‌ منظور تبیین‌ كل‌ شوخی‌ هر صحنه‌ نیز یافتنی‌ است‌. احتمالا مشهورترین‌ حركت‌ او، خاراندن‌ سر و به‌ هم‌ ریختن‌ موهایش‌ با حالتی‌ بلاهت‌ وار است‌ كه‌ پس‌ از آنكه‌ در فیلمی‌ نقش‌ زندانی‌ را بازی‌ كرد و دریافت‌ موهایش‌ پس‌ از بلند شدن‌ دیگر حالت‌ سابق‌ را ندارند، به‌ ذهنش‌ رسید. دیگر نشان‌ انحصاری‌ لورل‌، گریه‌ كودكانه‌اش‌ در لحظات‌ ناراحتی‌ بود كه‌ شخصا از آن‌ خیلی‌ خوشش‌ نمی‌آمد، ولی‌ بسیار مورد توجه‌ تماشاگران‌ قرار گرفت‌. این‌ كار یكی‌ از دیگر ویژگی‌های‌ شخصیت‌ او را برجسته‌ می‌كرد؛ كودكی‌ بی‌گناه‌ كه‌ مورد عتاب‌ برادر بزرگش‌ است‌، در حالی‌ كه‌ واقعا بی‌عرضگی‌های‌ كمتری‌ نسبت‌ به‌ او ندارد. لورل‌ در توضیح‌ شخصیت‌هایشان‌ می‌گوید: «ما برای‌ خود عزت‌ زیای‌ قایل‌ می‌شدیم‌، اما در واقع‌ از انجام‌ هر كاری‌ ناتوان‌ بودیم‌. من‌ كه‌ به‌ كل‌ فاقد ادراك‌ بودم‌ و الیور هم‌ دست‌ كمی‌ از من‌ نداشت‌، اما خود را باهوش‌تر می‌پنداشت‌.»
انتقال‌ از دوران‌ صامت‌ به‌ دوران‌ ناطق‌ برای‌ بسیاری‌ از كمدین‌های‌ بزرگ‌ دهه‌ بیست‌ همچون‌ چاپلین‌ (كه‌ از پذیرش‌ فیلم‌های‌ ناطق‌ اكراه‌ داشت)، كیتون‌ (كه‌ فلسفه‌ چهره‌ سنگی‌اش‌ با دوران‌ جدید سازگار نبود) و لوید (كه‌ صدای‌ چندان‌ خوبی‌ نداشت‌) مشكلاتی‌ به‌ همراه‌ آورد. اما لورل‌ و هاردی‌ از این‌ نظر هیچ‌ مشكلی‌ نیافتند و مصائب‌ پایان‌ كارنامه‌شان‌ ناشی‌ از مسائلی‌ دیگر بود. حتی‌ می‌توان‌ گفت‌ صدا در مواردی‌ كمدی‌ آنها را برجسته‌تر نیز كرد. آنها هر دو صدای‌ خوبی‌ داشتند كه‌ با شخصیت‌هایشان‌ متناسب‌ بود و علاوه‌ بر آن‌، هاردی‌ تجربه‌ آواز نیز داشت‌ كه‌ آن‌ را بارها به‌ كار گرفت‌. فیلم‌های‌ لورل‌ و هاردی‌ در آغاز دهه‌ سی‌ از صدا به‌ نحوی‌ خلاقانه‌ و طنزآلود بهره‌ جستند و حتی‌ گاه‌ از صدای‌ خارج‌ از تصویر به‌ نحوی‌ موثر استفاده‌ كردند.
لورل‌ می‌گوید: «ما باید در محدوده‌ فیلم‌های‌ كوتاه‌ می‌ماندیم‌. شوخی‌های‌ ما در طول‌ روایت‌های‌ طولانی‌ تاؤیرشان‌ را از دست‌ می‌دادند. در سبك‌ ما یك‌ خط‌ داستانی‌ ساده‌ و كوتاه‌ كافی‌ بود تا انواع‌ شوخی‌ها را از دل‌ آنها بیرون‌ بیاوریم‌.» از دید لورل‌، بزرگترین‌ اشتباه‌ آنها شركت‌ در فیلم‌های‌ بلند بود، در حالیكه‌ هاردی‌ مخالف‌ این‌ نظر بود و به‌ قول‌ همسرش‌ از تولیدهای‌ عظیم‌ بدش‌ نمی‌آمد: «او معتقد بود در فیلم‌های‌ بلند، كمدی‌ باید تابع‌ داستان‌ باشد، طوری‌ كه‌ كمدین‌ مجبور نباشد تمام‌ بار فیلم‌ را به‌ دوش‌ بكشد.» هال‌ روچ‌ این‌ مشكل‌ را ضعف‌ لورل‌ می‌دانست‌ و معتقد بود در حالی‌ كه‌ او در جزییات‌ شوخی‌ پردازی‌ بی‌نظیر است‌، در روایت‌ داستانی‌ موفق‌ نیست‌. امروز نیز در نگاهی‌ دوباره‌ به‌ فیلم‌های‌ بلند آنها، بسیاری‌ از وقایع‌ و شخصیت‌های‌ مكمل‌ را زاید می‌یابیم‌ و این‌ مشكلی‌ است‌ كه‌ برخی‌ فیلم‌های‌ برادران‌ ماركس‌ نیز دارند.
خلاقیت‌ سینمای‌ لورل‌ و هاردی‌ با ورود به‌ دهه‌ چهل‌ پشت‌ سر نهاده‌ شد. آنها بین‌ سال‌های‌ ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ در برخی‌ فیلم‌های‌ بلند كمپانی‌ فاكس‌ قرن‌ بیستم‌ بازی‌ كردند، اما دخالت‌ اندكی‌ بر فیلمنامه‌ و كارگردانی‌ داشتند و لورل‌ همواره‌ از این‌ دوران‌ به‌ تلخی‌ یاد می‌كرد. همچنین‌ هاردی‌ به‌ همراه‌ هری‌ لنگدون‌ در «فیل‌ها هرگز فراموش‌ نمی‌كنند» بازی‌ كرد كه‌ نخستین‌ اشاره‌های‌ جدایی‌ زوج‌ لورل‌ و هاردی‌ را در بر داشت‌ و دلیلش‌ نیز این‌ بود كه‌ از قرارداد هاردی‌ با هال‌ روچ‌ هنوز چند ماهی‌ مانده‌ بود و روچ‌ می‌خواست‌ در این‌ فاصله‌ زوجی‌ جدید بیافریند.
گراهام‌ گرین‌ درباره‌ این‌ فیلم‌ نوشت‌: وقتی‌ كلاه‌ هاردی‌ زیر پای‌ فیل‌ له‌ می‌شود و او با غضب‌ آن‌ را بر می‌دارد، با حسرت‌ در پی‌ نگاه‌ حق‌ به‌ جانب‌ لورل‌ می‌گردیم‌ و آن‌ را نمی‌یابیم‌.» یكی‌ از رازهای‌ موفقیت‌ لورل‌ و هاردی‌ كه‌ آنها را نزد گرین‌، مقبول‌تر از چاپلین‌ می‌سازد، سادگی‌ و خلوص‌ آنها است‌. از نظر هال‌ روچ‌ راز آنها این‌ بود كه‌ هر دو به‌ یك‌ اندازه‌ خنده‌دار بودند و بنابراین‌ هر شوخی‌ در فیلم‌های‌ آنها خنده‌ بیشتری‌ بر می‌انگیخت‌. اما جایگاه‌ واقعی‌ آنان‌ بی‌تردید عمیق‌تر از اینها است‌.
با این‌ همه‌، راز جاودانگی‌ آنها همچنان‌ در نوع‌ رابطه‌شان‌ نهفته‌ است‌. هاردی‌ خودش‌ با بلاهت‌ و بدبینی‌ از عهده‌ كارها بر نمی‌آید، اما لورل‌ را مسول‌ تمام‌ بلایا می‌داند. هاردی‌ حسی‌ از وقار و آقا منشی‌ دارد كه‌ لورل‌ پیوسته‌ اما بی‌اختیار آن‌ را بر باد می‌دهد.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید