پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

‌کودتای‌ مارک‌دار


هر اسفندماه‌ كه‌ می‌آید، قلم‌ از دست‌ مورخ‌ می‌افتد، چشمانش‌ خسته‌ می‌شود و پلك‌هایش‌ فرومی‌آیند و او را تا به‌ اعماق‌ تاریك‌ تلخی‌های‌ روزگار با خود می‌برد. كودتای‌ انگلیسی‌ سوم‌ اسفند ۱۲۹۹ به‌ دست‌ رضاخان‌ پهلوی‌ و سیدضیأالدین‌ طباطبایی‌ و با رهبری‌ سفارت‌ و عوامل‌ انگلستان، از آن‌ جمله‌ رویدادهاست‌ كه‌ رنج‌های‌ بی‌شمار آورد و تاریخ‌ هشتاد ساله‌ اخیر ایران‌ را در پیچ‌ و تاب‌های‌ هولناكی‌ ازتاریخ‌ خود فرو برد. یك‌ كودتا یك‌ تاریخ‌ و یك‌ ملت.
كودتای‌ سوم‌ اسفند ۱۲۹۹ از آن‌ نقطه‌های‌ تاریك‌ تاریخ‌ است‌ كه‌ هر چه‌ بیشتر برای‌ روشن‌شدن‌ ابعاد و اعماق‌ آن‌ تلاش‌ می‌كنیم، بیشتر اندوهگین‌ و دل‌افگار می‌شویم؛ اما باید این‌ اندوه‌ را به‌ جان‌ خرید و با كنكاش‌ در این‌گونه‌ وقایع‌ تاریخی، چراغی‌ فراروی‌ آیندگان‌ برافروخت. مقاله‌ حاضر از سر همین‌ اندوه‌ مسوولانه‌ نگاشته‌ و تقدیم‌ شما شده‌ است.
سوم‌ اسفندماه، یادآور واقعه‌ای‌ تلخ‌ و سرنوشت‌ساز در تاریخ‌ معاصر ایران‌ است. هر فرد آشنا با تحولات‌ ایران‌ می‌داند كه‌ در سوم‌ اسفند ۱۲۹۹ شمسی‌ پایتخت‌ كشور -- تهران‌ --- براساس‌ طرحی‌ از پیش‌ آماده‌ شده‌ به‌ اشغال‌ قوای‌ قزاق‌ درآمد و كودتاگران‌ به‌ سرعت‌ و به‌ راحتی‌ موفق‌ به‌ قبضه‌ كردن‌ امور شدند. كودتاگران‌ مدعی‌ بودند برای‌ سر و سامان‌ دادن‌ به‌ وضعیت‌ آشفته‌ كشور قیام‌ كرده‌ و خواهان‌ پیشرفت‌ و ترقی‌ كشور و قطع‌ ریشه‌ فساد هستند. استقرار امنیت‌ از طریق‌ ایجاد قشون‌ قوی، اصلاح‌ وضعیت‌ اقتصادی، تامین‌ حقوق‌ كارگران، كنترل‌ تورم، اصلاح‌ امور شهری، لغو كاپیتولاسیون، الغای‌ قرارداد ۱۹۱۹ برای‌ حفظ‌ دوستی‌ با انگلستان‌ و رفع‌ سوءتفاهمات‌ میان‌ دو كشور، شعارهای‌ دیگری‌ بود كه‌ كودتاگران‌ به‌ عنوان‌ اهداف‌ خود اعلام‌ كردند.۱
این‌ اظهارات‌ هر چند بعدها دستمایه‌ تاریخ‌نگاری‌ رژیم‌ پهلوی‌ و مورخان‌ وابسته‌ به‌ آنها شد، اما هیچ‌ وقت‌ نتوانست‌ اذهان‌ پرسشگر ملت‌ ایران، به‌ ویژه‌ آگاهان‌ سیاسی‌ را نسبت‌ به‌ منشا و اهداف‌ كودتا قانع‌ كند. شواهد فراوانی‌ حكایت‌ از آن‌ می‌كرد كه‌ دست‌ پنهان‌ انگلستان‌ در ورای‌ تحولات‌ منجر به‌ كودتا دخیل‌ بوده‌ است. لذا كودتای‌ سوم‌ اسفند ۱۲۹۹، برخلاف‌ تمامی‌ تلاش‌ عوامل‌ آن‌ در پنهان‌ كردن‌ نقش‌ انگلستان‌ از همان‌ ابتدا به‌ كودتایی‌ انگلیسی‌ شهرت‌ یافت.۲ گذر زمان‌ نیز نه‌ تنها این‌ اندیشه‌ را كمرنگ‌ نكرد، بلكه‌ با انتشار اسناد و شكل‌گیری‌ اقدامات‌ كودتاگران‌ كه‌ منجر به‌ تحكیم‌ موقعیت‌ انگلستان‌ در ایران‌ شد. این‌ مساله‌ در قالب‌ یكی‌ از مسلمات‌ تاریخی‌ تجلی‌ پیدا كرد تا جایی‌ كه‌ رضاخان‌ نیز مجبور به‌ اعتراف‌ شد و گفت: «انگلیسی‌ها من‌ را بر سر كار آوردند، اما ندانستند با چه‌ كسی‌ طرف‌ هستند.» دكتر مصدق‌ كه‌ خود شاهد این‌ اعتراف‌ بود، اضافه‌ می‌كند: «همان‌ كسی‌ كه‌ او را آورد، چون‌ دیگر مفید نبود او را برد.»۳
متاسفانه‌ در تاریخ‌نگاری‌ عصر پهلوی‌ و بقایای‌ آن‌ اعتراف‌ صریح، عامل‌ كودتا نه‌ تنها در نظر گرفته‌ نمی‌شود، بلكه‌ كودتای‌ ۱۲۹۹ را «قیام‌ ملی» معرفی‌ می‌كند. دربار پهلوی‌ و وابستگان‌ رضاخان‌ در این‌ زمینه‌ گوی‌ سبقت‌ را از دیگران‌ ربوده‌ و به‌ ستایش‌ كودتا و عامل‌ آن‌ می‌پردازند. محمدرضا پهلوی‌ اقدامات‌ پدر خود را ناشی‌ از ندای‌ وجدان‌ می‌داند.۴ برخی‌ از ماموران‌ انگلیسی‌ نظیر اسكراین‌ كه‌ مامور تبعید رضاخان‌ بود نیز صراحتا دخالت‌ انگلیسی‌ها را در كودتا منكر می‌شوند.۵ برخی‌ دیگر عملیات‌ هماهنگ‌ و جهت‌دار كودتا را همسویی‌ اتفاقی‌ نیروهای‌ ملی‌ و وطن‌پرست‌ ایرانی‌ با سیاست‌ انگلستان‌ می‌دانند كه‌ در مجموع‌ به‌ نفع‌ ایران‌ تمام‌ شد.
برای‌ روشن‌شدن‌ موضوع‌ دخالت‌ انگلستان‌ در كودتا لازم‌ است‌ به‌ سابقه‌ حضور انگلستان‌ و منافع‌ آن‌ كشور در ایران‌ توجه‌ و سپس‌ با بررسی‌ منابع‌ مستند، عملكرد كانون‌های‌ رسمی‌ و غیررسمی‌ وابسته‌ به‌ انگلستان‌ را در این‌ خصوص‌ مورد بازبینی‌ قرار دهیم.
●ایران؛ كلید هندوستان‌
دخالت‌ آشكار و مستقیم‌ در امور ایران، به‌ اوایل‌ دوره‌ قاجار باز می‌گردد. با تصرف‌ هندوستان، ایران‌ علاوه‌ بر جایگاه‌ اقتصادی‌ و موقعیت‌ استراتژیك، از جهت‌ همسایگی‌ با انگلستان‌ در هندوستان‌ و این‌كه‌ كلید تصرف‌ هندوستان‌ در دست‌ ایرانیان‌ بود، مورد توجه‌ ویژه‌ قرار گرفت. كشف‌ نفت‌ و ظهور قدرت‌ جدید در روسیه، موقعیت‌ استراتژیك‌ ایران‌ را برای‌ حفظ‌ منافع‌ انگلستان‌ در هند و منطقه‌ افزایش‌ داد. به‌ همین‌ دلیل‌ انگلیسی‌ها در تمامی‌ تحولات‌ ایران، حضوری‌ جدی‌ و قوی‌ پیدا كردند لرد كرزن‌ درخصوص‌ اهمیت‌ ایران‌ می‌گوید: «موقعیت‌ جغرافیایی‌ ایران، عظمت‌ منافع‌ ما در آن‌ كشور و امنیت‌ آتی‌ امپراتوری‌ شرقی‌ ما، امروز هم‌ درست‌ مانند ۵۰ سال‌ گذشته‌ به‌ ما اجازه‌ نمی‌دهد خود را از آنچه‌ در ایران‌ رخ‌ می‌دهد بركنار نگه‌ داریم.»۶ عظمت‌ منافع‌ انگلستان‌ در ایران‌ را با مروری‌ بر فهرست‌ امتیازات‌ آنها در كشورمان‌ به‌ راحتی‌ می‌توانیم‌ به‌ دست‌ بیاوریم:
۱. شعبه‌ تلگراف‌ هند و اروپا و كمپانی‌ تلگراف‌ هند و اروپا
۲. بانك‌ شاهنشاهی‌
۳. تجارت‌ دریایی‌ در خلیج‌فارس‌
۴. شركت‌ نفت‌ ایران‌ و انگلیس‌
۵. امتیاز شركت‌ لینچ‌ بروس‌ در كارون‌ و جاده‌ اهواز به‌ اصفهان‌
۶. امتیاز سندیكای‌ راه‌آهن‌ در ایران‌
۷. موسسات‌ مختلف‌ بازرگانی‌ بریتانیا و هند
یكه‌تازی‌ انگلستان‌ در ایران‌ پس‌ از سقوط‌ رژیم‌ تزاری‌ روسیه‌ به‌ منظور حفظ‌ منافع‌ فوق‌الذكر و تعمیق‌ سلطه‌ بر ایران، تمام‌ تحولات‌ ایران‌ را تحت‌الشعاع‌ خود قرار داد. طرح‌ قرارداد ۱۹۱۹ از سوی‌ لردكرزن‌ در همین‌ فضا صورت‌ گرفت. لرد امپریالیست‌ با تكیه‌ بر روش‌های‌ سنتی‌ امپراتوری، قصد داشت‌ ایران‌ را در زمره‌ مستعمرات‌ رسمی‌ انگلیس‌ درآورد. با اجرای‌ قرارداد، مالیه‌ و ارتش‌ ایران‌ و به‌ تبع‌ آن‌ تمامیت‌ كشور در اختیار انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت. اجرای‌ این‌ طرح‌ مستلزم‌ حضور نیروهای‌ انگلیسی‌ در ایران‌ و تقبل‌ هزینه‌هایی‌ بود كه‌ از ابتدا با مخالفت‌ بخش‌هایی‌ از حاكمیت‌ انگلستان‌ مواجه‌ شد. برخلاف‌ این‌ مخالفت‌ها، كرزن‌ طرح‌ خود را دنبال‌ می‌كرد.
از همان‌ زمان‌ سیاست‌ سابق‌ انگلستان‌ در ایران‌ كه‌ بر تقویت‌ گرایشات‌ گریز از مركز و تضعیف‌ حكومت‌ مركزی‌ استوار بود، تبدیل‌ به‌ تقویت‌ حكومت‌ مركزی‌ و از بین‌بردن‌ گرایشات‌ گریز از مركز شد. شعار انگلیسی‌ها و حامیان‌ داخلی‌ سیاست‌ آنها ایجاد «دولت‌ مقتدر» و اولین‌ نشانه‌های‌ آن‌ نیز با متلاشی‌كردن‌ كمیته‌ مجازات‌ و سركوبی‌ شورش‌ نایب‌ حسین‌خان‌ كاشی‌ نمودار شد.
لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ ایجاد دیكتاتوری‌ منور و استفاده‌ از مشت‌ آهنین، شعار مشروطه‌خواهان‌ غرب‌گرا نیز بود كه‌ چند سال‌ قبل‌ از كودتا از طریق‌ روزنامه‌ كاوه‌ اشاعه‌ داده‌ می‌شد. این‌ دسته‌ از مشروطه‌خواهان‌ عمدتا در جریان‌ كودتا و پس‌ از آن‌ در زمره‌ همكاران‌ رضاخان‌ قرار گرفتند. آنان‌ تلاش‌ می‌كردند با استفاده‌ از قدرت‌ نظامی‌ رضاخان، كلیه‌ خواسته‌های‌ خود را در جهت‌ غربی‌كردن‌ جامعه‌ ایران‌ تحقق‌ بخشند.
قرارداد ۱۹۱۹ به‌ دلیل‌ مقاومت‌ و مخالفت‌ گسترده‌ ملت‌ ایران، مخالفت‌ كشورهای‌ دیگر و مخالفت‌ بخشی‌ از هیات‌ حاكمه‌ انگلستان‌ با شكست‌ مواجه‌ شد. هزینه‌ بالای‌ حضور مستقیم‌ و آشكار انگلستان‌ در ایران‌ و خطرات‌ این‌ مساله‌ كه‌ باعث‌ مواجهه‌ جدی‌ مردم‌ ایران‌ با استعمارگران‌ می‌شد، از همان‌ ابتدا حكومت‌ هند بریتانیا، وزارت‌ مستعمرات‌ و شاخه‌های‌ اینتلیجنس‌ سرویس‌ را به‌ مخالفت‌ با قرارداد كشاند.
اختلاف‌ دیدگاه‌ شخص‌ وزیر خارجه‌ یعنی‌ لردكرزن‌ با سایر اعضای‌ كمیته‌ شرق‌ كه‌ در سال‌ ۱۲۹۷ش‌ (۱۹۱۸ م) به‌ منظور بررسی‌ مسائل‌ ایران، قفقاز، افغانستان، تركستان‌ و سرزمین‌های‌ عربی‌ شرق‌ سوئز تشكیل‌ شده‌ بود، محدود به‌ جلسات‌ كمیته‌ نشد و به‌ عرصه‌های‌ سیاسی‌ و بیرونی‌ نیز كشیده‌ شد. درگیری‌ اردشیرجی‌ --- سرجاسوس‌ انگلستان‌ در ایران‌ --- با حسن‌ وثوق‌الدوله، عاقد قرارداد ۱۹۱۹، گوشه‌ای‌ از بازتاب‌ نزاع‌ كانون‌های‌ قدرت‌ در انگلستان‌ بود كه‌ در ایران‌ بروز پیدا كرد.
مخالفان‌ كرزن‌ یعنی‌ لرد بالفور، ادوین‌ مونتاگ‌ (وزیر امور هندوستان)، دریدینگ‌ (نایب‌السلطنه‌ و فرمانفرمای‌ هندوستان)، سرهربرت‌ ساموئل‌ (نخستین‌ كمیسر عالی‌ فلسطین) و جرج‌ چرچیل‌ (وزیرجنگ) معتقد به‌ دخالت‌ محدود در ایران‌ و كنترل‌ سیاست‌ ایران‌ از طریق‌ حكومت‌ هند بریتانیا بودند. این‌ گروه‌ به‌ نحو آشكاری‌ در ارتباط‌ با كانون‌های‌ صهیونیستی‌ قرار داشته‌ و نقشه‌ خاورمیانه‌ را مطابق‌ با منافع‌ این‌ كانون‌ها طراحی‌ كردند. فروپاشی‌ امپراتوری‌ عثمانی، غصب‌ اراضی‌ فلسطین‌ و تشكیل‌ دولت‌ غاصب‌ اسرائیل، ایجاد حكومت‌ لائیك‌ در تركیه‌ و كودتای‌ ۱۲۹۹ رضاخان‌ شمه‌ای‌ از اقدامات‌ این‌ گروه‌ بود. اینان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند كه‌ كودتا بهترین‌ گزینه‌ در برابر قرارداد غیرعملی‌ ۱۹۱۹ بود كه‌ می‌توانست‌ منافع‌ انگلستان‌ را در ایران‌ تامین‌ كند. آیرونساید --- عامل‌ اجرایی‌ كودتای‌ ۱۲۹۹ --- صراحتا اظهار می‌دارد كه‌ «كودتا و تشكیل‌ یك‌ دولت‌ نظامی‌ و مقتدر از هر چیز دیگر برای‌ انگلستان‌ بهتر است.»
برای‌ آماده‌ كردن‌ زمینه‌های‌ كودتا، عوامل‌ انگلستان‌ از مدت‌ها قبل‌ دست‌ به‌ كار شدند. عده‌ای‌ وظیفه‌ داشتند با دامن‌زدن‌ به‌ بحران‌های‌ سیاسی--- اقتصادی‌ وضعیت‌ كشور را بحرانی‌ كرده‌ تا تشكیل‌ دولتی‌ مقتدر به‌ آرزویی‌ همگانی‌ تبدیل‌ شود. ایجاد دیكتاتوری‌ نظامی‌ در كشوری‌ كه‌ هنوز پانزده‌ سال‌ از تاسیس‌ مشروطیت‌ در آن‌ نگذشته‌ بود، احتیاج‌ به‌ زمینه‌سازی‌ گسترده‌ای‌ داشت. برخی‌ دیگر وظیفه‌ داشتند بانفوذ در بریگاد قزاق، قوه‌ نظامی‌ كودتا را تامین‌ كنند. این‌ دسته‌ همچنین‌ وظیفه‌ داشتند از بین‌ نیروهای‌ قزاق، فردی‌ را به‌ عنوان‌ فرمانده‌ نظامی‌ كودتا انتخاب‌ و به‌ افراد مافوق‌ خود معرفی‌ كنند. مجموعه‌ اقدامات‌ این‌ گروه‌ها كه‌ شرح‌ آن‌ خواهد آمد، در نهایت‌ منجر به‌ وقوع‌ كودتا و روی‌ كارآمدن‌ دولتی‌ نظامی‌ در ایران‌ شد. موقعیت‌ و نفوذ انگلستان‌ در ایران‌ در آن‌ دوره‌ به‌ حدی‌ بود كه‌ هیچ‌ ناظر خارجی‌ و داخلی‌ تصور این‌كه‌ بتوان‌ بدون‌ موافقت‌ آن‌ كشور دست‌ به‌ تغییرات‌ گسترده‌ در ایران‌ زد را به‌ ذهن‌ خود نیز راه‌ نمی‌داد.
سیطره‌ انگلستان‌ به‌ حدی‌ بود كه‌ حتی‌ تغییر نام‌ كوچه‌ها نیز با نظر آنها میسر بود تا چه‌ رسد به‌ این‌كه‌ قوای‌ قزاق‌ بخواهند بدون‌ اطلاع‌ آنان‌ دست‌ به‌ چنین‌ اقدامی‌ بزنند. حال‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ دخالت‌ انگلستان‌ در كودتا به‌ بررسی‌ عملكرد اشخاص‌ و موسسات‌ وابسته‌ به‌ بریتانیا می‌پردازیم.
۱. سفارت‌ انگلستان‌ در ایران‌
سفیر انگلستان‌ در ایران‌ مقارن‌ با كودتای‌ ۱۲۹۹ فردی‌ است‌ به‌ نام‌ هرمن‌ كامرون‌ نرمن، او در زمره‌ اشخاصی‌ بود كه‌ مخالف‌ اجرای‌ قرارداد ۱۹۱۹ و موافق‌ انجام‌ كودتا بود.۷
او درحالی‌ كه‌ به‌ دروغ‌ ادعا می‌كرد هیچ‌ اطلاعی‌ از كودتا ندارد، صبح‌ سوم‌ اسفند به‌ دیدار احمدشاه‌ رفته‌ و از او می‌خواهد به‌ كلیه‌ خواسته‌های‌ كودتاگران‌ در اسرع‌ وقت‌ تن‌ بدهد و در پایان‌ تهدید می‌كند كه‌ شاید فردا دیر باشد.۸ او ضمن‌ گزارشی‌ كه‌ برای‌ وزارت‌ خارجه‌ انگلستان‌ در همان‌ روز ارسال‌ می‌كند، از اندرز دادن‌ شاه‌ برای‌ پذیرش‌ خواسته‌های‌ كودتاگران‌ و صدور فرمان‌ رئیس‌ الوزرایی‌ سیدضیأ صحبت‌ می‌كند.۹ژرژ دوكرو وابسته‌ نظامی‌ فرانسه‌ در ایران‌ --- درخصوص‌ ادعای‌ بی‌خبری‌ از وقایع‌ ایران، او را دروغگو می‌خواند و می‌نویسد: «كودتا به‌وسیله‌ عناصری‌ بسیار مطمئن‌ رهبری‌ شد عملیات‌ سریع‌ و تغییر ناگهانی‌ آن‌ شبیه‌ صحنه‌ تئاتری‌ بود كه‌ از قبل‌ تمرین‌ و برنامه‌ریزی‌ شده‌ باشد...» به‌ هر حال‌ پذیرش‌ كودتا و آرامش‌ و سكوت‌ انگلیسی‌ها نشان‌دهنده‌ آن‌ است‌ كه‌ چنین‌ حركتی‌ منافع‌ انگلیس‌ را مورد تهدید قرار نمی‌دهد. با وجود آن‌كه‌ این‌ كودتا قرارداد ۱۹۱۹ را منحل‌ اعلام‌ نمود و با روسیه‌ رابطه‌ برقرار كرد، مقامات‌ بریتانیا بلافاصله‌ پیروزی‌ كودتا را... به‌ رهبران‌ كودتا تبریك‌ می‌گویند.۱۰
نرمن، به‌وسیله‌ حبیب‌الله‌ رشیدیان‌ قبل‌ از كودتا با سیدضیأالدین‌ طباطبایی‌ گفت‌وگو می‌كند. جلسات‌ آن‌ دو ادامه‌ پیدا می‌كند و در دی‌ ماه‌ ۱۲۹۹ نیز جلسه‌ای‌ بین‌ آن‌دو با شركت‌ آیرونساید، دیكسن، و كلنل‌ اسمایس‌ درخصوص‌ كودتا منعقد می‌شود.۱۱ نرمن‌ به‌ علت‌ مخالفت‌ با خواسته‌های‌ كرزن، بعد از كودتا از سفارت‌ انگلیس‌ در ایران‌ بركنار و به‌ كشور خود فراخوانده‌ می‌شود. حمایت‌های‌ نرمن‌ از سیدضیأ الدین‌ طباطبایی، به‌قدری‌ ناشیانه‌ بود كه‌ پرده‌ از روابط‌ پنهانی‌ او با رئیس‌ الوزرای‌ كودتا برمی‌داشت. او برای‌ تحكیم‌ موقعیت‌ سیدضیأ به‌ لرد كرزن‌ پیغام‌ می‌دهد كه‌ «الغای‌ قرارداد واجد معنایی‌ نیست؛ چراكه‌ سید ضیأ محتوای‌ قرارداد را از طریق‌ افسران‌ و مستشاران‌ مالی‌ انگلستان‌ به‌ اجرا می‌گذارد و قزاقخانه‌ را با افسران‌ انگلیسی‌ تجدید سازمان‌ می‌دهد.»۱۲
فرد دیگری‌ كه‌ از سفارت‌ انگلستان‌ در كودتا دخالت‌ داشت، والتر الكساندر اسمارت‌ بود. او از دوره‌ مشروطه‌ در ایران‌ بود و در زمان‌ كودتا به‌عنوان‌ دبیر دوم‌ سفارت‌ فعالیت‌ می‌كرد. همكاری‌ او با عناصر افراطی‌ مشروطه‌خواه‌ مشهور بود و در جریان‌ كودتای‌ ۱۲۹۹ با همكاری‌ كلنل‌ هیگ‌ و هنری‌ اسمایس‌ امور كودتا را هدایت‌ می‌كرد. ملك‌الشعرای‌ بهار مدعی‌ است‌ قبل‌ از كودتا، اسمارت‌ نزد او رفته‌ و نظرش‌ را درخصوص‌ روی‌ كار آمدن‌ یك‌ دولت‌ قوی‌ و دیكتاتور جویا شده‌ بود.۱۳ شب‌ قبل‌ از كودتا او، ستداهل‌ رئیس‌ سوئدی‌ نظمیه‌ و از اعضای‌ كمیته‌ آهنی‌ را احضار و به‌ او گوشزد می‌كند كه‌ در صورت‌ ورود قوای‌ قزاق‌ به‌ تهران، نباید در مقابل‌ آنها مقاومت‌ كنند.
سرهنگ‌ هنری‌ اسمایس‌ افسر رابط‌ میان‌ نیروهای‌ قزاق‌ و نیروهای‌ انگلیسی‌ مستقر در شمال‌ ایران‌ -سومین‌ عضو سفارت‌ انگلستان‌ بود كه‌ دخالت‌ آشكاری‌ در كودتا داشت. امور قزاقخانه‌ پس‌ از قبضه‌ شدن‌ امور آن‌ به‌ نفع‌ انگلیس، كلاً‌ در اختیار او بود. او همچنین‌ جزو كمیته‌ای‌ بود كه‌ به‌ «كمیته‌ كودتا» موسوم‌ شد.۱۴ یحیی‌ دولت‌آبادی‌ معتقد است: اسمایس‌ انگلیسی، دستوردهنده‌ و اداره‌كننده‌ این‌ جنبش‌ است. سیدضیأالدین‌ طباطبایی‌ و رفقای‌ كمیته‌ای‌ او، قوه‌ ایرانی‌ سیاسی‌ او هستند و رضاخان، سرتیپ‌ قزاق‌ قوه‌ اجراكننده‌ نظامی‌ وی.۱۵ اسمایس‌ با حضور در قزوین‌ موجبات‌ سپردن‌ فرماندهی‌ قوای‌ قزاق‌ به‌ سردارسپه‌ را فراهم‌ كرد و با همكاری‌ آیرونساید، توانست‌ نیروی‌ قزاق‌ را برای‌ انجام‌ كودتا آماده‌ كند. اسمایس‌ و رضاخان‌ از دوستان‌ صمیمی‌ هم‌ بودند.۱۶
سر ادموند آیرونساید ژنرال‌ ارتش‌ بریتانیا كه‌ وظیفه‌ خارج‌ كردن‌ نیروهای‌ انگلیس‌ از ایران‌ و اجرای‌ كودتا را برعهده‌ داشت، دیگر انگلیسی‌ای‌ است‌ كه‌ در كودتا نقش‌ مهمی‌ دارد. او در خاطراتش‌ صراحتاً‌ از نقش‌ خود و نرمن‌ در بركناری‌ استاروسلسكی، فرمانده‌ روسی‌ قزاقخانه‌ كه‌ مانع‌ تسلط‌ انگلیسی‌ها بر قزاقخانه‌ بود، و گماردن‌ رضاخان‌ به‌ جای‌ وی‌ صحبت‌ می‌كند. آیرونساید درخصوص‌ كودتا و نامرئی‌ كردن‌ حضور انگلستان‌ در ایران‌ می‌گوید: «من‌ همیشه‌ چنین‌ فكر می‌كردم‌ حضور دولت‌ها مشكلی‌ بود كه‌ می‌بایست‌ از میان‌ برداشته‌ می‌شد. فكر می‌كنم‌ وقتی‌ كرزن‌ بدون‌ هیچ‌گونه‌ حادثه‌ ناخوشایند در برابر یك‌ عمل‌ انجام‌ شده‌ قرار گیرد، براعصاب‌ خود مسلط‌ خواهد شد.»۱۷ همچنین‌ صراحتاً‌ می‌گوید: «فقط‌ دیكتاتوری‌ نظامی‌ مشكلات‌ ما را حل‌ خواهد كرد.»۱۸
آیرونساید، مجری‌ سیاستی‌ بود كه‌ حامی‌ صهیونیست‌ او چرچیل، در زمره‌ طراحان‌ آن‌ به‌حساب‌ می‌آمد. بنابراین‌ وقتی‌ از دیكتاتوری‌ نظامی‌ صحبت‌ می‌كند، خواسته‌های‌ افراد مافوق‌ خود را بر زبان‌ می‌راند. خاطرات‌ آیرونساید آكنده‌ از اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ هماهنگی‌ او و اسمایس‌ با رضاخان‌ برای‌ انجام‌ كودتاست. او خود را معمار كودتای‌ ۱۲۹۹ می‌داند.۱۹
غیر از نامبردگان‌ فوق، افراد دیگری‌ نظیر كلنل‌ هیگ‌ و هادلستون‌ نیز در كودتا شركت‌ داشتند كه‌ بعد از كودتا مورد تشویق‌ قرار گرفتند. در میان‌ این‌ افراد، مهمترین‌ و مرموزترین‌ چهره، سِراردشیر جی‌ سرجاسوس‌ انگلستان‌ در ایران‌ --- بود كه‌ نقش‌ مهمی‌ در انتخاب‌ و تقویت‌ رضاخان‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ فرماندهی‌ قزاقخانه‌ و كودتای‌ ۱۲۹۹ ایفا كرد. او برای‌ سازماندهی‌ شبكه‌ جاسوسی‌ انگلستان‌ در اواخر دوره‌ ناصری‌ به‌ ایران‌ آمد و از آن‌ زمان‌ تا پایان‌ عمر، نقش‌ فعالی‌ در تحولات‌ ایران‌ به‌ نفع‌ سیاست‌ انگلستان‌ برعهده‌ داشت. انحراف‌ نهضت‌ مشروطیت‌ از اهداف‌ دینی‌ و ملی، تاسیس‌ لژ بیداری‌ و ترویج‌ بهائی‌گری‌ در میان‌ زردشتیان‌ ایران، از جمله‌ اقدامات‌ این‌ جاسوس‌ كهنه‌كار است.
۳۵ سال‌ پس‌ از مرگ‌ وی‌ منتشر شود» به‌ نقش‌ خود در تربیت‌ رضاخان‌ برای‌ بدوش‌ گرفتن‌ مسوولیت‌ اداره‌ ایران‌ اشاره‌ می‌كند. بنابر اعتراف‌ اردشیر جی، او از ۱۲۹۶ ش‌ (۱۹۱۷م) با رضاخان‌ آشنا می‌شود. براساس‌ منابع‌ موجود، رضاخان‌ از ۱۲۹۱ش‌ (۱۹۱۳م) با شبكه‌ اردشیر ریپورتر از طریق‌ میرزا كریم‌ خان‌ رشتی‌ مرتبط‌ بوده‌ است. پس‌ از آشنایی‌ رسمی‌ این‌ دو با یكدیگر، اردشیر جی‌ آموزش‌ رضاخان‌ را برعهده‌ می‌گیرد و به‌ زبانی‌ ساده‌ تاریخ‌ و جغرافیا و اوضاع‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ ایران‌ را برای‌ او تشریح‌ می‌كند.
با آمدن‌ آیرونساید به‌ ایران، به‌ دستور وزارت‌ جنگ‌ كه‌ در راس‌ آن‌ چرچیل‌ قرار داشت‌ و نایب‌ السلطنه‌ هند، اردشیر جی‌ همكاری‌ نزدیك‌ خود را برای‌ اجرای‌ كودتا با او آغاز می‌كند و در همین‌ ارتباط، رضاخان‌ را به‌ او معرفی‌ می‌نماید.۲۰ آیرونساید نیز با اعتماد به‌ اردشیر جی، برای‌ انجام‌ كودتا با رضاخان‌ همكاری‌ می‌كند. براساس‌ روایتی‌ دیگر ظاهراً‌ وسیله‌ آشنایی‌ اردشیر جی‌ با رضاخان، عین‌ الملك‌ هویدا، از سران‌ بهائیت‌ بوده‌ است‌ و عین‌الملك‌ در پاسخ‌ درخواست‌ اردشیر جی، برای‌ معرفی‌ قزاقی‌ كه‌ شیعه‌ اثنی‌عشری‌ خالص‌ نباشد، رضاخان‌ را به‌ او معرفی‌ می‌كند.۲۱
۲. بانك‌ شاهنشاهی‌
نقش‌ مخرب‌ اقتصادی‌ بانك‌ شاهنشاهی‌ در غارت‌ ایران‌ بر اهل‌ نظر پوشیده‌ نیست. این‌ ارگان‌ مالی‌ انگلیسی‌ها كه‌ وابسته‌ به‌ خانواده‌ یهودی‌ ساسون‌ بود، در طول‌ دوران‌ فعالیت‌ خود در ایران‌ علاوه‌ بر غارت‌ اقتصادی، از ابزار اقتصاد در جهت‌ تامین‌ خواسته‌های‌ نامشروع‌ سیاسی‌ بریتانیا نیز استفاده‌ می‌كرد. بارزترین‌ نمونه‌ این‌ عملكرد، در كودتای‌ ۱۲۹۹ به‌ چشم‌ می‌خورد. ایجاد مشكلات‌ مالی‌ برای‌ دولت‌های‌ ایران‌ قبل‌ از كودتا از سوی‌ بانك، باعث‌ بروز آشفتگی‌های‌ سیاسی، اجتماعی‌ و امنیتی‌ در كشور شد. عدم‌ پرداخت‌ به‌ موقع‌ حقوق‌ كاركنان‌ دولت‌ و اجزای‌ قزاقخانه‌ و ژاندارمری، باعث‌ تشدید نارضایتی‌ میان‌ آنان‌ و دیگر اقشار مردم‌ شد. این‌ بحران‌ مالی، سقوط‌ پی‌درپی‌ دولت‌ها را به‌ دنبال‌ داشت‌ و اداره‌ سیاسی‌ جامعه‌ را با مشكل‌ مواجه‌ می‌كرد. علاوه‌ بر این، بانك‌ شاهی‌ كه‌ نبض‌ اقتصاد ایران‌ را در دست‌ داشت، در آستانه‌ كودتا باب‌ دادوستد را بر روی‌ مردم‌ بست‌ و با اعلام‌ این‌كه‌ بانك، شعبه‌های‌ خود را تعطیل‌ كرده، از مردم‌ خواست‌ برای‌ دریافت‌ امانت‌های‌ خود به‌ بانك‌ مراجعه‌ نمایند و اسكناس‌های‌ خود را به‌ طلا تبدیل‌ كنند. حمل‌ صندوق‌هایی‌ به‌عنوان‌ ذخایر مالی‌ بانك‌ در روز روشن‌ به‌ بنادر، باعث‌ اضطراب‌ مردم‌ شد و آنان‌ را نسبت‌ به‌ آینده‌ خود و كشور نگران‌ می‌كرد.۲۲
علاوه‌ بر اقدامات‌ فوق، تامین‌ مالی‌ كودتاچیان‌ از طریق‌ سیدضیأالدین‌ طباطبایی‌ كه‌ رابط‌ دولت‌ با بانك‌ شاهنشاهی‌ بود، باعث‌ تقویت‌ قوای‌ قزاق‌ و آماده‌سازی‌ آنها برای‌ انجام‌ كودتا شد.
در مراحل‌ مختلف‌ از آماده‌سازی‌ زمینه‌های‌ كودتا تا ورود كودتاچیان‌ به‌ تهران‌ و تشكیل‌ دولت، كمك‌های‌ مالی‌ بانك‌ شاهنشاهی‌ كه‌ رئیس‌ آن‌ مك‌مورای‌ از دوستان‌ نزدیك‌ رضاخان‌ بود، گره‌گشای‌ مشكلات‌ كودتاچیان‌ شد.۳. كمیته‌ آهن‌ یا كمیته‌ زرگنده‌
یكی‌ دیگر از سازمان‌های‌ وابسته‌ به‌ انگلستان‌ كه‌ در كودتای‌ ۱۲۹۹ و تحولات‌ مربوط‌ به‌ آن‌ نقشی‌ اساسی‌ ایفا نمود، كمیته‌ آهن‌ بود كه‌ شعبه‌ تهران‌ آن‌ به‌ دلیل‌ فعالیت‌ در منطقه‌ زرگنده‌ به‌ كمیته‌ زرگنده‌ معروف‌ شد. كمیته‌ مزبور ابتدا توسط‌ كلنل‌ هیگ‌ انگلیسی‌ در اصفهان‌ تاسیس‌ شد. همكار ایرانی‌ او حسین‌ كی‌ استوان‌ بود. با توجه‌ به‌ نفوذ فوق‌العاده‌ انگلستان‌ در ایران‌ و نقش‌ آنها در عزل‌ و نصب‌ مقامات، كمیته‌ آهن‌ خیلی‌ زود توانست‌ تعداد زیادی‌ از افراد جویای‌ نام‌ و مقام‌ را به‌ عضویت‌ خود درآورد. اندكی‌ بعد از تاسیس‌ كمیته، یحیی‌ دولت‌آبادی‌ از سران‌ متنفذ بابیه‌ به‌ كمیته‌ مزبور پیوست‌ و مسوولیت‌ تاسیس‌ شعبه‌ تهران‌ به‌ او محول‌ شد. به‌ دلایل‌ نامعلومی‌ نام‌ دولت‌آبادی‌ حذف‌ و شعبه‌ تهرانِ‌ كمیته، موسوم‌ به‌ كمیته‌ زرگنده، توسط‌ سید ضیأالدین‌ طباطبایی، نصرت‌الدوله‌ فیروز و چند تن‌ دیگر تاسیس‌ شد. كمیته‌ زرگنده‌ یا آهن، با دو هدف‌ عمده‌ آغاز به‌ كار كرد:
۱) نابودی‌ جنبش‌ جنگل‌ ۲) نفوذ در دولت‌ و قوای‌ نظامی‌ برای‌ به‌دست‌ گرفتن‌ اداره‌ كشور. ارتباط‌ نزدیك‌ سران‌ كمیته‌ با مقامات‌ سفارت‌ انگلیس‌ نظیر مسترهاوارد و اسمایس، حاكی‌ از هماهنگی‌ كامل‌ آنها در اجرای‌ نقشه‌های‌ منتهی‌ به‌ كودتای‌ ۱۲۹۹ است. یحیی‌ دولت‌آبادی‌ در این‌ خصوص‌ می‌نویسد:
«در تهران‌ سفارت‌ انگلیس‌ و كاركنان‌ ایرانی‌ آنها كه‌ كمیته‌ زرگنده‌ در راس‌ ایشان‌ واقع‌ شده‌ است، انتظار كودتا را دارند و در قزوین‌ اسمایس‌ انگلیسی‌ می‌داند [آگاه‌ است].»۲۳
نفوذ اعضای‌ كمیته‌ در دولت، قوای‌ نظامی‌ و انتظامی، ادارات‌ و مجامع‌ و گروه‌های‌ سیاسی، حكایت‌ از گستردگی‌ اقدمات‌ و فعالیت‌های‌ آنها دارد. صعود فتح‌الله‌ خان‌ اكبر بر مسند رئیس‌الوزرایی‌ در آستانه‌ كودتا و تشكیل‌ دولت‌ محلل‌ از برنامه‌های‌ كمیته‌ بود و فتح‌الله‌ خان‌ اكبر، خود از اعضای‌ كمیته‌ به‌شمار می‌آمد.۲۴ عزل‌ استاروسلسكی‌ از فرماندهی‌ قوای‌ قزاق‌ و جایگزینی‌ رضاخان‌ به‌جای‌ او نیز از اقدامات‌ كمیته‌ بود كه‌ با موفقیت‌ به‌ انجام‌ رسید.
در آستانه‌ ورود قوای‌ قزاق‌ به‌ تهران‌ وستداهل‌ --- رئیس‌ سوئدی‌ نظمیه‌ --- كه‌ خود از اعضای‌ كمیته‌ آهن‌ بود، نیروهای‌ دفاعی‌ تهران‌ را تشویق‌ كرد تا در مقابل‌ كودتاچیان‌ مقاومت‌ نكنند.۲۵ كاظم‌خان‌ سیاح‌ و مسعودخان‌ كیهان‌ از دیگر اعضای‌ كمیته‌ زرگنده‌ بودند و با نفوذی‌ كه‌ در قوای‌ ژاندارم‌ داشتند، توانستند امكان‌ هر نوع‌ مقاومتی‌ را در مقابل‌ كودتاچیان‌ میان‌ نیروهای‌ ژاندارم‌ از بین‌ ببرند. این‌ دو كه‌ از افسران‌ ژاندارمری‌ بودند با همكاری‌ اسمایس‌ انگلیسی‌ توانستند قوای‌ قزاق‌ را به‌ نفع‌ انگلیسی‌ها تصفیه‌ كنند و نیروهای‌ مستقر در قزوین‌ را برای‌ كودتا آماده‌ سازند. كاظم‌خان‌ سیاح‌ در روز سوم‌ اسفند به‌عنوان‌ فرمانده‌ نظامی‌ تهران‌ وظیفه‌ داشت‌ رجال‌ سیاسی‌ --- مذهبی‌ را برای‌ پیشگیری‌ از وقوع‌ هر نوع‌ مخالفت‌ و مقاومتی‌ دستگیر كند. مسعودخان‌ كیهان‌ نیز به‌ وزارت‌ جنگ‌ كابینه‌ سیدضیأ رسید كه‌ البته‌ دولتش‌ مستعجل‌ بود و زودتر از سیدضیأ از كار بركنار شد. كمیته‌ مزبور كه‌ هیچ‌ شكی‌ در انتساب‌ آن‌ به‌ انگلیسی‌ها وجود ندارد، با برنامه‌ای‌ دقیق‌ توانست‌ زمینه‌ را برای‌ كودتا و به‌ دست‌ گرفتن‌ زمام‌ امور مهیا نماید. ایوانف‌ مورخ‌ روسی‌ درخصوص‌ كمیته‌ آهن‌ می‌نویسد:
«انگلیس‌ها در تهران‌ برای‌ انجام‌ كودتای‌ دولتی‌ فعالانه‌ كوشش‌ می‌كردند. به‌ این‌ منظور كمیته‌ای‌ بسیار مخفی‌ و به‌ اصطلاح‌ آهنین‌ به‌ ریاست‌ سیدضیأالدین‌ طباطبایی‌ كه‌ روابط‌ نزدیكی‌ با انگلیسی‌ها داشت‌ و روزنامه‌ رعد را منتشر می‌ساخت‌ و با شركت‌ فیروزمیرزا نصرت‌الدوله‌ تشكیل‌ دادند.۲۶ احسان‌ طبری‌ نیز به‌ نقل‌ از لنچوسكی‌ --- مولف‌ امریكایی‌ --- می‌نویسد: «سیدضیأالدین، مدیر رعد، در تماس‌ نزدیك‌ با میسیون‌ انگلیسی‌ بود. كمیته‌ آهن‌ سازمان‌ مناسبی‌ بود كه‌ توانست‌ بین‌ سید ضیأالدین‌ و آن‌ خونتای‌ نظامی‌ قزاق‌ كه‌ از رضاخان‌ سردارسپه‌ حرف‌شنوی‌ داشتند، پیوند ایجاد كند.۲۷ منطقه‌ امن‌ زرگنده‌ كه‌ منزل‌ سیدضیأ در آن‌ قرار داشت‌ و تحت‌الحمایه‌ انگلیس‌ بود، محیط‌ مناسبی‌ برای‌ انعقاد جلسات‌ اعضای‌ كمیته‌ ایجاد كرد. پاره‌ای‌ از جلسات‌ نیز در ولی‌آباد منزل‌ آبكار ارمنی‌ برقرار می‌شد. ایپكیان‌ ارمنی، آبكار ارمنی، ماژور اسفندیارخان، عدل‌الملك‌ دادگر، سلطان‌ محمد عامری، میرموسی‌ خان، میرزا كریم‌خان‌ رشتی، ماژور مسعودخان‌ كیهان، كاظم‌ خان‌ سیاح، معززالدوله، غفارخان‌ سالار منصور قزوینی، دكتر منوچهرخان، سلطان‌ اسكندرخان، منصورالسلطنه، مودب‌ الدوله‌ نفیسی، سیدمحمد تدین، محمود جم‌ از اعضای‌ كمیته‌ آهن‌ بودند. محمدتقی‌ بهار ملك‌الشعرأ هم‌ گاهی‌ در جلسات‌ كمیته‌ شركت‌ می‌كرد.۲۸
۴. سیدضیأالدین‌ طباطبایی‌
پس‌ از وقوع‌ كودتا، احمدشاه‌ بناچار فرمان‌ رئیس‌الوزرایی‌ سیدضیأالدین‌ طباطبایی‌ را امضا كرد.
سیدضیأ اصرار داشت‌ شاه‌ او را به‌عنوان‌ دیكتاتور ایران‌ منصوب‌ كند كه‌ شاه‌ این‌ واژه‌ را در فرمان‌ نگنجاند. سیدضیأ، فرزند سیدعلی‌ یزدی، از روحانیون‌ عصر مظفرالدین‌شاه‌ و محمدعلی‌ شاه‌ است‌ كه‌ بین‌ مشروطه‌خواهی‌ و مخالفت‌ با آن‌ در نوسان‌ بود. او در نوجوانی‌ به‌ انجمن‌ها و كمیته‌های‌ مخفی‌ نظیر كمیته‌ جهانگیر پیوست. در جریان‌ استبداد صغیر نامبرده‌ به‌ جرم‌ بمب‌گذاری‌ در بازار تهران‌ تحت‌ تعقیب‌ قرار گرفت‌ و نهایتاً‌ به‌ سفارت‌ اتریش‌ پناهنده‌ و شش‌ ماه‌ در آنجا بست‌ نشست. پس‌ از فتح‌ تهران‌ توسط‌ مشروطه‌خواهان‌ او نیز مجدداً‌ در عرصه‌ سیاسی‌ ظاهر شد و جریده‌ شرق‌ را منتشر كرد. به‌ دلیل‌ مواضع‌ ضددینی‌ جریده‌ شرق، اعتراض‌ علما و مردم‌ مسلمان‌ برانگیخته‌ شد كه‌ منجر به‌ تعطیلی‌ شرق‌ گردید. او اندكی‌ بعد روزنامه‌ برق‌ را منتشر كرد و پس‌ از توقیف‌ برق‌ به‌ انتشار روزنامه‌ رعد مبادرت‌ كرد.
حمایت‌ آشكار سیدضیأ از سیاست‌های‌ انگلستان‌ به‌ویژه‌ قرارداد ۱۹۱۹، او را به‌عنوان‌ چهره‌ای‌ انگلوفیل‌ مشهور كرد. چاپ‌ ۹ مقاله‌ در تایید قرارداد ۱۹۱۹ اقدامی‌ متهورانه‌ در موافقت‌ با مستعمره‌ شدن‌ ایران‌ بود كه‌ توسط‌ سیدضیأ صورت‌ گرفت. همكار صمیمی‌ سیدضیأ در رعد --- عین‌الملك‌ هویدا --- از سران‌ بهائیت‌ در ایران‌ و پدر امیرعباس‌ هویدا بود. با مطرح‌ شدن‌ تاسیس‌ شعبه‌ كمیته‌ در تهران، سیدضیأ نامزد اصلی‌ تاسیس‌ كمیته‌ زرگنده‌ در تهران‌ بود. با تشدید فشارهای‌ اقتصادی‌ بانك‌ شاهنشاهی‌ نسبت‌ به‌ دولت‌های‌ ایران‌ او از سوی‌ انگلیسی‌ها به‌عنوان‌ رابط‌ دولت‌ با بانك‌ شاهنشاهی‌ معرفی‌ شد. این‌ امر كمك‌ بزرگی‌ به‌ پیشبرد طرح‌ كودتا كرد. جلسات‌ مكرر او با نرمن، اسمایس، اسمارت، آیرونساید و اردشیر جی‌ قبل‌ از كودتا آنان‌ را متقاعد كرد كه‌ وی‌ را به‌عنوان‌ رئیس‌ سیاسی‌ كودتا انتخاب‌ كنند. از آن‌ پس‌ رفت‌ و آمد مكرر سیدضیأ به‌ قزوین‌ برای‌ گفت‌وگو و هماهنگی‌ با رضاخان‌ و رساندن‌ كمك‌های‌ مالی‌ بانك‌ شاهنشاهی‌ به‌ كودتاگران، منجر به‌ بازسازی‌ قوای‌ قزاق‌ و عزیمت‌ آنان‌ به‌ تهران‌ شد. او نه‌ تنها نزد ایرانیان، بلكه‌ نزد ناظران‌ خارجی‌ نیز به‌عنوان‌ فردی‌ انگلوفیل‌ شهرت‌ داشت.
كالدول‌ وزیر مختار امریكا در ایران‌ درباره‌ سیدضیأ می‌نویسد: «ساعت‌ به‌ ساعت‌ با سفارت‌ انگلیس‌ رایزنی‌ می‌كند... درحقیقت‌ همه‌ می‌دانند كه‌ وقتی‌ سردبیر روزنامه‌ رعد بود مرتب‌ از انگلیسی‌ها مقرری‌ دریافت‌ می‌كرد... شهرت‌ دارد كه‌ او آلت‌ دست‌ صرف‌ سیاست‌ انگلیس‌ است.»۲۹
اردشیر جی‌ نیز در وصیت‌نامه‌ خود ضمن‌ تقدیر از سیدضیأ اظهار می‌دارد: «پیش‌ از آنچه‌ لازم‌ و یا مطلوب‌ بود تظاهر به‌ همگامی‌ با سیاست‌ انگلیس‌ می‌كرد.»۳۰ حضور سیدضیای‌ آشنا با سیاست‌ در كنار رضاخان‌ برای‌ تحقق‌ موفق‌ كودتا لازم‌ بود، اما از آنجا كه‌ انگلستان‌ قصد داشت‌ با كودتا یك‌ دولت‌ نظامی‌ در ایران‌ مستقر كند، دولت‌ سیدضیأ بیش‌ از سه‌ ما نپایید؛ او ایران‌ را به‌ قصد اروپا ترك‌ كرد و سپس‌ در فلسطین‌ مستقر شد. مروری‌ بر آنچه‌ ذكر شد به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد كودتا ساخته‌ لندن‌ بود و به‌منظور حفظ‌ منافع‌ بریتانیا در ایران‌ صورت‌ گرفت. حسین‌ مكی‌ در این‌ خصوص‌ می‌نویسد: «كودتا مسلماً‌ و بی‌تردید ساخت‌ لندن‌ بود. لندن‌ برای‌ ساختن‌ كودتا دستگاهی‌ منظم‌ و وسیع‌ به‌ وجود آورد و نقشه‌ جامعی‌ كه‌ هم‌آهنگ‌ با سیاست‌ عمومی‌ لندن‌ در شرق‌ باشد طرح‌ كرده‌ بود. دستگاهی‌ كه‌ كودتا را به‌ وجود آورد، به‌قدری‌ منظم‌ و ماهرانه‌ و بی‌صدا كار می‌كرد كه‌ هیچ‌ كس‌ جز سازندگان‌ كودتا از این‌ ابداع‌ مطلع‌ نشدند و چنان‌ نعل‌ وارونه‌ زدند كه‌ حریف‌ هم‌ از ظواهر امر كار فریب‌ خورد.»۳۱ با استقرار رژیم‌ كودتا در ایران‌ سایه‌ شوم‌ دیكتاتوری‌ به‌ مدت‌ ۵۷ سال‌ بر ایران‌ سایه‌ انداخت‌ و برای‌ اولین‌ بار در كشور ما رژیمی‌ به‌ قدرت‌ رسید كه‌ منشأ قدرت‌ او بیگانه‌ای‌ متجاوز بود. در طی‌ سلطه‌ رژیم‌ پهلوی‌ بر ایران، استقلال‌ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی‌ كشورمان‌ دستخوش‌ امیال‌ بیگانگان‌ شد و هزاران‌ زن‌ و مرد ایرانی‌ به‌ جرم‌ مقابله‌ با سلطه‌ بیگانه‌ به‌ شهادت‌ رسیدند. میراث‌ رژیم‌ پهلوی‌ برای‌ ایران‌ وابستگی‌ به‌ بیگانگان‌ در تمامی‌ زمینه‌ها بود كه‌ جز با تكیه‌ بر استعمارگران‌ تحقق‌ پیدا نمی‌كرد و این‌ نكته‌ای‌ بود كه‌ تا پایان‌ عمر رژیم‌ پهلوی‌ ادامه‌ داشت.
‌موسی‌ حقانی‌
پی‌نوشتها:
۱- حسین‌ مكی، تاریخ‌ بیست‌ ساله‌ ایران، تهران، نشر ناشر، ۱۳۶۳، ج‌ ۱، صص‌ ۲۴۴ --- ۲۵۰ (اولین‌ بیانیه‌ سیدضیأالدین‌ طباطبایی).
۲- تاریخ‌ روابط‌ ایران‌ و انگلیس‌ در دوره‌ رضاشاه، علی‌اصغر زرگر، مترجم: كاوه‌ بیات، تهران، انتشارات‌ پروین معین‌ ۱۳۷۲، ص‌ ۷۵.
۳- صورت‌ مذاكرات‌ مجلس‌ در دوره‌ چهاردهم‌ قانونگذاری‌ روز سه‌شنبه‌ ۱۶ اسفند ۱۳۲۲، ص‌ ۴۰.
۴- منوچهر شوكت‌صدری، پنجاه‌ سال‌ سلطنت‌ بر دل‌ها. ناشر مستند، ص‌ ۸۱.
۵- كلارمونت‌ اسكراین، شترها باید بروند، مترجم: حسین‌ ابوترابیان، تهران، نشر نو، ۱۳۶۲، صص‌ ۵۴ ۵۵.
۶- دنیس‌ رایت، انگلیسیان‌ در ایران، مترجم: غلامحسین‌ صدری‌افشار، تهران، دنیا، ۱۳۵۷، صص‌ ---۱۷ ۱۸.
۷- حسین‌ مكی، تاریخ‌ بیست‌ساله، كتابفروشی‌ محمدعلی‌ علمی، ج‌ ۱، ص‌ ۲۳.
۸- استفانی‌ كرونین، ارتش‌ و حكومت‌ پهلوی، مترجم: غلامرضا علی‌بابایی، تهران، خجسته، ص‌ ۱۵۶ - ۱۵۷.
۹- احمد آرامش، هفت‌ سال‌ در زندان‌ آریامهر، تهران، بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر كتاب، ۱۳۵۸، ص‌ ۲۸.
۱۰- فصلنامه‌ تاریخ‌ معاصر ایران، شماره‌ ۱۹ و ۲۰، ص‌ ۶۳.
۱۱- احمد آرامش، همان، صص‌ ۱۸ --- ۱۹.
۱۲- سیروس‌ غنی، ایران‌ برآمدن‌ رضاخان‌ برافتادن‌ قاجار، مترجم: حسن‌ كامشاد، تهران: نیلوفر، ۱۳۷۷، ص‌ ۲۱۱.
۱۳- سیروس‌ غنی، همان‌ ص‌ ۲۰۳.
۱۴- استنانی‌ كروئین، هان، ص‌ ۱۶۱.
۱۵- روزنامه‌ خاطرات‌ عین‌السلطنه، به‌ كوشش‌ مسعود سالور و ایرج‌ افشار، تهران، اساطیر، ج‌ ۷، صص‌ ۵۷۲۲ ۵۷۳۸.
۱۶- یحیی‌ دولت‌آبادی، حیات‌ یحیی، تهران، نشر تاریخ، ج‌ ۴، ص‌ ۲۲۷.
۱۷- خاطرات‌ سری‌ آیرونساید، تهران، موسسه‌ پژوهش‌ و مطالعات‌ فرهنگی‌ --- رسا، ۱۳۷۳، ص‌ ۳۶۳.
۱۸- همان، ص‌ ۳۳۳.
۱۹- همان، ص‌ ۱۶۷.
۲۰- ظهور و سقوط‌ سلطنت‌ پهلوی، تهران، موسسه‌ مطالعات‌ و پژوهش‌های‌ سیاسی، ۱۳۶۹، صص‌ ۱۴۸ و ۱۵۱.
۲۱- تاریخ‌ معاصر ایران، كتاب‌ سوم، موسسه‌ پژوهش‌ و مطالعات‌ فرهنگی، ۱۳۷۰، ص‌ ۱۰۷.
۲۲- حسین‌ مكی، همان، ص‌ ۱۴۱./ حیات‌ یحیی، ج‌ ۴، ص‌ ۲۰۰.
۲۳- حیات‌ یحیی، ج‌ ۴، ص‌ ۲۲۴.
۲۴- همان، ص‌ ۲۲۷.
۲۵- حیات‌ یحیی، همان‌ ص‌ ۲۸۸.
۲۶- میخائیل. س. ایوانف، تاریخ‌ نوین‌ ایران. ترجمه‌ هوشنگ‌ تیزابی‌ و حسن‌ قائم‌پناهی‌ [بی‌جا]، [بی‌نا]، ۱۳۵۶، ص‌ ۴۳.
۲۷- احسان‌ طبری، اوضاع‌ ایران‌ در دوران‌ معاصر، [بی‌جا]، [بی‌نا]، ۱۳۶۵، صص‌ ۴۷ - ۴۸.
۲۸- سیروس‌ غنی، همان، ص‌ ۷۵ و حسین‌ مكی، همان‌ ص‌ ۹۶ --- ۹۷.
۲۹- سیروس‌ غنی، همان، ص‌ ۲۰۵.
۳۰- ظهور و سقوط‌ سلطنت‌ پهلوی، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۹.
۳۱- حسین‌ مكی، همان، ص‌ ح.
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید