پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


محصول یخ


محصول یخ
•محصول یخ
آمریكا (۲۰۰۵)،كارگردان: هارولد رامیس،بازیگران اصلی: جان كوزاك، بیلی باب تورنتون و كانی نیلسن۸۸، دقیقه.
لسلی فلپرین: این یك كمدی سیاه است كه در ایام نزدیك به كریسمس ۲۰۰۵ (و بهتر بگوییم ۲۰۰۶) اكران شد و انگار فقط به این قصد كه جای كمدی ای را بگیرد كه دو سال پیشتر با بازی بیلی باب تورنتون و با نام «بابانوئل بد» اكران شده بود. به این ترتیب به نظر می رسد همیشه در چنان موقعی از سال فیلم هایی با همین مضمون و نگرش و حتماً با حال و هوای كریسمس و ژانویه اكران می شوند تا فضا و نیازهای این موقع از سال تامین گردند و درست مثل برنامه های چند شبكه بزرگ تلویزیون آمریكا در آن موقع از سال قابل پیش بینی هستند.«محصول یخ» را هارولد رامیس كارگردانی كرده كه از مطرح ترین بازیگران و كارگردانان فیلم های كمدی آمریكا ظرف ۲۰ ، ۲۲ سال اخیر است و در پیشینه اش ساخت فیلم «روز گراندهاگ» هم دیده می شود. فیلم براساس رمانی از اسكات فیلیپس و سناریویی كه كهنه كارهایی چون ریچارد روسو و رابرت بنتون آن را نوشته اند ساخته شده و اگر «بابانوئل بد» به شدت گنگستری و توام با بعضی بددهنی ها بود، این یكی قدری مودبانه تر و آرام تر است. البته شخصیت های این فیلم نیز مبرا از خلاف نیستند. چنان كه جان كوزاك ایفاگر رل یك وكیل مدافع گنگسترها به نام چارلی در این فیلم است كه می كوشد با یاری كاراكتر تورنتون (به اسم ویك) كه او نیز در كارهای خلاف مشاركت دارد مبلغ ۲/۲ میلیون دلار را طی یك معامله از دست بیل گوئه رارد كه یكی از گنگسترها و با آنها «هم منطقه ای» است بیرون بكشد و آن را به جیب بزند.
آنها برای این مهم تا پایان فصل زمستان صبر می كنند و به واقع آنقدر تحمل به خرج می دهند تا سرمای شدید منطقه فروكش كند و آنها بتوانند كلك خود را سوار كنند و از منطقه بگریزند.با این وجود بین فیلم سال ۲۰۰۳ باب تورنتون و فیلم اخیر وی به جز حضور او در هر دوی آنان وجوه تشابه دیگری هم وجود دارد. خود وی مثل معمول همان منطق گرایی سرد و ناامیدكننده را در رفتارش دارد كه به درد «كمدی های موقعیت» و حتی «اسلپ استیك» (بزن و بكوب) نیز می خورد. او راز كشته شدن زنش را این طور افشا می كند: «روزی سارقی گفت اگر جای پول را به من نگویی همسرت را خواهم كشت. او فكر می كرد من مخالف این قضیه ام. مخصوصاً سكوت كردم و او هم زنم را كشت!»تشابه دیگر بین دو فیلم این است كه وقایع هر دو در شهرهای بالنسبه كوچك آمریكا می گذرند و اگر در «محصول یخ» به منطقه مركز غربی این كشور و اوقات سرد سال سفر می كنیم در «بابانوئل بد» با شهر فینیكس در ایالت آریزونای آمریكا و با هوایی بالنسبه گرمتر سر و كله می زدیم. در هر دو فیلم خیانت دوستان و شركای حاضر در یك امر خلاف را در قبال یكی از كاراكترهای اصلی ماجرا می بینیم و در هر دو یك پایان خوش نیز فراهم آمده است كه گمان می رود به توصیه سران استودیو پس از دیدن عكس العمل تماشاگران در پی نمایش های امتحانی فیلم ها تامین شده است.
با این حال «محصول یخ» برخلاف «بابانوئل بد» نتوانسته است عوام و خیل تماشاگران عادی را به خود جلب كند. كارگردانی رامیس هم فاقد نوآوری و قابل پیش بینی است و انگار او به آنچه دارد راضی است. او در هر دو فیلم پرفروش اش یعنی «این را بررسی كن» (۱۹۹۹) و قسمت دوم آن به نام «آن را بررسی كن» (۲۰۰۲) خلاقیت بیشتری را به كار گرفته بود و صحنه ها گاه حیرت آور بود. در آن مواقع كافی بود رامیس به صندلی تكیه بدهد و آكتورهای قوی و معروف فیلم هایش مانند رابرت دونیرو و بیلی كریستال خود صحنه گردانی می كردند، او این عادت را به «محصول یخ» هم بسط داده اما طبیعی است كه این بار تا حدی جواب نداده باشد. اگر در مورد دو فیلمی كه نامشان آمد همه چیز در كادر كلیشه های مورد نظر مشخص است و به خودی خود شكل می گیرد، برای این كار جدید چنین نیست.یكی از جالب ترین سكانس های فیلم زمانی است كه كاراكتر چارلی بچه هایش را تنها می گذارد و حتی هدایای كریسمس آنها را نیز به خانه همسر سابقش می برد. در این صحنه ها غم چهره جان كوزاك (چارلی) به اندازه كافی تاثیرگذار است و مقصود قصه و آنچه را كه فیلمسازان می خواسته اند برآورده می كند. مهم نیست كه این دو خلافكار چه می كنند و به كجا می رسند و انگار فقط باید فضای زمان عرضه فیلم و یك ماجرای مناسب برای آن دوران (كریسمس) رو شود، هر چند كه آنقدرها هم مثبت و آموزنده نیست.
‌● خلاصه داستان فیلم
اینجا ویچیتا در ایالت كانزاس آمریكا است. «چارلی ارگ لیست» كه وكیل مدافع گنگسترها است، می خواهد با بالا كشیدن ۲/۲ میلیون دلار از یكی از موكلانش به نام بیل گوئه رارد شهر را ترك گوید. پول به شریك او ویك كاوانا تحویل و توسط وی در یك گاوصندوق گذاشته شده است. ایام سرد سال است و راه ها بسته و به تبع آن فرار از آن منطقه بسیار سخت است. چارلی مجبور است صبر كند تا هوا مساعدتر شود و در نتیجه در سطح شهر چرخ می زند و خیالش این است كه هر اتفاقی هم بیفتد دیگر این شهر را نخواهد دید و این مرتبه آخر گفت وگوی او با اهالی آنجا است. اما وی طی همین گردش ها در یك رستوران می شنود كه یكی از مزدوران گوئه رارد كه «روی» صدایش می زنند، در پی او است. یك مامور پلیس به نام تایلر هم آنقدر گیج است كه با اینكه چارلی را می بیند و برگه جلب او از قبل صادر شده است متوجه نمی شود و وی جان سالم به در می برد. «ویك» به كمك چارلی می آید و «روی» را در جایی حبس می كند. هر دو تصمیم می گیرند كه روی را بكشند و خیال خود را راحت كنند اما چارلی در بین راه درمی یابد كه ویك قصد دارد او را نیز بكشد. در نهایت ویك همراه با روی به آب رودخانه می افتد و غرق می شود و چارلی می ماند و این سئوال كه پول كجا است؟ پس از مدتی چارلی می فهمد كه پول نزد رناتا دوست ویك است. طی یك ستیز رودررو چارلی رناتا را می كشد و شهر را با پول ترك می گوید و همسر سابق وی نیز در این سفر با وی همراه است. بله او هم می تواند یك بابانوئل بد باشد.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید