پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
چسباندن زبان به سقف دهان
هنر واقعی گفتوگو، بیان مطلبی درست در مکانی درست نیست، بلکه مسکوت گذاشتن حرفهای اغواکننده است.
دوروتی نویل
در ورمونت، تیشرتهائی مد شده که روی آن این نوشته را دارد: ”حرف نزن، مگر سکوت را پیشرفت دهی.“ اندرزی عاقلانه است، نه؟
ساکت ماندن در زمانیکه مورد بدرفتاری قرار داری، کاری است دشوار. تو دلت میخواهد با طرف مقابل حرفی بزنی. هنری وارد بیچر“ گفته است: ”وقتی عصبانی هستی، حرف بزن. این بهترین سخنرانیات میشود چون سر تا پایش برایت پشیمانی به بار میآورد.“
این مطلب به تو یاد میدهد چطور میتوانی زبانت را به سقف دهانت بچسبانی تا به دردسر نیفتی.
● حرف زدن به موقع
بهتر است آدم خودش حرف را قورت بدهد تا اینکه بعداً مجبورش کنند آنرا بخورد.
فرانکین روزولت
وقتی حرف روزولت را نقل قول کردم، یکی از حاضران در همایش از خنده غش کرد. او در اولین ملاقات با نامزدش این مورد را یاد گرفته بود، البته به شکلی ناراحتکننده. او میگفت: ”در اولین ملاقات که داشتیم تاریخچه خانوادگیمان را برای هم رو کردیم و فهمیدیم که همشهری یکدیگر هستیم. او پرسید که آیا خانم والفورد را میشناسم؟ و بدون فکر کردن گفتم: ”آن عفریته پیر را میگوئی؟“ او معلم من در دبیرستان بود و برای نامزدم گفتم که چقدر از آن زن متنفر بودم و او مرا مردود کرده بود. به هر حال خیلی دیر متوجه شدم که نامزدم با حالتی مضحک به من نگاه میکند. وقتی بالاخره عقده دلم را خالی کردم، او گفت که خانم والفورد نامادری اوست. آن شب تباه شد و دیگر حالم جا نیامد.“
ایکاش این مرد جوان قبل از رفتن سر وعدهگاه، کتاب اسکاروایلد را خوانده بود. اسکاروایلد در مورد یکی از شخصیتهای داستانش میگوید: ”او میدانست کدام لحظه حساس است و نباید حرفی بزند.“ بنابراین قبل از اینکه دهانت را بازکنی، از خودت بپرس آیا آنچه میخواهی بگوئی، بهنحوی به ضررت تمام نمیشود؟ اگر امکانش هست که نتیجه عکس شود، زبانت را به سقف دهانت بچسبان.
● سکوت ابزاری سیاستمدارانه
سیاستمدار کسی است که قبل از حرف زدن، دوباره فکر کند.
بهتر است در ارتباط با مصاحبه شغلی مثالی بزنیم که چه موقع و چرا عاقلانه است که درد دلت را برای خودت نگهداری و بروز ندهی. تصور کن مصاحبهکننده از تو میپرسد آیا رئیس قبلیات را دوست داشتی؟ و تو یادت میآید که با رئیس قبلیات اختلاف عقیده داشتی و همین باعث شد از آن شغل استعفا کنی.
بدگوئی در مورد رئیس سابقت، سزاوارش باشد یا نه، صرفاً آبرو و حیثیت خودت را میبرد. همانطور که ویل دورانت گفته است: ”بدگوئی درباره دیگران به منظور بالا بردن شأن و مقام خود، یکی از راههای رسوا شدن است.“ حتی اگر مصاحبهکننده با عقیده تو موافق باشد، به این دلیل که تا این حد بیمبالات هستی، برای تو ارزش کمتری قائل خواهد شد. ممکن است نگران شود روزی همین معامله را هم با خود او بکنی. روی تابلوی اعلانات کلیسا ضربالمثلی بدین مضمون زده شده بود: ”هرکسی که پیش تو بدگوئی این و آنرا میکند، بدان که همینکار را در مورد تو هم میکند.“
در واقع، در اینگونه موارد، سکوت بالاترین رشادت است. رشادت به اینصورت معنی شده است: ”قدرت ذهنی و روحی که او را قادر میکند استوارانه با خطر مواجه شود.“ سعی کن صادقانه مسئلهای را حل و فصل کنی. بددهن نباش و بدگوئی نکن. بابت بدگوئی در مورد کارفرمای سابق، هیچ کس به تو احترام نمیگذارد. اگر قرار است چیزی بگوئی، حرفی سازنده بزن. میتوانی ارتباط خودت را با او به اینصورت مطرح کنی: ”خیلی چیزها از او یاد گرفتم.“ بیشک این حرف واقعیت دارد و راهی محترمانه است تا احساساتت را ابراز کنی.“
● سکوت کن
سکوت، تأمینکننده اقتدار است.
میخواهی یک فایده دیگر سکوت را بدانی؟ اگر کسی کلهشقی میکند، یک مکث همراه با سؤالی مانند ”خوب، توجه پیشنهادی داری؟“، بهترین راه برای قانع کردن افراد است تا متوجه نظریه تو بشوند.
سالها پیش از من خواستند همایشی در ارتباط با تمرکز حواس برگزار کنم. شب قبل از همایش وارد هتل شدم. انتظار داشتم جعبهای که آگهیها در آن بود، آنجا باشد. اما کارکنان هتل بعد از کلی جستوجو نتوانستند آنرا پیدا کنند. تنها را چاره این بود که یکی تهیه کرده و همان شب آنرات تکثیر کنم.
و این ماجرا مربوط به موقعی است که بیست و چهار ساعت طول میکشید فتوکپی بگیرند. بالاخره در اوج ناامیدی، در دفتر هتل یک کامپیوتر و دستگاه فتوکپی پیدا کردم. موقعیت خود را توضیح دادم و اجازه خواستم از تجهیزاتشان استفاده کنم، و قول دادم که مواظب باشم خراب نشوند. حتی گفتم بابت استفاده از آنها وجهی هم میپردازم.
مدیر قسمت پذیرش روی مرا زمین زد و گفت: ”اگر به تو اجازه بدهیم از کامپیوتر استفاده کنی، مجبوریم به همه اجازه بدهیم.“
متوجه شدم که اکراه دارد. او خبر نداشت که من به درستی از وسایل آنجا استفاده میکنم یا نه. پس برایش راحتتر بود جواب منفی بدهد. بنابراین از ترفندی استفاده کردم که قدرت دارد مردم را تکان بدهد. پرسیدم: ”خوب، شما چه پیشنهادی میکنی؟“ و دیگر حرفی نزدم.
مدیر کمی اینپا و آنپا کرد. من هم زبانم را به سقف دهانم چسبانده بودم تا ببینم بالاخره چه میشود. سکوت من او را واداشت از دید من به قضیه نگاه کند و کمکش کرد مسئله را تصدیق کند. بنابراین احساس کرد که لازم است مسئله را طوری حل کند.
بالاخره دلش به رحم آمد و گفت: ”باشد. از کامپیوتر و دستگاه فتوکپی استفاده کن اما مواظب باش.“
در ضمن، زمانی صرف کردم و نامهای به مدیر کل هتل نوشتم، خدمت ویژه کارمندش را متذکر شدم و از او بابت کمکی که به هنگام نیاز به من کرده بود تشکر کردم. این نامه بخش مهم بعدی بود. البته من پیشنهاد نمیکنم که با سکوت خود، غیرمنصفانه به چیزیکه میخواهید برسید. به هر حال من به چنین سؤالهائی اعتقاد دارم. ”تو چه پیشنهادی میکنی؟“ ”یا اگر جای من بودی چه میکردی؟“ و یا ”احساس تو در این مورد چیست؟“ که اگر بعد از بر زبان آوردن این سؤالها سکوت اتخاذ شود، ابزاری منصفانه است تا به شما لطف کنند و قضیه به نفعتان تمام شود. در این عبارات نوعی حس همدردی معکوس وجود دارد که باعث میشود دیگران متوجه دیدگاه تو بشوند. تا زمانیکه نخواهی از بلندنظری دیگران سوءاستفاده کنی، میتوانی این روش را برای رسیدن به آنچه میخواهی، بهکار ببری.
سکوت به مراتب مجابکنندهتر از سخنرانی بلیغ است. اگر من مدیر فروش هتل را با کلی دلیل و برهان نکوهش میکردم که باید به من اجازه بدهد از کامپیوترش استفاده کنم، باعث میشد او بیشتر مقاومت کند. هر چه از لحاظ کلامی بیشتر قلدربازی در میآوردم، مقاومت او بیشتر میشد. در واقع، سماجت ممکن است ضرر به بار بیاورد و نتیجه را عکس کند. لاستیکی که صدای جیرجیر میدهد، گاهی باید روغنکاری شود تا از صدا بیفتد، گاهی هم باید کلا عوض شود.
● سکوت در مقابل اعمال زور
حرف زیاد زده میشود، گفتنی کم است.
فرانک تایگر
عکاسی به نام سو که به تازگی به ساختمانی جدید نقل مکان کرده، در مورد بهکارگیری این روش و موفقیت خود، تعریف کرد.
او دوبار قرار گذاشته بود که برای نصب موکت عکاسخانه بیایند و هر دو بار مقاطعهکار در آخرین لحظه زنگ زده و قرار را لغو کرده بود. بالاخره به توافق رسیده بودند سه روز قبل از افتتاح عکاسخانه، اینکار انجام شود. روز تاریخی فرا میرسد و او بیصبرانه منتظر کارگران برای نصب موکت بوده. ساعت مقرر میآید و میرود و از آنان خبری نمیشود. دو ساعت دیگر هم میگذرد و بعد، مسئول اینکار زنگ میزند و توضیح میدهد که کارشان عقب افتاده و تا دوشنبه نمیتوانند بیایند.
سو در حالتی بود که دلش میخواست دهانش را باز کند و هر چه به دهانش میآید، بگوید. اما یادش میآید بهتر است کاری کند که آن مرد احساس مسئولیت کند و بعد ساکت شود. بنابراین خیلی آرام و مصمم میگوید که به هیچ وجه تأخیر را نمیپذیرد و میپرسد: ”خودت چه احساسی خواهی داشت اگر کسی سه مرتبه قرارش را با تو لغو کند؟“ و بعد ساکت میشود. این سؤال باعث میشود مرد بفهمد که لغو قرار منصفانه نیست. اما باز هم سعی میکند عذر و بهانه بیاورد.
سو دوباره میپرسد: ”حالا که من روز دوشنبه مراسم افتتاحیه دارم، تو چه پیشنهادی میکنی؟“
او با لحنی آرام و سمج اینرا میپرسد و بعد سکوت میکند و به این ترتیب مرد را در تنگنا قرار میدهد. بالاخره توافق میکنند که همانروز موکت نصب شود.
سو میگفت: ”قبلاً، من تمایل نداشتن روی مسئلهای پافشاری کنم و فوری مجاب میشدم و میگفتم اشکالی ندارد، و همیشه هم قربانی میشدم. ولی شرکت در همایشها به من یاد داد که در برابر خلاء کلامی راحت باشم و با عجله چیزی سر هم نکنم. در نتیجه، دیگر اجازه نمیدهم مردم پایشان را از گلیم خودشان فراتر بگذارند و از طبع آسانگیر من سوءاستفاده کنند.
● چه موقع باید سکوت کرد
سکوت یکی از مشکلترین استدلالها برای رد استقلال است.
راحت بودن در قبال سکوت، مخصوصاً در مذاکرات خیلی مهم است. یکبار دیگر فرض کن برای شغلی با تو مصاحبه میشود و از تو در مورد میزان حقوق میپرسند. اگر یکدفعه از دهانت بپرد: ”سیوپنجهزار دلار“، مصاحبهکننده میفهمد با تو میشود چانه زد و حقوق را کم کرد. در این مرحله، او ممکن است از روش سکوت استفاده کند، ابروانش را بالا دهد و بگوید: ”نکند شوخی میکنی؟“
وقتی با چنین واکنشی مواجه شوی، ممکن است عقبنشینی کنی و بگوئی: ”باشد. سیهزار دلار هم حاضرم، چون واقعاً دلم میخواهد اینجا کار کنم.“ یا ممکن است به سرعت توجیه کنی و بگوئی: ”سر کار قبلی هم همینقدر میگرفتم.“ و یا ”این حقوقی است که شرکتهای دیگر برای همین شغل میدهند.“
ولی به هر حال اشتیاق تو برای اینکه حاضری پول کمتری هم بگیری، مشخص است.
اما اگر عبارت ”سی و پنج هزار دلار“ را با لحنی قاطع و مطمئن ادا کنی، حرف تو با یک چرخش به سمت پائین خاتمه پیدا میکند و اینطور القاء میشود که خواسته تو قاطعانه است. اگر مصاحبه کننده بخواهد از راه سکوت تو را امتحان کند همانطور حالت خودت را حفظ کن. مصاحبهکنندههای کارکشته این مهارت را دارند که بدانند اگر کسی توانائی داشته باشد زمانیکه تحتفشار است سکوت خود را حفظ کند، دارای پختگی و اقتدار شخصی است، که خود سرمایهای مهم برای هر تشکیلاتی محسوب میشود.
من اعتقاد دارم که ”چسباندن زبان به سقف دهان“ یکی از مهمترین مهارتها است.
کنفوسیوس خردمندانه اظهار داشته است: ”سکوت دوستی واقعی است که هرگز به آدم خیانت نمیکند.“
وقتی یاد بگیری چطور در موقعیتهای آسیبرسان ساکت بمانی، میتوانی با خودت دوست باشی.
منبع : مجله موفقیت
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا حجاب کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی پاکستان رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم مجلس
کنکور سیل حقوق تهران شهرداری تهران فضای مجازی هواشناسی پلیس سلامت قتل فراجا زنان
قیمت خودرو دولت خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بانک مرکزی بازار خودرو ایران خودرو سایپا بورس تورم
نوید محمدزاده ترانه علیدوستی تلویزیون سریال کتاب سینمای ایران تئاتر سینما شعر مهران مدیری
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل آمریکا رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین طوفان الاقصی اتحادیه اروپا ترکیه عملیات وعده صادق
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال تراکتور تیم ملی فوتسال ایران بارسلونا رئال مادرید لیگ برتر
هوش مصنوعی فیلترینگ وزیر ارتباطات تبلیغات همراه اول ایلان ماسک ناسا فناوری اپل نخبگان
سلامت روان کمبود پرستار یبوست سرکه سیب دوش گرفتن