سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


فیلسوف همیشه تشنه


فیلسوف همیشه تشنه
● درباره‌ی نیكوس كازانتزاكیس
یكی از مهم‌ترین نویسندگان، شاعران و فیلسوف‌های قرن بیستم یونان در سال ۱۸۸۳ منطقه «ایراكلیون»{۱} به دنیا آمد. در سال ۱۹۰۶ از مدرسه قانون یونان فارغ‌التحصیل شد و تحصیلات خود را از ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹ در پاریس ادامه داد. در زمان جنگ بالكان وی به عنوان داوطلب در ارتش یونان خدمت كرد و پس از جنگ به بسیاری از كشورهای اروپایی و آسیایی سفر كرد. او سفرنامه‌هایی از مسافرتهایش به كشورهای اسپانیا، صحرای سینای مصر، چین و ژاپن و انگلیس نوشت كه یكی از معروف‌ترین‌هایش «آنچه كه در روسیه دیدم» نام دارد.
نیكوس كازانتزاكیس، بیش از آن‌كه یك نویسنده باشد یك فیلسوف بود. وی به شدت تحت تاثیر آثار «نیچه» و «برگسون» و فلسفه مسیحیت، ماركسیسم و بوداییسم بود. كازانتزاكیس در آثارش تلاش كرد كه این مكاتب فكری و ایدئولوژیكی جهان را درهم بیامیزد.
وی در سال ۱۹۲۷ كتاب «آسكیتیكی»{۲ }كه اثر اصلی‌ وی در زمینه فلسفه محسوب می‌شود را منتشر كرد.
در سال ۱۹۳۸ و پس از ۱۳ سال بازنگری و تصحیح مداوم این كتاب (۱۹۳۸ - ۱۹۲۵)، كازانتزاكیس شعر حماسی «اودیسه»{۳} را منتشر كرد. این اشعار ارائه داستان « اودیسه» {۴}و از نقطه‌ای است كه هومر نویسنده‌ی این كتاب در آنجا داستان را به پایان رسانده . این اثر عظیم منظوم ۳۳ هزار و ۳۳۳ بیت است.
كازانتزاكیس در سالهای آخر عمر خود مشهور شد. در طول این سالها آثاری چون «زوربای یونان» {۵}«آخرین وسوسه‌ی مسیح{۶}، «آزادی و مرگ»{۷}و «مصائب یونان»{۸} و اتوبیوگرافی‌ای به نام «گزارش به گركو»{۹} خلق كرد.
كتاب آخرین وسوسه‌ی مسیح كه نخستین بار در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید خشم كلیسای كاتولیك را برانگیخت و ممنوع اعلام شد و كلیسای ارتودكس یونان نیز حكم تكفیر كازانتزاكیس را اعلام كرد.
در ۲۸ ژوئن سال ۱۹۵۶ در وین اتریش وی جایزه صلح بین‌المللی را دریافت كرد.
كازانتراكیس در سال ۱۹۵۷ در آلمان درگذشت و در زادگاه خود ایراكلیون به خاك سپرده شد.
نگرش كازانتزاكیس در مخالفت و تنفر از ناكامی، همه‌ی اعمال وی را هم ردیف «كامو» قرار می‌دهد. اودیسیون قهرمان اودیسه سفر خود را پس از سیراب شدن از لذات شدید شهوانی آغاز می‌كند؛ درست مثل«دون خوان» در داستان كامو كه كامو از وی به عنوان مثالی برای بیان شخصیت پوچ استفاده می‌كند. به هر حال پس از نابودی شهری كه اودیسیون از آن به عنوان شهر ایده‌آل یاد می‌كند در فصل XV این داستان حماسی، اودیسیون قبل از فرا رسیدن مرگ و گام نهادن در راه یافتن زیبایی در یك كوهستان و انجام راز و نیاز با خدای خود، به بی‌فایدگی و پوچی همه چیز پی می‌برد.
در داستان كامو نیز، نتیجه و نهایت زندگی‌ای كه سرشار و مملو از لذات و شهوت‌های كوتاه است ، محركی به شمار می‌رود كه قهرمان داستان به سوی ریاضت پیش می‌رود.
پایان مورد نظر كامو برای قهرمان داستانش یعنی«دون خوان» این بود كه قهرمان داستان روزهای پایان عمر خود را در یك صومعه سپری می‌كند.
اگرچه كامو و كازانتزاكیس به تعالی پوچگرایی (نیهلیسم) از طریق پذیرش سرنوشت محدود انسان متمایل هستند ولی می‌توان مشاهده كرد كه كازانتزاكیس دلایل روحی و معنوی بیشتری برای مبادرت ورزیدن در مسیر راه دشوار ریاضت دارد.
هر دو فیلسوف بر این نكته تاكید دارند كه انسان باید در برابر پوچی و ناكامی مبارزه كند. كازانتزاكیس بر این تاكید دارد كه هم‌چو نوری كه پس از انفجار یك ستاره باقی می‌ماند، فریاد نیز باید پس از نیست شدن صدا باقی بماند؛ بنابراین فریاد كاتالیزوری برای خلاقیت مصنوعی است و تنها این خلاقیت است كه می‌تواند در صعود از مسیری كه به آزادی و رهایی از بند مادیات می‌انجامد، كمك حال انسان باشد، كازانتزاكیس در این كتاب هم‌چنان برای خود و آیندهٔ گسترش و توسعه‌ انسانیت امیدوار است. كازانتزاكیس به درون و اصل هیجانات، امیدها و هراسهای انسان نفوذ می‌كند.
اگرچه كازانتزاكیس تا دریافت جایزه ادبی نوبل نزدیك شد ولی با اندكی اختلاف، رقابت را به «خون رامون خیمه‌نز» در سال ۱۹۵۶ باخت.
جالب است بدانیم كه پس از مرگ وی نامه‌ای از كامو كه در سال ۱۹۵۷ جایزه نوبل را دریافت كرده بود، به دست همسر كازانتزاكیس رسید كه در آن كامو، كازانتزاكیس را «صدها بار» مستحق‌تر و لایق‌تر از خود برای دریافت آن جایزه دانست. در متن این نامه كه در ۱۶ ماه مارس ۱۹۵۹ به دست همسر كازانتزاكیس رسید چنین آمده است:
«من همیشه پرورش یافته و بهتر بگویم تحت تاثیر آثار همسر شما بوده‌ام و برای آن تحسین و احترام بسیاری قایل هستم. خوشحال شدم كه توانستم ارادت خود را به وی زمانی در آتن عرضه كنم كه یونان برای بزرگترین نویسنده‌ی كازانتزاكیس بر این تاكید دارد كه هم‌چو نوری كه پس از انفجار یك ستاره باقی می‌ماند، فریاد نیز باید پس از نیست شدن صدا باقی بماندخود در ماتم بود. استقبالی كه از سوی دانشجویان با عرض ارادت من به همسر شما صورت گرفت مهمترین و زیباترین كرنش و تعظیم به آثار و فعالیت همسر شما بود. با وجود آن كه می‌دانم وی صدها بار بیشتر از من لایق دریافت جایزه‌ای بود كه دریافت كردم ولی وی با سخاوت و بزرگی خود برای من تلگراف فرستاد بعدها فهمیدم كه نامه‌‌های وی به من تنها چند روز قبل از پایان عمرش نوشته شده بود. با مرگ وی، یكی از بزرگترین هنرمندان عصر ما از میان ما رخت بربست. من یكی از كسانی هستم كه جای خالی وی را به شدت احساس می‌كند.» كامو ۱۶ مارس ۱۹۵۹
همان‌طور كه كامو نیز در این نامه اشاره كرد، كازانتزاكیس به خاطر دریافت جایزه نوبل برای وی تلگراف فرستاد. این تلگراف از درمانگاه «فرایبورگ» آلمان ارسال شد كه كازانتزاكیس روزهای پایانی عمر خود را سپری می‌كرد. كازانتزاكیس در ۲۶ اكتبر ۱۹۵۷ درگذشت.
كازانتزاكیس یكی از نویسندگان نادری است كه ضمن احساس كردن آهنگ زندگی و جاری بودن آن در رگهایش توانست این ریتم و آهنگ را در آثارش پیاده كند؛ وی با نفوذ به هسته‌ی هیجانات، امیدها و هراسهای انسان آن را در مغز و ریشه شخصیت خود جاری ساخت. وی همچون شخصیت كاپیتان مایكل در رمان آزادی و مرگ،‌بی‌باك و شجاع بود؛ یا مثل «مانولیوس» در داستان «مسیح باز مصلوب» همچون شخصیتی روحانی در یك روستا دوست‌داشتنی است ؛ برخی اوقات نیز هم‌چون شخصیت «الكساندر زوربا» در اثر زوربای یونان تبدیل می‌شود كه در داستان بزرگترین گناه از نظر كازانتزاكیس هم بستر نشدن با زنی است كه موقعیت آن فراهم آمده باشد. ما همچنین با شخصیت آزاد سیاسی و روحی كازانتزاكیس آشنا می‌شویم. یكی از آخرین جملاتی كه كازانتزاكیس خطاب به همسرش در بستر مرگ به زبان ‌آورد این بود كه «من تشنه‌ام» كازانتزاكیس هم‌چون جستجوی همیشگی‌اش، قهرمان بی‌خانمان و با تجربه‌اش اودیسیوس تشنه بود.
پانوشت:
Iraklion _۱
Askitki _۲
Odyssey_۳
Ulysses_۴
Zorba theGreek_۵
The last temptation of christ_۶
Freedom and Death_ ۷
Greek passion_۸
Report to Greco_۹
ترجمه‌ی عظیم امیدی
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید