جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

شغلی به نام طراحی حجاب


شغلی به نام طراحی حجاب
این روزها صفحات روزنامه ها پر بود از انواع تحلیل های مختلف در باب «پوشش بانوان» در حالی كه این شیوه نامیدن لباس، برملاكننده نحوه تلقی ما از پوشاك به مثابه وسیله ای است برای پوشانیدن و نه چیزی برای پوشیدن.
این نحو تلقی، پوشاك را از حقیقت خود تهی می كند و از پس این تهی وارگی، آن را تا مرحله ای مادون شیء فی النفسه (ابزار) تنزل می دهد و فارغ التحصیل رشته طراحی لباس هم كه كارش خلق تن پوش است، در بازار كه كارش صرفاً پوشش تن است، كاری ندارد جز اینكه حسرت به دل «فشن تی وی» تماشا كند و گاه گاهی هم برای جمع كوچك دوستانش یك فشن شوی زیرزمینی به راه بیندازد. در روی زمین خیاطان حجاب طراحی می كنند و طراحی، در زیرزمین، محجوب می شود.
● درزی طرار
مولانا داستانی به نام درزی طرار دارد كه در آن یك خیاط با بذله گویی چشم مشتری را به خنده می بندد تا از پس هر خنده غفلتاً گوشه ای از قبایش را به مقراض حیله ببرد. حالا حكایت ماست كه از پس سال ها نسیان لباس به منزله شیئی فی النفسه و تنزل دادن آن تا حد ابزاری كه كارش صرفاً پوشانیدن تن است، امروزه اینچنین قبای نسوانمان تنگ افتاده است. یعنی این كه این همه آرایش غلیظ و مانتوهای تن نما نه به دلیل میل به تن نمایی است بلكه به دلیل میل به آن زیبایی است كه در تمامی این سال ها از پوشاك ما زدوده شد تا ما به ازای خود را در زیبایی های تن بیابد و حالا كمیسیون هنری مجلس را بر آن داشته است كه این آب رفته سالیان غفلت را با برپایی سالن مدهایی كه به وسیله دولت حمایت می شوند مجدداً بر سر جوی، هدایت كند!
● «هنر مرده است»
این شعار دادائیست ها كه به صورت یك پیش بینی پیامبرگونه بر پیشانی تاریخ هنر معاصر نشسته است به تعبیری بازگوكننده از دست رفتن توانایی هنر «در گذشته» برای حق گویی است. هنری كه از «سلاحی برای مبارزه» به ابزاری برای «تزئین خانه بورژوا» تنزل یافته است و حالا جسد سرد و بی تحركش را در تركیب هایی همچون «هنرهای زیبا» به كار می گیرند.
اگر هنری كه صرفاً در خدمت «زیباسازی» توام با ملاحت های بورژوامآبانه باشد هنری مرده است كه هست، باید گفت كه امروزه ما با مرگی مضاعف برای هنر روبه رو هستیم، مرگی كه هنر های زیبا را از همین حداقل حیثیت ابزاری و سودمندی خود هم ساقط می كند. تولید هنری به نفع پائین آوردن قیمت تمام شده آنچه كه زمانی قرار بود زیبا هم باشد كنار می رود و جای خود را به عقلانیتی زیبانما می سپارد.
به این ترتیب است كه احساس عدم نیاز به طراح لباس، تمامی وظیفه خطیر بسته بندی اندام های انسانی را می سپارد به دست خیاطانی كه عقلانیت امروز به آنها حكم می كند كه «تنگ بالا بهر جسم آرای را/ زیر واسع تا نگیرد پای را!...»
● قفس تن
در ادیان ابراهیمی امر متعالی تنها از پس نفی این تن خاكی رخ می نماید و لذا برخلاف روش هایی مانند روش های تانتریك در هند تنها راه رسیدن به تجربه استعلایی یا Transcendental، دستیابی فرد به مقدار قابل ملاحظه ای كف نفس و چشم پوشی از تمنیات تن خاكی است و این چشم پوشی در هر جایی كه احتمال وقوع تجربه استعلایی بیشتر باشد مانند كلیه مكان های مذهبی از جمله كلیسا ها و كنیسه ها و مساجد و... بیشتر خود را از امری اخلاقی به الزامی حقوقی مبدل می كند و بدین ترتیب هر شریعتی درست به موازات بسط روش های مراقبه، از نحوه پوشش مشاركت كنندگان در مراسم خود، مراقبت می كند.
در دین مسیحیت، از پی رنسانس و همچنین از پی مبدل شدن تدریجی دین به نوعی عرفان شخصی، این حیطه قدرت نظاره گری به اندازه مساحت واتیكان محدود شده است اما به هر حال وجود دارد چون شرط از خود به در شدن در این مكان قدسی، رهایی از دام تنی است كه ممكن است «خار جان شود در فریب داخلان و خارجان.»
فارغ از آنكه سماع زن های قونیه رم هم تا چه حد در نسبت تقلیبی با اندیشه مولانا جلال الدین بلخی باشند باید گفت كه طراحی لباس آنها به گونه ای است كه در هنگام چرخش تن و به زعم آنها سماع، دو مثلث نوك به نوك را تشكیل می دهد، تركیبی گرافیكی كه به خوبی حمل كننده تلقی اندیشه اسلامی از جدال درونی جان و تنی است كه یكی رو به بالا دارد و دیگری سر به زیر و آدمی كه مركز ثقل این مجادلات در عالم است لذا در این مراسم لباس مشاركت كنندگان از قید لباس بودن خلاص شده و به «نشانه» مبدل می شود و همچنین است مقوله حجاب اسلامی بانوان مسلمان كه خود را از خود به مثابه پوشاك، تا رسیدن به نشانه وقار یك زن مسلمان خلاصی داده است و همچنین است این جمله تاكیدی و الزام آوری كه تقریباً در تمامی اماكن عمومی ما یافت می شود و آن قدر نشانه ای شده است كه خود را از قید زبان و زیبایی های آن خلاص كرده است و لذا خود كلمات آن، دیگر آن قدر شأن ندارند تا كسی به دو بار جمع بسته شدن كلمه شئون در آن گیر بدهد: «رعایت شئونات اسلامی در این مكان الزامی است.»
ایرج اسماعیل پور قوچانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید