پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دقایق دیپلماتیک


دقایق دیپلماتیک
از نكات قابل توجهی كه با خواندن نامه ها دستگیر مخاطب می شود، علاقه و توجه مخصوص شاه صفوی به استفاده از آیات و احادیث در نامه نگاری ها است به طوری كه در هر چند سطر، به عبارتی عربی برمی خوریم كه مولف در پاورقی نام سوره و آیه مربوطه را درج كرده است. از دیگرسو شاه برای زینت بخشیدن به نامه ها، از اشعار نیز مدد گرفته است. شاید این علاقه بوده است كه باعث شده شاه خود به شعر و شاعری روی آورد و با تخلص خطایی، اشعاری از خود به یادگار نهد.
در آن سال های نسبتاً دور كه مقالاتی از یك مورخ نواندیش به نام عبدالحسین نوایی در مجلات اطلاعات ماهیانه و یادگار، درباره لزوم و ضرورت مطالعات سندشناسی تاریخی، چاپ می شد، هنوز كسی به درستی و شایستگی تام، به عمق اهمیت این تفكر نواندیشانه محققانه و تاثیر شگرفش بر گستره ای به نام تاریخ پی نبرده بود. باید زمان می گذشت تا محققان این عرصه، به باورنواندیشانه پالایش تاریخ از روزنه سندخوانی و سندشناسی پی ببرند؛ دكتر نوایی خود در این زمینه می نویسد: «اندیشه جمع آوری مدارك و اسناد مكتوب تاریخی از دیرباز مرا به خود مشغول می داشت و به سابقه همین شور و شوق، از بیست و اندی سال پیش بدین كار همت گماشتم و نخستین قدم من در این راه انتشار مقالاتی بود در مجلات اطلاعات ماهیانه و یادگار براساس نامه های تاریخی به منظور نشان دادن ارزش تاریخی آن اسناد.» (رك شاه اسماعیل صفوی _ مجموعه اسناد و مكاتبات تاریخی همراه با یادداشت های تفصیلی _ به اهتمام دكتر عبدالحسین نوایی _ انتشارات ارغوان _ چاپ دوم - تهران - ۱۳۶۸ _ ص ۹ ) این گفتاری است از محققی كه سالیان درازی از عمر خود را در راه پر ارزش تدوین و بررسی اسناد و متون منحصر به فرد تاریخی گذرانده است.
دكتر نوایی در سال ۱۳۰۲ متولد شد و بعد ها موفق شد با طی مراتبی، در رشته ادبیات به اخذ درجه دكترا نایل شود. او ۶۲ سال در زمینه های تاریخی در عرصه كتاب و مطبوعات، به نویسندگی و تحقیق پرداخت و موفق شد آثاری تالیف كند چنان نوآورانه و برجسته كه جوایز كتاب سال را پی در پی از آن خود كردند.
نخستین كتاب دكتر نوایی در سال ۱۳۲۴ به چاپ رسید و مهمترین آثارش، تاریخ ایران و جهان، كریم خان زند، فتنه باب، فتح تهران در دولت های ایران از مشروطه تا اولتیماتوم و نیز تصحیح آثاری چون احسن التواریخ حسن روملو، حدیقه الشعرا، مرآت البلدان و تاریخ گزیده بوده است. اما آنچه به او برجستگی و امتیاز ویژه ای می بخشید، تلاشش در عرصه خطیر سندشناسی بود. یعنی همان چیزی كه در حوزه دانش تاریخ، به مثابه حلقه مفقوده ای بود كه جست وجویش از ضرورت ها بوده و هست.
●حلقه مفقوده ای به نام اسناد تاریخی
گاهی لابه لای انبوهه كتاب های تاریخی بازمانده از دیرینگی زمان، جست وجوی كتابی كه آبستن واقعیت است، به جست وجوی كیمیا می ماند یا كند و كاوی ممتد در دل خستگی بی پاسخ زمانه ای رها شده در باد و نفرین و فراموشی؛ جست وجویی كه در پی گوهری ناب و نایاب مردد می ماند.
كند و كاو در دل تاریخ و مرده ریگش شاید نیازمند نگاهی عمیق تر به اندك بازمانده هایی باشد كه اغلب از دخل و تصرف مورخان مصون نمانده اند. آنچه به نام منابع مكتوب تاریخی به دست ما رسیده است، اغلب تندیس هایی است به دروغ و گزافه تراش خورده و فریبنده و غیرقابل اعتماد؛ هنر مورخ امروزی شاید كشف پرتوهایی از واقعیت باشد از پس معمایی به نام تاریخ و در پیچاپیچ این تكاپو، منابع اصیل تری همچون نامه ها و اسناد و سنگ نبشته ها و مهر ها و كاشیكاری ها و سكه ها، بیشتر به كار محقق خواهد آمد. به تعبیر رساتر، جمع آوری و تدوین اسناد و به ویژه مكاتبات تاریخی بازمانده از چهره های نامدار تاریخ، می تواند گام بلند و موثری برای دستیابی به همین هدف خطیر باشد. آنچه در دل این مكاتبات و فرمان ها نهفته است، قصد و نیت واقعی نگارندگان خود را برملا خواهد كرد و مجوزی خواهد بود برای بررسی سنجیده تر آنچه از دل كتاب ها و منابع دست خورده به دست آمده است. امروزه باور رد نظریات ولو محكم نهفته در كتاب های تاریخی، به باوری همه گیر و پذیرفتنی تبدیل شده است. توانایی نقد و سنجش هر دیدگاهی از نظر تاریخی، می تواند واگویه ها و واقعیت ها را از هم جدا كند و پرده از روی ابهام ها بردارد. لزوم تجدید نظر در تاریخ و برداشت های دگم اندیشانه تاریخی از همین جا ریشه می گیرد؛ اینجاست كه قهرمان زدگی ها از صفحه خط خورده تاریخ زدوده می شود و آنچه بیشتر نه به عنوان یافته های علمی تاریخی كه به منزله وحی منزل در ذهن و جان مورخان جا افتاده بودند، تبدیل به نظریاتی متزلزل خواهند شد كه نیازمند بازنگری و موشكافی اند؛ وقتی می خواهی از هر آنچه به تاریخ دوخته شده است، كنده شوی و به واقعیتی ناب دست یابی، آنجاست كه باید تردید كنی و بیندیشی و رها شوی.
واقعیت این است كه آفت دخل و تصرف و حب و بغض در تاریخ نگاری، به دوره خاصی منحصر نمی شود و بختك شومی است كه بر گستره تاریخ سایه افكنده است: «آنچه از منابع یونانی و سریانی و رومی و اروپایی در زمینه تاریخ ایران پیش از اسلام و آنچه از منابع عربی و تركی و اروپایی درباره تاریخ بعد از اسلام نوشته شده پر است از اغراض سیاسی و اجتماعی و مذهبی و آنچه ایرانیان خود در این زمینه پرداخته اند پر است از افسانه ها و قصه پردازی ها. بگذریم از این كه چگونه مولفین ایرانی به مناسبت اقتضای زمان و رعایت تمایلات ارباب بی مروت دنیا و ترس از مصادر قدرت و طمع به كیسه صاحبان زور و زر حقایق را وارونه جلوه داده و سفاكی ها و سنگدلی ها و تاخت و تاز های موحش را عنوان مصلحت و سیاست بخشیده و به استدلال «الملك عقیم» یا «ارباب الدول ملهمون» فجایع و رذایل اعمال از كشتار ها و كله منار ساختن ها و قتل ها و غارت ها را در زرورق عبارات به صورت «فتوحات یا حسنات اعمال» بر صفحه تاریخ ثبت كرده اند و بدبختانه صفحات كتب تاریخ ما پر است از این حق كشی ها و ظالم پروری ها.» (رك همان _ ص ۸)
دكتر نوایی با این اشاره، در واقع به ضرورت چنین كالبدشكافی های محققانه ای در دل سردرگمی تاریخ اشاره كرده است و كتابی ارزنده را به جامعه محققین مشتاق تاریخ ایران تقدیم داشته است. كتابی كه مشحون از ظرایف تاریخی بی بدیلی است كه واقعیت های تازه ای را آشكار می سازد. توجه به اسناد برای دستیابی به كنه تاریخ و لزوم این پالودن های تاریخی، از جمله دغدغه های تكان دهنده ای است كه روح نگارنده را درگیر می كند، در ابتدای این مقاله به بارقه های این دغدغه در كلاف ذهن محققی برجسته در این عرصه اشاره كردیم.
●نامه نگاری های صوفی جوان و تفصیلاتش
كتاب مكاتبات تاریخی شاه اسماعیل، در واقع تلاشی است در همین عرصه؛ دكتر نوایی در كسوت مولف این اثر، موفق شده است علاوه بر نقل و بیان مجموعه ای از نامه ها و اسناد تاریخی، با نگاهی محققانه، لایه هایی از تاریخ عصر صفویه را بر خواننده خویش مكشوف دارد. موضوع و مناسبت هر كدام از این نامه ها، انگیزه ای بوده است برای نویسنده كه مجموعه ای از دانسته های خود را در اختیار خواننده قرار دهد تا بررسی مندرجات آن نامه یا فرمان آسان تر صورت پذیرد و همراه شود با حجمی نسبتاً قابل توجه از چشم انداز های تاریخی درخور. از ظرایف كار محققانه دكتر نوایی، در این كتاب این است كه او می كوشد تصویری از سند را نیز در ذهن مخاطب ترسیم كند، با این ابتكار است كه مخاطب انگار خود به جست وجوی سند شتافته و آن را از نظر گذرانده است؛ از جمله درباره مشخصات نخستین سند می نویسد: «این فرمان بر كاغذ خان بالیغ یكپارچه ای است به طول دو متر و به تعلیق اعلی نوشته شده است و من اصل آن را در خاندان جابری به اصفهان دیدم.» (همان _ ص ۱۴) و یا درباره صورت ظاهری فرمانی از شاه اسماعیل در صفحه ۱۰۶ كتاب، چنین می نویسد: «این نامه به خط نستعلیق شیوا، قدری با طلا و قدری با مركب نوشته شده و سجع مهر صوفی كامل بر این فرمان چنین است: بود مهر علی و آل او چون جان مرا در بر / غلام شاه مردان است اسماعیل بن حیدر»
از سوی دیگر اهمیت هر سند نیز از سوی مولف مشخص و برجسته شده است؛ از جمله در اهمیت نخستین سند چنین می خوانیم: «چون از دوران آق قویونلو كمتر سندی باقی مانده و فرمان مذكور از لحاظ نمایاندن طرز صدور و نحوه انشاء بسیار جالب بود به ذكر آن مبادرت رفت ولی علت اصلی از انتخاب این سند، اسامی و تعداد مالیات ها و عوارضی بود كه مردم می پرداختند و در این نامه به تفصیل ذكر شده است...» ( همان _ ص ۱۴)
از سوی دیگر مولف توانسته است در چند صفحه و به مناسبت آغاز نامه نگاری های صوفی جوان، شاه اسماعیل، فراز و نشیب زندگی او را ترسیم كند. از سلطان حیدر بگوید و ازدواجش با مارتای رومی كه در تاریخ ایران به عنوان عالم شاه یا علم شاه بیگم یا حلیمه بیگی آغا معروف می شود، از رفتن به لاهیجان و حمایت های كار كیا میرزا علی گیلانی، از خیزش مغرورانه صوفی جوان، جنگ چالدران و شكست شاه نوخاسته و پیامد های برخاسته از این ناكامی در اندیشه قزلباشان و هواداران طریقتی دیرپا: «پس از شكست قاطع چالدران دیگر قدرت معنوی و اراده نیرومند خود را در غلبه بر دشمنان از دست داد. چه از قراین بر می آید كه او خود را صاحب رسالتی از جانب حق در ترویج و تثبیت مذهب شیعه اثنی عشری می دانست و صاحب دعوتی هم در این زمینه بوده و اطرافیانش درباره وی سخن ها می گفتند و از طریق پیمودن مراتب صوفی گری و تایید من عندالله او را دارای نیرویی خدایی و شكست ناپذیر می دانستند و فتوحات پی در پی وی و غلبه بر دشمنانی كه تعداد سپاهشان چند برابر سپاه اسماعیل بود این اندیشه را تقویت كرده بود تا اینكه واقعه چالدران به این اندیشه های دور و دراز خاتمه داد.» (رك همان _ ص ۳۸)
و به این ترتیب است كه مخاطب با چكیده ای از دانستنی های اساسی درباره حیات اسماعیل جوان كه در واقع موضوع اصلی كتاب محسوب می شود، روبه رو خواهد شد. این دانسته ها در فهم و هضم بریده های مكاتبات شاه، بی تردید موثر خواهد بود.از نكات قابل توجهی كه با خواندن نامه ها دستگیر مخاطب می شود، علاقه و توجه مخصوص شاه صفوی به استفاده از آیات و احادیث در نامه نگاری ها است به طوری كه در هر چند سطر، به عبارتی عربی برمی خوریم كه مولف در پاورقی نام سوره و آیه مربوطه را درج كرده است. از دیگرسو شاه برای زینت بخشیدن به نامه ها، از اشعار نیز مدد گرفته است. شاید این علاقه بوده است كه باعث شده شاه خود به شعر و شاعری روی آورد و با تخلص خطایی، اشعاری از خود به یادگار نهد.
جالب است كه شاه آنجا كه به اقتضای منصب خود ناچار است از امور دنیوی سخن بگوید، با حالتی از عذاب وجدان، دلایل و ضرورت های عمل خود را چنین بر می شمارد: «یعلم الله كه مقصد اصلی و غرض كلی از ارتكاب امور فانیه دنیوی و تمشیت احكام صوری غیر اشاعت احكام شیعه طاهره و اذاعت آثار فرقه ناجیه كه تا غایت انوار و اسرار اصول و فروع آن در حجاب ظلام ظلم مخالفان دین و دولت و معاندان ملك و ملت مخفی و منطوی بود نبوده و نیست والا همت بلند صفوی انتما و نهمت ارجمن مصطفوی اعتلا كه ارثا و جبله از تعلق امور دنیه دنیا و جزئیه سلطنت این سرا تنفر و ابا دارد، ارفع و اعلی آن است كه به زخارف فانیه خسیسه و حطام ردیه خبیثه التفات نماید.» (رك همان _ ص ۴۹) با تمسك به همین احساس غرورآمیز مذهبی و فرقه ای است كه شاه در نامه های خود به سلاطین عثمانی به كرات از عظمت و برتری طایفه و طریقت خود سخن می گوید: «بر رای عالم آرا پوشیده نیست كه از قدیم الایام الی الان به خاندان ما نسبت ارادت و اعتقاد و سمت محبت و اعتضاد اهالی ممالك خصوصاً اهل دیار روم ثابت و محقق است و همواره از آن جا ارباب طلب و سلوك متوجه این خاندان هدایت آشیان و حظایر مقدسه مشایخ جنت مكان قدس الله تعالی ارواحهم می شده اند و هر كس به قدر قابلیت فطرت خود به مقصود معنوی و مطلوب اخروی فائز می گشته اند...» (رك همان _ ص ۵۵) شاه این نامه را در پاسخ به شكایات شاه عثمانی از خودسری های پیروان فرقه صفوی در آناطولی داده است.
●یكی به نعل و یكی به میخ
در میان انبوهه نامه های بازمانده از شاه جوان، تنوع جالب توجهی وجود دارد؛ صوفی جوان با لحنی كوبنده و در عین حال مودبانه و شاهانه با سلاطین عثمانی سخن می گوید و با دیگر دشمنانی كه حریم حرمت او را پاس نمی دارند و برای فرقه ناجیه اعتقادی او و قزلباشان همراه و هم رای اش، ارزشی قایل نیستند، با لحنی گزنده و تهدیدآمیز روبه رو می شود؛ نامه های شاه اسماعیل به شیبك خان ازبك به این لحاظ، از جذابیت و اهمیت خاصی برخوردار است؛ او برای واهمه ایجاد كردن در ذهن شیبك، از عباراتی مدد می گیرد كه گویای توسل و اتكای او به نیرویی غیبی و ماورای انسانی است: «یا علی مدد... چون خبر (خودسری های ازبكان در خراسان) به ما رسید، به خاطر ما آمد كه بخت از او برگشت. با آل علی هر كه در افتاد برافتاد. پس بعون الله تعالی، به فتح و فیروزی سوار شدیم... ز مشرق تا به مغرب گر امام است / علی و آل او ما تمام است... دست در دامن حیدر زن و اندیشه مكن / هر كه با نوح نشیند چه از غم طوفانش» (رك همان _ ص ۷۲) با این همه جالب است كه شیبك تا آن هنگام كه صوفی جوان از كاسه سرش قدحی ساخت و می نوشید، باور نمی كرد شاه نوخاسته در اجرای نیاتش چنان جدی باشد و به دلیل همین عدم باور بود كه «در نامه های خود رعایت ادب نمی كرد و تند می نوشت.» (رك همان _ ص ۷۵) و شاه ایرانی را اسماعیل داروغه، خطاب می كرد.
از دیگر مكاتبات جالب توجه شاه اسماعیل، كه در همین طیف رنگارنگ می گنجد و دارای لحنی صمیمانه و مودت آمیز است، نامه هایی است كه به منظور تحكیم اتحاد میان او و قالضو غوری، آخرین فرد از ممالیك برجی مصر، رد و بدل می شده است. این همه تلاش های مردی است كه در سپیده دم قدرت مداری سلاله خویش می كوشد یكی به نعل و یكی به میخ بكوبد.
● صوفی بچه
سلطان سلیم، از جمله شاهان سنی رادیكالی است كه با به قدرت رسیدن، می كوشد شاه اسماعیل و سلسله تنومندش را از برابر خویش بزداید. او در نامه هایی كه برای طلب همكاری به سران دیگر سرزمین ها می نویسد و از جمله در نامه ای به عبیدخان ازبك، از شاه اسماعیل به عنوان «صوفی بچه لئیم ناپاك اثیم ذمیم سفاك» نام می برد كه «با طایفه گمراه» و «فرقه ضاله سرنگون»، «به ایقاد نار تعدی دود از خانمان ها بر آورده و به هر ناحیه كه قدم نهاد كره خاك آن ناحیه را گوی صولجان فتنه و فساد گردانید تا از صف نعال فرمانبری به صدر صفه فرماندهی ترقی یافت...» (رك همان _ ص ۱۱۸) او با چنین مقدماتی می خواهد به نتیجه جالب توجهی برسد كه نشانگر هراس او از قدرت نمایی روزافزون صوفی كامل است: «هر مومن موحد را بغض فی الله به آن طایفه گم راه امری است مهم و غرضی است ملم.» (رك همان _ ص۱۲۰) بعد ها همین سلطان سلیم بود كه با مرگ آخرین بازماندگان سلطنتش كه به ایران پناهنده شده بودند، قدرتی بی بدیل پیدا كرد و انگیزه ای یافت برای در هم كوبیدن اقتدار شاه اسماعیل؛ او ابتدا در نامه هایی شاه اسماعیل را از این دشمنی و نفرت آگاه كرد و سپس جنگی تاریخی و سرنوشت ساز، به نام چالدران را كلید زد. البته او پیش از این با نشانه هایی، زنگ خطر را به صدا در آورده بود: «سلیم نخست به قلع و قمع شیعیان ترك و مریدان شاه قلی بابا تكلو (به اصطلاح تركان شیطان قلی) فرمان داد. چهل هزار زن و مرد و برنا و كودك و پیر در این واقعه كشته شدند یا گوش و بینی خود را از دست دادند یا به سیاهچال ها افتادند. آن گاه از شیخ الاسلام برای جنگ با شاه اسماعیل فتوا خواست و شیخ الاسلام نیز خون و مال و زن و فرزند شیعیان ایران را حلال شمرد و سلطان خشمگین ترك را كه از تجاوز شاه اسماعیل به خاك آناطولی خشمگین تر شده بود به جنگ با ایرانیان تحریض و ترغیب كرد.» (رك همان _ ص ۱۳۶) او به پشتوانه همین امور بود كه چنان تهوری پیدا كرد كه در نامه ای نوشت: «به سرپنجه قوت كام كاری دست و بازوی ستم كاریت بر كنیم و از سر قدرت سروری سودای صفدری از سر سراسیمه ات به در كنیم. مفاسد شر و شورت از سر عجزه و مسكینان برداریم و از آن آتش كه در خانمان ها زده ای دود از دودمانت برآریم.» (رك همان _ ص ۱۴۵ ) و در نامه ای دیگر به شكلی هشدارآمیز، تهدید می كند كه «... باید كه پنبه غفلت از گوش هوش بیرون كرده كفن در دوش گرفته مهیا باشید كه به موجب انما توعدون لات عسكر ظفر مخصوص كانهم بنیان مرصوص... دمار از روزگارت برآرند و در آن دیار دیار نگذارند...» (رك همان _ ص ۱۶۰)
● سیل فتح نامه ها
بعد از پیروزی در جنگ چالدران نیز، سلطان سلیم مغرورانه به همه شاهان و فرمانروایان اطراف و اكناف، نامه هایی و یا بهتر است گفته شود فتح نامه هایی می فرستد و ابراز شادمانی و غرور می كند. از جمله به شاه رستم، حاكم لرستان، مراد آق قویونلو، اعیان تبریز، سلیمان، پسر و جانشینش، امرای مشرق و قبایل كرد و غیره در این میان یكی از شعرای ایرانی نیز چاپلوسانه سلطان سلیم و پیروزی اش را در دو قصیده، یكی به فارسی و دیگری به تركی، می ستاید. این شاعر ایرانی كه ابتدا با نام خواجه اصفهانی معرفی می شود، كسی نیست جز فضل الله بن روزبهان خنجی الاصل الشیرازی الشافعی الصوفی، معروف به خواجه ملا كه ادوارد براون، شاید به همین مناسبت، او را «ایرانی دشمن وطن خویش» می نامد. او همان كسی است كه سال ها قبل با دیدن كتابی به نام «نهج الحق» كه یك شیعی برجسته به نام ابن المطهر حلی آن را نوشته بود، تصمیم گرفت ردیه ای بر این كتاب بنگارد و افكار و اعتقادات ضدشیعی خویش را بیشتر بنمایاند. او در مقدمه یكی از كتاب های خود، روی كار آمدن شیعیان را چنان تلخ و تكان دهنده معرفی می كند كه او را وادار به تبعیدی اجباری ساخته است: «... گروهی از بدعت گزاران این سرزمین را اشغال كرده اند و نظریات رافضی و فرقه گرایی را توسعه داده اند. این مسئله باعث گردید كه من سرزمین پدری خود را ترك گویم و پس از وداع از عزیزان و یاران راه تبعید در پیش گیرم. از این رو شهر خود اصفهان را پشت سر گذاشتم و به كاشان آمدم و در آنجا ساكن شدم... یعنی جایی كه نظریات اهل سنه و جماعه گسترده و از فرقه گرایی و الحاد خبری نیست.» (رك شوشتری _ احقاق _ جلد ۱ _ ص ۲۵ و ۲۶ / نقل از میشل مزاوی _ پیدایش دولت صفوی _ ص ۸۱)
جالب است كه با غمگینی ناگهانی شاه اسماعیل در اثر شكست و با این كه سلطان سلیم همواره با لحنی گزنده و بی ادبانه، صوفی را مورد خطاب قرار می داد؛ او در نامه ای كه بعد از این شكست تاریخی به سلیم نگاشته است، رعایت ادب و احترام را فراموش نكرده و در شش سطر به نعت سلطان پرداخته است. از سوی دیگر سلطان سلیم با باد غروری در گلو، نامه ای هم به قالضوی مصری می نویسد تا با بیان پیروزی خود، او را از اتحاد با صفویه ای كه هنوز هم خطرناك می نمایاند، بازدارد. و حتی در همین نامه از تصمیمی دوباره برای عزیمت به ایران سخن می گوید. قالضو نیز در پاسخی ظریف، سلطان سلیم را از خطر چنین تصمیمی آگاه می كند و تمایلات پنهان خود را به خاندان صفویه و اعتقادات شیعی آنها، شكلی ظریف آشكار می سازد: «در این نامه دقایق دیپلوماتیك رعایت شده و قالضو در زیر پرده كلمات نرم و دوستانه و مصلحت اندیشانه تصمیم خود را در جلوگیری از انهدام قطعی دولت قزلباش اعلام داشته و تلویحاً به سلطان ترك گوشزد كرده است كه اگر او به جنگ با شاه اسماعیل عازم شود، وی با سپاه به شام خواهد آمد و معنای سیاسی این مطلب این است كه وی به متصرفات سلطان ترك حمله می كند و خط مراجعت او را قطع می كند.» (رك همان - ص ۲۶۰)
شاید به عنوان حسن ختام فقط باید باز بر اهمیت و ارزش چنین كتاب هایی صحه نهاد و اذعان داشت كه در مجموع این كتاب با سندیت قاطعی كه دارد، پژوهنده تاریخ را با پیچیدگی های روابط سیاسی در گذشته ای نه چندان دور، آشنا می سازد.
نسیم خلیلی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید