جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


همه داستان رو به راهه...


همه داستان رو به راهه...
● نگاهی به فیلم آتش بس نوشته وكار تهمینه میلانی
فیلم آتش بس نقطه عطفی در كارنامه تهمینه میلانی است. او پس از چند فیلم قبلی خود به شدت داعیه دفاع از حقوق تباه شده زنان داشت؛ این بار راهی دیگر گزیده و دفاع از این قشر جامعه را به پس نگاهی اصلی تر كه همانا پرداخت های سینمایی است سپرده.
میلانی در آتش بس نشان می دهد در این سال ها به نگاهی پخته در كارگردانی رسیده اگرچه نگارنده همچنان معتقد است میلانی فیلمنامه نویس چندین گام پس تر از میلانی كارگردان گام می زند و فیلمنامه آتش بس در لحظات فراوانی دچار نقصان می شود؛ اما میلانی كارگردان توانسته این فیلمنامه رو به متوسط را به فیلمی چندگام بالای متوسط ارتقا دهد.
آتش بس را می توان از دو پنجره متفاوت مورد بررسی قرار داد. اول مقایسه آن با سایر ساخته میلانی _ به خصوص فیلم های اخیرش _ و دوم بررسی فیلم به عنوان یك محصول مستقل.
● اول
تهمینه میلانی اگر چه توانسته بود در ساخته های قبلی خود از جمله دو زن، نیمه پنهان، واكنش پنجم و زن زیادی مخاطب خود را به سالن بكشاند، اما لحنی بشدت متكی بر احساسات و كلام گرایی داشت. پیام و نوع نگاه میلانی كه در این چند فیلم تكوین یافته بود هماره فراتر از ساختارهای سینمایی قدم می زد و از همین رو فیلم ها پیش از اینكه بتوان آنها را از منظری سینمایی مورد تأویل قرار داد بیشتر به مضمون گرایی پهلو می زدند كه البته هنوز معضل اساسی سینمای ایران به شمار می آید.
به دلیل غلبه كلام بر تصویر میلانی مجبور بود در بسیاری لحظات میزانسن های بصری، بازی سازی و هر آنچه لازمه خلق یك اثر دراماتیك است را قربانی كلام نماید. از همین رو موقعیت هایی كه شاید می توانست وجوهی رئالیستی داشته باشد بیشتر رویه ای كاریكاتورگونه به خود بگیرد.
اما در خلال همین منظر سویه ای دیگر از نگاه میلانی رخ می نمود. سوژه های مورد نظر وی می توانست از نگاهی كمدی نیز مطرح شود. میلانی در فیلم دیگه چه خبر؟ نشان داده بود كه قالب های این ژانر از سینما را نیز می شناسد و پس از ساختن واكنش پنجم و زن زیادی كه بیشتر مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت لزوم ساخت یك فیلم كمدی توسط میلانی بیش از پیش حس می شد كه خود این نكته به درایت دریافت و آتش بس را جلوی دوربین برد.
● دوم
ساختار كمدی فیلم آتش بس بر پایه كمدی كارتونی شكل گرفته است. كمدی كه ویژگی های بزن بكوب یا با واژگان فرنگی اسلپ استیك را نیز مورد استفاده قرار داده است. این مسأله در دو سكانس یك بار از زبان سایه در مطب دكتر روانشناس و یك بار در گفت وگوی دو نفره یوسف و سایه مطرح می شود. قرار بر این بوده یكی از شخصیت ها موش و دیگری گربه باشند. پس نوعی تعصب و گریز تام و جری وار در فیلم مطرح شده و همین الگو در سه چهارم فیلم پی گرفته می شود.
سه چهارم فیلم، یعنی از بدو ورود سایه به ساختمان محل كار دكتر تا آغاز روان درمانی یوسف!
فیلم كارگردانی قابل قبول دارد.
میلانی سعی می كند با ایجاز سكانس ها را پشت سر هم ردیف كند.
فیلم پرگویی ندارد و كشمكش كارتونی شخصیت ها در شكلی متناسب عرضه می شود. اگر چه می توان چند ایراد فیلمنامه ای را در قالب چند سؤال مطرح كرد. اینكه چرا یوسف در تمام طول فصل هایی كه سایه در مطب دكتر روانشناس است گم می شود؟ واقعاً نقش دلارام در كجای داستان سایه و یوسف است؟ و یا چرا آن پسر چاقوكش را می بینیم؟ و... اما كارگردانی فیلم باعث می شود این سؤالات را در طول فیلم فراموش كنیم یا به عبارت دیگر میلانی خود به ماكمك می كند كه چندان درگیر این مسائل نشویم.
اگر به این نكته قائل باشیم كه سایه در مطب روانشناس مشغول دادن یكسری اطلاعات به دكتر است؛ كارگردان در پرداخت بصری صحنه ها می كوشد كاركرد سكانس ها صرفاً در این تعریف محدود نماند و احتمالاً نگاه های مورد نظر میلانی كه قبل تر به صورت مستقیم پیش روی تماشاگر قرار می گرفت این بار در پس حاجبی بیان شود.
مشكل سایه و یوسف مشكلی ساده نیست و در بسیاری از موارد می تواند منجر به فاجعه شود؛ اما میلانی آن را بسیار شوخ و شنگ می نگرد. همین تعارض یعنی نگاهی شوخ و شنگ به یك بستر فاجعه آمیز نیز خود یكی دیگر از زمینه های كمدی را پدید می آورد. دراینجا تعقیب و گریزها و میزانسن های دوار بسیار به شكل گیری این بازی كمك می كند . حتی نوع نگاه میلانی به شخصیت فمینیست فیلم یعنی مادر یوسف كه اگر فیلم قرار بود به گونه ای دیگر ساخته شود، حتماً نقش اول فیلم بود ناشی از نوع نگاه تعادل گرای میلانی در این فیلم است. فیلمساز در آتش بس به شخصیت ثابت فیلم های قبلی خود نیز هجو آمیز می نگرد و فیلم جدید را كاملاً در بستری دیگر هدایت می كند.
این كمدی در بسیاری از صحنه ها قائم به ذات تماشا گر را می خنداند و در برخی فصول دیگر نیز میلانی به اصطلاح گرفتن این خنده از تماشاگر را معطوف به تدوین فیلم می كند. یعنی اتفاق در گذشته رخ می دهد و با یك قطع سریع به مطب دكتر و عكس العمل دكتر و سایه تماشاگر به خنده می افتد. البته عكس این مسأله نیز رخ می دهد به طور مثال در آن فصل كه دكتر از یوسف می خواهد همسرش را عزیزم خطاب كند و او می گوید هرگز این عمل را انجام نمی دهد و قطع سریع به لوكیشن منزل كه یوسف با همین لفظ سایه را خطاب می كند؛ اگر چه الگویی بدیع در گرفتن خنده از تماشاگر نیست؛ اما میلانی می تواند از همین كاركرد آشنا نیز هوشمندانه به نفع فیلم خود سود جوید. دیالوگ های پینگ پونگی فیلم نیز درون صحنه ها موفق عمل می كند علاوه بر اینكه میلانی می كوشد با حركات پیوسته دوربین ریتم بیرونی فصول را حفظ كند، ریتم درونی كار فارغ از كاركرد كمدی با كمك این دیالوگ ها حفظ می شود. واكنش های سریع شخصیت ها- به خصوص محمدرضا گلزار- نیز این ریتم را افزایش می دهد. به یاد بیاورید فصلی را كه او خلاف انتظار تماشاگر وقتی پس از خواستگاری از سایه و وقتی تقریباً همه چیز روبه راه است ناگهان از جا برمی خیزد و با صدای بلند اعلام می دارد این ازدواج سر نمی گیرد و تماشاگر را شوكه می كند.
اما لحن فیلم در یك چهارم پایانی دچار دگرگونی می شود. لحن كمدی آشكارا به ملودرام تغییر ماهیت می دهد. مشكلی كه اكثراً گریبانگیر سینمای كمدی ایران است. میلانی به خاطر اینكه تغییر ماهیت یوسف را نشان دهد ریتم فیلم را تبدیل به ریتمی كند می كند. از اینجا به بعد وجه سرگرم كننده و كمدی فیلم جای خود را به یك كلاس درس روانشناسی می دهد. صحنه ها كشدار و خسته كننده می شود و دوباره تماشاگر میلانی را از منظر دكتر _ بابازی آتیلا پسیانی _ یك معلم می بیند.
اینجاست كه یادمان می افتد فیلم آتش بس یك فیلم آموزشی است و چون همان تجربه های رواشناسی كه میلانی در فیلمش یكی از وجوه آن را به تصویر می كشد، نشان داده، نمی توان به طور مستقیم به مخاطب آموزش داد، لفافه ای از كمدی دور این هسته آموزشی پیچیده شده تا مخاطب پیام فیلم را پس نزند. وقتی دكتر آشكارا در مورد كودك درون لب به سخن می گشاید تماشاگر درمی یابد كه قضیه این كودك درون در فیلم جدی است و باز هم مضمون جای ساختار را می گیرد.
● سوم
قرار بود این نوشتار دو بخش داشته باشد. اما اگر یادتان باشد جایی به شخصیت دلارام اشاره كردم كه شخصیت زائد است.اما اینجا می خواهم به یك نكته دیگر اشاره كنم، آن هم اجرای خوب احمد مهران فر از این شخصیت است. مهران فر تا حدی این شخصیت را جذاب ارائه می دهد كه تماشاگر به هیچ وجه حس نمی كند كه او اضافی است. محمدرضا گلزار و مهناز افشار نیز در جایگاه خود متفاوت ظاهر می شوند و گفتنی كه گلزار در برخی فصول بیش از اقشار جذاب و تأثیر گذار می نماید كه حتی كمی با نگاه فیلمساز در تناقض قرار می گیرد. بحث بازیگری فیلم بحثی است دیگر و مجالی دیگر می طلبد.
رامتین شهبازی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید