چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

پرونده رضاخان


پرونده رضاخان
چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵، رضاخان پهلوی در تهران تاجگذاری كرد. این رویداد كه شروعی رسمی بر نیم قرن پادشاهی پهلوی در ایران بود، به دوره انتقالی ۵ ساله پس از پایان حیات ۱۵۳ ساله قاجار خاتمه داد.
اگرچه به لحاظ شخصیتی رضاخان‌، مجری منویات سیاسی دولتهای مداخله‌گر آن دوره، به ویژه انگلیس بود، اما در شطرنج حوادثی كه به انقراض سلسله قاجار و به قدرت رسیدن سلسله پهلوی انجامید، "مهره اصلی‌" محسوب می‌شود. از این ‌رو مطالعه تاریخ ایران معاصر در نیمه اول قرن جاری شمسی، كه شخصیت اصلی وی جلوه‌گر شد، بدون مطالعه سرگذشت رضاخان ناقص خواهد بود.
●رضاخان كیست‌؟
رضاخان پهلوی، ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ در آلاشت، از توابع سوادكوه به دنیا آمد. از ۱۲۷۶ ش، كه در سن ۲۲ سالگی وارد بریگاد قزاق شد، تا ۱۲۹۹ش. كه با برنامه‌ریزی انگلیسی‌ها علیه رژیم قاجار كودتا كرد، مدارج نظامی را طی كرد. هنگامی كه كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رخ داد، فرماندهی یك بریگاد قزاق را در قزوین برعهده داشت. از این كودتا بود كه نام رضاخان به صفحات تاریخ ایران راه یافت‌.
درجریان این رویداد، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان، با هدف انجام یك كودتای نظامی از قزوین ـ محل استقرار خود ـ به تهران راه افتادند. انگلیسی ها كه در آن زمان، با فرماندهی "آیرونساید" بیشتر خاك ایران را در اشغال نظامی خود داشتند، طراح وحامی كودتا بودند. اقدام انگلستان در هدایت كودتا، دلایل مختلفی داشت. كه مهمترین این دلایل عبارتند از:
۱ـ به تازگی در روسیه انقلاب بلشویكی رخ داده بود و انگلیسی‌ها مصمم بودند تا از تأثیر هرج و مرج حاصل از آن بر نواحی شمال ایران جلوگیری كنند. به همین دلیل، نیروهای خود را پس از خروج روسها از ایران به نواحی شمال ایران گسیل داشتند. مقابله با آثار انقلاب بلشویكی، نیازمند برقراری یك حكومت مقتدر مركزی در ایران بود.
۲ـ انگلیسی‌ها از نفرت عمیق مردم نسبت به خاندان پرجور و فساد قاجار مطلع بودند و ادامه حمایت از دودمان قاجار را برای ادامه حضور خود در ایران به مصلحت نمی‌دیدند، پس برای تثبیت موقعیت خود به تغییر حكومت نیاز داشتند.
۳ـ تأمین مطامع اقتصادی انگلیس در ایران‌، نیازمند برقراری امنیت در جامعه بود و این امنیت از دید انگلیسی‌ها جز با كودتا میسر نمی‌شد.
۴ـ هزینه سنگین آماده‌باش دایمی نیروهای انگلیسی در ایران، موضوعی بود كه لندن‌، رفع آن را جز از طریق برقراری یك حكومت مقتدر عملی نمی‌دانست‌.
۵ـ احساس خطر از حركت‌های استقلال‌طلبانه مردم در نقاط مختلف ایران، عامل دیگری بود كه لندن را به وجود یك دولت نیرومند مركزی در ایران ترغیب می‌كرد. قیام شیخ محمد خیابانی‌، جنبش میرزا كوچك خان جنگلی‌، قیام كلنل محمدتقی خان پسیان‌، قیام دلاوران دشتستانی و خیزشهای پراكنده در شهرهای مختلف، واهمه انگلیسی‌ها را در پی داشت و ضرورت استقرار یك حكومت نظامی دركشور را برای آنان ایجاب می‌كرد.
كودتای رضاخان كه باعاملیت دو چهره سیاسی و نظامی انگلیسی‌هاـ سیدضیاء الدین طباطبایی و ژنرال آیرونسایدـ‌۱ عملی شد،برآیند دیدگاه انگلستان ازاوضاع ایران بود.
نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان، از قزوین ـ محل استقرار ـ خود به تهران حركت كردند. با توجه به این كه فرمانده نیروهای ژاندارم و دیگر محافظان شهر، قبلاًً توسط انگلیسی‌ها تطمیع شده بودند، نیروهای قزاق بدون هیچ مشكل جدی تهران را تصرف كردند و متعاقباً حكومت كودتا در تهران مستقر شد. به دستور سیدضیأالدین بسیاری از شخصیتهای سیاسی دستگیر و به زندان افتادند؛ از جمله این شخصیتها می‌توان به آیت الله مدرس اشاره كرد.
چند روز پس از كودتا سیدضیاءالدین برای رسمیت بخشیدن به قدرتش، نزد احمدشاه رفت. شاه كه از جان خود بیم داشت، وی را مأمور تشكیل كابینه كرد.
عملكرد رضاخان در كسوت وزیر جنگ كابینه ۹۳روزه سیدضیأ به گونه‌ای بود كه مورد توجه انگلیسی‌ها قرار گرفت. به همین دلیل همه دولتهایی كه پس از سقوط كابینه سیدضیاء تا آغاز نخست‌وزیری رضاخان ـ آبان ۱۳۰۲ـ به قدرت رسیدند، از گزند اقدامات سلطه‌طلبانه و مداخله‌جویانه رضاخان در امان نبودند. ۲
رضاخان در این سالها با عناوین سردار سپه و وزیر جنگ در سركوب قیامهای شیخ محمد خیابانی‌، میرزاكوچك خان جنگلی‌، كلنل محمدتقی پسیان و ... نقش مؤثری داشت.
●نخست وزیری رضاخان
سوم آبان ۱۳۰۲، رضاخان توانست موافقت احمدشاه قاجار را كه آخرین سالهای حكومت تشریفاتی خود را می‌گذراند، برای احراز نخست‌وزیری جلب كند. او راساً حكم نخست‌وزیری‌اش را از احمدشاه گرفت و سپس با تحت فشار قراردادن مجلس توسط عوامل نفوذی خود، موفق شد در ۲۲ فروردین ۱۳۰۳ رأی اعتماد مجلس را نیز به دست آورد. پادشاه جوان و بی‌تجربه قاجار نیز چند روز پس از این حكم اجباری، تهران را به مقصد اروپا ترك كرد و كشور را عملاً به رضاخان سپرد. رضاخان، پس از گرفتن رأی اعتماد از مجلس ۱۶ ماه در مقام نخست‌وزیری ماند.
یكی از مهمترین رویدادهای این دوره، هیاهوی جمهوری بود. پس از آن كه احمدشاه راهی اروپا شد عوامل رضاخان هیاهوی فراوانی را برای ایجاد حكومت جمهوری به راه انداختند.
این غائله زمانی رخ داد كه به تازگی در تركیه حكومت جمهوری لائیك توسط آتاترك تشكیل شده بود. طرح اعلام "جمهوری‌" در مجلس مطرح شد اما با فعالیت‌های مخالفینی چون سیدحسن مدرس با شكست روبرو شد.
مدرس از ماهیت تلاشهای رضاخان و وابستگی او به انگلیسی‌ها مطلع و رهبری مخالفان رضاخان را در مجلس پنجم به دست گرفته بود.
●انقراض سلسله قاجار
روز نهم آبان ۱۳۰۴ باتصویب ماده واحده‌ای در مجلس شورای ملی ایران، رسماً انقراض سلسله قاجار اعلام شد.احمدشاه قاجار آخرین پادشاه این سلسله در دو سال آخر عمر خود به خاطر از دست دادن تدریجی اكثر اختیارات خود رهسپار اروپا شده و زمام امور كشوررا به رضاخان ـ سردار سپه‌ و نخست وزیرـ سپرده بود.
رضاخان در غیاب شاه روز به روز موقعیت خود را بیشتر تحكیم بخشید و در عین حال ‌كوشید تا با تبلیغات گسترده‌ای علیه احمدشاه، او را نسبت به سرنوشت مملكت لاقید و بی‌اعتنا نشان دهد. عوامل رضاخان در شهرهای مختلف چنین تبلیغ می‌كردندكه شاه علاقه‌ای به ایران ندارد و به دنبال عیاشی در فرنگ است‌. احمدشاه پس از تثبیت موقعیت رضاخان در ایران و به خصوص پس از رأی اعتمادی كه با نیرنگ، توطئه و فشار در ۲۲فروردین ۱۳۰۳ ازمجلس گرفت، برای بازگشت به ایران تردید داشت. اما در نهایت تصمیم به بازگشت به ایران و حفظ سلطنت گرفت‌. هنگامی كه انگلیسی‌ها ازتصمیم شاه برای عزیمت به ایران مطلع شدند نزد او رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ایران، صلاح او را در این دانستند كه تامدتی از رفتن به ایران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنیت لازم را برای حضور شاه در كشور فراهم آورد. انگلیسی‌ها قیام شیخ خزعل را نمونه‌ای از عدم امنیت بر شمردند. احمدشاه كه از واقعیات پشت پرده بی‌خبر بود، به راستی باور كرد كه درگوشه و كنار كشور شورش‌هایی وجود دارد كه حتی در صورت ورود وی به ایران ممكن است جانش به خطر بیفتد. هرچه زمان توقف شاه در اروپا بیشتر می‌شد، تبلیغات طرفداران رضاخان مبنی بر این كه شاه علاقه‌ای به سرنوشت ایران ندارد بیشتر می‌شد و مردم نیز كم و بیش این منفی‌بافی را باور می كردند. پس از سركوبی شیخ خزعل و بعضی شورش‌های پراكنده و با توجه به امنیت نسبی كه رضاخان به كمك سرنیزه به وجود آورده بود، اعتبار او افزایش یافت. و در همین حال، بر اثر تبلیغات عوامل رضاخان، بدبینی نسبت به احمدشاه بیشتر می‌شد. هرچه مواضع رضاخان مستحكم‌تر می‌شد، تبلیغ علیه احمدشاه نیز گسترده‌تر می‌گشت‌. آرام آرام و با برنامه از پیش تعیین شده، تلگراف‌هایی از سوی فرماندهان نظامی و حكام بعضی ایالات به مركز مخابره شد كه عدم صلاحیت شاه را در ادامه سلطنت تاكید می كردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند. دركنار این تلاشهای زیركانه، درمیان مردم چنین شایع كردند كه ممكن است احمد شاه بدون توجه به زحمات و كوشش‌های رضاخان، در صدد خلع او ازنخست‌وزیری برآید و بار دیگر اوضاع سامان یافته كشور را آشفته سازد. مردم كه از تشدید هرج و مرج دركشور بیم داشتند، با چنین شایعاتی به ادامه حكومت رضاخان تمایل می‌یافتند. به این ترتیب زمینه ذهنی بیشتری برای خلع احمدشاه فراهم می‌شد. تبلیغات رضاخان و طرفدارانش به اندازه‌ای بود كه شخصیتهایی چون مدرس نیز نتوانستند اقدامی در خنثی سازی آن انجام دهند.پس از آن كه طرفداران انگلیس اذهان عمومی را به سود رضاخان هدایت كردند، سرانجام در نهم آبان ۱۳۰۴، ماده واحده‌ای به صورت طرح تقدیم مجلس شد كه در آن خلع قاجاریه از سلطنت و سپردن حكومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. این ماده واحده در همان روزِ طرح‌، در مجلس تصویب شد. ۱۰ روز پس از خلع احمدشاه ازسلطنت، سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت وطی یادداشتی از سوی دولت انگلستان حكومت وی را به رسمیت شناخت‌. فردای همان روز نیز سفیر شوروی نزد رضاخان رفته و به رسمیت شناختن حكومت او را توسط دولت متبوعش اعلام كرد. با این حمایت همه‌جانبه‌از سوی دولتهای بزرگ خارجی، رضاخان روز ۱۵ آذر ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان را بانطق خود افتتاح كرد. این مجلس پس از یك هفته بحث‌، رضاخان را به پادشاهی ایران برگزید و سلطنت را در خانواده او موروثی كرد.
●واگذاری سلطنت به خاندان پهلوی
۲۲ آذر ۱۳۰۴، از سوی مجلس مؤسسان سلطنت دایمی در ایران به رضاخان و خانواده‌اش واگذار شد. این واگذاری دو هفته پس از اعلام انقراض سلسله قاجار و به دنبال تشكیل جلسه و تغییر اصول ۳۶، ۳۷، ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی صورت گرفت‌. خبر این انتصاب، روز ۲۳ آذر توسط میرزا حسن خان مشارالملك ـ وزیر خارجه وقت ـ به تمام سفارتخانه‌های ایران ابلاغ شد.
۲۴ آذر، رضاخان در مجلس شورای ملی حضور یافت و مراسم تحلیف به جای آورد و روز ۲۵ آذر بر تخت سلطنت نشست، اما مراسم جشن تاجگذاری به اردیبهشت سال بعد موكول شد. روز ۸ بهمن همان سال نیز، فرمان ولیعهدی محمدرضا ـ فرزند ارشد رضاخان ـ صادر شد. رضاخان، روز چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ در تهران تاجگذاری كرد. در مراسم تاجگذاری وی كه در كاخ گلستان برگزار شد، مقامات بلندپایه لشكری و كشوری‌، صاحب منصبان ارشد، اعیان‌، فئودالها، نمایندگان تجار و اصناف و برخی سفیران خارجی با لباس رسمی ـ جبه ترمه ـ شركت داشتند.
رضاخان در سال‌های پس از تاجگذاری، به تدریج ماهیت اصلی خود را نشان داد و مخالفت عملی خود را با فرهنگ، سنن ملی و اسلامی مردم آغاز كرد. برقراری حكومت لائیك به رهبری آتاترك در تركیه ـ ۱۳۰۷ـ، برقراری حكومت پادشاهی به رهبری محمد نادر۳در افغانستان ـ ۱۳۰۸ـ و مرگ احمد شاه ـ ۱۳۰۸ـ نیز رویدادهایی بودند كه در افزایش حس قدرت و غرور رضاشاه و دوری جستن مرحله به مرحله وی از موازین دینی و فرهنگ اسلامی مردم نقش داشت‌. سفر سال ۱۳۱۳ ش. رضاخان به تركیه و دیدار وی با آتاترك و مشاهده روند رو به بی‌حجابی و بی‌بندوباری در آن كشور، وی را تشویق به مقابله با حجاب زنان مسلمان ایران كرد. سركوب خونین اعتراض مردم مشهد در صحن مسجد گوهرشاد ـ ۱۳۱۴ش.ـ ، كشف حجاب و مقابله با پوشش اسلامی زنان مسلمان ایران ـ۱۳۱۵ ـ جلوه‌هایی از نگرش رضاشاه به دین و اعتقادات اسلامی است.
رضاخان در ۱۳۱۶ ش، پیمان سعدآباد را با تركیه‌، عراق و افغانستان و در چهارچوب اهداف منطقه ای امپراطوری بریتانیا امضا كرد. در این سال همچنین، روحانی مبارز سید حسن مدرس، توسط عوامل رضاخان به شهادت رسید.
رضاخان در طول مدت سلطنت شانزده ساله‌اش اقدامات بسیاری در غربی‌سازی جامعه با شیوه دیكتاتوری مطلق انجام داد. وی در اواخر سلطنت به توسعه روابط با آلمان علاقه یافت. به همین دلیل، مقارن آغاز جنگ دوم جهانی‌، تعدادی از كارشناسان آلمانی در مؤسسات ایران مشغول به كار شدند. متفقین از ایران خواستند تا كلیه كارشناسان آلمانی را اخراج كنند. رضاخان به این اولتیماتوم بی‌توجهی كرد، بعد از این اولتیماتوم نیروهای نظامی انگلیس از جنوب و نیروهای شوروی از شمال وارد خاك ایران شدند.
رضاخان با این كه با حمایت مستقیم انگلیسی‌ها در اسفند ۱۲۹۹ كودتا كرده و قدرت را به دست گرفته بود، با آغاز جنگ دوم جهانی و پیشرفت سریع آلمان‌ها فرصت را غنیمت شمرده روابط سیاسی دوستانه‌ای با هیتلر برقرار كرد. البته این در حالی بود كه ایران به طور رسمی بیطرفی خود را در جنگ اعلام كرده بود. انگلیسی‌ها از گسترش فعالیت آلمانی‌ها در ایران نگران بودند و تلاش رضاخان را برای نزدیكی به آلمان با سوءظن پی‌گیری كردند.
اول تیر ۱۳۲۰ نیروهای آلمان هیتلری به روسیه حمله كردند. بااین حمله و با توجه به اتحاد روسیه و انگلیس در برابر دشمن مشترك‌، ایران هم در برابر تهدید جدی قرار گرفت‌.
۵ تیر، دولتهای روسیه و انگلستان طی دستور مشتركی به رضاشاه از وی خواستند تا سریعاً مستشاران آلمانی را از ایران اخراج كند. این تصمیم كه از سوی "سرریدز بولارد" سفیر انگلیس و "اسمیرونوف‌" سفیر روسیه درملاقات با رضاخان به وی ابلاغ شد، در پنجمین روز حمله آلمان به روسیه اتخاذ شد.
رضاشاه در پاسخ سفیران انگلیس و شوروی اظهار داشت كه ایران كشور بی‌طرفی است و فعالیت آلمانی‌ها در ایران هم محدود به كارهای ساختمانی و امور بازرگانی است‌.
روز ۲۸ تیر اخطار دیگری به ایران داده شد و بالاخره روز ۲۵ مرداد یادداشت مشترك انگلیس و روسیه به منزله اتمام حجت به ایران بود. سرانجام‌، روز سوم شهریور ۱۳۲۰ سربازان ارتش سرخ از مرزهای شمال و نیروهای انگلیس از طریق بنادرجنوب به ایران حمله‌ور شدند و سفیران انگلیس و روسیه در صبح همان روز علت این اقدام را طی یادداشتهای جداگانه‌ای به نخست‌وزیر وقت ایران ابلاغ كردند.
سفیر كبیر شوروی و وزیرمختار انگلیس در منزل علی منصور نخست وزیر وقت حضور یافته و طی یادداشتی حمله قوای خود را به ایران ابلاغ كردند. علی منصور نیز در كاخ سعدآباد رضاشاه را در جریان قرار داد. نمایندگان روس و انگلیس علت این مداخله را وجود تعداد زیادی كارشناس آلمانی در ایران ذكر كردند. دخالت نظامی شوروی و انگلستان در ایران به فاصله سه هفته قبل از تبعید رضاشاه به خارج ازكشور رخ داد.
در همان روز آغاز حمله، تلگراف مفصلی به امضای رضاشاه به عنوان روزولت رئیس جمهور امریكا مخابره شد كه سرآغاز دوران جدید روابط ایران و امریكا به شمار می‌آید. هرچند امریكایی‌ها در آن شرایط نمی‌توانستند كاری برای جلوگیری از اشغال ایران انجام دهند، اما زمینه مداخلات بعدی خود را فراهم ساختند. روزولت روز ۱۱شهریور، در حالی كه نیروهای روس وانگلیس در شمال و جنوب ایران مستقر شده بودند، به تلگراف رضاشاه پاسخ داد. رضاشاه زمانی پاسخ نامه را دریافت كرد كه تمام شرایط انگلیس و روسیه را پذیرفته بود، اتباع آلمانی را از ایران اخراج كرده بود و راه‌آهن و جاده‌های شمالی و جنوبی كشور را در اختیار نیروهای اشغالگر قرار داده بود.
با این همه، مبادله پیام رضاشاه و روزولت عملاً وضع را مشكل‌تر كرد. انگلیس‌ها و روسها پیش از آن كه رضاشاه بتواند روابط نزدیكتری با امریكا برقرار سازد، وی را برای استعفا از مقام سلطنت تحت فشار قرار دادند. این در شرایطی بود كه بسیاری از شهرهای بی‌دفاع شمال و جنوب كشور در جریان حمله هماهنگ و مشترك روس و انگلیس‌، شدیداً بمباران شدند و نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای خزر ظرف چند ساعت مضمحل گشت‌. حتی فرمانده نیروی دریایی نیز در همان روز اول حمله كشته شد. علاوه بر این، هزاران غیرنظامی در بمباران شهرهای مختلف جان باختند و خسارات بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی كشور و خانه‌های مردم وارد آمد؛ كشور دچار قحطی و فقر شدید شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند. در پی این حملات، نیروهای متفقین در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ رضاخان را وادار به استعفا كردندو پسر كم سن و سال او محمدرضا را به سلطنت نشاندند. متفقین در همان روز، رضاخان را از راه بندرعباس با یك كشتی انگلیسی به جزیره موریس در آبهای شرق ماداگاسكار تبعید كردند. رضاخان از آنجا به بندر دوربان در غرب آفریقای جنوبی و سپس به ژوهانسبورگ تبعید شد. رضاخان سه سال بعد در چهارم مرداد ۱۳۲۳ در تبعید درگذشت‌. گفته می‌شود او هنگام مرگ تنها ۳۵ كیلوگرم وزن داشت‌. جنازه رضاخان به مصر برده شده و ۶ سال نگاه داشته شد. در آن سال‌ها به دلیل نفرت شدید مردم ایران از وی، امكان انتقال جسدش به ایران وجود نداشت‌. جنازه او در ۱۳۲۸ ش. به تهران انتقال داده شد.
پی‌نوشتها
۱ـ "آیرونساید" در ماه‌های پیش از كودتا به دفعات با رضاخان ملاقات داشت و او را فردی توانا در انجام كودتا تشخیص داده بودو این امر را به سفارت انگلستان در تهران گزارش كرده بود .(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ ج دوم؛ انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی .)
۲ـ از زمان سقوط كابینه سید ضیأ تا انقراض رسمی سلسله قاجار در ۱۳۰۴، طی بیش از ۴ سال، ۶ نخست‌وزیر در ایران حكومت كردند كه عبارتند از:
ـ احمد قوام ـ قوام‌السلطنه ـ ( نهم خرداد ۱۳۰۰ تا اول بهمن ۱۳۰۰)
ـ میرزا حسن خان مشیرالدوله ـ (اول بهمن ۱۳۰۰ تا ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۱)
ـ احمد قوام (مجدد) ـ ( ۲۶ خرداد ۱۳۰۱ تا ۵ بهمن ۱۳۰۱)
ـ میرزا حسن خان مستوفی‌الممالك ـ (۱۰ بهمن ۱۳۰۱ تا ۲۲ خرداد ۱۳۰۲)
ـ میرزا حسن خان مشیرالدوله (مجدد) ـ (۲۳ خرداد ۱۳۰۲ تا ۳۰ مهر ۱۳۰۲)
ـ رضاخان سردار سپه ( سوم آبان ۱۳۰۲ تا ۹ آبان ۱۳۰۴؛ ـ روز انقراض سلسله قاجار)
۳ـ محمد نادر پدر ظاهرشاه‌، پادشاه اسبق افغانستان است‌.
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی


همچنین مشاهده کنید