جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

چوپان سگ را صدا می زند


چوپان سگ را صدا می زند
همه می دانیم كه افلاطون، از جمله نخستین اندیشمندانی است كه درباره عدالت نظریه پردازی كرده است. وی به طور خاصی در رساله «جمهور» به این موضوع پرداخته و به تفصیل راجع به آن سخن گفته است. افلاطون در این رساله به رسم دیگر آثار خویش، مطالب را در قالب محاوره بیان می كند، هریك سخنی می گوید و وصفی از عدالت به دست می دهد. از آن جمله است: راستگویی و ادای دین به دیگران، این كه انسان آنچه را شایسته است در حق دیگران ادا كند (یعنی به دوستان خویش خیر برساند و به دشمنان خویش خسارت و زیان وارد آورد) و یا این تعریف كه عدل یعنی انسان به نفع طبقه حاكم و اقویا عمل كند. در واقع چنان كه بعدها در كتاب چهارم «جمهور» هم می گوید، عدالت صفت نفس آدمی است.
اما آیا منظور او از این كه نفس انسان ممكن است عادل یا ظالم باشد، این است كه انسان ممكن است در داوری های خویش به عدالت رفتار كند و احقاق حق نماید یا منظور او چیزی غیر از این است؟ در پاسخ باید گفت نظر افلاطون درباره عدالت فردی در واقع بیشتر برخاسته از علم النفس فلسفی اوست. شرح مطلب چنین است كه افلاطون نفس آدمی را واجد سه جزء یا سه قوه عقل، خشم و هوس می داند. استدلال او این است كه شیء واحد نمی تواند از یك جزء خود فعل یا انفعال متضادی را نسبت به شیء واحد داشته باشد. اما از آنجا كه نفس ما در قبال امور واحد بیرونی، حالات متضادی از خود بروز می دهد، می توان از اینجا نتیجه گرفت كه این حالات متضاد برخاسته از اجزای مغایر در نفس آدمی است.
عقل منشأ تدبیر و حكمت و مصلحت اندیش نفس است. در مقابل، هوس به دنبال لذت و خوشی هاست و اینها چنان كه می دانیم در بسیاری اوقات، مسیر متضادی را طلب می كنند. در این میان قوه خشم و غضب است كه به مدد عقل می آید و فرامین آن را به اجرا می گذارد. هوس كه جزء مطیع نفس است باید خویشتن داری كند و تحت تدبیر قوه عقل و خرد آدمی قرار گیرد. در كشمكش میان عقل و هوس، خشم جانب عقل را می گیرد و هوس را سرزنش می كند. همان طور كه چوپان سگ خود را صدا می زند، عقل هم خشم و غضب را نزد خود فرامی خواند تا نفس را آرام سازد.
حالا كه به طور خلاصه، تلقی افلاطون از اجزای نفس و ارتباط میان آنها را دانستیم، باید به تعریف افلاطون از انسان عادل بپردازیم. شخص عادل از نظر افلاطون كسی است كه اجازه نمی دهد اجزای مختلف نفس وی به وظیفه دیگر اجزا تجاوز كنند. به بیان دیگر عادل كسی است كه میان سه جزء نفس خود هماهنگی، اعتدال و نظم را برقرار می سازد. ظلم نیز به معنای ناسازگاری میان سه جزء نفس است. آدمی وقتی صفت ظالم به خود می گیرد كه میان اجزای نفس او نوعی سرپیچی از حكم طبیعت رخ می دهد، یعنی جزء پست و فرودست، جای جزء حاكم و فرمانروا را می گیرد و این به معنای وقوع بی نظمی و پریشانی است.
چنان كه ملاحظه می گردد، در این نگاه افلاطونی نوعی خلط میان اخلاق و روانشناسی با سیاست صورت گرفته است. شاید بگویید افلاطون به خطا نرفته است؛ زیرا كه «ایكاین» (در یونانی یعنی عدالت) چیزی غیر از یك توجیه روان شناختی یا اخلاقی را برنمی تابد. به نظر می رسد چنین دفاعی از افلاطون موفق نخواهد بود، زیرا افلاطون در كتاب چهارم، تمثیل شهر به نفس را مبنای توضیح عدالت سیاسی قرار می دهد.
محمدتقی داستانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید