چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مرکزِ مرکز


مرکزِ مرکز
«میان دو نوار اروپا و آفریقا و استرالیا و آسیا، سرزمین های روسی سیبریه ای واقع شده و در مرزهای جنوبی آن، خاورمیانه قرار دارد. خاورمیانه مركز دنیای قدیم است، مركزی كه در دل آن، منطقه خلیج فارس قرار دارد و به منزله« مركز مركز »شناخته می شود. منطقه خلیج فارس پاشنه آشیل قاره قدیم است؛ همچون شانه زیگفرید كه برگ درخت زیرفون روی آن افتاد... هرگونه آشفتگی كه بر اثر عوامل بیرونی در این منطقه پدید آید، پیامدهایی برای دو قاره اروپا و آفریقا خواهد داشت.» این جملات بخشی از كتاب جنگ خلیج فارس؛ جنگی بر ضد اروپا نوشته یوردیس فون لوهازن متفكر و نظریه پرداز نظامی اروپاست.
با توجه به اظهارات این تئوریسین در یك جمع بندی كلی می توان این گونه نتیجه گرفت كه اهمیت خلیج فارس نه تنها از ثروت های ارزشمند آن- نفت و گاز- و نقش تعیین كننده این منابع در اقتصاد جهان سرچشمه می گیرد بلكه موقعیت ژئواستراتژیك آن در جهان به عنوان منطقه ای كه از هر جهت حساس ترین نقطه دنیای قدیم و محل تلاقی محورهای بزرگ ارتباطی زمینی و دریایی جهان پیرامون خود است موجب آزمندی بسیاری از كشورهای استعمارگر بویژه آمریكا به منظور تسلط بر این منطقه بوده است.
در این نوشتار ابتدا به تعریف امنیت ملی و مبانی آن اشاره و سپس به تحلیل و بررسی حضور آمریكا در خلیج فارس و اهداف این كشور پرداخته و سپس با كنار هم قرار دادن متغیرهای مختلف از جمله حضور مقتدرانه ایران در خلیج استراتژیك فارس پرداخته ایم.
امنیت ملی واژه ای مركب از دو جزء امنیت و ملی كه از لحاظ اصطلاحی مفهومی پیچیده دارد، است. اندیشمندان صاحبنظران و تحلیلگران مسائل سیاسی تعاریف متفاوت و مختلفی از این دو جزء و پس از آن مفهوم تركیبی آنها دارند. به راستی امنیت ملی یعنی چه و چه شاخص هایی دارد؟ اركان و لوازم آن چیست؟ چه آثار و عوارضی را در برمی گیرد؟ سؤالاتی كه پاسخ های فراوان به آن داده می شود و پذیرفتن هر یك از آنها مستلزم رد دیگری نخواهد بود.
●امنیت
امنیت و امان اساساً و ابتدائاً به حوزه فرد و زندگی انفرادی تعلق گرفته و دو بعد مادی و معنوی را شامل می شود. اما سؤال فراروی ما این است كه منبع و سرچشمه امنیت و امان چیست یا كجاست؟ بیرونی یا درونی؟ از منظر علم روانشناسی ،انسان در سرشت خود به عنوان مخلوق طبیعی دارای نیازهایی است كه امكانات مادی و معنوی گوناگون می تواند اینها را ارضا و اشباع نماید، نوعاً در خارج از فرد قرار دارد كه انسان در حالات و كیفیات مختلف از آنها تمتع جسته و استفاده می كند.
هر گاه این تمتع به درستی و نیكی انجام پذیرد و خطری در آن پیش نیاید انسان كامیابی را یافته و در حقیقت در درون خود احساس آرامش و امنیت می كند. اما اگر به هر دلیل در كامیابی بشر خللی وارد آید نارضایتی و ترس به او دست می دهد كه تجلی این حالت درونی، در بیرون، به صورت رفتار و حركاتی نابهنجار و خشن رخ می نماید. به طور مختصر می توان این گونه نتیجه گرفت كه انسان نیازهایی دارد كه بر آورده كردن آنها هدف اوست. طبعاً این اهداف و خواسته ها به طور واقعی یا از نظر فرد انسانی، دارای مراتب و اولویت هایی نیز می باشد. اگر در زندگی یعنی تكاپو و تلاش برای تحقق اهداف و تحصیل خواسته ها مانعی پیش آید یا انسان توان حركت و تحصیل اهداف را نداشته باشد، احساس خطر می كند. حال هدف مورد نظر هر چه مهمتر باشد- چه به طور واقعی و چه از منظر ارزشی- به همان میزان درجه خطر و احساس ناامنی بالاتری می رود و جنگ و تهاجم ناشی از آن می تواند بزرگترین خطر باشد.
ملت واژه ای است با كاركردی كاملاً سیاسی كه به برخی وجوه مشترك تعاریف متعددی كه برای آن ذكر شده اشاره می كنیم، فرهنگ فرانسوی «لیتره» ملت را این چنین تعریف می كند:
«جماعتی از انسانها كه در یك سرزمین حیات را می گذرانند دارای منشأ مشتركی هستند، از زمانهای پیشین منافعی مشترك داشته اند و آداب و رسومی مشابه دارند.»
در بخشی از دانشنامه سیاسی ( كه به همت و تلاش داریوش آشوری تألیف شده است)به نقل از امرسون پژوهشگر علوم سیاسی ملت را این گونه توصیف می كند:«ملت جماعتی است از مردم كه حس می كنند از دو وجه به یكدیگر تعلق دارند، یكی آن كه از عناصر مهم و ژرف یك میراث مشترك سهم می برند و دیگر این كه سرنوشت مشتركی در آینده دارند»
امرسون در تعریف خود می افزاید:«ساده ترین بیانی كه از ملت می تواند كرد، آن است كه آنان جماعتی از مردم اند كه احساس می كنند یك ملت اند.»
در ایران بویژه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای مدتی واژه امت مقبول تر بود، اما مفهوم ملت نیز اساساً به عنصر مذهبی و دینی مشترك متكی شد. باید توجه داشت كه احساس خطر دولت های غربی و استكبار امروز نیز بیشتر از جانب تهدیدی است كه یك دولت دینی وابسته به ملت می توانست متوجه منافع و علایق آنان نماید.
●امنیت+ ملی
اما تركیب این دو واژه را باید چگونه تبیین كرد؟ ریچارد لوونتان محقق آلمانی امنیت را پاسداری از حق تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی تعریف می كند. جوزف نای نیز در تكمیل نظر لوونتان بهره مندی مورد انتظار از رفاه اقتصادی در سطح حداقل را نیز از جمله مؤلفه های امنیت برمی شمرد. ریچارد كوپر در تعریف امنیت ملی تصریح می كند: امنیت ملی عبارت است از توانایی ملی برای بهره برداری و ترویج ارزشها و فرهنگ. والتر لیپمن نیز معتقد است كه یك ملت هنگامی امنیت دارد كه برای اجتناب از جنگ، منافعش را قربانی نكند و در صورت وقوع درگیری برای حفظ آن منافع حاضر به جنگیدن باشد.دكتر حمید بهزادی در اصول روابط بین الملل در ذیل تعریف امنیت ملی می نویسد: امنیت غالباً به معنی احساس آزادی كشور در تعقیب اهداف ملی و فقدان ترس و خطر جدی نسبت به منافع اساسی و حیاتی كشور آمده است.
●شاخص ها
روشن شدن مفهوم پیچیده، نسبی و ذهنی امنیت ملی، در گرو چند شاخص و مفهوم دیگر است، مانند اهداف ملی، منافع ملی، قدرت ملی البته تهدیدات، باید تعیین شود كه ملت و دولت چه اهدافی را دنبال می كنند؟ در واقع بازیگران روابط بین المللی، یعنی دولت و ملتها در تعقیب منافع خود می باشند و تحصیل این منافع مادی و معنوی، موجب تداوم بقای آنهاست.
بنابراین بازیگران این عرصه باید دارای چنان قدرت و امكاناتی باشند كه بتوانند بالقوه در مقابل تهدیدات و تهاجمات پایداری كنند. در این صورت ملت های آنها احساس امنیت و آرامش می كنند. پس امنیت ملی دارای دوجنبه بازدارندگی و ایجادی است. جنبه بازدارندگی آن است كه یك كشور توانایی دفع تهدید و تهاجم را داشته باشد اما جنبه مثبت و ایجادی آن شامل تحصیل منافع و اهداف ملتها توسط دولتها است. ممكن است در كشوری تهدید یا تهاجمی در كار نباشد اما به دلیل فقدان امكانات یا اشتباهات دولتمردان یا همدل نبودن مردم آن كشور، نظام حاكم توان تحصیل منافع ملی را نداشته باشد برای شناخت بهتر و صحیح تر ابعاد امنیت ملی شایسته است با برخی از شاخص ها و مؤلفه های این مقوله به اختصار آشنا شویم.
اهداف ملی یك كشور عموماً در ۴ گروه تقسیم و تعریف می شوند: ۱- حفظ تمامیت ارضی ۲- حفظ سیستم اجتماعی ۳- حفظ استقلال كشور ۴- حفظ جان مردم. اتفاق نظر این است كه هر یك از این موارد به خطر بیفتد در واقع امنیت ملی تهدید شده است. اما بخش دیگری از مؤلفه های منافع عمومی و ملی است كه تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده از جمله: خیر عموم، ارزش به جهت مفید بودنش برای ملت، چهره خاصی از قدرت ملی و فرآیند عناصر قدرت ملی یا اهداف عام و همیشگی كه ملت در راه تحقق آنها فعالیت می كند. البته باید دقت داشت كه واژه نفع و منفعت كه بیشتر در اذهان بار مادی و مالی دارد و نباید تحلیلگر را به اشتباه بیندازد.
در ادبیات سیاسی منافع ترجمه یك كلمه یونانی است كه لفظ علائق ترجمه رساتری برای آن محسوب می شود. زیرا گاهی علائق یك ملت به آرمانها و ارزشهایی معنوی مثل حفظ استقلال و عزت و آزادگی و دیانت موجب می شود كه آنها از بسیاری از منافع مادی، اقتصادی و حتی جان خود بگذرند. لذا در مسأله تهاجم عراق به ایران به عنوان یك كشور انقلابی و اسلامی باید این معنا را به خوبی در نظر داشت.
اما قدرت ملی كه مهمترین ركن امنیت ملی به شمار می رود دارا ی شش عنصر تأثیرگذار اساسی به شرح زیر است: ۱- ایدئولوژی ۲- عوامل اجتماعی- انسانی ۳- عوامل سیاسی ۴- عوامل جغرافیایی ۵- عوامل نظامی ۶- عوامل اقتصادی
برخی ایدئولوژی را به مجموعه ای از اندیشه ها درباره زندگی، جامعه و یا حكومت اطلاق می كنند. در واقع ایدئولوژی عبارت است از نظام فكری و عقیدتی كه قابل اعمال بر واقعیت های خارجی است. ایدئولوژی به تنهایی نمی تواند نقش موثری در افزایش قدرت دولت داشته باشد بلكه نحوه بهره گیری از این عنصر در بالا بردن روحیه ملی و تجهیز منابع و امكانات حایز اهمیت است. همچنین ایدئولوژی، عامل مشروعیت هر حكومتی محسوب می شود. تنها در صورت درست پنداشتن گفتار و عملكرد نخبگان و سیستم سیاسی است كه افراد حاضرند در اتخاذ و اجرای صحیح تصمیم ها با آنها همكاری و مشاركت كنند.
كم و كیف جمعیت در دوران های مختلف عامل عمده ای در قدرت یك واحد سیاسی تلقی می شود. در این میان روحیه ملی مهمترین عنصر این مقوله انگاشته می شود. روحیه ملی تا حدودی، حالتی موقتی و كم و كیف آن تابع موقعیت خاصی است.[مثلاً در جریان انقلاب اسلامی و جنگ عراق علیه ایران، مردم تحت تأثیر مكتب اسلام و احساس مظلومیت در برابر دشمن، از روحیه ای قوی برخوردار بودند.]
مهمترین محور بحث در حوزه عوامل سیاسی و ارتباط آن با امنیت ملی، ثبات سیاسی است. از جمله عوامل مهم سیاسی دیگر مسأله رهبری است كه نقش مهم، ممتاز و تعیین كننده ای در قدرت ملی و برقراری امنیت دارد.
وسعت، شكل، وضع طبیعی، مرزها و وضعیت اقلیمی همگی از مهم ترین عوامل مؤثر در قدرت ملی هستند كه در مواقع و جریانات مختلف در هر كشور، هر كدام به فراخور میزان اهمیت و حال و اوضاع نقش چشمگیری در افزایش یا كاهش شاخص امنیت ملی ایفا می كنند.عوامل نظامی مهم ترین عنصر در دفع تهدید و تهاجم است. از سوی دیگر توان اقتصادی نیز نقش تعیین كننده ای در قدرت ملی و تجهیز نیروی نظامی كشور دارد.●تهدید
تهدید آخرین مسأله مرتبط با مفهوم امنیت ملی است. المشاط در بخشی از كتاب خود درباره تهدید و نقش و تأثیر آن در امنیت ملی می نویسد: «تهدیدات داخلی و خارجی اصلی ترین عامل در نقض امنیت ملی كشورها هستند. تهدیدها می توانند واقعی یا خیالی باشند. تهدیدها می توانند متوجه منافع نازل یا متوجه اهداف و منافع اساسی و تراز اول یك كشور باشند. در این صورت گفته می شود منافع حیاتی یك ملت در خطر است و در چنین حالتی است كه نوعاً و عقلاً جنگ را مجاز می شمارند.»
در واقع بسیاری از كشورهای استكباری به اصطلاح آزادی طلب در پی توجیه اقدامات نامشروع و تجاوزكارانه خود علیه كشورها بخصوص ملتهای انقلابی و اسلامی طرح این ادعاست كه وجود چنین كشورهایی منافع و امنیت ملی و اساس دولتهای آنان را به خطر انداخته لذا خود را مجاز به هر اقدام متقابلی نظیر تهاجم و جنگ می دانند.
«امنیت ملی» یك ایده غربی به ویژه آمریكایی، در سالهای پس از ۱۹۴۵ است. از این رو این واژه در پاسخ به نیازها و شرایط یك دسته متمایز از دولتها تكامل یافته است. امنیت ملی تحت شرایط رقابت ایدئولوژیكی، مستلزم حمایتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی است و به این لحاظ ایده امنیت ملی، سیاست نظامی و خارجی را با واكنش آمیخته ای مرتبط می سازد كه مجموعه تهدیدهایی فراتر از طیف احتمالات نظامی، سیاسی و اقتصادی را دربرمی گیرد. به كار بستن این واژه به صورت جهانی بستگی به كلیت كشورهای مستقل، به مثابه مبنای اصلی سازماندهی سیاسی در نظام بین الملل دارد.
امنیت ملی به معنای امنیت یك وجود اجتماعی - سیاسی به صورت كلی است كه به شیوه زندگی مللی كه حكومت به دست خودشان اداره می شود توجه دارد از جمله كیفیت سازماندهی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و احقاق حقوقشان برای ترقی در سایه حاكمیت خود. بنابر تعریف فوق حضور قدرتهای سلطه گر، به ویژه استكبار جهانی به سركردگی آمریكا در خلیج فارس كه وجود سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی شیوه زندگی مردم این منطقه را بر هم می زند و حاكمیت سیاسی دولتها را بر سرنوشت كشورشان دچار تأثیر و تزلزل می كند مغایر با امنیت ملی كشورهای منطقه است، لذا بازیگران نظام جهانی از آنجا كه برای تأمین اهداف منافع و مطامع استعماری مورد نظر خود در خلیج فارس به سطح خاصی از امنیت نیاز دارند.
با القاء این فكر كه ایده امنیت ملی در ارتباط با كشورهای جهان سوم، نسبت به كشورهای غربی بسیار مشكل ساز تر است و كشورهای ضعیف، شرایط ناامنی را برای بیشتر شهروندان خویش به وجود می آورند و در چارچوب پیمانهای منطقه ای هم كشورهای ضعیف هر گونه شكل گیری مجموعه ای امنیتی را به غایت دشوار می سازند و عملاً وجود امنیت بی ثباتی را تضمین می كند، لذا هم پیمانی با كشورهای قدرتمندتر و یا ایجاد كشورهای قدرتمند تر، عملاً تنها راهی است كه براساس آن، دور باطل كشورهای بی ثبات و محیط امنیتی بی ثبات را می توان از بین برد؛ سعی در توجیه حضور مستمر و گسترده خود در این منطقه و همراهی رژیمهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس با خود دارند.
اما تجربه سالهای گذشته نشان داده كه در بسیاری از مواقع تأمین امنیت مورد نظر بازیگران نظام جهانی و قدرتهای سلطه گر غربی و دستیابی به فرآیندی كه در راستای آن بتوانند اهداف و مطامع استعماری خود را تأمین كنند در تعارض و تقابل با امنیت دیگر كشورهای منطقه قرار می گیرد لذا این وضعیت تأمین منافع و مطامع استعماری آنها را دشوار و مخاطره آمیز می كند.
شرایط موجود در خلیج فارس و شاخصهای محیطی در سیستم امنیت منطقی آن نیز به گونه ای شكل گرفته است كه تأمین امنیت فراگیر برای كشورهای حوزه خلیج فارس و بازیگران و سلطه گران بین المللی به ویژه آمریكا تقریباً غیرممكن است؛ زیرا مطامع استعماری آنها در تعارض با امنیت ملی در خلیج فارس و نیز منافع ملی كشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران است و سطح اختلاف و بی ثباتی در رفتار و تمایلات كشورهای این منطقه به گونه ای است كه یا باید اهداف ملی، منافع ملی و نقش منطقه ای كشورهای متعارض با یكدیگر، كه با مرزهای نسبتاً بدون اهمیتی از یكدیگر جدا شده اند، موازنه و هماهنگ گردند و یا این كه یك سیستم امنیتی به گونه ای در خلیج فارس ایجاد شود كه در آن همه كشورهای منطقه بدون اتكاء به نیروی خارجی در آن سهیم باشند.
ایجاد موازنه و هماهنگی در اهداف و منافع ملی و نقشه منطقه ای كشورهای حوزه خلیج فارس، با توجه به بافت اجتماعی، سیستم حكومتی و نگرش امنیتی تقریباً مشكل و شاید هم غیر ممكن باشد. چون جایگاه ملاحظات امنیتی منطقه ای، همچون گذشته پشت به پشت می باشد اما... ایجاد سیستم امنیتی دسته جمعی در خلیج فارس كه در آن همه كشورهای منطقه بدون حضور نیروی خارجی سهیم باشند امكان پذیر است.
ولی برای آمریكا كه توانسته است با توسل به زور و تطمیع برخی رهبران كشورهای منطقه جایگاه ویژه نسبتاً محسوسی بدون هر گونه چالش جدی از سوی قدرتهای بین المللی در منطقه خلیج فارس اعمال كند غیرقابل پذیرش است زیرا این كشور هر نوع سیستم امنیتی را كه بدون حضور آن از سوی بازیگران منطقه ای ایجاد شود مغایر با اهداف استراتژی، مطامع استعماری و منافع ملی خود ارزیابی كرده و شدیداً با آن مخالفت می ورزد. از این رو به شدت تلاش خواهد كرد تا تمام امكانات دیپلماتیك و اقتصادی خود را در وهله اول به كار گیرد تا توانمندی بازیگران منطقه را كاهش دهد.
قراردادهای اقتصادی و نظامی هنگفت با كشورهای عربی، حضور نظامی در منطقه به بهانه های مختلف و بالاخره اشغال عراق به بهانه سرنگونی رژیم بعث از جمله این اقدامات ارزیابی می شود. اما در كنار این اقدامات آمریكا تلاش می كند تا ایران را كه یك قدرت مقتدر منطقه ای و حتی جهانی شمرده می شود و امنیت ملی آن جزیی از امنیت ملی خلیج فارس است با تهاجم تبلیغاتی شدید و تشدید مجازاتهای گوناگون اقتصادی و دیپلماتیك در صحنه بین المللی منزوی ساخته، سپس تضعیف و در صورت امكان براندازد. بر این اساس دست زدن به اقدام نظامی علیه ایران محتمل است هر چند پیامدها و آثار شكست بسیار وخیمی را برای آمریكا به دنبال خواهد داشت.
ویلیام ا. روف در مقاله ای می نویسد: درخصوص سیاستهای آمریكا علیه ایران نیز باید گفت سیاست تحریم اقتصادی علیه ایران، تهران را در كسب نظر مثبت و همدلی آرای عمومی علیه آمریكا به عنوان كشوری كه خواستار ضربه زدن به ایران است یاری داده و در عین حال نیز باعث شده كه جدایی میان ما و هم پیمانان ما افزایش یابد. از سوی دیگر عظمت حضور جغرافیایی و منافع اقتصادی ایران در دریای خزر و آسیای میانه با موقعیت آن در خلیج فارس كه كنترل بیش از نیمی از این منطقه را در دست دارد، عامل بزرگی است كه منافع و نقش آفرینی ایران را در آسیا و اروپا گسترش داده و هر گونه تلاش آمریكا برای نادیده گرفتن این مقام ژئوپلیتك و اعمال فشار علیه ایران را ناممكن یا صعب الوصول می كند.
همچنین همان طور كه پیش از این نیز مطرح شد امنیت پایدار و مردمی در ثبات سیاسی و استقلال یك كشور مهم ترین اصل به شمار می رود لذا بر این اساس دشمن نیز همواره سعی می كند قبل از هر گونه اقدام و تهدید عملی علیه یك كشور، امنیت ملی یك كشور را دچار تزلزل نماید زیرا بقای یك كشور و تمامیت ارضی و استمرار حكومت آن بستگی به امنیت ملی كشور دارد به ویژه كشوری كه به دلیل آرمانگرایی تنش و تضاد ذاتی با منافع قدرتهای استعماری و سلطه گر داشته باشد.
لذا یكی از تحولات مهم در استراتژی دفاع كشورها در قرن بیستم، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، توجه جدی به استفاده از مردم برای دفاع در برابر تهاجم بیگانه است زیرا هر چند عواملی نظیر اقتصاد، تكنولوژی و... با قدرت دفاعی این كشورها مرتبط است اما عامل نیروی انسانی همیشه و در هر شرایطی تأثیر مستقیم بر قدرت دفاعی كشورها دارد.
ایران نیز به دلیل پایبندی به اصول خدشه ناپذیر خود و نیز برخورداری از ایدئولوژی غنی اسلامی كه هر گونه سلطه استعماری را نفی می كند و براساس فلسفه بعثت انبیاء و اولیاء الهی كه همانا برای تعالی انسانهاست و هم به دلیل محدودیتهایی كه در زمینه منابع دیگر و مؤلفه های قدرت مثل عدم تكنولوژی برتر و همچنین آمادگی لازم و شعور سیاسی بالای مردم تاكنون توانسته است از توان بیكران نیروهای مردمی، مؤمن، فداكار و شجاع خود بهره برده و از امنیت پایدار مردمی كاملی برخوردار شود كه این ویژگی عامل بازدارنده مهمی در هر گونه اقدام خیره سرانه و سلطه گرانه آمریكا علیه جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس به شمار می رود.
●آغاز شكست
آمریكا علیرغم همه اقدامات و تمهیداتی كه برای كسب سلطه انحصاری خود در خلیج فارس و حضور نظامی گسترده در نیمه جنوبی آن و نیز حذف رقبا و حریفان منطقه ای و جهانی انجام داده بود، با مشكل و معضل عمده ای روبه روست كه به راحتی سلطه گری آن كشور را در خلیج فارس خدشه دار كرده است و آن مشكل برای آمریكا، عامل جغرافیایی به سود ایران است. ایران هم از نظر جمعیت و هم از نظر درازای كرانه ها و كنترل آن بر حساس ترین راههای دریایی و جزیره های استراتژیك پراهمیت در تنگه هرمز و حیاتی بودن منافع اقتصادی در اختیار این كشور در منطقه، از جایگاه ویژه و ژئوپلتیك در خلیج فارس برخوردار است.
در حقیقت این عظمت حضور جغرافیایی، استراتژیك و اقتصادی و نیز حضور نظامی قدرتمند و مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس كه بر بیش از نیمی از منطقه كنترل دارد، عامل اصلی ناكامی و عدم موفقیت آمریكا در اعمال سیستم امنیت یك قطبی در حوزه سیستم امنیت منطقه ای خلیج فارس و استمرار سلطه گری و حفظ منافع آن در این منطقه است.
به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران در دو بعد توانست سلطه گری ایالات متحده را خدشه دار سازد بعد نخست كه اساسی تر است وجود كشوری قدرتمند، مستقل و ضد آمریكا كه ابعاد مشكلات این مسأله را برای این كشور صد چندان كرده است. بعد دیگر ورود بسیاری از رقبای جدید آمریكا در منطقه در حالی كه ایران با اكثر این رقبا (اروپا، روسیه، چین و...) روابط نسبتاً دوستانه ای دارد و هر یك از این كشورها در تلاشند تا از طریق ایران نوعی حضور سمبلیك در منطقه پیدا كنند. این حضور رقبا به خاطر امتیازات ویژه ایران است كه روابط خوب آنها و نیز كشورهای عربی منطقه با ایران را توجیه می كند. همكاری فزاینده كشورهایی چون عربستان سعودی، كویت، عمان و قطر برای برقراری ارتباط بیشتر با ایران بیانگر این واقعیت است.
مهدی قمصریان
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید