جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ناصرالدین شاه و هرات


ناصرالدین شاه و هرات
مسئله هرات از زمان عباس میرزا نایب السلطنه با سرنوشت خاندان ناصرالدین شاه قاجار پیوند خورده بود. شاهزاده عباس میرزا (پدربزرگ ناصرالدین شاه) در جمادی الثانی ۱۲۴۹ه.ق. در حالی دیده از جهان فرو بست كه پسرش محمدمیرزا (محمدشاه بعدی، پدر ناصرالدین شاه) هرات را در محاصره داشت و پیروزی را در دسترس خود می دید. اما مرگ نابهنگام نایب السلطنه باعث شد محمدمیرزا دست از هرات بردارد و به مشهد بازگردد. او چند سال بعد، هنگامی كه بر ایران سلطنت می كرد، بار دیگر هرات را به محاصره درآورد. اما این بار نیز تهدید انگلیسی ها به تصرف بنادر جنوب كشور محمدشاه را وادار كرد محاصره را رها كند و به تهران باز گردد. پس از او نوبت به فرزندش ناصرالدین شاه رسید تا با مسئله هرات درگیر شود.
•پیشینه
هرات همواره یكی از مهمترین شهرهای خراسان بزرگ محسوب می شد. این شهر در زمان شاه اسماعیل صفوی بخشی از ایران بود. پس از انقراض سلسله صفویه، هرات مدتی استقلال داشت تا به تصرف نادرشاه افشار درآمد. در پی قتل نادرشاه، احمدشاه ابدالی به آنجا مسلط شد و به تدریج حكومتی مستقل در افغانستان بنا كرد. اما انسجام این حكومت در سال ۱۱۸۷ ه.ق. از میان رفت و هر یك از شهرهای افغانستان، از جمله هرات، تحت تسلط حاكمی مستقل درآمد.این وضع بر دامنه ناامنی مرزهای شرقی ایران می افزود. ساكنان شهرهای خراسان همواره با تهدید ناشی از غارت گری تركمن ها و افغان ها روبه رو بودند و از این بابت مدام به حكومت مركزی شكایت می بردند. در چنین شرایطی بود كه قاجارها هرازگاهی ادعای تاریخی مالكیت هرات را مطرح می كردند و درصدد افزودن این شهر به خاك ایران برمی آمدند. اما افزایش نفوذ ایران در افغانستان و به ویژه تسلط یافتن بر تنگه خیبر از دید انگلیسی ها خطری برای هندوستان تلقی می شد. به تصور آنها، در صورت ضمیمه شدن هرات به خاك ایران، روس ها این امكان را می یافتند كه با هم پیمانی ایران از این موقعیت برای نفوذ به هند بهره جویند.در سال ۱۲۶۸ه.ق. یارمحمدخان، حاكم هرات كه رابطه دوستانه ای با ایران داشت درگذشت و پسرش صیدمحمدخان به جای او به حكومت رسید. دولت ایران بی درنگ حكومت او را به رسمیت شناخت و از سوی ناصرالدین شاه برایش خلعت فرستاد. صید محمدخان نیز به نام شاه ایران خطبه خواند و سكه ضرب كرد (این شیوه حكام نیمه مستقل هرات بود). اما صیدمحمدخان مردی دائم الخمر و بدخلق بود. علاوه بر این او برای حفظ پشتیبانی دولت ایران، از شیعیان شهر حمایت می كرد. بنابراین خاندان های سنی كه از حكومت او ناراضی بودند به تحرك درآمدند. عده ای از آنها به سوی كهن دل خان (امیر قندهار) و عده ای دیگر به جانب دوست محمدخان (حاكم كابل) گرایش یافتند. كهن دل خان روابط خوبی با روس ها داشت و دوست محمدخان به انگلیسی ها نزدیك بود. در واقع نقشه انگلیسی ها برای افغانستان این بود كه حكومت نشین های این سرزمین را تحت حاكمیت متمركز دوست محمدخان درآوردند.كهن دل خان به این بهانه كه محمدشاه قاجار حكومت هرات را به او وعده داده است از موقعیت ضعیف صیدمحمدخان استفاده كرد و علیه او لشكر كشید. صیدمحمدخان هنگامی كه شهر فراه در نزدیك هرات به تصرف كهن دل خان درآمد از دولت ایران یاری خواست. میرزا آقاخان نوری كه به تازگی بر كرسی صدارت عظمای ایران تكیه زده بود، سلطان مرادمیرزا، حاكم خراسان را مأمور یاری صیدمحمدخان كرد. به این ترتیب حدود ده هزار سوار ایرانی به هرات رفتند، ارگ شهر را به تصرف درآوردند و خوانین هراتی مخالف صیدمحمدخان را به بند كشیدند.
•معاهده
جاستین شیل، وزیرمختار بریتانیا در تهران، فوراً نسبت به اشغال هرات توسط قوای ایران اعتراض كرد. اعتراض او كشمكشی طولانی برانگیخت كه سرانجام به امضای عهدنامه موسوم به قرارداد شیل- نوری منجر شد. شیل در این كشمكش خواستار آن بود كه ایران ادعای تاریخی خود در مورد هرات را رسماً انكار كند و استقلال آن را به رسمیت بشناسد. ناصرالدین شاه تاكید داشت كه امنیت مناطق شرقی ایران برای آبروی شاه و دولت اهمیت حیاتی دارد و نمی توان از آن صرف نظر كرد. شیل از شاه خواست جلوی «بلندپروازی های نامعقول اولیای دولت ایران» را بگیرد و دوستی خود با دولت بریتانیای كبیر را فدای «سرابی موهوم» نكند. شاه از در سیاست درآمد و پیشنهاد كرد اگر بریتانیا در قالب یك معاهده رسمی امنیت ایران را در مقابل تهاجم دولت های اروپایی (مثلاً روسیه) تضمین كند، ایران می تواند از هرات صرف نظر كند. اما شیل پاسخ داد كه دولتش ترجیح می دهد خود را از پیش مقید نسازد و بنا به مقتضیات وقت عمل كند. این كشمكش و تهدیدهای وزیرمختار سرانجام باعث انعقاد قرارداد ۱۵ ربیع الاول ۱۲۶۹ه.ق. میان شیل و نوری شد.مطابق این قرارداد دولت ایران متعهد شد كه «وجهاً من الوجوه مداخله در امورات داخله هرات ننماید»، از تصرف آن خودداری ورزد، استقلال آن ولایت را به رسمیت بشناسد و از خطبه خواندن و ضرب سكه به نام شاه ایران در هرات درگذرد. اما این تعهدات شرطی داشت و آن اینكه قشونی از خارج بر سر هرات نیاید و بریتانیا نیز مداخله ای در امور داخلی هرات نكند، «والا این قرارها ننوشته و كان لم یكن و از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.»ناصرالدین شاه سه سال بعد این معاهده را - به اتكای همین شرط آخر- باطل اعلام كرد و به هرات لشكر كشید. اما این اقدام نیز سرانجامی تلخ برای شاه ایران داشت.
آرش بهداد
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید