سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

مصدق‌ و داوری‌ تاریخ‌


مصدق‌ و داوری‌ تاریخ‌
● شرافت‌ پسر ملك‌ تاج‌ خانم‌
دكتر محمد مصدق‌ در روز ۲۹ اردیبهشت‌ ماه‌ سال‌ ۱۲۶۱ هجری‌ شمسی‌ در تهران‌ متولد شد. پدرش‌ میرزا هدایت‌ آشتیانی‌ وزیر دفتر استیفا در دوران‌ ناصری‌ و از رجال‌ تجددطلب‌ و پیرو میرزا تقی‌ خان‌ امیركبیر و مادرش‌ ملك‌ تاج‌ خانم‌ نجم‌السلطنه‌ بنیانگذار بیمارستان‌ نجمیه‌ تهران‌ و از نواده‌های‌ عباس‌میرزا ولیعهد بهادر قاجار بود.
پس‌ از انجام‌ تحصیلات‌ معمول‌ در آن‌ زمان‌، چند سال‌ بعد از مرگ‌ پدرش‌ در عنفوان‌ جوانی‌ تصدی‌ استیفای‌ خراسان‌ به‌ وی‌ محول‌ گردید. چیزی‌ نگذشت‌ كه‌ به‌ شهادت‌ اسناد موجود در زمره‌ كاردان‌ترین‌ مستوفیان‌ قرار گرفت‌ و راستی‌ و درستكاری‌ او زبانزد خاص‌ و عام‌ گردید.پس‌ از زمان‌ كوتاهی‌ علاقه‌مند به‌ علوم‌ جدید شد و شغل‌ آبا و اجدادی‌ را رها كرده‌ متوجه‌ افكاری‌ كه‌ زمینه‌های‌ انقلاب‌ بزرگ‌ مشروطیت‌ را پی‌ریزی‌ كردند شد و در مدرسه‌ سیاسی‌ كه‌ تازه‌ دایر شده‌ بود به‌ تحصیل‌ علم‌ پرداخت‌.
هنگام‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ به‌ صف‌ آزادیخواهان‌ پیوست‌ و پس‌ از افتتاح‌ مجلس‌ اول‌ به‌ نمایندگی‌ مردم‌ اصفهان‌ انتخاب‌ شد ولی‌ چون‌ سنش‌ كمتر از سی‌ سال‌ بود با وجودی‌ كه‌ بودند اشخاصی‌ كه‌ با سن‌ كمتر از سی‌ وارد مجلس‌ شده‌ بودند وكالت‌ مجلس‌ را قبول‌ نكرد. چون‌ معتقد بود كسی‌ كه‌ در اولین‌ گام‌ ورود به‌ مجلس‌ قانون‌ را نقض‌ كند دیگر نخواهد توانست‌ انجام‌ وظیفه‌ كند.او هرگز آزادی‌ و مشروطیت‌ را بخاطر پست‌ و مقام‌ نمی‌خواست‌ ولی‌ چون‌ معتقد بود وجود احزاب‌ سیاسی‌ و مشروطه‌ لازم‌ و ملزوم‌ یكدیگرند در به‌ وجود آوردن‌ انجمن‌های‌ مدافع‌ آزادی‌ و مشروطیت‌ تلاش‌ نمود.
مصدق‌ روز ۱۰تیر ماه‌ سال‌ ۱۲۸۶ در سن‌ ۲۵ سالگی‌ هنگامی‌ كه‌ كمتر از یك‌ سال‌ از صدور فرمان‌ مشروطیت‌ و اولین‌ پیروزی‌ انقلاب‌ می‌گذشت‌ با امضای‌ سوگندنامه‌ عضویت‌ در جامع‌ آدمیت‌ زندگی‌ سیاسی‌ خود را در عصر آزادی‌ شروع‌ كرد و عهد كرد تا شان‌ و حقوق‌ و شرف‌ آدمی‌ را در هر مقام‌ مادام‌الحیات‌ حفظ‌ كند و البته‌ پس‌ از زمان‌ كوتاهی‌ به‌ دلیل‌ بروز برخی‌ اختلافات‌ فكری‌ و یافتن‌ انجمن‌ مطلوب‌ خود از این‌ جامع‌ كناره‌گیری‌ كرد.
پس‌ از شكست‌ آزادی‌ و خاتمه‌ مشروطه‌ اول‌، مصدق‌، مدتی‌ متواری‌ و مخفی‌ بود در اولین‌ فرصت‌ رهسپار اروپا شد و در علم‌ حقوق‌ دكترا گرفت‌ و موفق‌ به‌ دریافت‌ تصدیق‌نامه‌ وكالت‌ دادگستری‌ از كانون‌ وكلای‌ نوشاتل‌ گردید و عازم‌ ایران‌ شد. در این‌ دوران‌ كتاب‌ دستور در محاكم‌ حقوقی‌ را به‌ منظور كمك‌ به‌ تحول‌ و توسعه‌ قوه‌ قضاییه‌ نوبیناد ایران‌ كه‌ به‌ همت‌ روشنفكران‌ مشروطه‌ خواه‌ بینانگذاری‌ شده‌ بود برای‌ تدریس‌ در مدرسه‌ علوم‌ سیاسی‌ نوشت‌. اكثر اوقات‌ وی‌ به‌ تحقیقات‌ و مطالعات‌ علمی‌ می‌گذشت‌ و بر آن‌ بود كه‌ ثمره‌ تحصیلات‌ خود را به‌ هموطنان‌ عرضه‌ كند.
مصدق‌ همواره‌ معتقد بود كه‌ اجتماع‌ مردم‌ در احزاب‌ باعث‌ تحكیم‌ اساس‌ مشروطیت‌ و حفظ‌ آرمان‌های‌ ملی‌ خواهد شد. از این‌ رو دعوت‌ همكارش‌ علامه‌ دهخدا را به‌ فعالیت‌ در حزب‌ اعتدال‌ پذیرفت‌.
در سال‌ ۱۲۹۶ معاون‌ وزارت‌ مالیه‌ و رییس‌ اداره‌ كل‌ محاسبات‌ شد و تا سال‌ ۱۲۹۷ در این‌ پست‌ باقی‌ ماند. در این‌ زمان‌ بی‌آنكه‌ به‌ هوی‌ و هوس‌ وزیران‌ در حال‌ رفت‌ و آمد وقعی‌ نهد گام‌های‌ موثری‌ در راه‌ بهبود وضع‌ این‌ وزارت‌ و جلوگیری‌ از پرداخت‌های‌ خلاف‌ مصالح‌ كشور برداشت‌ از جمله‌ پرداخت‌ مبلغ‌ گزافی‌ را به‌ امیر بهادر جنگ‌ كه‌ مدعی‌ بود در دوران‌ استبداد صغیر برای‌ امور داخلی‌ خرج‌ كرده‌ است‌ متوقف‌ كرد. برای‌ نخستین‌ بار در دادگاهی‌ كه‌ تشكیل‌ داد عده‌یی‌ از كارمندان‌ عالی‌ رتبه‌ را محاكمه‌ كرد. دزدان‌ و سوءاستفاده‌كنندگان‌ متنفذ از خدمت‌ دولت‌ منفصل‌ شدند و مصدق‌ با پشتیبانی‌ افكار عمومی‌ موفق‌ شد حكم‌ دادگاه‌ را اجرا كند. جالب‌ اینجا است‌ كه‌ این‌ دادگاه‌ برای‌ حفظ‌ تعادل‌ مصدق‌ را نیز به‌ كسر حقوق‌ بمدت‌ ۴ ماه‌ محكوم‌ كرد و بهانه‌ آنها این‌ بود كه‌ دادگاه‌ باید به‌ دستور وزیر تشكیل‌ می‌شد و عمل‌ شخا معاون‌ را دادگاه‌ حتی‌ با وجود غیاب‌ وزیر تخلف‌ اداری‌ منظور كرد.
از میرزا احمد خان‌ اشتری‌ یكی‌ از قضات‌ خوشنام‌ این‌ دادگاه‌ پرسیدند: «معاون‌ چرا محكوم‌ شد؟» گفته‌ بود: «از این‌ جهت‌ كه‌ دزد گرفته‌ بود»
و مصدق‌ پس‌ از چهار ماه‌ به‌ علت‌ استعفای‌ مستوفی‌ از ریاست‌ دولت‌ و غلبه‌ نهایی‌ طرفداران‌ سیاست‌ انگلیس‌ مجبور به‌ استعفا گردید.
در خرداد ۱۳۰۲ در كابینه‌ مشیرالدوله‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ منصوب‌ شد و تا بهار سال‌ بعد در این‌ پست‌ باقی‌ ماند در این‌ مدت‌ در مقابل‌ ادعاها و فشارهای‌ مداوم‌ امپریالیسم‌ انگلیس‌ سرسختانه‌ ایستاد و از جمله‌ مانع‌ دستیابی‌ انگلستان‌ به‌ برخی‌ از جزایر خلیج‌ فارس‌ مانند ابوموسی‌ و شیخ‌ شعیب‌ گردید.
با استعفای‌ مشیرالدوله‌ پیرنیا سردار سپه‌ نخست‌وزیر شد و چون‌ مصدق‌ این‌ پیشامد را مقدمه‌ استقرار دیكتاتوری‌ مطلق‌ می‌دانست‌ از قبول‌ وزارت‌ در كابینه‌ وی‌ امتناع‌ كرد و چون‌ انتخابات‌ در جریان‌ بود از طرف‌ مردم‌ تهران‌ به‌ نمایندگی‌ دوره‌ پنجم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ انتخاب‌ شد.او به‌ نشر علم‌ و دانش‌ در طول‌ حیات‌ خود كمك‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ كرد. كتاب‌ها و نشریات‌ خود را بطور رایگان‌ در دسترس‌ مردم‌ قرار می‌داد و از محل‌ حقوق‌ خود در مجلس‌ ششم‌ مبادرت‌ به‌ انتشار و پخش‌ رایگان‌ كتاب‌ تمدن‌ قدیم‌ تالیف‌ فوستل‌ دو كولاژ فرانسوی‌ كه‌ توسط‌ استاد نصرالله‌ فلسفی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ نمود و حقوق‌ خود را در دوره‌ چهاردهم‌ مجلس‌ برای‌ خرید كتاب‌ به‌ آن‌ دانشكده‌ داد و برای‌ كتاب‌های‌ خود غرفه‌ خاصی‌ درخواست‌ كرد.
مصدق‌ فسادناپذیر بود. هم‌ در رویه‌ مالی‌ هم‌ در رویه‌ آزادیخواهی‌، مجلس‌ رضاشاهی‌ حاضر به‌ سوگند وفاداری‌ به‌ وی‌ نشد كه‌ وی‌ را متعصب‌ می‌دانست‌.مصدق‌ در آبان‌ماه‌ ۱۳۰۴ شروع‌ یك‌ دیكتاتوری‌ و مرگ‌ كامل‌ دموكراسی‌ را پیش‌بینی‌ می‌كرد با تمام‌ قوا و با هر حیله‌یی‌ بود بدون‌ نتیجه‌ تلاش‌ كرد تا از تعویض‌ سلطنت‌ احمد شاه‌ قاجار به‌ رضاخان‌ پهلوی‌ جلوگیری‌ نماید. میخ‌ آهنین‌ درسنگ‌ فرو نرفت‌ و رضاخان‌ به‌ سلطنت‌ رسید و جو رعب‌ و وحشت‌ بر جامعه‌ حاكم‌ شد.
انتقاد از روش‌ حكومت‌ در این‌ دوره‌ اصلاص آسان‌ نبود ولی‌ مصدق‌ كه‌ وظیفه‌ خود را خدمت‌ به‌ ملت‌ می‌دانست‌ در مورد كشیدن‌ خط‌ آهن‌ مخالفت‌ خود را در مجلس‌ اعلام‌ كرد و در این‌ باب‌ بسیار سخن‌ گفت‌. او عقیده‌ داشت‌ راه‌آهنی‌ كه‌ بدون‌ توجه‌ به‌ آمار گمركی‌ و تراكم‌ جمعیت‌ و احتیاجات‌ اقتصادی‌ كشور ساخته‌ شود نوعی‌ حیف‌ و میل‌ ثروت‌ است‌ و باید بهترین‌ شكل‌ سرمایه‌گذاری‌ روی‌ آن‌ صورت‌ گیرد و به‌ صورت‌ سنگ‌ آهن‌ و چوب‌ در كوه‌ و دشت‌ و بیابان‌ دفن‌ نشود. پیش‌بینی‌های‌ مصدق‌ درست‌ بود راه‌آهن‌ به‌ همان‌ طریق‌ ساخته‌ شد و دردی‌ را دوا نكرد و همین‌ بود كه‌ در جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ برای‌ متفقین‌ نقش‌ پل‌ پیروزی‌ را بازی‌ كرد. ایستگاه‌ها همه‌ در بیابان‌ واقع‌ شد و شهرها و قصبات‌ را به‌ هم‌ متصل‌ می‌كرد.
پس‌ از اتمام‌ دوره‌ ششم‌ دیگر پارلمان‌ آزادی‌ وجود نداشت‌ و حكومت‌ ترور و وحشت‌ مستقر شده‌ بود و مصدق‌ می‌دانست‌ كه‌ تلافی‌ آنچه‌ در مجلس‌ پنجم‌ و ششم‌ در دوران‌ وكالت‌ گفته‌ بود در می‌آورند. برای‌ جلوگیری‌ از هر حادثه‌یی‌ از اقامت‌ در شهر صرف‌ نظر كرد و به‌ احمدآباد رفت‌ تا سال‌ ۱۳۱۵ در آنجا به‌ كشاورزی‌ پرداخت‌. ولی‌ در تاریخ‌ پنجم‌ تیرماه‌ ۱۳۱۹ زمانی‌ كه‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ امور خانوادگی‌ به‌ شهر آمده‌ بود نوبت‌ انتقام‌ فرا رسید و توسط‌ مامورین‌ شهربانی‌ گرفتار شد.در زندان‌ با تاثر شدید به‌ عكس‌ رضاشاه‌ اشاره‌ می‌كند و این‌ بیت‌ سعدی‌ را می‌خواند:
«ای‌ زبردست‌ زیر دست‌ آزار
گرم‌ تا كی‌ بماند این‌ بازار»
در ۱۱ آبان‌ ماه‌ ۱۳۱۹ به‌ زندان‌ احمدآباد منتقل‌ شد.پس‌ از سقوط‌ دیكتاتوری‌، مصدق‌ هنوز اكثر اوقات‌ خود را در احمدآباد، بسر می‌برد تا آنكه‌ مردم‌ تهران‌ در دوره‌ چهاردهم‌ او را به‌ عنوان‌ نماینده‌ اول‌ تهران‌ از ۱۶ اسفندماه‌ ۱۳۲۳ به‌ مجلس‌ فرستادند.
در نخستین‌ روزهای‌ همین‌ مجلس‌ باردیگر پرچم‌ مبارزه‌ را برافراشت‌ و با اعتبارنامه‌ سیدضیاءالدین‌ عامل‌ سیاسی‌ كودتای‌ ۱۲۹۹ كه‌ پس‌ از اشغال‌ ایران‌ توسط‌ انگلیسی‌ها او را مجدداً برای‌ اجرای‌ نقش‌ جدیدی‌ به‌ منظور حفظ‌ منابع‌ جدید خود به‌ ایران‌ بازگردانده‌ و به‌ دست‌ سهیلی‌ نخست‌ وزیر وقت‌ با دخالت‌ در انتخابات‌ یزد به‌ مجلس‌ آورده‌ بودند مخالفت‌ كرد و اسرار كودتا و سهم‌ و اثر انگلستان‌ را در این‌ ماجرا از تریبون‌ مجلس‌ بیان‌ داشت‌.
دكتر مصدق‌ از بدو زندگی‌ سیاسی‌ همیشه‌ یك‌ خط‌ مشی‌ را تعقیب‌ می‌كرد كه‌ در این‌ مجلس‌ خود او، آن‌ را بدین‌ مضمون‌ شرح‌ داده‌ است‌:
«من‌ ماموریت‌ موكلین‌ خود را قبول‌ نكردم‌ و به‌ این‌ مجلس‌ پا نگذاشتم‌ مگر برای‌ یك‌ مبارزه‌ مقدس‌ و آن‌ نیل‌ به‌ یك‌ مقصود عالی‌ است‌. در سیاست‌ داخلی‌ برقراری‌ اصول‌ مشروطیت‌ و آزادی‌ و در سیاست‌ خارجی‌ تعقیب‌ از سیاست‌ موازنه‌ منفی‌، این‌ هدف‌ من‌ بوده‌ و هست‌ و خواهد بود و تا بتوانم‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ مجاهدت‌ خواهم‌ كرد.»نظری‌ به‌ زندگی‌ وی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ یك‌ دم‌ از این‌ مبارزه‌ مقدس‌ باز نایستاده‌ است‌. دكتر مصدق‌ مصمم‌ و با اراده‌ وارد مجلس‌ شد و سه‌ اصل‌ را كه‌ عبارت‌ بودند از: تجدید نظر و اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌، سیاست‌ موازنه‌ منفی‌، مبارزه‌ با دزدی‌ و اختلاس‌ سرلوحه‌ برنامه‌ خود قرارداد و تا سرحد امكان‌ برای‌ حفظ‌ حقوق‌ و منافع‌ مردم‌ فداكاری‌ كرد. مصدق‌ در اجرای‌ بخش‌ دیگری‌ از برنامه‌ خود خواستار محاكمه‌ خائنینی‌ چون‌ سهیلی‌ و تدین‌ با اتهام‌ دخالت‌ در انتخابات‌ دوره‌ چهاردهم‌ مجلس‌ و اختلاس‌ وجوهی‌ از صندوق‌ دولت‌ شد تا دیگر كسی‌ جرات‌ دخالت‌ در انتخابات‌ در ادوار بعدی‌ را نداشته‌ باشد و این‌ حق‌ ملی‌ از دستبرد مقامات‌ داخلی‌ و خارجی‌ مصون‌ بماند.در این‌ مورد با مقاومت‌ شدید اكثریت‌ دست‌ راستی‌ طرفدار سیاست‌ انگلیس‌ روبرو شد و هنگامی‌ كه‌ با اعتراض‌ مجلس‌ را ترك‌ كرد خطاب‌ به‌ این‌ عوامل‌ استعمار فریاد زد:
● «اینجا مجلس‌ نیست‌ اینجا دزدگاه‌ است‌»
روز ۱۵ اسفند ۱۳۲۳ قاطبه‌ دانشجویان‌ در دانشگاه‌ تهران‌ یعنی‌ متحدین‌ همیشگی‌ مصدق‌ و روشنفكران‌ و بازاریان‌ و سایر دستجات‌ مردم‌ به‌ منزل‌ وی‌ رفتند و خواستار مراجعت‌ او به‌ مجلس‌ شدند. موج‌ جمعیت‌ اتومبیل‌ او را در بر گرفت‌ و به‌ سوی‌ بهارستان‌ روان‌ شد. هنگامی‌كه‌ دانشجویان‌ مصدق‌ را بر روی‌ دست‌ در بهارستان‌ به‌ مجلس‌ می‌بردند افراد فرمانداری‌ به‌ دستور سرتیپ‌ گلشاییان‌ كه‌ حاكم‌ نظامی‌ تهران‌ بود بدون‌ هیچ‌ مناسبتی‌ و برخلاف‌ قانون‌ شلیك‌ كردند و دانشجویی‌ كشته‌ شد و چند تن‌ مجروح‌ شدند كه‌ بعد معلوم‌ شد غرض‌، از بین‌ بردن‌ مصدق‌ بوده‌ است‌.
افكار عمومی‌ و همت‌ دانشجویان‌ سبب‌ شده‌ كه‌ مجلس‌ تسلیم‌ خواسته‌های‌ مصدق‌ یعنی‌ سخنگوی‌ مردم‌ شود و اجازه‌ تعقیب‌ دو وزیر قبلی‌ صادر شود. ولی‌ متاسفانه‌ استعمار به‌ نحو دیگری‌ از ایادی‌ خود حمایت‌ كرد و وسایل‌ برائت‌ آنان‌ در دیوان‌ كشور فراهم‌ شد. همچنین‌ در این‌ مجلس‌ مصدق‌ طرحی‌ برای‌ اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌ پیشنهاد كرد و نیز بنا به‌ پیشنهاد و براثر اقدامات‌ وی‌ استقلال‌ مالی‌ دانشگاه‌ تایید شد و بدین‌ طریق‌ مهد تربیت‌ جوانان‌ از كنترل‌ و نظارت‌ دایمی‌ دولت‌ها خارج‌ شد و مقدراتش‌ به‌ دست‌ خود سپرده‌ شد.● مصدق‌ و ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌
در دوره‌ شانزدهم‌ نیز نماینده‌ اول‌ مردم‌ تهران‌ شد و مجلسی‌ را كه‌ اكثر وكلایش‌ از طریق‌ اعمال‌ نفوذ بدان‌ راه‌ پیدا كرده‌ بودند به‌ انجام‌ خدماتی‌ شایسته‌ به‌ نفع‌ مردم‌ هدایت‌ كرد سپس‌ به‌ عضویت‌ و بعداً به‌ ریاست‌ كمیسیون‌ نفت‌ انتخاب‌ شد. این‌ كمیسیون‌ مكلف‌ بود درباره‌ كار نفت‌ مطالعه‌ كند و خلاصه‌ مطالعات‌ خود را به‌ مجلس‌ پیشنهاد كند. در نهمین‌ دوره‌ با همراهی‌ وكلای‌ جبهه‌ ملی‌ فراكسیون‌ وطن‌ را تشكیل‌ داد و ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ را در سراسر كشور سرلوحه‌ كارهای‌ جبهه‌ ملی‌ و فراكسیون‌ وطن‌ قرارداد.رزم‌آرا (نخست‌وزیر) در پی‌ تصویب‌ لایحه‌ قرارداد الحاقی‌ و مذاكره‌ با شركت‌ نفت‌ بریتانیا بود و پیشنهادهایی‌ در مورد ایرانی‌ كردن‌ كارمندان‌ شركت‌، انتشار محاسبات‌، تحویل‌ نفت‌ و بنزین‌ با بهای‌ كمتری‌ برای‌ مصارف‌ داخلی‌ ارایه‌ می‌كرد.
از میان‌ هجده‌ تن‌ اعضای‌ منتخب‌ كمیسیون‌ مخصوص‌ نفت‌ پنج‌ تن‌ نمایندگان‌ جبهه‌ ملی‌ با تصویب‌ قرارداد الحاقی‌ مخالفت‌ می‌كردند.
مصدق‌ و یاران‌ او، ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ را در سراسر ایران‌ هدف‌ اصلی‌ ملت‌ ایران‌ در استیفای‌ حقوق‌ خود می‌دانستند. سیزده‌ تن‌ دیگر اعضای‌ كمیسیون‌، برنامه‌ و هدف‌ مشخصی‌ نداشتند. برخی‌ به‌ پیشتیبانی‌ دولت‌ رزم‌آرا به‌ دنبال‌ تصویب‌ قرارداد الحاقی‌ و كنار آمدن‌ با شركت‌ نفت‌ بودند. جمال‌ امامی‌ در راس‌ این‌ گروه‌ بود. مصدق‌ ضمن‌ روشن‌ ساختن‌ اعضای‌ كمیسیون‌ از مضار قرارداد الحاقی‌ سعی‌ می‌كرد دولت‌ را وادار سازد تا نظر خود را در مورد آن‌ ابراز كند. ولی‌ رزم‌آرام‌ از اظهار نظر خودداری‌ می‌كرد. سرانجام‌ كمیسیون‌ طی‌ نامه‌یی‌ كه‌ در جلسه‌ ۴ مهر مجلس‌ شورای‌ ملی‌ قرائت‌ شد از دولت‌ خواست‌ ظرف‌ سه‌ روز پرونده‌های‌ مربوط‌ به‌ نفت‌ را به‌ كمیسیون‌ ارسال‌ دارد و نیز دولت‌ تا ده‌ روز دیگر نظر خود را درباره‌ لایحه‌ تقدیمی‌ به‌ كمیسیون‌ اطلاع‌ دهد.
در این‌ نامه‌ ذكر شده‌ بود چنانچه‌ پس‌ از اتمام‌ مهلت‌ تعیین‌ شده‌ پرونده‌ها و نظریات‌ دولت‌ به‌ كمیسیون‌ نرسد اعضای‌ كمیسیون‌ دولت‌ را استیضاح‌ خواهند كرد.
وزارت‌ دارایی‌ چند روز بعد پرونده‌ها را برای‌ كمیسیون‌ فرستاد ولی‌ چون‌ دولت‌ از اظهار نظر درباره‌ لایحه‌ خودداری‌ كرده‌ بود نمایندگان‌ جبهه‌ ملی‌ و دو تن‌ از اعضای‌ كمیسیون‌ در جلسه‌ ۱۱ مهر ۱۳۲۹ دولت‌ را بخاطر تعلل‌ در اجرای‌ قانون‌ ۲۹ مهر ۱۳۲۶ در استیفای‌ حقوق‌ ملت‌ ایران‌ راجع‌ به‌ نفت‌ جنوب‌ استیضاح‌ كردند.
مصدق‌ نیز در یك‌ مصاحبه‌ مطبوعاتی‌ گفت‌: «جبهه‌ ملی‌ قرارداد دارسی‌ و قرارداد سال‌ ۱۹۳۳، همچنین‌ قرارداد الحاقی‌ را نمی‌تواند به‌ رسمیت‌ بشناسد و این‌ نوع‌ اوراق‌ بی‌ارزش‌ نخواهد توانست‌ وسیله‌ غصب‌ حقوق‌ ملت‌ ایران‌ باشد.»
روز ۲۷ مهرماه‌ ۱۳۲۹ استیضاح‌ از دولت‌ در مجلس‌ شورای‌ ملی‌ مطرح‌ شد. رزم‌آرا روز قبل‌ از استیضاح‌ برای‌ منتفی‌ ساختن‌ استیضاح‌ طی‌ بیاناتی‌ در مجلس‌ آمادگی‌ خود را برای‌ دفاع‌ از قرارداد الحاقی‌ اعلام‌ كرده‌ بود.
نمایندگان‌ جبهه‌ ملی‌ چهار روز به‌ شرح‌ مضار لایحه‌ قرارداد الحاقی‌ در مجلس‌ پرداختند و پاسخ‌ نخست‌وزیر رزم‌آرا به‌ استیضاح‌ كنندگان‌ سست‌ و بی‌اساس‌ بود. در پایان‌ مذاكرات‌ اكثریت‌ مجلس‌ به‌ استیضاح‌كنندگان‌ رای‌ سكوت‌ دادند.
با اعلام‌ طرفداری‌ نخست‌ وزیر طرح‌ لایحه‌ قرارداد الحاقی‌ در مجلس‌ پیكار بر سر ملی‌ شدن‌ شكل‌ گرفت‌. روز اول‌ آذر ۱۳۲۹ رزم‌آرا و فروهر (وزیر دارایی‌) با حضور در جلسه‌ كمیسیون‌ نفت‌ از لایحه‌ قرارداد الحاقی‌ دفاع‌ كردند. در جلسه‌ بیست‌ و دوم‌ كمیسیون‌ نفت‌ (۴ آذر) پاسخ‌ دكتر مصدق‌ به‌ نامه‌ غلامحسین‌ فروهر كه‌ بطور مشروح‌ از لایحه‌ الحاقی‌ دفاع‌ كرده‌ بود قرائت‌ شد. رهبر جبهه‌ ملی‌ ضمن‌ رد نظریات‌ دلایل‌ وزیر دارایی‌، طرح‌ ملی‌ كردن‌ صنعت‌ نفت‌ را در سراسر كشور پیشنهاد كرد.
مصدق‌ در این‌ طرح‌ به‌ جنبه‌ سیاسی‌ و اخلاقی‌ نفت‌ بیش‌ از جنبه‌ اقتصادی‌ آن‌ اهمیت‌ داده‌ و گفته‌ بود: بر فرض‌ كه‌ ملت‌ ایران‌ نتواند به‌ مقدار زیاد نفت‌ استخراج‌ كند و ذخایر خود را برای‌ استفاده‌ نسل‌ آینده‌ حفظ‌ كند.
در پایان‌ نامه‌ دكتر مصدق‌، پیشنهاد جبهه‌ ملی‌ به‌ شرح‌ زیر خوانده‌ شد: «... به‌ نام‌ سعادت‌ ملت‌ ایران‌ و به‌ منظور كمك‌ به‌ تامین‌ صلح‌ جهانی‌ امضا كنندگان‌ زیر پیشنهاد می‌كنیم‌ كه‌ صنعت‌ نفت‌ در مناطق‌ كشور بدون‌ استثنا ملی‌ اعلام‌ شود. یعنی‌ عملیات‌ اكتشاف‌، استخراج‌ و بهره‌برداری‌ در دست‌ ملت‌ ایران‌ قرار گیرد.» حایری‌ زاده‌ اللهیار صالح‌ دكتر شایگان‌ دكتر محمد مصدق‌ حسین‌ مكی‌.
كمیسیون‌ نفت‌ طرح‌ ملی‌ شدن‌ را نپذیرفت‌ ولی‌ در جلسه‌ ۶ آذر پیشنهاد رد لایحه‌ قرارداد الحاقی‌ را به‌ اتفاق‌ آرا تصویب‌ كرد.
انتشار این‌ خبر موجب‌ برپایی‌ تظاهرات‌ وسیعی‌ علیه‌ شركت‌ نفت‌ و دولت‌ رزم‌آرا و نیز پشتیبانی‌ از طرح‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ در سراسر كشور شد. مطبوعات‌، تلاش‌های‌ جبهه‌ ملی‌ و نمایندگانی‌ را كه‌ از طرح‌ ملی‌ شدن‌ در كمیسیون‌ نفت‌ طرفداری‌ می‌كردند ستودند.
شعار ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ به‌ آسانی‌ صورت‌ نگرفت‌. گذشته‌ از دولت‌ رزم‌آرا و هواخواهان‌ تصویب‌ لایحه‌ الحاقی‌ و عوامل‌ طرفدار بریتانیا، حزب‌ توده‌ نیز كه‌ هنوز هم‌ قدرت‌ سیاسی‌ نیرومندی‌ بود در سر راه‌ ملی‌ شدن‌ قرار داشت‌. پس‌ از رد لایحه‌ قرارداد الحاقی‌ تلاش‌ نمایندگان‌ شركت‌ نفت‌ و دولت‌ انگلیس‌ با دولت‌ رزم‌آرا و نیز همكاری‌ نمایندگان‌ سیاسی‌ امریكا برای‌ جلوگیری‌ از ملی‌ شدن‌ شدت‌ یافت‌.
مصدق‌ و نمایندگان‌ جبهه‌ ملی‌ و طرفداران‌ ملی‌ كردن‌ صنعت‌ نفت‌ در مجلس‌ نیز به‌ رغم‌ دشواری‌های‌ فزاینده‌ با اتكا به‌ پشتیبانی‌ مردم‌ ایران‌ پیكار خود را ادامه‌ دادند و تا نیل‌ به‌ هدفی‌ كه‌ خواست‌ و اراده‌ مردم‌ ایران‌ بود از پای‌ ننشستند. روز ۱۹ آذر ۱۳۲۹ گزارش‌ كمیسیون‌ نفت‌ به‌ وسیله‌ حسین‌ مكی‌، مخبر كمیسیون‌، تسلیم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ شد.
تظاهرات‌ وسیعی‌ به‌ پشتیبانی‌ از نمایندگان‌ اقلیت‌ و نیز علیه‌ دولت‌ رزم‌آرا و شركت‌ نفت‌ برپا شد. آیت‌الله‌ سیدابوالقاسم‌ كاشانی‌ طی‌ پیامی‌ از طرح‌ ملی‌ كردن‌ نفت‌ پشتیبانی‌ كرد. دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ در صفوف‌ منظم‌ و با شعار «نفت‌ ایران‌ باید ملی‌ شود» در میدان‌ بهارستان‌ اجتماع‌ كردند. چند تن‌ از مراجع‌ تقلید مانند آیت‌الله‌ محمدتقی‌ خوانساری‌ و گروهی‌ از روحانیون‌ با ارسال‌ پیامی‌ مردم‌ را به‌ حمایت‌ از طرح‌ ملی‌ كردن‌ نفت‌، تشویق‌ كردند. دكتر مصدق‌ در پیامی‌ كه‌ از بستر بیماری‌ به‌ مجلس‌ فرستاد و در جلسه‌ ۲۶ آذر توسط‌ حسین‌ مكی‌ قرائت‌ شد ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ را تنها وسیله‌ استیفای‌ حقوق‌ ملت‌ ایران‌ دانست‌ و در پایان‌ پیشنهاد ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ را كه‌ یازده‌ تن‌ آن‌ را امضا كرده‌ بودند برای‌ امضای‌ دیگر نمایندگان‌ و نیز موافقت‌ با طرح‌ آن‌ در مجلس‌ شورای‌ ملی‌ تسلیم‌ رییس‌ مجلس‌ كرد. ملت‌ به‌ پا خاسته‌ بود. شعار «همه‌ چیز برای‌ ملی‌ شدن‌» در سراسر كشور تایید شد.
روز ۲۲ آذر دانشجویان‌ به‌ پیروی‌ از شعار ملی‌ شدن‌ تظاهرات‌ وسیع‌ و پرشوری‌، در دانشگاه‌ تهران‌ برپا كردند. قشرهای‌ مختلف‌ جامعه‌ به‌ جبهه‌ ملی‌ كه‌ رهبری‌ پیكار علیه‌ شركت‌ نفت‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ بودند می‌پیوستند. در همین‌ اوان‌ با پیشگامی‌ آیت‌الله‌ محمدتقی‌ خوانساری‌ كه‌ از مراجع‌ تقلید بنام‌ و آگاه‌ شیعیان‌ بود، فتوای‌ شرعی‌ به‌ ضرورت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر كشور از طرف‌ وی‌ و سه‌ تن‌ دیگر از مراجع‌ تقلید آیت‌الله‌ صدر، آیت‌الله‌ حجت‌ و آیت‌الله‌ فیض‌ صادر شد.
انتشار مقالات‌ تند و آتشین‌ علیه‌ رزم‌آرا و سخنرانی‌های‌ اعضای‌ فراكسیون‌ وطن‌ و نیز انعكاس‌ اخبار مجلس‌ در روزنامه‌های‌ «باختر امروز» و «شاهد» و انعكاس‌ آن‌ بین‌ توده‌های‌ مردم‌ دولت‌ را سخت‌ نگران‌ كرد.
۲۹ آذر دكتر فاطمی‌ مدیر باختر امروز به‌ وسیله‌ ماموران‌ شهربانی‌ بازداشت‌ شد. او در اولین‌ شماره‌ پس‌ از توقیف‌ خود در مقاله‌یی‌ زیر عنوان‌ «ایران‌ هنوز آن‌ قبرستانی‌ نیست‌ كه‌ شركت‌ نفت‌ آرزو می‌كند» نوشت‌: «من‌ از مشروع‌ترین‌ و مقدس‌ترین‌ حقوق‌ ملت‌ ایران‌ دفاع‌ می‌كنم‌. عقیده‌ میلیون‌ها مردم‌ محروم‌ و گرسنه‌ را منعكس‌ كرده‌ام‌ و فریاد زده‌ام‌ كه‌ نفت‌ ایران‌ به‌ مردم‌ تعلق‌ دارد ]...[ اگر حكومت‌ ]رزم‌آرا[ این‌ حرف‌ را جرم‌ می‌شمارد من‌ به‌ آن‌ مباهات‌ می‌كنم‌ ]...[ هیچ‌ كس‌ قدرت‌ ندارد حرفی‌ غیر از ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ به‌ زبان‌ آورد. رزم‌آرا بخواهد یا نخواهد، باختر امروز از صدا نخواهد افتاد. تا خون‌ در عروق‌ من‌ جاری‌ است‌ جز این‌ طریق‌ نخواهم‌ رفت‌...»
تظاهرات‌ و میتینگ‌های‌ بزرگی‌ به‌ دعوت‌ آیت‌الله‌ كاشانی‌ و دیگر طبقات‌ مردم‌ در مخالفت‌ با اقدامات‌ ضدملی‌ دولت‌ در هواخواهی‌ از منافع‌ شركت‌ نفت‌ و نیز پشتیبانی‌ از ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در میدان‌ بهارستان‌ برپا شد.
و روز ۲۷ دی‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ طرحی‌ را تصویب‌ كرد كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ به‌ كمیسیون‌ نفت‌ ماموریت‌ داده‌ شد ظرف‌ دو ماه‌ گزارش‌ مبنی‌ بر تعیین‌ وظیفه‌ دولت‌ برای‌ استیفای‌ حقوق‌ ایران‌ در مورد نفت‌ تهیه‌ و برای‌ تصویب‌ به‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ تقدیم‌ كند.
با تصویب‌ این‌ طرح‌ مجلس‌ وظیفه‌ استیفای‌ حقوق‌ ایران‌ را در مورد نفت‌ از دولت‌ سلب‌ كرد و به‌ كمیسیون‌ واگذار كرد. از این‌ پس‌ تلاش‌های‌ شاه‌، دولت‌ و نمایندگان‌ و سناتورهای‌ هوادار مذاكره‌ با شركت‌ و بریتانیا در نبرد بر سر نفت‌ به‌ بن‌بست‌ رسیده‌ بود و تنها طنین‌ شعار «ملی‌ شدن‌» در سراسر ایران‌ به‌ گوش‌ می‌ رسید.
مصدق‌ سوار بر موج‌ ناسیونالیسم‌ ایران‌ و متكی‌ بر پشتیبانی‌ طیف‌های‌ وسیع‌ جامعه‌ كه‌ ملی‌ شدن‌ را یك‌ هدف‌ ملی‌ می‌دانستند در جلسه‌ چهارشنبه‌ ۱۶ اسفند كمیسیون‌ نفت‌ به‌ گفته‌های‌ نخست‌وزیر پاسخ‌ داد و دلایل‌ او را در مخالفت‌ با ملی‌ كردن‌ صنعت‌ نفت‌ از جنبه‌های‌ سیاسی‌، اقتصادی‌ و قضایی‌ مغلطه‌آمیز و مردود شمرد. او دولت‌ رزم‌آرا را بنده‌ صفت‌ و غیرقانونی‌ و هر نوع‌ اقدام‌ دولت‌ را خودسرانه‌ دانست‌.
پیش‌ از ظهر روز ۱۶ اسفند هنگامی‌ كه‌ كمیسیون‌ نفت‌ با حضور رییس‌ و اعضای‌ آن‌ به‌ بیانات‌ دكتر مصدق‌ كه‌ به‌ وسیله‌ حسین‌ مكی‌ قرائت‌ می‌شد گوش‌ می‌كردند، سپهبد رزم‌آرا در صحن‌ مسجد شاه‌ به‌ ضرب‌ چند گلوله‌ به‌ قتل‌ رسید. گفته‌ می‌شد ضارب‌ خلیل‌ طهماسبی‌ یكی‌ از اعضای‌ فداییان‌ اسلام‌ بود.
روز بعد (۱۷ اسفند) كمیسیون‌ نفت‌ به‌ اتفاق‌ آرا اصل‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر ایران‌ را تصویب‌ كرد و گزارش‌ خود را تقدیم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ كرد.
مصدق‌ كه‌ احتمال‌ فعالیت‌های‌ پشت‌ پرده‌ برای‌ جلوگیری‌ از حضور نمایندگان‌ در جلسه‌ ۲۴ اسفند را از نظر دور نمی‌داشت‌ خطاب‌ به‌ نمایندگان‌ گفت‌:
«با ملی‌ شدن‌ نفت‌ وجوهی‌ كه‌ از كیسه‌ این‌ ملت‌ بیچاره‌ بدون‌ لباس‌ و بدون‌ غذا به‌ جیب‌ خارجی‌ می‌رفت‌، می‌توانست‌ صرف‌ خود ملت‌ بشود... من‌ یقین‌ دارم‌ كه‌ نمایندگان‌ همگی‌ آنقدر وطن‌پرست‌ هستند كه‌ زیر بار هیچ‌ نفوذی‌ نروند. (تصدیق‌ نمایندگان‌) ای‌ نمایندگان‌ محترم‌ و ای‌ كسانی‌ كه‌ دلسوز مملكتید، در جلسه‌ آتیه‌ مجلس‌ حاضر شوید و این‌ رای‌ كمیسیون‌ را تصویب‌ كنید تا كمیسیون‌ بتواند هر چه‌ زودتر راه‌حلی‌ برای‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ به‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ پیشنهاد كند. شما ای‌ نمایندگان‌ ملت‌، تصمیمی‌ اتخاذ كنید كه‌ مملكت‌ را از خطر دخالت‌ بیگانگان‌ حفظ‌ نمایید. (احسنت‌، احسنت‌) مكی‌ در جلسه‌ آینده‌ هر كسی‌ نیاید، اسمش‌ را در روزنامه‌ها اعلام‌ می‌كنیم‌...»در این‌ میان‌ سفیر انگلیس‌ و شاه‌ كوشیدند برای‌ جلوگیری‌ از تصویب‌ پیشنهاد ملی‌ شدن‌ هنگام‌ طرح‌ لایحه‌ مزبور مجلس‌ را از اكثریت‌بیندازند.
روز پنجشنبه‌ ۲۴ اسفند نمایندگان‌ جبهه‌ ملی‌ و چند تن‌ دیگر از نمایندگان‌، پیشنهاد كردند كه‌ گزارش‌ كمیسیون‌ نفت‌ و تصمیم‌ درباره‌ آن‌ مقدم‌ بر سایر لوایح‌ در دستور كار مجلس‌ قرار گیرد. این‌ پیشنهاد با اكثریت‌ به‌ تصویب‌ رسید. سپس‌ ماده‌ واحده‌یی‌ به‌ قید دو فوریت‌ پس‌ از بیانات‌ كوتاه‌ مصدق‌ پیرامون‌ اهمیت‌ تاریخی‌ كه‌ نمایندگان‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ با آن‌ روبرو هستند به‌ اتفاق‌ آرا به‌ تصویب‌ رسید.
به‌ محض‌ اعلام‌ تصویب‌ ماده‌ واحده‌، ناگهان‌ نمایندگان‌، خبرنگاران‌ مطبوعات‌ و تماشاچیان‌ از جای‌ برخاستند و به‌ كف‌زدن‌ و هلهله‌ و شادی‌ پرداختند. پس‌ از تعطیلی‌ جلسه‌ نیز مردم‌ سر و صورت‌ نمایندگان‌ را بوسیدند.این‌ قانون‌ در تاریخ‌ ۲۹ اسفند به‌ تصویب‌ رسید و جنبه‌ قانونی‌ یافت‌ بدین‌ سان‌ ملت‌ ایران‌ دور اول‌ مبارزه‌ برای‌ ملی‌ كردن‌ صنعت‌ نفت‌ را با پیروزی‌ به‌ پایان‌ رسانید.
مردم‌ ایران‌ خبر تصویب‌ طرح‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ پیروزی‌ بزرگ‌ تلقی‌ كردند و با انجام‌ تظاهرات‌ وسیع‌ و چراغانی‌ در تهران‌ و شهرستان‌ها ، پیروزی‌ خود را جشن‌ گرفتند. تظاهرات‌ گسترده‌ مردم‌ ایران‌ در پشتیبانی‌ از ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌، نشانه‌یی‌ از هیجانات‌ افكار عمومی‌ بود.
پس‌ از تصویب‌ طرح‌ پیشنهادی‌ كمیسیون‌ نفت‌ در مجلس‌، شپرد، سفیر كبیر انگلستان‌ به‌ وزارت‌ خارجه‌ كشورش‌ گزارش‌ كرد حتی‌ آنهایی‌ كه‌ از شاه‌ دستور گرفته‌ بودند كه‌ در جلسه‌ شركت‌ نكنند تا مجلس‌ از حد نصاب‌ بیفتد به‌ مجلس‌ رفتند و به‌ طرح‌ ملی‌ شدن‌ رای‌ دادند. شپرد در گزارش‌ خود گفته‌ بود كه‌ مجلس‌ تحت‌ تاثیر شیوه‌های‌ تروریستی‌ جبهه‌ ملی‌ و كاشانی‌ قرار گرفته‌ است‌.۶ اردیبهشت‌ ۱۳۳۰ علاء استعفا كرد و متولیان‌ مجلس‌ به‌ این‌ امید كه‌ دكتر مصدق‌ نظیر دوره‌ چهاردهم‌ نخست‌وزیری‌ را نخواهد پذیرفت‌ به‌ زمامداری‌ دكتر مصدق‌ در جلسه‌ خصوصی‌ ابراز تمایل‌ كردند و قرار این‌ بود كه‌ سید ضیاالدین‌ بلافاصله‌ وارد معركه‌ شود. اما مصدق‌ كه‌ نهضت‌ را در خطر می‌دید رای‌ تمایل‌ را بلافاصله‌ و تنها به‌ شرط‌ تصویب‌ قانون‌ طرز اجرای‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ پذیرفت‌. این‌ شرط‌ با توجه‌ به‌ افكار عمومی‌ و قدرت‌ نهضت‌ ملی‌ چیزی‌ نبود كه‌ بتوان‌ با آن‌ مخالفت‌ كرد. مصدق‌ قانون‌ مذكور را به‌ تاریخ‌ هفتم‌ اردیبهشت‌ در شورا و دهم‌ اردیبهشت‌ ماه‌ كابینه‌ خود را به‌ مجلس‌ معرفی‌ كرد و برنامه‌ اصلی‌ خود را چنین‌ بیان‌ نمود:
۱) اجرای‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر كشور بر طبق‌ قانون‌ طرز اجرای‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ و تخصیص عواید حاصله‌ از آن‌ به‌ تقویت‌ اقتصادی‌ كشور و موجبات‌ رفاه‌ و آسایش‌ عمومی‌.
۲) اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و شهرداریها
در خرداد ماه‌ سال‌ ۱۳۳۰ دكتر مصدق‌ هیات‌ مدیره‌ موقت‌ شركت‌ نفت‌ را تعیین‌ و آنان‌ را مامور خلع‌ ید از شركت‌ استعمار نفت‌ جنوب‌ كرد.
و روز ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ خلع‌ ید از شركت‌ نفت‌ انگلیسی‌ به‌ عمل‌ آمد دولت‌ بریتانیا كه‌ منافع‌ خود را در خطر می‌دید مبادرت‌ به‌ ارسال‌ ناوگان‌ جنگی‌ خود برای‌ ایجاد ترور و وحشت‌ كرد. مراتب‌ احساسات‌ و ایمان‌ و نظم‌ توده‌های‌ مردم‌ كه‌ برای‌ كندن‌ ریشه‌های‌ استعمار تحت‌ رهبری‌ مصدق‌ قیام‌ كرده‌ بود چنان‌ بود كه‌ انگلیسی‌ها را مطمئن‌ به‌ درگیری‌ وحشتناك‌ و مقاومت‌ مصمم‌ مردم‌ كرد و چون‌ این‌ درگیری‌ ممكن‌ بود منجر به‌ جنگ‌ جهانی‌ شود از حمله‌ منصرف‌ شدند و ناوگان‌ بریتانیا به‌ جای‌ تصرف‌ آبادان‌ كارمندان‌ انگلیسی‌ شركت‌ نفت‌ را با خود برد.
دكتر مصدق‌ پس‌ از افتتاح‌ مجلس‌ هفدهم‌ مطابق‌ سنن‌ پارلمانی‌ استعفا كرد و بار دیگر با رای‌ تمایل‌ مجلس‌ به‌ نخست‌ وزیری‌ برگزیده‌ شد و چون‌ نمی‌توانست‌ كابینه‌ خود را مطابق‌ میل‌ خود تشكیل‌ دهد استعفا كرد و مجلس‌ به‌ نخست‌وزیری‌ قوام‌السلطنه‌ ابراز تمایل‌ كرد و در این‌ دوره‌ مردم‌ قیام‌ مقدس‌ سی‌تیر را به‌ وجود آوردند قوام‌ مجبور به‌ استعفا شد و دكتر مصدق‌ ۳۱ تیر پیروزمندانه‌ بازگشت‌ و وزارت‌ دفاع‌ ملی‌ را نیز خود به‌ عهده‌ گرفت‌.
هنگامی‌ كه‌ مردم‌ می‌خواستند از این‌ قهرمان‌ خود مجسمه‌یی‌ بسازند آن‌ را بت‌پرستی‌ دانست‌ و مانع‌ این‌ كار شد.در ۲۵ آذر ماه‌ ۱۳۳۱ با تصویب‌ مجلس‌ تاسیسات‌ تلفنی‌ را در سراسر كشور ملی‌ اعلام‌ كرد و چون‌ قرارداد شیلات‌ با شوروری‌ منقضی‌ شده‌ بود درخواست‌ آن‌ دولت‌ را برای‌ تمدید قرارداد رد كرد و شیلات‌ را نیز ملی‌ اعلام‌ كرد.در این‌ دوران‌ توطئه‌های‌ عظیمی‌ برای‌ ساقط‌ كردن‌ حكومت‌ ملی‌ مصدق‌ یكی‌ پس‌ از دیگری‌ توسط‌ حمایت‌ مردم‌ عقیم‌ ماند.
با این‌ همه‌ مصدق‌ با پشتیبانی‌ ملت‌ همچنان‌ به‌ كار خود ادامه‌ داد. نظر به‌ اینكه‌ اقلیت‌ مخالفی‌ بر اثر توطئه‌های‌ استعمار به‌ مجلس‌ راه‌ یافته‌ بودند. كار حكومت‌ ملی‌ را فلج‌ كرده‌ بود برای‌ انحلال‌ مجلس‌ و تجدید انتخابات‌ از مردم‌ كمك‌ خواست‌ و رفراندوم‌ كرده‌ و قاطبه‌ ملت‌ رای‌ به‌ انحلال‌ مجلس‌ داد. هنگامی‌ كه‌ همه‌ این‌ توطئه‌ها به‌ جایی‌ نرسید حكومت‌ ملی‌ مصدق‌ پس‌ از ۲۸ ماه‌ طی‌ كودتایی‌ كه‌ توسط‌ سازمان‌ جاسوسی‌ مركزی‌ امریكا «سیا» و انگلستان‌ ترتیب‌ داده‌ شده‌ بود روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سقوط‌ كرد و مصدق‌ در یك‌ دادگاه‌ نظامی‌ محاكمه‌ شد. او گناه‌ خود را در دادگاه‌ چنین‌ بیان‌ كرد:
«تنها گناه‌ من‌ و گناه‌ بزرگ‌ و بسیار بزرگ‌ من‌ این‌ است‌ كه‌ صنعت‌ نفت‌ ایران‌ را ملی‌ كردم‌ و بساط‌ استعمار و اعمال‌ نفوذ سیاسی‌ و اقتصادی‌ عظیم‌ترین‌ امپراتوری‌ جهان‌ را از این‌ مملكت‌ برچیدم‌. حیات‌ من‌ و مال‌ و موجودیت‌ من‌ و امثال‌ من‌ در برابر حیات‌ و استقلال‌ و عظمت‌ و سرافرازی‌ میلیون‌ها ایرانی‌ و نسل‌های‌ متولی‌ این‌ ملت‌، كوچكترین‌ ارزشی‌ ندارد و از آنچه‌ برایم‌ پیش‌ آمد هیچ‌ تاسفی‌ ندارم‌ و یقین‌ دارم‌ وظیفه‌ تاریخی‌ خود را تا سر حد امكان‌ انجام‌ داده‌ام‌. عمر من‌ و شما و هر كس‌ چند صباحی‌ دیر یا زود به‌ پایان‌ می‌رسد ولی‌ آنچه‌ می‌ماند حیات‌ و سرافرازی‌ یك‌ ملت‌ مظلوم‌ و ستمدیده‌ است‌.
چون‌ از مقدرات‌ و تعقیب‌ جریان‌ دادرسی‌ معلوم‌ است‌ كه‌ در گوشه‌ زندان‌ خواهم‌ مرد و این‌ صدا و حرارت‌ را كه‌ همیشه‌ در خیر مردم‌ به‌ كار برده‌ام‌ خاموش‌ خواهند كرد و جز در این‌ لحظه‌ نمی‌توانم‌ با هموطنان‌ عزیزم‌ صحبت‌ كنم‌. بدین‌ وسیله‌ از مردم‌ رشید و عزیزان‌ مرد و زن‌ تودیع‌ می‌كنم‌ و تاكید می‌كنم‌ كه‌ در راه‌ پرافتخاری‌ كه‌ قدم‌ برداشته‌اند از هیچ‌ حادثه‌یی‌ نهراسند.»
پس‌ از اینكه‌ به‌ زندان‌ افتاد دربار شاهی‌ منتظر تقاضای‌ عفو وی‌ بود ولی‌ با اینكه‌ سنش‌ از هفتاد گذشته‌ بود و بدنش‌ ناتوان‌ شده‌ بود ترجیح‌ داد در زندان‌ بماند و از حكومت‌ كودتا چیزی‌ نخواهد و آرمان‌های‌ مقدس‌ ملت‌ را لوث‌ نكند.
به‌ علت‌ ناراحتی‌های‌ كه‌ بزرگ‌ مرد تاریخ‌ ایران‌ در ناحیه‌ دهان‌ و فك‌ فوقانی‌ احساس‌ می‌كرد كه‌ درمان‌ آن‌ در احمدآباد برای‌ اطبا میسر نبود در اواخر آذر با بازگشت‌ وی‌ به‌ تهران‌ موافقت‌ شد و در بیمارستان‌ نجمیه‌ كه‌ تولیت‌ آن‌ با خود او بود بستری‌ گردید ولی‌ كماكان‌ تحت‌ نظر و از ملاقات‌ با مردم‌ محروم‌ بود و دیری‌ نپایید كه‌ به‌ علت‌ خونریزی‌ شدید داخلی‌ روز یكشنبه‌ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ ساعت‌ ۴۵:۶ هموطنان‌ خود را برای‌ همیشه‌ ترك‌ گفت‌.
مصدق‌ حاضر نبود حتی‌ برای‌ یك‌ دقیقه‌ هم‌ وطن‌ را ترك‌ كند. هنگامی‌ كه‌ فرزندانش‌ برای‌ مسافرت‌ او به‌ خارج‌ جهت‌ معالجه‌ تلاش‌ می‌كردند خشمگین‌ شد و برای‌ اینكه‌ كسانش‌ اصلاصحتی‌ فكر آوردن‌ پزشك‌ را از خارج‌ به‌ بالینش‌ از سر به‌ در كنند گفت‌: «لعنت‌ بر من‌ و هر كس‌ دیگر كه‌ در این‌ زمان‌ خرج‌ چند خانوار این‌ ملت‌ فقیر را صرف‌ آوردن‌ دكتر از خارجه‌ بنماید. من‌ خاك‌ پای‌ این‌ ملتم‌ و مقدرات‌ من‌ از مقدرات‌ او جدا نیست‌. هر امكانی‌ كه‌ در داخل‌ كشور برای‌ معالجه‌ وجود داشته‌ باشد برای‌ من‌ كافی‌ است‌. به‌ علاوه‌ آوردن‌ دكتر از خارجه‌ توهین‌ به‌ اطبای‌ ایرانی‌ است‌ و من‌ حاضر به‌ این‌ توهین‌ نیستم‌.»
وصیت‌: «وصیت‌ می‌كنم‌ كه‌ فقط‌ فرزندان‌ و خویشان‌ نزدیكم‌ از جنازه‌ من‌ تشیع‌ كنند و مرا در محلی‌ كه‌ شهدای‌ ۳۰ تیر دفنند، دفن‌ نمایند.»
این‌ بود آخرین‌ آرزوی‌ مصدق‌ كه‌ میل‌ داشت‌ جسدش‌ در كنار اجساد شهدای‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ بیارامد ولی‌ از اجرای‌ این‌ آخرین‌ آرزوی‌ او جلوگیری‌ به‌ عمل‌ آمد و در نتیجه‌ فرزندان‌ و چند نفر از دوستانش‌ وی‌ را طی‌ مراسمی‌ ساده‌ كه‌ با بی‌پیرایگی‌ ذاتی‌ و سادگی‌ زندگی‌ وی‌ تطبیق‌ می‌نمود در همان‌ روز ۱۴ اسفند در احمدآباد در خانه‌ خودش‌ دفن‌ كردند.
«داور تاریخ‌ گفت‌ تا بر گورش‌ بنویسند
كسی‌ كه‌ در اینجا غنوده‌ است‌
هزاران‌ سال‌ در تولد خویش‌ تاخیر داشت‌ او معاصر خویش‌ نبود
و كاسه‌ سفالین‌ فكرش‌ گنجایش‌ خرد دورانش‌ را نداشت‌
و جسم‌ بیمارش‌ توان‌ پیمودن‌ را
(جامعه‌شناسی‌ نخبه‌كشی‌ ، علی‌ رضاقلی‌)
داوود نادمی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید