پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


شب نقاشی ما روز روشن است


شب نقاشی ما روز روشن است
چه افسوس بزرگی است كه فصل گفت وگو با استاد كتاب اتاق آبی كامل نیست. گویی اشاره به گفته خود او دارد كه كمال را در ناكامل می جوید و این كه ناگفته در خیال ما باید شكل بگیرد مانند هایكو كه بیشتر در سپیدی كاغذ است و حاصل این كه یكی از به ندرت متن هایی كه توسط یك نقاش ایرانی درباره نقاشی نوشته شده، نیمه است. نقدی دقیق و تمجیدوار درباره نقاشی و هنرمند شرقی كه نخواندن آن بر هر نقاش ایرانی حرام است. بعد از اتمام فصل متوجه می شویم كه هم استاد و هم شاگرد خود سپهری بوده اند. متن ابتدا با سئوال شاگرد شرقی از استاد غربی اش آغاز می شود ولی بعد از چند صفحه این استاد غربی است كه در جایگاه شاگرد نشسته و مقهور شاگرد شرقی است و گاه نیازمندانه سئوال می كند و در انتها فقط مستمع شاگرد سابق و استاد فعلی اش می شود و چنان استاد شرقی از هنر گذشته اش می گوید كه به استاد سابق و شاگرد جدید حتی فرصت قورت دادن آب دهانش را هم نمی دهد و لابه لای حرف های استاد شرقی، صدای ضعیف استاد غربی شنیده می شود كه از شاگرد شرقی می خواهد از نقاشی ایرانی بگوید:
نگارنده مینیاتور دور و نزدیك را یكسان می پاید. دل از هیچ نقشی برنمی كند. وی فاصله ساز نیست. گلی را اگر برپشته ای دور جا می دهد به دل نزدیك اوست . عمارت بر نقشه معماری به پا نیست بر طرح ازلی خود نشسته است. عمارت اندرون ندارد و عمارت را با سنگ و آجر و كاشی نكرده اند، با كیفیت اینها بالا برده اند. آدمی كه در سراپرده نشسته در مفهوم سراپرده نشیمن گرفته، گنجایش به سراپرده نیست. مكان را صاحب نمی توان شد. از مثالات مقیده است. به بیرون گسترده نیست از نگاه تا انتهای روان پهن است. ذات گوزن بر ماهیت صخره قرار دارد. آفتاب اگر هست به پای اشیا سایه نیست. آتش به گردابرخود پرتو نمی پاشد ... آدم عكس خود را در آب نمی بیند تا صفای حوض به هم نخورد. برف می بارد اما دانه هایش حجاب چهره پیكره ها نیست .... تندیس نگارگر ما تن ندارد اما شبح نیست. آدم اشارتی به حضور آدم است علامت است و علامت را نیاز به حالت نیست از آلودگی مبراست. سرو مینیاتور سرو بوستان نیست واژه صوری سرو است ... رخسار ایرانی نقش رخساره نمی زند. چشم و گوش و دهان نمی كشد. نكته چشم و گوش و دهان را بر پرده می نشاند. رخساره از آن كس نیست نقش یك بت نهان است. عناصر پرده او رموز مصورند و در جایی دیگر می گوید مونه گرفتارترین هنرمند غربی است. بندی بی قرین هر لحظه زمان است. جایی كه هنر اروپا یك آن زمان را یك رفتار بازایستاده را یا یك اثر نور را ترسیم می كند، هنر شرق یك چگونگی مدام را بازمی نماید. وی با مفهوم پاروكشا آشناست كه هرچه نگاره ای بیشتر راستگوی طبیعت باشد بیشتر دروغ می گوید. در پرده ما شرقیان، غربی می سنجد، برمی گزیند. در گزینش فدا كردن است نگاه غربی بخشنده نیست...
● میان پرنده و پرواز، فراموشی بال و پر است
نقاشی سپهری بی انسان است. در جهان نقاشی سپهری هنوز آدم خلق نشده است و همیشه صدای باد می آید ازلابه لای درختان سپیدار كه در بیابان های اطرافش، هر كجا جوی آبی هست از پای آن به آسمان رفته اند. شكافی میان جاندار و بی جان نمی بیند. گاه یك خال در پرده نقاشی بیشتر حرف دارد تا نقش یك انسان. (از نامه ها) فرزدستی او را مجال آدم كشی نبود كه مرز آدم كشی و آدم كشی بسیار باریك است. در اتاق آبی می گوید: «در هنر مغرب زمین تلفیق (composition) سخت مورد نظر است و این تلفیق عقلی است. دست كم از رنسانس بدین سو تلفیق عقلی حتی سرشت شاعرانه شاگال را خواهان خود كرده. نیاز تلفیق او را (شاگال را) وامی دارد تا كله زنی را از تن جدا كند. (جنایتی كه هیچ هنرور شرقی نكرد) بدان سبب كه درست در همان مكان فضایی خالی نیاز داشته است.»
پرده سپهری نقش خاوری دارد و هرچه پیشتر می ورد دورتر می شود و به گوش هنرمند خاور دور فروخوانده اند كه ده سال خیزران را بررسی و طراحی كن، تا جایی كه خود به خیزران بدل شوی اما آنگاه كه سرانجام در ترسیم آن كامیاب شدی، فراموش كن كه از طبیعت سرمشق می گیری . سپهری طبیعت گرای شرقی است و آن نه به معنای ناتورالیسم است. او شاید طبیعی ترین شاعر معاصر است و شاعر و طبیعت همیشه دست در گردن هم داشته اند. حال این شاعر می تواند شكسپیر جزیره باشد (تو ای طبیعت، الهه منی و خدمتگزاری من بسته به قانون های تو است) یا مولوی بلخ (ساعتی بادم خطیبی می كند/ ساعتی سنگم ادیبی می كند/ باد با حرفم، سخن ها می دهد/ سنگ و كوهم فهم اشیا می دهد). شوق طبیعت او را رها می كند و از انبوهی ذهن به روانی لسان می رسد. شعرهای پیچیده اغلب به آب گل آلوده می مانند. به عمد گل آلودند تا ژرف تر جلوه كنند اما آب های زلال ژرفاشان را كمتر از آنچه هست نشان می دهند. ( نیچه) شاعران وارثان آب و خرد و روشنی اند. آنان با فلسفه و ابهام بیگانه اند. چه بسیار شعر شاعران معاصر كه خوانده ام و در حال خواندن بارها به روی جلد نگاه كرده ام به دنبال اسمی غربی، به گمان اینكه این كتاب، حكماً ترجمه است كه گنگ است، چه كار هنر بیان ساده مسائل پیچیده است و كار فلسفه بیان پیچیده امور ساده است و مخاطب است كه با خواندن شعر به جهان های گوناگون راهنمایی می شود. در حالی كه شاعر امروزی در كلاف شعر خود گیر است و هردم در حال خفگی است. سادگی فرم هایكو دروازه ورود به ناب ترین تجربه های بشری است. روزی تسنگ _ پینگ از سوبی پرسید اصل اساسی بودیسم كدام است. سوبی گفت صبر كن وقتی هیچ كس نبود برایت خواهم گفت كه اصل اساسی ذن چیست. بعد از چند دقیقه تسنگ دوباره سئوال خود را تكرار می كند و می گوید حال دیگر كسی در اطراف نیست ممكن است به من پاسخ دهید و روشنم كنید؟ سوبی بعد از اینكه از صندلی خودش پایین آمد او را به داخل بیشه برد بدون اینكه سخنی بر زبان بیاورد و وقتی پرسش كننده باز اصرار كرد كه پاسخی به او داده شود، سوبی به آهستگی در گوش او گفت: ببین این سو درخت ها چقدر بلند هستند. درختان آن سو را ببین كه چقدر كوتاهند.
● فرزند هنر باش نه فرزند پدر
سپهری فرزند هنر بود. گو اینكه در خانواده ای هنرپرور به دنیا آمد جدش میرزا عبد الحسین خان لسان السلطنه معروف به ملك المورخین از آزادی خواهان بود كه از لحاظ روزنامه نگاری مقام بلندی را در تاریخ جراید دارد. در ابتدای مشروطیت چند روزنامه به نام های وطن، آیینه عیب نما، شاهنشاهی، آزاد و صفحه روزنگار منتشر كرد. خود او نیز، نوه میرزا محمدتقی لسان الملك سپهر. كه او را یكی از بزرگترین دانشمندان و مورخان ایران دانسته اند كه تاریخ عالم را از آغاز پیدایش بشر تا زمان خودش نگاشت. این كتاب با نام ناسخ التواریخ، به فارسی فصیح تالیف شده كه تا یازده جلد را خود تالیف كرد و ادامه آن را پسرش عباسقلی خان نوشته است. همچنین كتاب دیگر سپهر، آیینه جهان نما نام دارد كه مشتمل بر پنجاه هزار اسم از حكما، عرفا، فقها، پادشاهان، اطبا، خوشنویسان، شعرا و دانشمندان ادیان مختلف است. مادربزرگ سپهری حمیده سپهری نیز شاعر بود و نوه محمود خان ملك الشعرا كه نقاش بی بدیل قاجار بود و از نظر یحیی ذكا، وی پس از ابوالحسن ثانی (صنیع الملك) یكی از نقاشان بزرگ ایران و صاحب سبك و مكتب و اصالت است. اگر سبك نقاشی ابوالحسن غفاری و محمود خان در ایران ادامه و تكامل می یافت و به وسیله شیوه ای كه كمال الملك معمول كرد، معدوم و مقهور نمی شد، شاید اكنون نقاشان ایرانی مكتب مشخص و اصیل و شناخته ای داشتند و هنر نقاشی ایران را بر پایه هنر ملی گامی چند فرا پیش رانده بودند. و جد محمود خان، فتحعلی خان ملك الشعرا صبای كاشانی كه یكی از ستارگان شعر پارسی است در اواخر قرن دوازدهم و در اوایل قرن سیزدهم هجری در آسمان ادب ایران درخشید و از نظر كثرت و تنوع آثار علاوه بر آنكه معاصران خود را تحت الشعاع قرار داد، در امر تحول و نهضت ادبی آن زمان پیشرو بود. تذكره ها تعداد اشعار صبا را از صد هزار تا چهارصد هزار بیت نوشته اند.
ابوالفضل شاهی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید