چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

شیخ فضل الله نوری; هویت و نظریه


شیخ فضل الله نوری; هویت و نظریه
یكی از دغدغه های بنیادین مصلحان و اندیشهوران اسلامی، آرامش روانی فضای اجتماعی است. كشمكش ها به طور معمول جامعه را ناآرام كرده، در مواقع بحرانی به وضعیّت آنومی۱ خواهد كشاند.
با توجّه به این كه عالمان شیعه از آشفتگی اجتماعی گریزانند و آن را به صلاح جامعه نمی دانند، چرا در برخی از جریان ها و جنبش های سیاسی ـ اجتماعی همراهی نموده و بعضاً رهبری آن ها را عهده دار می شوند؟
مناسب است در این نوشتار، مقداری به گذشته تاریخی برگردیم و برای نمونه تفكّرات و عملكرد شیخ فضل الله نوری ـ یكی از عالمان عصر مشروطه ـ را كه در چالش شدید با منوّرالفكران قرار گرفته، جنبش مشروطه مشروعه را رهبری نمود، بررسی كنیم.
متدلوژی مورد نظر در این نوشتار، جامعه شناسی تاریخی۲ و با تأكید بر اسناد و مدارك است كه با كمك روش های تبیین ساختاری و هرمنوتیك۳ به بررسی موضوع خواهیم پرداخت.
در ابتدا، به شرح اوضاع سیاسی ـ اجتماعی دوران آقا شیخ فضل اللّه نوری اشاره كرده، سپس به مواضع و اندیشه های دینی ـ سیاسی وی در موضوعات گوناگون و علل كشمكش ها خواهیم پرداخت .
أ) فضای سیاسی ـ اجتماعی عصر مشروطه
ناصرالدین شاه در دوره سلطنت پنجاه ساله خود، استبداد را در سراسر ایران ایجاد كرده بود، تا این كه در ذی قعده ۱۳۱۳ هجری به دست میرزا رضای كرمانی به قتل رسید.۴
پس از ناصرالدّین شاه، نوبت به سلطنت پسرش، مظفّرالدّین میرزا رسید. او میرزا علی خان امین الدّوله را به صدراعظمی برگزید و اداره كشور را به دست وی داد. از جمله وقایعی كه در این زمان اتّفاق افتاد، درخواست سه تن بلژیكی (نوز و دو تن دیگر) و سپردن كارهای گمركی به دست آنان بود كه روحانیان و بازرگانان به دلیل این كه فردی خارجی در رأس گمرك ایران قرار گرفته بود، به مخالفت برخاستند. در سال ۱۳۱۷ قمری، امین الدوله از كار كناره گیری كرد و میرزا علی اصغر خان اتابك ـ كه در زمان ناصرالدین شاه نیز عهده دار صدارت بود و در سفر سوم ناصرالدّین شاه به اروپا با لقب امین السّلطان، امتیازات مهمّی را به بیگانگان واگذاشت۵ ـ مجدداً صدراعظم شد.۶
طالبوف و ملكم خان به تمجید وی پرداخته، در نامه ای به سعدالدوله نوشتند:
امین السلطان، آن امین السّلطان نیست. با تجاربی كه حاصل كرده، به وجود او خوشبختی ایران را باید تبریك گفت.۷
اما او نیز با مخالفت ها مردم و علما كنار رفت و عرصه را به عین الدوله واگذار نمود.
سرانجام پشتكار عالمان و تحصّن در صحن عبدالعظیم(علیه السلام) در سال ۱۳۲۳ قمری و مهاجرت عالمان بزرگ به قم در سال بعد باعث شد تا مظفّرالدّین شاه، اندكی پیش از مرگ خود، فرمان تشكیل مجلس شورای ملّی را در سال ۱۳۲۴ قمری صادر كند. مخالفان دولت از گروه های گوناگونی تشكیل شده بودند كه عبارتند از: ۱. عالمان دینی; ۲. روشن فكران; ۳. بازرگانان.۸روشن فكران و بازرگانان قدرت بسیج توده مردم را نداشتند و به عالمان متّكی بودند.۹
منوّرالفكران و بازرگانان در نفی استبداد با عالمان موافق بودند; امّا منوّرالفكران از عالمان به صورت ابزار پیشرفت مقاصد خودشان بهره بردند و در نفی قرارداد استقراض و استبداد ناصرالدّین شاهی كوشیدند; چرا كه منوّرالفكران می دانستند پیش از مشروطه در ایران، دو قلب قدرت وجود داشته است: یكی قدرت شاه كه در قالب دولت بود، و دیگری، قدرت عالمان كه با نام شریعت مطرح می شد.۱۰
● جریان های مشروطه خواهی در میان عالمان ایرانی
۱. جریان مشروطه مشروعه
سرآمد عالمان مشروطه مشروعه، آقا شیخ فضل اللّه نوری است. شناخت وی از غرب بسیار عمیق بود; به طوری كه مشروطه غربی را خیلی سریع نفی كرد و به آبشخور فكری مشروطه از غرب و جریان های فراماسونری پی برد.
۲. جریان مشروطه مذهبی ضدّغرب
پیشوایان آن، عالمان بزرگی همانند آخوند خراسانی، میرزا حسین تهرانی و ملاّ عبداللّه مازندانی بودند كه مشروطه را در نجف تأیید كردند. در اصفهان، حاج آقانوراللّه اصفهانی و آقا نجفی اصفهانی، و در شیراز نیز عبدالحسین لاری بوده اند. نظریّه پرداز مهّم این تفكّر در نجف، میرزا حسین نائینی بوده است.
۳. جریان مشروطه خواه آزادی طلب
این جریان به دو دسته تقسیم می شود:
أ) جریان مشروطه ترقّی خواه: كه از غرب تقلید می كرده و از طرفی دیگر، ضدّ استبداد و خواستار اصلاحات به سبك غربی بوده اند. عدّه ای از آنان با دولت های غربی و مجامع فراماسونری ارتباط داشته اند.
ب) جریان مشروطه میانه رو با گرایش دینی: آقا سیّدعبداللّه بهبهانی و سیّد محمد طباطبائی، از عالمان خوش نیّتی بوده اند كه از استبداد قاجار نفرت داشته اند. این جریان با بست نشینی در سفارت انگلیس مخالف نبود و با منوّرالفكران رابطه خوبی داشت و در نهایت، گروهی از آزادی طلبان هم از آن ها حمایت می كردند; البته این دو بزرگوار در سال های آخر عمر، نوعی دوری جستن از جریان های روشن فكرانه سكولار را پیشه كردند كه با ترور مظلومانه بهبهانی و وفات سیّدمحمّد طباطبائی قضیّه مسكوت ماند.۱۱
۴. جریان عالمانی كه سیاست سكوت را برگزیدند
در نجف، تعدادی از عالمان، طرفدار مشروطه و عدّه ای مشروعه خواه بودند. عدّه ای دیگر عنوان كردند كه در مقابل این تحوّلات بی طرف هستند و در این اختلافات وارد نمی شوند; از جمله آن ها افراد بزرگی همانند میرزای شیرازی دوم بوده اند; البته طرفداران این گرایش نمی خواستند در مسأله اختلاف عالمان و مشروطه وارد شوند; و گرنه همین ها در مبارزه با استعمار و اجانب، انقلاب ۱۹۲۰ (ثورهٔ العشرین) عراق ضدّ انگلستان را پدید آوردند.۱۲
با توجّه به مطالب پیش گفته، آن چه در مباحث آینده كاوش می شود، فقط جریان اوّل است كه به بررسی دیدگاه نظریّه پرداز آن بسنده می كنیم.۱۳
ب) شیخ فضل اللّه و بحران مشروطه سكولار
شیخ فضل اللّه نوری در سال ۱۲۵۸ یا ۱۲۵۹ ق (بنابر اختلاف نقل ها) متولد شد و در حدود سال ۱۲۹۰ق به نجف اشرف مهاجرت كرد. فقه را در محضر شیخ راضی فرا گرفت و در نخستین مهاجرت به سمت سامرا در سال ۱۲۹۲ جهت درك فیوضات علمی میرزای بزرگ شیرازی، به سوی سامرا حركت كرد و در سال ۱۳۰۳ق به عنوان یك عالم بزرگ دینی به تهران آمد. در وصف مقام و موقعیت علمی و اجتماعی، ناظم الاسلام كرمانی كه از مخالفان او بوده است، می نویسد:
وی شخص اوّل عالمان اسلام و از لحاظ سلوك، دارای حُسن و مراتب علمیّه بوده و نكات ریاست و سیاست را بهتر از دیگران شناخته است.۱۴
ملك زاده ـ یكی دیگر از مخالفان شیخ ـ می نویسد:
از حیث معلومات و تبحّر در علوم دینی، از همه همگنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته است.۱۵
در قیام تحریم تنباكو، شیخ نقش مهمی ایفا كرد: از یك سو «مجرای ارتباط» و «منبع اطلاعات» رهبر جنبش (میرزای شیرازی) در پایتخت، از دیگر سو، خنثاگر تبلیغات سوء بر ضدّ جنبش، و از سوی سوم، مبلّغ «روح دینی» و «هویت مذهبی» نهضت بود.۱۶
او با شركت در قیام عدالت خواهی، برای مهار «قانونمدانه» شاه و دولت، در پیشبرد و به ثمر رسیدن نهضت كمك مؤثری كرد; اما پس از چندی با دیدن انحراف های به وجود آمده، خواستار كنترل و تقیید آن شد.
شیخ فضل اللّه نمی خواست حاكمیّت سیاسی و گروه های دیگری كه به وسیله استعمار هدایت می شدند، به خواسته های خود در ایران برسند; از این رو در برابر نفوذ تفكّرات غرب زدگان، در سطح جامعه واكنش نشان داد و با طرح دیدگاه اسلامی خود، حاكمیّت و فضای سیاسی آن عصر را به چالش كشید و زمینه های بروز انقلاب سیاسی را فراهم ساخت; در نتیجه، وی از نشر تفكّرات سكولاریستی جلوگیری كرد و برای پیش گیری از گسترش این تفكّرات گفت:
به جماعت آزادی خواه اعلان می شود كه ... ما تن به تضعیف اسلام و تحریف احكام نخواهیم داد ... در این عصر ما، فرقه ها پیدا شده اند كه بالمرّهٔ منكر ادیان و حقوق و حدود هستند این فِرَق مستحدثه را بر حسب تفاوت اغراض، اسم های مختلف است: «آنارشیست»، «نهیلیست»، «سوسیالیست»، «ناتورالیست»، «بابیست» و این ها یك نحو چالاكی و تردستی در اثاره فتنه و فساد دارند و به واسطه ورزشی كه در این كارها كرده اند، هر جا كه هستند، آن جا را آشفته و پریشان می كنند.۱۷
انقلاب مشروطه، جریانی روشن فكری بود كه طبقات گوناگون در آن شركت داشتند; امّا نوگرایان غیردینی در كوششی سخت و پی گیر بر آن شدند كه «عُلما به برخی از مسائل مربوط به ناهماهنگی اسلام و دموكراسی بی توجّه بمانند; وگرنه از پشتیبانی كامل عُلما در انقلاب مشروطیّت بی بهره می ماندند.»۱۸
گروه های سكولار با توجّه به تبحّری كه در كارها داشته اند، فضای اجتماعی آن زمان را به طوری مسموم كردند كه سخنان شیخ فضل اللّه به گوش مردم نرسد و با توجّه به سانسور خبری كه در سطح جامعه ایجاد شد، افرادی همانند شیخ فضل اللّه را ضدّ ترقی و مرتجع معرّفی كردند.۱۹
محمّدعلی میرزا پس از مرگ پدرش، مظفّرالدین شاه، در ۲۴ ذی قعده ۱۳۲۴ قدرت را به دست گرفت. وی از تشكیل مجلس شورای ملّی و آزادی سخت نگران بود; اما با ناامیدی می كوشید در دوستی با مجلس گام بر دارد. او در ۲۴ محرم ۱۳۲۶ پس از تصویب قانون انطباعات، دستخطی برای ابراز خشنودی از كارهای مجلس فرستاد. فردای آن روز در ۲۵ محرّم، داستانی رخ داد كه آب را گل آلود كرد، و آن سوء قصد به محمّدعلی شاه بود. وی پس از نجات یافتن از مهلكه، پای پیاده به دربار رفت و پس از چند روز خونسردی، نامه ای به مجلس نوشت كه اگر تا چند روز دیگر از محرّكان و دست گیری مرتكبان خبری نشود، اقدامات مجدّانه ای به عمل خواهد آورد.۲۰
این قضایا باعث شد كه محمّدعلی شاه خواستار اخراج هشت تن از سران آزادی از مجلس شود.۲۱ به دنبال آن، مجلسیان با تلگراف های متعدّد و جوّسازی، از همدان، اصفهان و شیراز گرفته تا تبریز و تهران را به آشوب دعوت كردند.۲۲ سیّدعبداللّه بهبهانی، سید محمّد طباطبائی و سیّدجمال الدین افجه ای تلگرافی به عالمان نجف فرستادند كه مضمون آن چنین است:
چند روز است اعلی حضرت بدون بهانه با هیأت موحشه در خارج دروازه تشكیل اردو، چند نفر از أمرا را بعد از دو سه روز حبس، تبعید; ملّت در كمال استیحاش و خوف قتل نفوس فوق العاده، ولایات ایران تعطیل عمومی، اقدامات مجدّانه سریع النتایج فوراً لازم است.۲۳
عالمان ثلاثه نجف; آخوند خراسانی، شیخ عبداللّه مازندرانی و میرزا حسین تهرانی نجل میرزا خلیل در پاسخ اظهار داشته اند:
تهران توسّط آقایان حجج الاسلام بهبهانی و طباطبائی و افجه ای ـ دامت بركاتهم ـ. عموم صاحب منصبان و امرا و قزاق و نوكرهای نظامی و عشایر و سرحدداران ایران ـ ایدهم اللّه تعالی ـ سلام وافر مخصوص می داریم همواره حفظ حدود و نفوس و اعراض و اموال مسلمین در عهده آن برادران محترم بوده و هست و همگی بدانند كه همراهی با مخالفین اساسی مشروطیّت هر كه باشد ولو با تعرّض بر مسلمانان حامیان این اساس قویم، محاربه با امام عصر ـ عجل اللّه فرجه ـ است. باید تحرز و ابداً بر ضد مشروطیّت اقدام ننمایند.۲۴
این تلگراف ها در حالی صورت می گرفت كه برخی از نخبگان مذهبی جامعه همانند شیخ فضل اللّه كه در متن وقایع حضور داشتند، در تكاپوی تعطیلی مجلس شورای ملّی بودند و اعتقاد داشتند مجلس ملّی در تضاد با شریعت بنا شده است.
البته شیخ در ابتدا به دنبال تعطیلی مجلس نبود; بلكه او نظریّه «فقهای ناظر بر قوانین» را مطرح كرد و در جهت شفافیت بخشیدن به شعارهای مشروطه و جلوگیری از سوءاستفاده از آزادی، خواستار توضیح مجلس درباره معنا و حدود آن شد. مجلس شورای ملّی در سوم شعبان ۱۳۲۵ پس از توضیح معنای مشروطه و مجلس، درباره معنای آزادی پاسخ داده اند كه منظور «حریّت در حقوق مشروعه و آزادی در بیان مصالح عامه است تا اهالی این مملكت مثل سوابق ایّام گرفتار ظلم و استبداد نباشند.»۲۵
با توجّه به سابقه ای كه مجلس از خود به جای گذاشت و پس از تشكیل آن، مطالبی به تصویب رسید یا گفته شد كه خلاف شریعت اسلامی بود (از جمله برابری حقوق مسلم و غیرمسلم، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و انتشار كتب ضالّه)، شیخ فضل اللّه نمی توانست به درستی این جوابیه اعتماد داشته باشد. افزون بر این، شیخ می توانست استدلال كند كه اگر مقصود شما از آزادی، آزادی مشروع است، پس اباحی گری موجود در جامعه برای چیست؟ چرا كاری می كنید كه این همه بی بند و باری در جامعه پیدا شود، و نیز اگر چنین چیزی از مشروطه و حریّت مقصود باشد، پس مطالب مطبوعات و نقل قول های منوّرالفكران كه شعار آزادی مطلق و مشروطه موافق با قوانین آلمان و فرانسه را مطرح می كردند، برای چه بود؟ در این باره شیخ فضل اللّه در لوایح می گوید:
همین كه مذاكرات مجلس شروع شد و عناوین دایر به اصل مشروعیّت و حدود آن در میان آمد، از اثنای نطق ها و لوایح و جراید، اموری به ظهور رسید كه هیچ كس منتظر نبود و زاید الوصف مایه وحشت و حیرت رؤسای روحانی و ائمه جماعت و قاطبه مقدّسین و متدینیّن شد.اگر مجلس، خلاف این جوابیه را صادر می كرد و می گفت: مقصود از آزادی، آزادی مطلق و آزادی از دین است، به طور قطع، همه عالمان با آنان مخالفت می كردند; پس با زبردستی خاصّی كاری كردند كه خودشان را با دیگر نخبگان مذهبی هم سو نشان دهند.
نظریّه مشروطه مشروعه شیخ فضل اللّه، از یك سو در تضاد با تفكّر حاكمیّت و قدرت طلبی مطلقه شاه، بود و از سوی دیگر، در ستیز شدید با غرب گرایان قرار داشت; از این رو در جامعه نابسامان آن عصر سبب بروز كشمكش و درگیری شد و برای رهایی از این نابسامانی، بر نظریّه خود پای فشرد تا جامعه با رسیدن به خواسته های مشروع خود به سمت اصلاح و نظم اجتماعی حركت كند.
شیخ فضل اللّه از عالمانی بود كه می كوشید جامعه سیاسی نابسامانی را كه استبداد در آن حاكم بود و زمینه بروز استعمار جدیدی را برای كشورهای بیگانه فراهم می كرد، به خویشتن خود باز گرداند; آنان را متوجّه ارزش های ثابت سنتّی كند و جامعه را از حالت استعمارزدگی نجات دهد و به سمت استقلال هدایت نماید. اندیشه های وی درباره حكومت، نظارت فقیهان، مجلس شورا و نظارت مجتهدان بر مصوبات مجلس، حاكی از این مطلب است. ایشان درصدد رسیدن به حكومتی بود كه در آن، جامعه به سمت نظم و ثبات اجتماعی سیر كند. عملكرد سیاسی ـ دینی شیخ در تضاد و ستیز با غرب گرایان، جامعه را در معرض بی ثباتی قرار داد; اما این عملكرد برای نابسامانی و گسست اجتماعی نبود; بلكه به دنبال اصلاح و تأسیس حكومتی بود كه اساس آن بر پایه ارزش ها و هنجارهای دینی بنا شده باشد.
ج) نظریّه مشروطه مشروعه
با نگاه تاریخی به مكتب های احیاگری شیعه در حوزه معرفت سیاسی می توان به شناخت دو مكتب سامرا و نجف پی برد. مكتب سامرا، میراث پایدار اندیشه های میرزای شیرازی در معرفت سیاسی است، و مكتب نجف، با تفكّرات مرحوم آخوند خراسانی در باب حكومت پایه گذاری شد.۲۶
شناخت مكتب سامرا در حوزه معرفت سیاسی، بدون بازشناسی اندیشه آقا شیخ فضل اللّه نوری، شاگرد برجسته میرزای شیرازی، امكان پذیر نیست و شناخت اندیشه او نیز، بدون بازسازی دوباره تطبیقی ایدئولوژی های مشروطه ممكن نمی شود.۲۷ بنابراین ما می توانیم از آثار میرزای شیرازی و شیخ فضل اللّه نوری به ردیابی مكتب سامرا بپردازیم.
میرزای شیرازی معتقد است كه سیاست با دیانت، ارتباط ذاتی دارد. از نظر ایشان «در عصری كه دولت (حكومت) و ملّت (دین، حاملان اندیشه دینی و روحانیت) در یك محل مستقر بود (مانند زمان پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)) تكلیف سیاست، از امور عامه است و بر عهده همان شخص معظّم بوده است; امّا در اعصار بعدی بر عهده هر دو است كه با اعانت یكدیگر، دین و دنیای بندگان را در عصر غیبت محافظت می كند».۲۸
شیخ فضل اللّه نوری در جایگاه نماینده تفكّر اصیل مكتب سامرا در رساله «حرمت مشروطه» می نویسد:
نبوت و سلطنت۲۹ (حكومت) در انبیای سلف مختلف بود. گاهی مجتمع و گاهی مفترق و در وجود مبارك نبی اكرم و پیغمبر خاتم ـ علیه و علی آله الصلوهٔ مادام العالم ـ و همچنین در خلفای آن بزرگوار ـ حقّاً ام غیره ـ نیز چنین بود. ... این دو امر، یعنی تحمّل احكام دینیّه و اعمال قدرت و شوكت، امنیّت در دو محل واقع شد... نیابت در امور نبوّتی و سلطنت (حكومت)، و بدون این دو، احكام اسلامیّه، معطل خواهد بود.۳۰
این مكتب خود را در مقابل سه جریان حاكم بر دنیای شیعه قرار داد: نخستین جریان، ناشی از تفكّر سنّتی بود; دوم، جریانی كه بر نظام سیاسی جامعه ایران حاكم بود، و سومین جریان، از روشن فكرانی برخواست كه از فرهنگ های غربی متأثر بودند و سیاست را از دیانت جدا می دانستند.۳۱
اصل دیگری كه در مكتب سامرا وجود دارد، برقراری عدالت اجتماعی در گرو تشكیل حكومت اسلامی است; بدین معنا كه اگر عدالت بخواهد گسترش یابد، باید حاملان اندیشه دینی (فقیهان و مجتهدان) تصدّی حكومت را به دست گیرند.۳۲
شیخ فضل اللّه نوری در رساله «حرمت مشروطه» می نویسد:
فی الحقیقه، سلطنت (حكومت) قوّه اجرائیّه احكام اسلام است; پس تحصیل عدالت، به اجرای احكام اسلام است ... اگر بخواهند بسط عدالت شود، باید تقویت به این دو فرقه بشود; یعنی حمله احكام و اولی الشوكهٔ من اهل الاسلام. این است راه تحصیل عدالت صحیحه نافعه.۳۳
اصل دیگری كه در مكتب سامرا وجود دارد، این است كه منشأ حقیقی حكومت های اقتداری را جدایی سیاست از دین می داند.۳۴
شیخ فضل اللّه نوری درباره حكومت هایی كه دین باوری ندارند، معتقد است این نوع حكومت ها بنا به درخواست ها و تمایلات خود قانون وضع می كنند. وی عقیده دارد:
امروز می بینیم در مجلس شورا كتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره احتیاج به قانون توسعه قائل شده اند، غافل از این كه ملل اروپا شریعت مدونه نداشته اند; لهذا برای هر عنوان نظام نامه نگاشته اند و در موقع اجرا گذاشته اند. و ما اهل اسلام شریعتی داریم آسمانی و جاودانی كه از بس متین و صحیح و كامل و مستحكم است، نسخ بر نمی دارد.۳۵
یكی دیگر از ویژگی های مكتب سامرا كه شیخ فضل اللّه نوری هم از استادش در این خصوص تبعیت كرده، مسأله ولایت و اطاعت از فقیه جامع الشرایط است. از آن جا كه تمام عالمان، فقیهان و حتی مردم عامی از فتوای میرزای شیرازی كه ولی فقیه زمان خود بود تبعیت كردند،۳۶ شیخ فضل اللّه نیز این اصل را مد نظر داشته و درباره دیدگاه خود از ولایت فقیه می گوید:
قوانین جاریه در مملكت اسلامی نسبت به نوامیس الهیه از جان و مال و عرض مردم، مطابق فتوای مجتهدین عدول هر عصری كه مرجع تقلید مردمند باشند و ... .۳۷
۱. شیخ فضل اللّه، مشروطه و قانون
شیخ در جریان مشروطه دارای سه موضع بوده است: در موضع اول، مشروطه خواه، اما نه مشروطه سكولار موضع دوم، مشروطه مشروعه; و در موضع سوم، مخالف مشروطه.
در ابتدا كه بحث مشروطه و استبداد مطرح بود و محورهای بحث بر عدالت، آزادی، پارلمان و قانون قرار داشت، شیخ فضل اللّه نوری نیز مانند سایر روشن فكران، بر جنبه های مثبت و اوّلیّه مشروطه (همانند عمل به قانون) تأكید می كرد و لزوم تحوّل اجتماعی و سست بودن پایه های سلطنت را قبول داشت.۳۸ بنابراین شیخ فضل اللّه در موضع اول، مشروطه خواه است; اما مشروطه ضد سكولار. عدالت خانه در جایگاه مجلس شورای اسلامی تشكیل و سپس مجلس شورای ملی تأسیس و ایران در عمل دارای نظام پارلمانی و مشروطه شد و رژیم استبداد از بین رفت. سخن شیخ فضل اللّه نوری در موضع دوم بر سر این بود كه آیا این قانون باید از خارج بیاید یا باید آن چه مردم قبول دارند كه از شریعت آنان برگرفته است، مطرح شود. در این جا بود كه نظریه مشروطه مشروعه را مطرح كرد. وی در كتاب «تذكرهٔ الغافل و ارشاد الجاهل» می گوید:
به عرض برادران دینی و اخلاء روحانی می رساند كه اگر چه حفظ نظام عالم محتاج به قانون است و هر ملتی كه تحت قانون داخل شدند و بر طبق آن عمل نمودند، امور آن ها با استعداد قابلیت قانونشان منظم شد; ولی بر عامه متدیّنین معلوم است كه بهترین قوانین، قانون الهی است و این مطلب از برای مسلم بی دلیل نیست و بحمداللّه ما طایفه امامیه بهتر و كامل ترین قوانین الهیه را در دست داریم; چون این قانونی است كه وحی فرموده او را خداوند عالم به سوی اشرف رُسُلش و خاتم انبیایش.۳۹
۲. شیخ فضل اللّه و مساوات
شیخ درباره مساوات معتقد است كه باید هر چه را اسلام مساوی دانسته است، پذیرفت و برای آن چه شریعت اسلامی تساوی قائل نشده، نباید قانون جعل شود. در «تذكرهٔ الغافل» می نویسد:
قوام اسلام به عبودیّت است، نه به آزادی، و بنای احكام آن، به تفریق و جمع مختلفات است، نه به مساوات; پس به حكم اسلام باید ملاحظه نمود كه در قانون الهی هر كه را با هر كس مساوی داشته، ما هم مساوی شان بدانیم و هر صنفی را مخالف با هر صنفی فرموده، ما هم به اختلاف با آن ها رفتار كنیم تا آن كه در مفاسد دینی و دنیوی واقع نشویم. مگر نمی دانی كه لازمه مساوات در حقوق، از جمله آن است كه فرق ضالّه و مضلّه و طایفه امامیه نهج واحد محترم باشند، و حال آن كه حكم ضال، یعنی مرتد به قانون الهی آن است كه قتلشان واجب است.۴۰
۳. شیخ فضل اللّه و آزادی
شیخ با اصل آزادی های شرعی مخالفتی نداشت و از همین رو در ابتدای نهضت تا آن جا كه موجب محدود كردن قدرت شاه می شد، موافقت می نمود; ولی وقتی آزادی از خودكامگی به آزادی از مرزهای شریعت تبدیل شد، با آن مخالفت كرد. ایشان درباره این نوع از آزادی معتقد است:
آزادی قلم و زبان از جهات كثیره، منافی با قانون الهی است. مگر نمی دانی فایده آن، آن است كه بتوانند فرق ملاحده و زنادقه نشر كلمات كفریه خود را در منابر و لوایح بدهند و سبّ مؤمنین و تهمت با آن ها بزنند و القای شبهات در قلوب صافیه عوام بیچاره بنمایند.۴۱
وی در جای دیگری به تفكّرات عدّه ای از منورالفكران كه فضای آن زمان را از مفاهیمی مانند آزادی بیان و قلم پر كرده بودند، ایراد گرفته، می نویسد:
از جمله، یك فصل از قانون های خارجه كه ترجمه كرده اند، این است كه مطبوعات مطلقاً آزاد است (یعنی هر چه را هر كس چاپ كرد دگر احدی را حق چون و چرا نیست) این قانون با شریعت ما نمی سازد; لهذا علمای عظام تغییر دادند و تصحیح فرمودند; زیرا كه نشر كتب ضلال و اشاعه فحشا در دین اسلام ممنوع است. كسی را شرعاً نمی رسد كه كتاب های گمراه كننده مردم را منتشر كند و یا بدگویی و هرزگی را در حق مسلمانی بنویسد و به مردم برساند.۴۲
۴. شیخ فضل اللّه و مجلس شورا
مرحوم نوری درباره پارلمان و مجلس شورا می نویسد:
قرار بود مجلس شورا فقط برای كارهای دولتی و دیوانی و درباری كه به دل خواه اداره می شد، قوانینی قرار بدهد كه پادشاه و هیأت سلطنت را محدود كند و راه ظلم و تعدّی و تطاول را مسدود نماید. امروز می بینیم در مجلس شورا كتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره احتیاج به قانون توسعه قائل شده اند.۴۳
با صدور فرمان مشروطه، مرحله دوم نهضت آغاز شد. در این مرحله، سخن بر سر این بود كه چه قانونی باید ملاك قرار گیرد: قانون اسلام یا قانون غیر اسلام. بدین جهت بحث بر سر مشروطه و استبداد نبود; زیرا مشروطه به معنای «تحدید سلطنت» را پذیرفته بودند; بلكه بحث روی نوع مشروطه بود كه آیا مشروطه اسلامی ملاك باشد یا مشروطه غربی. در این مرحله نیز شیخ فضل اللّه خواهان اصلاح انحرافات مشروطه است. به اعتقاد وی این طور نیست كه فقط دو راه وجود داشته باشد: یكی مشروطه و دیگری استبداد، و افراد مجبور باشند یكی را بپذیرند. در تاریخ فقط دو خط وجود ندارد، بلكه می شود فردی نه مشروطه غربی را بپذیرد و نه استبداد را; بلكه آزادی و مشروطه ای را پذیرا باشد كه در چارچوب شریعت گام بردارد.۴۴ بنابراین شیخ فضل اللّه از جمله عالمانی بوده كه در حدّ وسط این دو طیف قرار داشت; او مخالف قانون، مجلس و پارلمان نبود و در عین حال، استبداد را نیز نفی می كرد. شیخ در لوایح می گوید:
خدای تعالی راضی مباد از كسی كه درباره مجلس شورای ملی غیر از تصحیح و تكمیل و تنقیح خیالی داشته باشد و بر سخط و غضب الهی گرفتار باشند كسانی كه مطلب مرا بر خلاف واقع انتشار می دهند و بر مسلمان ها تدلیس و اشتباه می كنند و راه رفع شبهه را از هر جهت مسدود می سازند تا سخن ما به گوش مسلمانان نرسد و به خرج مردم بدهند كه فلانی و سایر مهاجرین منكر اصل مجلس شورای ملی شده اند.۴۵
افزون بر این، بسیاری از مفاهیمی كه در مشروطه گسترش یافت (مثل آزادی، قانون و مجلس) متشابه است و باید منظور گوینده روشن شود; بدین سبب جوّ حاكم بر مشروطه را طوری تغییر دادند كه اگر عالمان درخواست می كردند كه خلاف شریعت كاری انجام نشود، مخالف این مفاهیم قلمداد می شدند; در حالی كه چنین نبود.۴۶در مجموع باید گفت: شیخ فضل اللّه در موضع اوّل، نفی استبداد و تحدید سلطنت را می پذیرد و در موضع دوم مشروطه مشروعه را مطرح می كند; یعنی نه به طور مطلق مشروطه غربی را می پذیرد و نه به طور مطلق آن را نفی می كند. او می گوید:
افسوس كه این اشتباه را به هر زبان و به هر بیان می خواهم رفع شود، خصم بی انصاف نمی گذارد. در باب مجلس خواهی در امر اول دانستی كه هیچ خلافی نیست و همه می خواهند. و امّا در امر دینی همه علما بدون استثنا می گویند كه این مجلس مخالف اسلام نباشد. باید آمر به معروف و ناهی از منكر و حافظ بیضه اسلام باشد. ای مسلمانان! كدام عالم است كه می گوید مجلس كه تخفیف ظلم نماید و اجرای احكام اسلام كند، بد است و نباید باشد. تمام كلمات راجع است به چند نفر لامذهب بی دین آزادی طلب كه احكام شریعت، قیدی است برای آن ها; می خواهند نگذارند كه رسماً این مجلس مقیّد شود به احكام اسلام و اجرای آن هر روزی به بهانه القای شبهات می نمایند.۴۷
با تمام تلاش هایی كه شیخ فضل اللّه برای اصلاح مشروطه انجام داد، موفّق نشد كه مشروطه را از انحراف باز دارد; بدین سبب در مرحله سوم از اصلاح گری، ناامید شد و به این نتیجه رسید كه میكروب وارد شده بر پیكر جامعه و سیاست، دیگر اصلاح پذیر نیست; پس مخالفت با مشروطه را در پیش گرفت و با بیان ادله شرعی خود، از انتقاد به مشروطه و قید زدن آن دست برداشته و به حرمت مشروطه فتوا داد.۴۸
۵. شیخ فضل الله و مسأله استبداد
برخی گمان می كنند شیخ فضل اللّه از آن دسته نخبگان مذهبی به شمار می رود كه با استبداد موافق بوده است. از نظر آنان وجود نامه هایی از شیخ به محمدعلی شاه و برخی فعالیت های او در زمان استبداد صغیر، شاهد بر این مطلب می باشند.
مرور حوادثی كه در آن ایام در تهران در حال وقوع بود، می تواند واقعیت را توضیح دهد. انگلستان پس از واقعه ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ كه لیاخوف مجلس را به توپ بست، درصدد برآمد با همكاری رقیبان روسی خود، محمّدعلی شاه را تحت فشار قرار دهد تا به تشكیل دوباره مجلس اقدام كند. محّمدعلی شاه نیز تحت فشار دو سفارت در ۲۷ شعبان ۱۳۲۶ فرمانی خطاب به صدراعظم صادر كرد كه «ما به جناب شما اخطار می نماییم كه مجلسی با شروط معیّن و محدود موافق مقتضیات مملكتی ... منعقد خواهیم نمود ... و الحال ما حكم می كنیم كه شما انتخابی و قانون مملكتی موافق شرع ترتیب داده، برای غرّه ماه شوال حاضر نمایید ... به همه اعلان می شود تا مدّتی كه نظم در تبریز برقرار نگردیده، یاغیان قلع و قمع نشوند ... از حكم این دستخط خارج خواهد بود».۴۹
فرمان دوباره مشروطه و تشكیل مجلس به دنبال دخالت سفارت خانه های روس و انگلیس در ایران و اصرار آن ها به شاه، شیخ فضل اللّه را بر آن داشت تا با همكاری عالمان دیگر به مخالفت با «مجلس تحمیلی» بپردازد كه نامه وی با عالمان دیگر، سند گویای این مخالفت است.۵۰
این كه شیخ فضل اللّه دست به دامن محمّدعلی شاه می شود و از او می خواهد كه دوباره مجلسی تشكیل نشود، به سبب این نیست كه او در جایگاه عالم اسلامی، در كنار تفّكر ضدّ دینی استبداد قرار داشته باشد، و نیز نمی توان نتیجه گرفت كه آن دو گروه در كنار هم قرار دارند; زیرا شیخ فضل اللّه از زاویه بدعت و انحراف، با مشروطه مخالفت می كرد; امّا مستبدّان از زاویه مجلس و آزادی، مخالف مشروطه بودند.
نظیر این وضعیّت در انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(رحمه الله) هم وجود داشته است; به طوری كه در یك مقطع از تاریخ انقلاب اسلامی، امام خمینی(قدس سره) و كمونیست ها با شاه و اِمریكا درگیر بودند; امّا آیا می شود تصوّر كرد كه امام خمینی(رحمه الله)با كمونیست ها از جهت فكری و فرهنگی در یك جبهه مشترك بوده اند؟!۵۱
د) نخبگان مذهبی و اختلاف های سیاسی ـ اجتماعی
برخی از مصلحان و اندیشهوران اجتماعی، از درگیری و ستیز اجتماعی گریزان بوده، آن را به صلاح جامعه نمی دانند. از دیدگاه اندیشهوران اسلامی، زمانی كه حاكمیّت اسلامی با الگوهای مردم سالاری عجین شده باشد، كشمكش و درگیری سبب تضعیف اسلام و دین خواهد شد، كه این امر پسندیده نیست. عالمان شیعه با توجّه به اصول و ادّله فقهی به استنباط احكام در امور عبادی، سیاسی و اقتصادی می پردازند; از این رو می توان گفت: آنان نقطه اشتراكی دارند، كه همان قواعد استنباطی است. به طور معمول هرگاه اختلافی در جامعه اسلامی ایجاد شود، افراد دیگری آن را هدایت كرده و از این اختلاف نظرها جهت رسیدن به اهداف خود سود می جویند. این فرایند در عصر مشروطه نیز دنبال شد و بیگانگان درصدد بودند نشان دهند كه میان علمان اختلاف های عمیق وجود دارد; در حالی كه چنین نبوده است.
البته اختلاف های متعارف و متداول بر سر مسائل جزئی میان مراجع شیعه در هر زمان وجود داشته است و این مسأله از ذات اجتهاد مستقل و آزاد تشیّع سرچشمه گرفته است و مهم ترین عامل پویایی و تعالی مرجعیّت شیعه است.۵۲ همچنین عوامل دیگری چون بینش سیاسی، سوابق مبارزاتی، منابع اطّلاعاتی، وضعیّت جغرافیایی، روند تاریخی نهضت، میزان دخالت عملی در سطح رهبری و شناخت غرب می توانست موضع گیری عالمان را در مقابل جریان های سیاسی ـ اجتماعی متفاوت سازد.۵۳
عده ای از عالمانی كه در زمان مشروطه در كنار شیخ فضل اللّه جریان سازی می كردند، در تهران سكونت داشتند و به لحاظ علمی و مقامی، در حدّ شیخ فضل اللّه نبودند; در حالی كه دستگاه تبلیغاتی مشروطه آن ها را خیلی بزرگ می كرد، و گروهی دیگر كه در خارج از ایران (در نجف) بودند، از مشروطه دفاع می كردند.۵۴
شیخ فضل اللّه می دانست كه با عالمان نجف مشكلی ندارد; امّا دستگاه مشروطه دائماً می كوشید كه آن ها را در مقابل شیخ قرار دهد.۵۵ او خود به این مطلب اشاره كرده، می گوید:
بار خدایا! این چه سال پرملال بود... لامذهب های روزگار چندان امان ندادند كه مؤسّسین نظام شب را سحر كنند. با وسایل مادّی و معنوی ریختند و اتّفاق را بر هم زدند و سنگ تفرقه انداخته، عادت دیرینه حیدری نعمتی را به ایران عودت دادند.۵۶
یكی از ادّله روشن عدم اختلاف جدی و اصولی شیخ فضل اللّه با عالمان نجف، این امر است كه طبق مدارك موجود درباره اصل دوم متمّم قانون اساسی ـ مبنی بر نظارت رسمی و همیشگی پنج تن از مجتهدان بر لوایح مصوّب در مجلس ـ كه از طرف شیخ فضل اللّه نوری مطرح شد، مراجع نجف در تلگرافی آن را تأیید كردند.۵۷
از سوی دیگر، هدف نهایی و مشترك بین عالمان، اعتلای كلمه دین، حفظ شریعت، سربلندی ملّت اسلام و عدم تسلّط كافران بر مسلمانان است. گرچه عالمان در ابتدای حركت سیاسی، شیوه های گوناگون را می پذیرند، سرانجام به اهداف مشترك رسیده، پس از شفّاف شدن دیدگاه ها و تعریف واژه های مشترك۵۸ و مبهم، همگی خودشان را در برابر هجوم و نفوذ فرهنگ و تمدن غربی قرار می دهند; برای نمونه، در تاریخ مشروطه پس از روشن شدن جریان ها می بینیم كه عالمان نجف (از جمله میرزای نائینی، آخوند خراسانی، سیّدمحمّدكاظم یزدی، ملاّعبداللّه مازندرانی و عالمان دیگر) همگی خود را در برابر هجوم فرهنگ غربی دیده، به افشاگری دست می زنند و با ارسال نامه هایی،۵۹ راه خود را از مشروطه خواهان غربی حاكم بر ایران جدا می كنند.
از سوی سوم، مشكل اصلی در جریان مشروطه، دوری و فاصله بسیاری بود كه بین عالمان نجف و ایران وجود داشت. این امر می توانست باعث شود كه نخبگان مذهبی كه در متن وقایع و حوادث جامعه ایران نبودند، به گونه ای به وسیله پست و تلگراف كانالیزه شوند. در این جا این پرسش برای محقّق تاریخی پدید خواهد آمد كه چرا با وجود دوری راه، عالمانی همانند سیّدمحمّدكاظم یزدی كه در نجف بودند، مشروطه خواه نشدند؟
در كتاب «احسن الودیعه» آمده است:
مشروطه خواهان می خواستند سیّدمحمّدكاظم یزدی را هم در فتنه مشروطه درگیر كنند; در حالی كه خیلی از عالمان باتقوا و وزرای عادل را كشته بودند; بدین ترتیب به سوی او آمدند و پیشنهاد كردند كه در حزب ما داخل شو (البته با شعارهای مذهبی، سایر عالمان مهاجر را اغفال كردند) امّا سیّدمحمّدكاظم یزدی با استعلام و تحقیقات سرّی كه از احوال مشروطه خواهان به وسیله بعضی از آشنایان مورد اعتمادش در ایران مثل تهران، اصفهان، تبریز و همدان انجام داد، حقیقت امر برایش روشن شد و در مشروطه خواهی داخل نشد.۶۰
بنابراین، سیّدمحمدكاظم یزدی از مجاری دیگری غیر از تلگراف، به اخبار دست یافت و با عالمان مشروطه خواه همراهی نكرد; امّا در برابر مداخله اجانب در امور داخلی ایران و حفظ استقلال ایران، در كنار دیگر عالمان نجف (از جمله آخوند خراسانی و شیخ عبداللّه مازندرانی) به روشن گری سلاطین ایران پرداخت. در این زمینه می توان به اسناد تلگرافی عالمان مراجعه كرد.۶۱
هـ) سانسور خبری و نقش پُست در بحران مشروطه
عدّه ای معتقدند: وسایل ارتباطی بین عالمان نجف و ایران به وسیله پست و تلگراف صورت می گرفت كه در حقیقت یكی از مهم ترین بنگاه ها و پایگاه های آن روز استعمار انگلستان در ایران بود و مهم ترین نقش را در جهت سانسور، مسخ و تحریف اخبار و اطّلاعات ایفا می كرد; به طوری كه لرد كرزن، پست و تلگراف خانه را بنگاه های اروپایی ایران بر می شمرد.۶۲
یكی از شواهد این ادعا را می توان تلگراف های میرزای بزرگ شیرازی در جریان تحریم تنباكو دانست. وی در آن واقعه، تلگراف های متعدّدی به شهرهای بزرگ ایران ارسال كرد تا از لغو امتیاز تنباكو اطمینان حاصل كند. او در آن تلگراف ها می نوشت: تا وقتی كه شاهد و دلیل قطعی به وی نرسد، حكم تحریم دخانیات به قوّت خود باقی است. این مسأله نشان می دهد كه تلگراف، قابل اعتماد نبود و دخل و تصرّفاتی در ارسال نامه ها صورت می گرفت.
ایران در سال ۱۸۷۷ میلادی به قرارداد بین المللی پستی ملحق شد. در ابتدا تشكیلات پُستی ایران طبق نظام اروپایی، به «ریدر» واگذار شد; سپس جانشین روسی وی، به نام «اشتال» فرد دیگری را به نام «دكتر اندریس» در جایگاه بازرس كلّ پست ایران برگزید. چندی بعد، سرویس پستی به وضع خطرناكی افتاد; به طوری كه كیسه های پستی را باز و اجناس قیمتی را سرقت می كردند.۶۳
قونسل انگلیس در دوازدهم ذی الحجه ۱۳۲۶ از كرمان به سفیر انگلیس می نویسد:
دو ماه است كاغذهای مارا رئیس پست كرمان نمی رساند. اگر چنین است، فكری برای كاغذهای ما بكنید.۶۴
شواهد نشان می دهد كه دخل و تصرّف در مكاتبات و جلوگیری از ارسال نامه ها و حتّی سرقت كیسه های پستی متداول بود.
در تحقیقی بر روی اسناد خطّی نامه هایی كه در صدر مشروطه از ایران به مراجع آن روز نجف نوشته شده، این نتیجه به دست آمد كه غالب نامه هایی كه از طرف مخالفان مشروطه به مراجع نجف ارسال شد، به وسیله پست رسمی فرستاده نشده بود.۶۵
در سال ۱۲۸۷ قمری مسیو نوز بلژیكی، وزیر گمرك، پست و ضراب خانه در ایران بود.۶۶ پس از بازگشت مظفّرالدّین شاه از سفر دوم اروپا، نوز تعرفه گمركی را آماده كرد. این تعرفه، به زیان ایران تمام می شد; به طوری كه برای واردات كالاهای روسی، بدهی كم، و برای كالاهایی كه از ایران به روس می رفت، بدهی زیاد تعلّق می گرفت. این تعرفه ها و رفتارهای دیگر بلژیكیان و نوز، مردم را سخت می آزرد; امّا نوز با رفتارهای گوناگون به استهزا و توهین عالمان اقدام می كرد تا جایی كه تصویری از وی و دیگر بلژیكیان كه با زنان فرنگی بودند و در آن، نوز لباس روحانیان را به تن كرده بود، در جامعه منتشر و سبب شد عالمان و مردم به افشای تفكّرات استعماری آنان اقدام كنند.۶۷ شیخ رضا دهخوارقانی، از وكیلان استقلال طلب و ضدّاستعمار آذربایجان در دوره دوم مجلس شورای ملّی می گوید:
سیم تلگراف خانه در دست آدم های خودشان است.۶۸
این شواهد و نكات تاریخی، یك پرسش را برای محقق مطرح می كند، و آن این كه چرا منوّرالفكران و برخی وكلای مجلس در دوره های گوناگون، داوری عالمان نجف (از جمله آخوند خراسانی) را كه از طریق تلگراف صورت می گرفت، بیش تر در جامعه منتشر می كردند و از آن بهره می بردند و حتّی از عالمانی كه به ایران نیامدند، ستایش می كردند; امّا درباره عالمان دیگر، به انواع تهمت ها روی می آوردند; برای نمونه، ملك زاده،۶۹ عالمان نجف را كه در ایران حضور نداشتند، بزرگان روحانی و عالمان حقیقی برشمرده، می نویسد:
این علمای حقیقی و رهبران واقعی اسلام برای انجام وظیفه مقدّسی كه عهده دار بودند، از توقف در ایران و آلوده شدن به دستگاه ریاست جسمانی اجتناب كردند و در كنف آستانه مقدّسه ائمّه اطهار عمر پرافتخار خود را به پایان رسانیدند.۷۰تمام این جوسازی هایی كه در جامعه از سوی غرب زدگان پی گیری می شد، به این سبب بود كه خودشان قادر بودند با دخالت در صندوق های پستی و سندسازی ها و جعل اسناد، حقایق و واقعیات رخدادهای آن عصر را تغییر داده، از دوری مسافت ایران و نجف فراوان بهره ببرند.این تبلیغات از متن تلگراف ها در حالی است كه عالمان دیگری همانند شیخ فضل اللّه را كه در متن درگیری ها در ایران حضور داشته اند، مستبد معرّفی كرده، ایشان را در مقابل عالمان نجف قرار می دهند;۷۱ در حالی كه شیخ فضل اللّه، همان چیزی را می گفت كه عالمان نجف می گفته اند و با آن ها اختلافی نداشته است; بنابراین از یك سو استعمار، و از سوی دیگر غرب زدگان، به وسیله وسایل ارتباطی از جمله پست و تلگراف، در جلوگیری از اندیشه مشروطه مشروعه در تاریخ مشروطه ایران نقش فراوانی داشتند. آن ها با نظریّه شیخ فضل اللّه مخالفت كردند و فضای سیاسی ـ اجتماعی مورد نظر شیخ را دگرگون ساخته، جامعه را به سمت آن چه دل خواه بیگانگان بود، تغییر دادند.
و) استبداد صغیر و فرجام مشروطه
شیخ فضل اللّه برای دفاع از اسلام، احساس وظیفه و تكلیف شرعی می كند كه چون قدرت دست شاه است و شاید او بتواند اسلام را حفظ كند و جلو تفكّرات ضدّ دینی را بگیرد، به شاه نامه می نویسد تا وی اقدامی در این جهت صورت دهد.
یك سال پس از به توپ بستن مجلس و انحلال مشروطه، بسیاری از مشروطه خواهان و روشن فكران غرب گرا از مخالفت های شیخ خشمگین شدند تا جایی كه با كمك سفارت خانه انگلستان طرح قتل شیخ فضل اللّه را پی ریختند و به وسیله «كریم دواتگر» اجرا كردند;۷۲ امّا شیخ مجروح شد كه «سابلین» آن را بی درنگ به روسیّه مخابره كرده، می گوید:
سوء قصدی به جان شیخ فضل اللّه بنیادگرا كه معروف حضور وزیر امپراتوری می باشد، انجام گرفته است. وی به طور بی خطری زخمی شده است.۷۳
آشوب های پیاپی مشروطه خواهان، سیزده ماه به طول انجامید. آنان به شدت فعّالیت های مشروطه خواهی خود در شهرهای بزرگ را ادامه می دادند. در تاریخ ۱۷ ذی قعده ۱۳۲۶ سفیران انگلیس و روس به ملاقات محمّدعلی شاه رفته، اصرار كردند كه مجلس دوباره تشكیل شود.۷۴ در این موقعیّت كه طرح مشترك روس و انگلیس نزدیك به انجام بود، شیخ فضل اللّه، مخالفت خود را با بازگشت مشروطه اعلان كرد.
فشارها و تهدیدهای سیاسی روسیّه و انگلستان بر محمّدعلی شاه در استقرار مشروطه و فشارهای داخلی مبنی بر مشروطه خواهی، بر شدّت زد و خوردها افزود تا این كه محمّدعلی شاه در ۱۴ ربیع الثانی سال ۱۳۲۷ دستخطی درخصوص تشكیل مجلس و مشروطه صادر كرد:
چون برای تهیّه ضروریّات مملكت و تدارك حوایج ملّت تنظیم و ترتیب اداره های دولتی شرط اوّل است ... لهذا برای ترتیب و تنظیم ادارات دولتی، اصول مشروطیّت را كه در تأمین آسایش حال رعیّت و ترتیب امورات دولت و مملكت بهترین اساس است، از تاریخ امروز كه ۱۴ ربیع الثانی ۱۳۲۷ است به میمنت و سعادت در مملكت ایران برقرار فرمودیم.۷۵
سرانجام در ۲۶ جمادی الثانی ۱۳۲۷، سردار اسعد و سپهدار تنكابنی از اصفهان و گیلان به رشت و قزوین و سپس به تهران وارد شدند و این شهر را فتح كردند.۷۶ فاتحان تهران دو آریستوكرات و خدمت گزار انگلیس و روس بودند. علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، از سال ها پیش از انقلاب مشروطه با انگلیسی ها پیوند دوستی داشته; به طوری كه هاردینگ او را از بهترین و وفادارترین دوستان انگلیس در ایران به شمار آورده است.۷۷
پس از فتح تهران، محمّدعلی شاه دست خود را از سلطنت كوتاه دید و همراه عدّه ای به سفارت روس پناهنده شد. این پناهندگی علامت آن بود كه وی استعفا كرده است.۷۸
در ۲۷ جمادی الثانی ۱۳۲۷، مجلس عالی تشكیل شد و محمّدعلی شاه را از سلطنت خلع و به جای او پسرش، احمد میرزا، را كه یازده سال داشت به مقام پادشاهی برگزیدند; امّا تا رسیدن وی به سنّ قانونی، علیرضاخان عضدالملك را نایب سلطنت قرار دادند. به دنبال آن، یبرم خان ارمنی در جایگاه فرمانده نظمیه منسوب شد.۷۹
پس از حاكم شدن مشروطه خواهان در تهران، آنان با دو گروه به شدّت برخورد كردند: گروه اوّل، مستبدّان; یعنی محمّدعلی شاه و طرفدارانش، و گروه دوم، مشروعه خواهان; یعنی شیخ فضل اللّه و یارانش; امّا برخورد آنان با مستبدان به علّت مخالفت كردن با آزادی و مجلس بود، و برخورد با مشروعه خواهان بدین سبب بود كه آنان مشروطه را مخالف شریعت می دانستند.۸۰
محمّدعلی شاه، پس از پناهنده شدن به سفارت روس، راهی روسیه شد و در آن جا اقامت گزید;۸۱ امّا مخالفان، اطراف خانه شیخ فضل اللّه را گرفتند و او را در ضلع شرقی عمارت نظمیّه در داخل اتاقی حبس نمودند.۸۲ سعدالدوله پیش از حبس، برای شیخ فضل اللّه پیغام فرستاد كه جان شما در خطر است و خوب است به یكی از سفارت خانه ها پناه ببرید; امّا شیخ پاسخ داد: مقام روحانی من اجازه اقدام به این عمل را نمی دهد.۸۳ اعظام الوزاره در خاطرات خود می نویسد:
در سفارت روس، یك نفر شیخ را دعوت به پناهندگی كرد; امّا وی جواب داد: مسلمان نباید پناهنده كفر شود. بعد آن شخص گفت: اگر حاضر نمی شوید، لااقل پرچم روس را بالای درب خانه نصب نمایید كه شیخ فضل اللّه جواب داد: اسلام زیر بیرق كفر نخواهد رفت.۸۴
همچنین شیخ به فرد دیگری كه از طرف دولت عثمانی پیغام آورد كه به كشور عثمانی مسلمان تشریف بیاورید، پاسخ داد:
من از علی بن ابی طالب(علیه السلام) بدی ندیده ام كه به عمر پناهنده شوم. بر فرض مرا نكشند و بمانم در دنیا دو سه خروار گندم هم خوردم، آخرش كه چه؟ وقتی كه انسان قرار است بمیرد، چه بهتر كه شرافتمندانه بمیرد.
سرانجام شیخ را در روز ۱۳ رجب به شهادت رساندند.
یك یا دو ماه پس از اعدام شیخ فضل اللّه، مردم متوجّه شدند كه چه اشتباه بزرگی كرده اند. نه تنها از آزادی خبری نشد، بلكه استبدادی حاكم گردید كه از استبداد محمّدعلی شاه بدتر، و آن استبداد مشروطه بود. طولی نكشید كه مشروطه خواهان سیّدعبداللّه بهبهانی را ترور كردند. پس از روشن شدن مفاهیم و واژه های مشترك منتشر شده از سوی منوّرالفكران، آخوند خراسانی عزم مسافرت به ایران كرد و بر آن شد تا از نزدیك با توطئه گران مشروطه خواه درستیزد. افسوس كه دست های مشكوكی ارتباط عالمان نجف را با حقیقت قضایا بریده و همان شبانه او را مسموم ساختند.
عالمان دیگری هم مانند ملاّ قربانعلی زنجانی و ملاّ محمد خمامی رشتی جان می سپارند و به دنبال آن در سال های بعد، مدرّس ها و خیابانی ها لگدكوب ایادی استعمار شدند و میرزای نائینی نیز نسخه های كتاب «تنبیه الامه» خویش را در سال های آخر عمر در نجف جمع آوری كرد و سیّدمحمّد طباطبائی متنبّه و افسرده و نگران بود كه خدا در روز قیامت با او چه معامله ای خواهد كرد.۸۵
ز) جمع بندی و نتیجه گیری
در طول تاریخ، استعمارگران از جمله انگلستان، روس، آلمان و فرانسه با تّوجه به پیشرفت و توسعه فن آوری صنعتی با تشكیل امپراتوری های دریایی، هجوم گسترده ای را ضدّ كشورهای عقب مانده آغاز كردند كه از جمله آن می توان ممانعت از تشكیل ثبات و نظم سیاسی ـ اجتماعی ایران نام برد; استعمارگران در جستوجوی منافع خود، خواهان وابستگی سیاسی و تجزیه یك پارچگی و انسجام ایرانیان بودند; از این روی با دین كه عامل همبستگی ایرانیان بود، مخالفت و راه های دیگری از جمله تفرقه مذاهب اسلامی را دنبال می كردند و برای حفظ سلطه خود به تمدّن های اروپایی تمسّك كرده، از طریق صنایع گوناگون در ایران به راهبردهای مردم پسند، جهت استمرار سلطه خویش دست زدند. مهم ترین منافع استعمارگران در ایران، منافع اقتصادی بوده است كه با بهره برداری از تك محصولی كردن، زمینه های وابستگی آن را فراهم ساختند و با تنظیم قراردادهای گوناگون، به بهره برداری اقتصادی از ایران پرداختند و با اشاعه پول، اعتبار، ارزش ها و الگوهایی كه به ایران وارد كردند و با گسترش خدماتی نظیر راه آهن، شبكه راه های زمینی و سیستم ارتباط از راه دور، به هدف های خود د ست یافتند.
از یك سو، وابستگی كشور سبب شد برای این منظور از كارگزاران خاصّی استفاده كند، و از سوی دیگر، بیگانگان با نفوذ در پیكره دولت بومی كوشیدند اگر شورا، مجمع یا قوّه قانون گذاری در ایران پدید آید، ایرانیان دراتّخاذ تصمیم ها محدود و در موارد دیگر، تابع دستور و خواسته های بیگانه باشند. این موضوع به ایران اختصاص نداشت; بلكه در تمام مستعمره ها اگر بومیان در مقابل این وابستگی مقاومت می كردند، به صورت محرّكان سیاسی تعقیب، تبعید یا كشته می شدند.
رفتار غربیان، قیّم مآبانه و همراه با تحقیر و ایجاد ترس بوده است. آنان تصوّر می كردند كه مردم ایران به مواظبت، كنترل و تنبیه نیاز دارند و به دلیل عدم آشنایی با زبان ایرانیان، اختیار مهار و مجازات را به خود بومیان (كسانی كه به آنان وفادار بودند و فرمان می بردند) وا می گذاشتند; به عنوان نمونه، صدراعظمی سپهسالار را می توان نام برد.
اوضاع سیاسی ـ اجتماعی جامعه ایران در دوره مشروطه چنان می نُمود كه نظام سیاسی حاكم، ارزش ها، هنجارها و نقش و پایگاه های خاصّ خود را داشت و مهم ترین اتّكای نظام سیاسی استبداد ناصرالدّین شاه، «قدرت» بود. وی از طریق قدرت می كوشید برای بسیج منابع در جهت دستیابی به اهداف نظام اجتماعی ـ سیاسی خود استفاده كند. شهروندان به حكم نقش خود در نظام سیاسی، از قدرت حاكمیّت اطاعت می كردند و اگر برخلاف نقش خود عمل می نمودند، با استفاده از زور كه در حقیقت ضمانت اجرای تضمین پیروی از هنجارهاست، آنان را به اطاعت وا می داشت. استبداد به گونه ای بوده است كه با هر گونه همراهی با مردم و نهادهای اجتماعی كه از طرف عالمان هدایت می شد، به مبارزه برخاست.
البته در جامعه، نظام اجتماعی باثبات وجود نداشته است; چرا كه بین نهادهای اجتماعی، تعادل برقرار نبود; بلكه كشمكش بین ایدئولوژی ها در جامعه ایران آن عصر، سبب بی ثباتی بیش تر شده بود. شیخ فضل اللّه در چنین وضعی نظریّه مشروطه مشروعه خود را مطرح كرد; نظام فرهنگی را متحوّل ساخت و ارزش های جدید خلق شده در نظام اجتماعی را دچار گسست و تحول نمود و می خواست جهت اعاده تعادل در جامعه، محیط را تغییر دهد و با نظام ارزشی اسلام كه با هویت ایرانی آمیخته شده بود، هماهنگ سازد; بدین سبب به صورت طبیعی، ناهماهنگی میان حوزه های گوناگون جامعه، منبع اصلی منازعه سیاسی شد. این درگیری ها بر روی منابع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بوده است و از آن جا كه شیخ فضل اللّه می خواست به این آشفتگی سیاسی نظم ببخشد، به طور منظّم اطّلاعات و داده های ارزش های اسلامی ملّی را بازتولید می كرد.
شیخ فضل اللّه می خواست آگاهی های سیاسی جامعه افزایش یابد. مردم متوجّه هجوم فرهنگ و ارزش های بیگانگان در جامعه باشند و نیز دامنه قدرت خودسرانه استبداد قاجاری محدود باشد و این گونه نباشد كه حقوق طبیعی مردم نیز نتواند آن را محدود كند. وی می گفت: زمامدار نباید ظلم كند; از این رو چون در اسلام از ظلم و بی عدالتی نهی شده است، باید عالمان دینی بر قوانین و مصوّبات مجلس ناظر باشند تا به وسیله جعل قانون ظالمانه ای، حقّ مظلومی تضییع نشود. در حقیقت، وی الگویی از حكومت را نشان داد كه در آن فقیهان، نگهبان واقعی مصوّبات مجلس باشند; امّا بیگانگان با تأسیس رشته هایی، با جامعه ایران ارتباط یافتند و با ایجاد گروهای تحصیل كرده، بخشی از فرهنگ و ساخت های اجتماعی جامعه سنّتی را دگرگون كردند. در حقیقت، شیخ فضل اللّه با نظریّه مشروطه مشروعه در این وضعیت، به دنبال آن بود كه جامعه ایران را متوجّه «بازگشت به خود» سازد.سرانجام، شیخ فضل اللّه پس از یأس از تثبیت الگوی حكومتی خویش، جان خود را فدا كرد; امّا نظام استعماری، چنان آشفتگی ها، گسست ها و محرومیّت های عمیقی را در ایران پدید آورد كه با وجود جامعه ای بحران زده، سبب بروز عكس العمل های شدید خشونت آمیزی در ایران شد. برخلاف انتظار، منورالفكرانی كه در مشروطه بر ضدّ استبداد عمل می كردند، جزء افرادی قرار گرفتند كه از نظام استعماری بهره می بردند و استعمارگران نیز با پشتیبانی آن ها، انقلاب مشروطه ایران را به استبداد دیگری ـ كه از استبداد ناصرالدّین شاهی بدتر بود ـ تبدیل كردند، و آن استبداد مشروطه خواهان سكولار بود.
به طور خلاصه می توان گفت: آغاز انقلاب و نهضت مشروطه، وامدار دخالت سیاسی عالمان شیعه در قرن اخیر بوده است. ورود این مفهوم در جامعه ایران، ابتدا به علّت تشابه مفهومی و مشترك آن در تضارب با مبانی، اسلامی تلقّی نشد; بدین سبب، شیخ فضل اللّه به جهت استبدادگریزی و ظلم ستیزی، از آن حمایت كرد. شیخ فضل اللّه حاكمیّت سیاسی آن عصر را نمی خواست و در صدد تغییر قدرت مطلقه حكومت برآمد. وی به وضع موجود انتقاد داشت و درصدد تأسیس حكومتی بود كه پس از فروپاشی حاكمیّت گذشته، به ثبات سیاسی خود دست یابد; امّا كاروان مشروطه در جهت غربی شدن حركت كرد و دین در امور حكومتی، راهنمای حركت قرار نگرفت.
مبانی نظری عالمان شیعه به گونه ای است كه آنان پس از اصلاح جامعه و حاكمیّت ارزش های اسلامی، خواهان نظم و ثبات اجتماعی بوده اند و اگر هم با بحران مواجه می شوند، برای رسیدن به نظام اجتماعی با ثبات و مقتدری است كه كنش گران را به تجهیز هنجارها و ارزش های دینی اسلامی بر می انگیزانند; به این امید كه شاید جامعه در افق های آتی خود به سمت اصلاح، نظم و ثبات اجتماعی و سیاسی حركت كند.
● عمده ترین مخالفت شیخ فضل اللّه بر محورهای ذیل استوار است:
۱. جدایی نبوّت و حكومت (دین و سیاست);
۲. تأسیس قانون جدا از شریعت اسلامی;
۳. عدم نظارت فقیهان;
۴. مساوات خواهی;
۵. آزادی مطلق;
۶. مجلس ملّی.
شیخ فضل اللّه، نبوّت و حكومت (دین و سیاست) را با هم مرتبط می دانست. وی معتقد بود: حكومت هایی كه مدّعی جدایی سیاست از شریعت هستند، طبق تمایلات خود قانون وضع می كنند; در حالی كه در حكومت های دینی كه از شریعت اسلامی برگرفته است، باید قوانین الهی اجرا شود و به تأسیس قانون در برابر شریعت نیازی نداریم; افزون بر این، او معتقد بود: جهت مطابقت داشتن قوانین مصوَّب با شریعت، لازم است مجتهدان عادل بر آن ها نظارت داشته باشند.
شیخ فضل اللّه در جنبه های مثبت و اوّلیّه مشروطه و عمل به قانون، با گروه های دیگر موافقت می كرد; امّا مخالفت او با مسأله قانون در مرحله ای صورت گرفت كه بنا بود قوانین غیرالهی و غربی تأسیس شود. وی اعتقاد داشت شریعت مطهّر و دین اسلام ـ طبق مبانی و مآخذ اسلامی ـ بین انسان ها تفاوت قائل شده و میان فرقه های ضالّه و طایفه امامیّه، حقوق مساوی در نظر نگرفته است، و در مكتب اسلام نباید كافران بر مسلمانان مسلّط شوند. بنابراین نمی توان در جامعه اسلامی بین ارمنی، زردتشتی، بابیه و مسلمان تفاوت قائل نشد.
غرب زدگان معتقد بودند كه آزادی بیان، قلم، انتخاب و مطبوعات، باید در جامعه ایران تحقّق یابد و مقصودشان از آزادی هم، آزادی مطلق و بی قید بوده كه شیخ فضل اللّه با آنان مخالفت كرد و می گفت: این نوع آزادی با ادلّه شرعی اسلامی سازگاری ندارد; چون انتشار كلمات كفرآمیز، دشنام به مؤمنان، القای شبهات در قلوب مؤمنان، اشاعه فحشا، گمراه كردن مسلمانان، انتشار كتب ضالّه و انتشار هرزگی در حقّ مسلمانان، حرام و ممنوع است.
مشروطه خواهان غرب گرا به دنبال تشكیل پارلمان و مجلس شورای ملّی بودند. شیخ فضل اللّه، ابتدا با تشكیل مجلس مخالفتی نداشت; امّا بعدها متوجّه شد كه در مجلس، قانون های بیگانگان ترجمه و تصویب می شود; بدین سبب به مخالفت برخاست. او مشروطه را پذیرفت; امّا در نوع حكومت كه آیا مشروطه اسلامی باشد یا مشروطه غربی، اختلاف داشت. بنابراین، شیخ فضل اللّه در مراحل اوّلیّه نهضت مشروطه در استبدادستیزی، برقراری قانون و عدالت با گروه های دیگر هم گام بود; امّا در مراحل بعدی به علّت انحراف مشروطه، خواهان اصلاح آن شد و مدّعی بود كه باید لفظ مشروعه در كنار مشروطه قرار گیرد، وگرنه مشروطه غربی، با مبانی اسلامی سازگاری ندارد; امّا فضای احساسی و مشروطه خواهی غربی آن عصر، مسافت زیاد ایران و نجف، دخالت بیگانگان در كانال های ارتباطی و روشن نبودن مفاهیمی كه در فضای سیاسی جامعه آن روز ایران منتشر می شد، به همراه نفوذ شدید غیرمذهبی ها در پیكره نهضت و تغییر مسیر حركت آن، باعث شد كه شیخ فضل اللّه را ضدّ مشروطه و مستبد معرّفی كرده، او را به دار آویزند; آن گونه كه سیّد عبداللّه بهبهانی را ترور كردند و عالمان دیگر هم به طرز نامعلومی به سرای دیگر شتافتند.
كتاب نامه
۱. آبادیان، حسین، مبانی نظری حكومت مشروطه و مشروعه (به انضمام رسائل علمای موافق و مخالف مشروطه)، چ ۱، تهران، نی، ۱۳۷۴ش.
۲. ابوالحسنی (منذر)، علی، پایداری تا پای دار، چ ۱، انتشارات مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، ۱۳۶۸ش.
۳. ابوالحسنی (منذر)، علی، تحلیلی از نقش سه گانه شهید شیخ فضل اللّه نوری در نهضت تحریم تنباكو، چ ۱، تهران، پیام آزادی، ۱۳۶۰ش.
۴. ابوالحسنی (منذر) علی، دیده بان بیدار!; دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل اللّه نوری، چ ۱، تهران، عبرت، ۱۳۸۰ش.
۵. اعظام قدسی، حسن، خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله، ج ۱، انتشارات ابوریحان، ۱۳۴۹ش.
۶. افشار، ایرج، روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران یادداشتهای حاجی میرزا سید احمد تفرشی حسینی در سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۸ قمری، چ ۱، تهران، امیر كبیر، ۱۳۵۱ش.
۷. الامین، السید محسن، اعیان الشیعه، ج ۴، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
۸. الامینی، عبدالحسین، شهداء الفضیلهٔ، النجف، مطبعهٔ الغری، ۱۳۵۵ ق.
۹. الموسوی الاصفهانی، محمد مهدی، احسن الودیعه فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعهٔ، ج ۱، بغداد، عبدالعزیز الدباس، ۱۳۴۸ ق.
۱۰. انصاری، مهدی، شیخ فضل اللّه نوری و مشروطیت (رویارویی دو اندیشه)، چ ۱، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۹ش.
۱۱. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۳، چ ۴، تهران، زوّار، ۱۳۷۱ش.
۱۲. بشیری، احمد، كتاب آبی (گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران)، ج ۱، چ ، تهران، نور، ۱۳۶۲ش.
۱۳. ــ ، كتاب نارنجی (گزارشهای سیاسی وزارت امور خارجه روسیه تزاری درباره انقلاب مشروطه ایران) چ ۱، تهران، نور، ۱۳۶۶ش.
۱۴. تركمان، محمد، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، چ ۱، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۰ش.
۱۵. ــ ، رسائل اعلامیه ها، مكتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج ۱، چ ۱، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی، ۱۳۶۲ش.
۱۶. تندركیا، شهید هرگز نمی میرد، چ ۲، تهران، [بی نا]، ۱۳۵۸ش.
۱۷. حائری، عبد الهادی، تاریخ جنبشها و تكاپوهای فراماسونگری در كشورهای اسلامی، چ ۱، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
۱۸. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج ۱ و ۲، چ ۲، تهران، فردوسی، ۱۳۶۱ش.
۱۹. رضوانی، هما، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، چ ۱، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۲ش.
۲۰. روسك، جوزف و رولندوارن، مقدمه ای بر جامعه شناسی، ترجمه بهروز نبوی و احمد كریمی، ۱۳۶۹ش.
۲۱. زرگری نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت (۱۸ رساله و لایحه درباره مشروطیت)، چ ۱، تهران، كویر، ۱۳۷۴ش.
۲۲. شیرازی، میرزا صالح، مجموعه سفرنامه های میرزا صالح شیرازی، كتاب اول، تصحیح و توضیح غلامحسین میرزا صالح، چ ۱، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۴ش.
۲۳. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، ج ۲، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۶ش.
۲۴. قوچانی، آقانجفی، سیاحت شرق یا زندگینامه آقانجفی قوچانی، تصحیح ر. ع. شاكری، چ ۲، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۲ش.
۲۵. كرزن، جرج ناتانیل، ایران و قضیه ایران (ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی)، ج ۱، چ ۴، تهران، علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۷۳ش.
۲۶. كرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج ۱، به كوشش علی اكبر سعیدی سیرجانی، چ ۴، تهران، آگاه، ۱۳۶۲ش.
۲۷. كسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، چ ۱۵، تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۹ش.
۲۸. لیتل، دانیل، تبیین در علوم اجتماعی، درآمدی به فلسفه علم الاجتماع، ترجمه عبدالكریم سروش، چ ۱، تهران، صراط، ۱۳۷۳ش.
۲۹. م. پاولیچ، تریا، س. ایرانسكی، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ترجمه م. هوشیار، چ ۲، تهران، شركت سهامی كتاب های جیبی، ۱۳۷۵ش.
۳۰. مجید كفایی، عبد الحسین، مرگی در نور (زندگی آخوند خراسانی)، چ ۱، تهران، زوّار، ۱۳۵۹ش.
۳۱. معاصر، حسن، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران (مستخرجه از روی اسناد محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان)، ج ۱، چ ۱، تهران، ابن سینا، ۱۳۵۲ش.
۳۲. ملك زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چ ۴، تهران، علمی، ۱۳۷۳ش.
۳۳. نامدار، مظفر، رهیافتی بر مبنانی مكتبها و جنبشهای سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، چ ۱، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۶ش.
۳۴. نجفی، موسی، اندیشه دینی و سكولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی (دهه های نخستین یكصد سال اخیر ایران)، چ ۱، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
۳۵. نجفی، موسی، مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران (دین، دولت، تجدد)، چ ۱، تهران، نشر منیر، ۱۳۷۸ش.
۳۶. نجمی، ناصر، محمدعلی شاه و مشروطیت، چ ۱، تهران، زریاب، ۱۳۷۷ش.
۳۷. یزدانی، سهراب، كسروی و تاریخ مشروطه ایران، چ ۱، تهران، نی، ۱۳۷۶ش.
_. Psychology and the legal system . (۱۹۹۸) wrightsman, l,s.
۱. آنومی (Anomie) یك نوع احساس بی هنجاری است كه اغلب زمینه دست یافتن افراد به كجروی و انحرافات را فراهم می آورد. در این وضعیّت، مسائل اجتماعی شدّت می یابد و افراد جامعه در رسیدن به اهداف وتمایلات خود كنترل ناپذیر خواهند شد. جهت مطالعه بیش تر ر.ك: Psychology and thelegal system, p.۱۰۴.
۲. جامعه شناسی تاریخی، حوادث منحصر به فرد تاریخی و توالی وقایع تاریخی را یكایك مورد توجّه قرار نمی دهد; بلكه بر آن است كه با توجّه به وقایع و امور تاریخی زمان گذشته، اصول و قواعد قابل شمولی را استخراج كند. (بیش تر ر.ك: جوزف روسك، رولند وارن، مقدمه ای بر جامعه شناسی، ترجمه بهروز نبوی و احمد كریمی، ص ۲۹۵).
۳. در مدل تبیین ساختاری، شؤون مختلف جامعه را بر حسب پیامدهای پیش بینی پذیر بررسی می شود و به تبیین اوصاف ساختاری جامعه می پردازند و در مدل تفسیری یا هرمنوتیك (Hermeneutic) كه در واقع رویكرد معنا كاوانه است، پیامدهای اجتماعی را مانند متنی در نظر می گیرند كه معنای عناصر گوناگون حوادث و اعمال اجتماعی به كمك بازسازی خلاّق از درون آن ها به دست می آید. (ر.ك: دانیل لیتل، تبیین در علوم اجتماعی، درآمدی به فلسفه علم الاجتماع، ترجمه عبدالكریم سروش، ص ۱۱۳ و ۱۱۵).
۴. یونس مروارید، از مشروطه تا جمهوری نگاهی به ادوار مجالس قانونگذاری در دوران مشروطیّت، ج ۱، ص ۲۸.
۵. موسی نجفی، مقدّمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران (دین، دولت، تجدد) تكوین هویت ملی نوین ایران از عصر صفویه تا دوران معاصر، ص ۹۲.
۶. احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۲۸۱. البته بعضی از منابع همانند «شرح حال رجال ایران» از مهدی بامداد، تاریخ كناره گیری امین الدوله را در سال ۱۳۱۶ قمری ذكر كرده اند.
۷. احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۲۵۲.
۸. حسن اكبری بیرق، مبانی فكری ادبیات مشروطه، ص ۴۴.
۹. سهراب یزدانی، كسروی و تاریخ مشروطه ایران، ص ۱۱۹.
۱۰. احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۱۳۰.
۱۱ همان، ص ۱۱۲.
۱۲. موسی نجفی، مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص ۱۱۱ـ۱۱۳.
۱۳. باید توجّه داشت كه مشروطه خواهی در ایران نمی تواند خارج از تحوّلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهانی باشد. نقش لژهای فراماسونری و ارتباط ایرانیان با كشورهای دیگر نظیر عثمانی، ایتالیا، فرانسه، آلمان و انگلستان كه دارای حكومتی از نوع مشروطه بوده اند، بر این رویدادها تأثیرگذار بوده است. جهت كسب اطّلاعات بیش تر درباره حكومت های مشروطه خارج از ایران می توان به كتاب های ذیل مراجعه كرد: عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها و تكاپوهای فراماسونگری در كشورهای اسلامی، ص ۶۰ و میرزا صالح شیرازی، مجموعه سفرنامه های میرزا صالح شیرازی، كتاب اول، ص ۶ـ۸.
۱۴. محمد ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج ۱، ص ۵۰۴.
۱۵. مهدی ملك زاده، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران، ج ۶، ص ۱۲۵۷.
۱۶. ر.ك: علی ابوالحسنی، تحلیل از نقش سه گانه شهید شیخ فضل اللّه نوری در نهضت تحریم تنباكو.
۱۷ هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، ص ۳۱.
۱۸ عبدالهادی حائری، تاریخ جنبش ها و تكاپوهای فرماسونگری در كشورهای اسلامی، ص ۳۲۷ و ۳۳۰.
۱۹. موسی نجفی، مقدمه تحلیلی تاریخ تحوّلات سیاسی ایران، ص ۲۰۲.
۲۰. احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۵۴۲.
۲۱ همان، ص ۵۹۳.
۲۲. همان، ص ۶۰۰.
۲۳ همان، ص ۶۱۴.
۲۴ همان، ص ۶۱۵.
۲۵. هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، ص ۶۷ـ۶۸.
۲۶. مظفر نامدار، رهیافتی بر مبانی مكتب ها و جنبشهای سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، ص ۱۱۰ و ۱۱۹ و ۱۴۷.
۲۷. همان، ص ۱۲۲.
۲۸. همان، ص ۱۲۷.
۲۹. واژه «سلطنت» در میان فقیهان به معنای حكومت است، نه به معنای رژیم سلطنتی. و نیز اصطلاح «ملّت» به معنای كیش و آیین آمده است. (ر.ك: همان، ص ۱۲۸ و عمیدزنجانی، فقه سیاسی، ج ۲، ص ۱۵۱).
۳۰. غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت ، ص ۱۶۴.
۳۱. مظفر نامدار، رهیافتی بر مبانی مكتب ها و جنبش های سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، ص ۱۳۲.
۳۲. همان، ص ۱۳۴.
۳۳. غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیّت، ص ۱۶۴.
۳۴. مظفر نامدار، رهیافتی بر مبانی مكتب ها و جنبش های سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، ص ۱۳۶.
۳۵. هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، ص ۳۱ و ۳۲.
۳۶. مظفر نامدار، رهیافتی بر مبانی مكتب ها و جنبش های سیاسی شیعه در صدر ساله اخیر، ص ۱۳۸.
۳۷. هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، ص ۶۹.
۳۸. موسی نجفی، مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص ۱۹۸.
۳۹. محمد تركمان، رسائل اعلامیه ها، مكتوبات ...، ج۱، ص ۵۶.
۴۰. همان، ص ۶۰.
۴۱. همان.
۴۲. همان، ص ۳۲.
۴۳. هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، ص ۳۲.
۴۴. موسی نجفی، مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص ۱۹۹.
۴۵. هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، ص ۴۵.
۴۶. موسی نجفی، مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص ۲۰۰.
۴۷. هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل الله نوری، ص ۵۲.
۴۸. موسی نجفی، مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص ۲۰۴.
۴۹. احمد بشیری، كتاب آبی، ج ۱، ص ۳۰۶ و ۳۰۷.
۵۰. مهدی انصاری، شیخ فضل اللّه نوری و مشروطیت، ص ۲۱۳.
۵۱. موسی نجفی، اندیشه دینی و سكولاریزم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی، ص ۲۰۴.
۵۲. علی ابوالحسنی، تحلیلی از نقش سه گانه شهید شیخ فضل اللّه نوری در نهضت تحریم تنباكو، ص ۷۰.
۵۳. موسی نجفی، اندیشه دینی و سكولاریزم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی، ص ۵۸
۵۴. با مراجعه به منابع تاریخی می بینیم كه بعضی تاریخ نگاران عصر مشروطه در گونه شناسی عالمانی به تقسیماتی روی آورده اند كه با واقعیت تاریخی تطبیق نمی كند; برای مثال، عالمان را به دو گروه مستبد و آزادی خواه یا سنّتی و ترقّی خواه تقسیم می كنند و جایی برای عالمی كه در حد وسط این دو طیف قرار دارد (مثل شیخ فضل اللّه) در نظر گرفته نمی شود. جهت اطلاع از گونه شناسی مذكور می توان به منابع ذیل مراجعه كرد:
ـ م. پاولیچ و تریا، س. ایرانسكی، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ص ۳۷.
ـ سهراب یزدانی، كسروی و تاریخ مشروطه ایران، ص ۱۱۷.
ـ حسین آبادیان، مبانی نظری حكومت مشروطه و مشروعه به انضمام رسائل علمای موافق و مخالف مشروطه، ص ۹ و ۲۸ و ۲۹. مؤلّف، عُلما را با توجّه به رسائل عصر مشروطه، به دو گروه تقسیم می كند: موافق و مخالف مشروطه، و هیچ جایگاهی برای عالمانی كه نه مشروطه غربی و نه استبداد مطلق را قبول دارند، در نظر نگرفته است; شیخ فضل اللّه از عالمانی بوده است كه مشروطه مشروعه را قبول داشته; در حالی كه در گروه عالمان مخالف مشروطه مطرح می كند.
ـ حسن اكبری بیرق، مبانی فكری ادبیات مشروطه، ص ۴۴.
ـ مهدی ملك زاده، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران، ص ۴۷۸ و ۴۷۷ كه مؤلّف می كوشد، عدّه ای از عالمان را مستبد و دیگران را آزادی خواه معرّفی كند.
۵۵. موسی نجفی، اندیشه دینی و سكولاریزم در حوزه معرفتی سیاسی و غرب شناسی، ص ۲۰۳.
۵۶. هما رضوانی، لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، ص ۵۷.
۵۷. علی ابوالحسنی، تحلیلی از نقش سه گانه شهید شیخ فضل اللّه نوری در نهضت تحریم تنباكو، ص ۷۱.
۵۸. با مراجعه به تاریخ مشروطه می بینیم كه انتشار مفاهیمی از جمله آزادی، مشروطه، مجلس شورای ملّی و قانون، سبب آشفتگی فضای سیاسی شد; بدین سبب باید منظور از واژه های مشترك به خوبی مشخّص شود. در آن صورت شاید عالمان و دیگر نخبگان كنار هم قرار گیرند (موسی نجفی، اندیشه دینی و سكولاریزم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی، ص ۲۰۳).
۵۹. همان، ص ۹۹.
۶۰. محمدمهدی الموسوی الاصفهانی، احسن الودیعه فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعه، ج ۱، ص ۱۸۹ و۱۹۰.
۶۱. محمد تركمان، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، ص ۱۸۰.
۶۲. علی ابوالحسنی، تحلیل از نقش سه گانه شهید شیخ فضل اللّه نوری در نهضت تحریم تنباكو، ص ۶۹.
۶۳. ناتانیل جرج كرزن، ایران و قضیّه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، ج ۱، ص ۶۰۵.
۶۴. ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج ۲، ص ۲۷۳.
۶۵. علی ابوالحسنی، تحلیلی از نقش سه گانه شهید شیخ فضل اللّه نوری در نهضت تحریم تنباكو، ص ۷۰.
۶۶. حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیّت در ایران، ج ۱، ص ۲۱۲.
۶۷. احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص ۳۷.
۶۸. علی ابوالحسنی، تحلیلی از نقش سه گانه شهید شیخ فضل اللّه نوری در نهضت تحریم تنباكو، ص ۷۰، نقل از شیخ رضا دهخوارقانی، وقایع ناصری و توضیح مرام، ص ۵۰.
۶۹. ملك زاده، فرزند ملك المتكلمین است. پدر او یكی از شخصیّت های مشروطه بود. وی در سال ۱۳۲۷ قمری پس از اتمام تحصیلاتش در كشورهای گوناگون از جمله فرانسه، به ایران بازگشت و هشت دوره، نماینده مجلس شورای ملّی و دو دوره نماینده مجلس مؤسّسان بود. (ر.ك: مهدی ملك زاده، مقدّمه كتاب تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران با عنوان شناسایی نوشته، م، ع، فره وشی).
۷۰. مهدی ملك زاده، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران، ص ۷۲.
۷۱. همان، ص ۴۷۷.
۷۲. مهدی انصاری، شیخ فضل اللّه نوری و مشروطیّت، ص ۲۱۷.
۷۳. احمد بشیری، كتاب نارنجی، ج ۲، ص ۷۲.
۷۴. جهت مطالعه شواهد تاریخی ر.ك: همان، ج ۲، ص ۳۵۴.
۷۵. ایرج افشار، روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، ص ۱۸۷.
۷۶. مهدی انصاری، شیخ فضل اللّه نوری و مشروطیّت، ص ۲۲۴.
۷۷. عبدالهادی حائری، تاریخ جنبش ها و تكاپوهای فر 
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید