سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دانش دوستی و آداب آن


دانش دوستی و آداب آن
۱- علاقه عمومی به دانش اندوزی در میان ملت ما هم پیشینه دیرینه و هم پایه های فكری و فرهنگی بسیار ممتاز در میان ملل دنیا دارد. اما این علاقه و اشتیاق مردم به همان اندازه كه باعث سوق جوانان و افراد به سوی دانش اندوزی می شود، می تواند خود بستر رشد امراض و آفاتی بشود كه دقیقاً برعلیه بسط علم و فرهیختگی عمل نماید. لذا ضروری است كه آداب دانش اندوزی و دانش دوستی و دانش محوری برای عموم و برای مجامع علمی و از همه مهم تر حكومت موردتوجه و رعایت قرار گیرد تا از گزند آفات در امان بمانیم.
۲- در شرایط امروز كشور ما، دانش پروری در معرض چهار آفت مهم قرار دارد:
▪اول، كوتوله پروری (سفله پروری) در مؤسسات علمی؛
▪دوم، فریبكاری های عالمانه؛
▪سوم، سوءاستفاده از پایگاه قدرت در كسب نام و نشان علمی؛
▪چهارم، مدرك بازی.
۳- در پیشرفت علمی، رقابت عالمانه- كه حقیقتاً مسابقه در فهم بهتر واقعیت عینی است- نقش مهمی ایفا می نماید. یكی از پدیده های ناهنجار كه در بسیاری از كشورها و تجمعات علمی دیده می شود، ایجاد یك «كلوپ بسته» است كه به جای رقابت عالمانه، با قلدر مآبی رقیب جدید را از گود مسابقه بیرون می اندازند!
مرض كوتوله پروری علائم متعددی دارد:
یكی از آنها بزرگ كردن اسطوره ای یك فرد و بستن دایره دور اوست، به نحوی كه هر سخن دیگر از همان ابتدا مرفوض به حساب می آید؛ علامت دیگر «رفض دیگران» است؛ یعنی یك دانشكده یا مجموعه مدعی می شود كه خود ملاك محك توان علمی خود است و لازم نیست علمیت حضرات در مجامع وسیع تر علمی مطرح گردد. گاه با پررویی گفته می شود: «این مقاله بازی، توهین به ملت است؛ چرا باید حتماً مقالات علمی ما در مجلات معتبر دنیا چاپ بشود تا به اعتبار آن ارزیابی مثبت محسوب گردد؛ ما خودمان باید ملاك باشیم!!»
البته هیچ فرد ایرانی از این كه مراكز و نشریات علمی ایرانی اعتبار جهانی پیدا كنند نه تنها ناراحت نمی شود، بلكه بسیار نیز بدان مباهات می كند. منتها كسب اعتبار در میان علمای جهان با اشتلم خواندن در خانه و یا ادعاهای پرطمطراق تفاوت دارد. وانگهی دانش كه امری سری نیست؛ اگر كسی به معرفتی دست بیابد، این معرفت در قالب رساله، كتاب، درس، سخنرانی و امثال آن ظاهر می شود؛ پس هرگاه دیدیم خشكسالی است باید بدانیم كه بازار دانش كساد است!
۴- مرض مهلك دیگر، فریب كاری های عالمانه است! آنچه در علم شكوه و جلال می آورد، نزدیكی هرچه بیشتر به واقعیت است و لاغیر.
حال اگر ادعای كشفیات بزرگ بكنیم و رسانه های كشور هم از روی ذوق زدگی این ادعاها را منعكس نمایند و بزرگان سیاسی هم به شكرانه به حمایت برآیند. این یك فریبكاری عالمانه است! در علم هر ادعایی باید با برهان باشد و فقط تا جایی كه برهان علمی توجیه می كند، ادعا مورد قبول قرار می گیرد. یكی از نمونه های اخیر، پخش خبر كشف بزرگ یك محقق ایرانی در آمریكا در زمینه خواص ذره ای- موجی نور است كه در صدر اخبار برخی خبرگزاری های داخلی و رسانه های ملی قرار گرفت. به نظر من، اگرچه آزمایش و ادعای ایشان قابل توجه است، اما بسیار با آنچه می تواند به عنوان یك كشف عظیم و همسنگ نسبیت مطرح شود فاصله دارد! تجلیل و تكریم های بی پایه، نمونه دیگری است. مثلاً در تجلیل از خدمات علمی فلان دانشمند ایرانی كه به رحمت خدا رفته است، هیچ فرد دانش دوستی تردید ندارد. اما وقتی نفس این تجلیل به یك دكان تبدیل می شود و برخی حرف های بی اساسی در نقش آن مرحوم در توسعه نظریه نسبیت یا سایر امور مطرح می نمایند و این سخنان توسط رسانه ها درج و پخش می شود، علامتی روشن از مرض فوق الذكر است. شاید یك راه ساده برای جلوگیری از اینگونه زیاده روی ها، استفاده از مشورت عالمان سختگیر در ارزیابی ادعاهای علمی باشد كه می تواند دولت، افكار عمومی و ثروت ملی را از هدررفتن باز دارد.
نمونه دیگر، توجهات فصلی به برخی رشته هاست؛ مثلاً یك وقت دانش و فن «نانو» مد روز می شود و اعتبارات عظیمی به آن تخصیص می یابد و سپس از هر گوشه ای «نانو» شناس سر برمی آورد و داستان تا انتهای خزانه اعتبار تمام می شود و فصل دیگر «IT» مد می شود و همه چیز گویی به سوی «حذف كاغذ» و «دیجیتال شدن» به حركت می افتند، دادگاه ها تمام اتوماتیك می شوند، ادارات بدون كاغذ، دانشگاه ها مجازی، نسخه ها كامپیوتری و قس علی هذا. و هر كس سعی می كند از اعتبار تخصیص داده شده مانند گوشت قربانی تكه ای بهره مند شود و سپس با ته كشیدن این اعتبار تب IT هم خنك می شود.
من همه اینها را از مصادیق فریبكاری های عالمانه می دانم كه در بستر عدم اطلاع مسئولین و حسن نیت آنان و فرصت طلبی «اعتبارپرستان» رشد می یابد.
۵- سوءاستفاده از «قدرت سیاسی» (حكومتی) برای كسب نام و نشان علمی، مرض دیگری است كه دانش پروری را در ایران امروز تهدید می نماید. نمونه جالب آن اجیر كردن دانشمندان برای تهیه مقاله و كتاب به نام حضرات است!! جناب وزیر یا مسئول چون فرصت ندارند خود نمی توانند كار علمی كنند، و از سوی دیگر سخت به نام و نشان علمی دلبسته اند؛ لذا از امكانات در اختیار خود استفاده نموده و دانشمندی را اجیر می كنند تا برای او تحقیق نماید و ایشان را به عنوان مؤلف معرفی كند!! از آن جالب تر سخنرانی علمی «سفارشی» است! البته در امور سیاسی مرسوم است كه سخنرانی سیاستمداران بزرگ را گروهی فرهیخته مطابق خطوطی كه مدنظر آن سیاستمدار است تهیه نمایند و آن را در اختیار سیاستمداران برای ارائه قرار دهند، اما اینها «امتیاز» محسوب نمی شوند. جالب و بدیع آن است كه جناب مسئول در یك سفر كاری و سیاسی هوس سخنرانی علمی می كند، نه وقت دارد كه تأملی كند و نه ذهن او مطلبی دارد: لذا به صاحب فضل نیازمندی می گوید: «مقاله علمی درجه یك برای من بنویس!» مقاله را آقا می خواند و در ركورد دانشگاهی برای كسب مدارج، ثبت و ضبط می كند!!
نمونه دیگر، ظهور علامه های رسانه ای است!! یعنی برخی را با بوق و كرنا باد می كنند كه فلانی فیلسوف است، متفكر است، سقراط است و... تا بدین وسیله آنچه را كه می خواهند از دهان این «نوابغ بادی» در ذهن های ساده و مشتاق بكارند.
در تابستان گذشته یكی از اساتید فلسفه سیاسی دانشگاهی در آمریكا در تهران سخنرانی می كرد و در آن به دفاع از یكی از همین نمونه های «بادی» داد سخن می داد. پس از اتمام صحبت گفتم: «اگر او اینقدر شأن علمی دارد، چرا كرسی هیوم را كه اخیراً در دانشگاه شما خالی شده به او پیشنهاد نمی كنید؟!» با تغیر گفت كه فلانی كوچكتر از این حرفهاست. او حتی یك رساله فنی ندارد، اما برای بسط دموكراسی و تفكر سكولار در كشور شما بسیار مهم است!»
۶- چهارمین افت دانش پروری، مرض و بلكه سرطان «مدرك بازی» است. نمی گویم «مدرك محوری» كه داشتن مدارك معتبر علمی برای تصدی امور مربوط حقیقتاً یك حداقل است و حتماً باید چنین باشد. با آن كه معتقدم مدرك تنها، حكایت از عمق فهم علمی نمی كند، چه بسا افراد با مدارك علمی هم شأن به لحاظ سطح دانش و عمق آن، با یكدیگر اختلافات فاحش دارند.
اما مسئله «مدرك بازی» داستان كاملاً جدایی است! مدرك بازی یعنی در یك سیستم حكومتی- مدنی بتوان مدارك علمی مورد علاقه را- بدون طی مراحل تعلیمی- تولید كرد و از عنوان آن استفاده های معادل مدارك تعلیمی نمود! گزارش اخیر روزنامه كیهان از داستان «دانشگاه آمریكایی هاوایی» دقیقاً گویای این جریان ناخوشایند در زندگی جمعی امروز ما است و متأسفانه این تنها مورد هم نیست. علاوه بر ظهور دكه های چاپ مدرك، برخی روش های دیگر هم باید طرح گردد؛ مثلاً برخی از قدرتمندان سیاسی، استاد خود را به دفتر كار خود احضار می كنند تا از آنان امتحان به عمل آورند! و آن دیگری خود طراح سؤالات خود می باشد، یعنی «بالماسكه» به نحو جدید!
از مدیر زحمت كشیده ای پرسیدم: «چرا درحالی كه بیش از بیست سال سابقه مدیریت موفق دارد، به سوی مدارك تولیدی روی آورده است؟» در پاسخ گفت: «كسی قدر زحمات مرا نمی داند و با آن كه من به واسطه تجربه و دانش، توان بالایی را در كارم كسب كرده ام، سیستم حكومتی، فلانی را به صرف مدرك تحصیلی بالاتر- كه حتی نامربوط به كارش هم هست به من ترجیح می دهد. بنابراین ناچار شده ام برای حفظ حیثیت و سطح حقوق خود مدركی دست و پا كنم!»
از جوانی كه «آقازاده» است پرسیدم: «كه چرا دنبال كسب علم نمی رود و به سوی «مدارك تولیدی» روی آورده است؟» گفت: «حقیقت امر این است كه در علم پول نیست و من مشغول «بیزینس» سنگین هستم، ولی برای حیثیت و ازدواج و حتی پیشبرد امور در داخل، به یك مدرك در سطح دكترا نیاز دارم!»
و بدین سان جمع دانش دوستان و كسانی كه با همه توان به آموختن علم همت می گمارند مورد اهانت قرار می گیرند و ارزش كار علمی پایین می آید و از اعتماد مردم كاسته می شود. این مهلك ترین مرض در راه بسط علم در كشور است.
۷- البته برخی از عوامل، مربوط به نقص قوانین و سیستم مدیریت در كشور است: مثلاً سرداری كه در تمام طول دفاع مقدس در جبهه بوده، پس از پایان جنگ با یك غفلت بزرگ حكومتی مواجه می شود: دیگر كسی احوال ا و را نمی پرسد! و او برای موقعیت خود باید تمام آن هشت سال را رها كند و تازه از صفر شروع نماید! و یا چرا نباید ارزیابی حكومت از مدیری كه صاحب بیست سال كارنامه موفق است، به گونه ای باشد كه نیازی به «مدرك تولیدی» احساس نشود؟ چرا نظام حكومتی ما به انسان ها و توان آنها كاملاً بی اعتناست؟ چرا همه چیز صوری است؟
۸- در سال های اخیر، دستگاه وزارت علوم، انصافاً نقش قابل تقدیری در مقابله با جریان مدرك بازی ایفا نموده است كه با توجه به تضییقات و محدودیت های موجود باید گفت كارنامه بسیار روشن و درخشانی دارد.
به نظر من، در اولین قدم باید وزارت علوم در مبارزه با این مرض مورد حمایت جدی و وسیع قرار گرفته و به برخورد سخت گیرانه تر با آفات علمی تشویق شود. به عنوان نمونه باید هیأت امنای دانشگاه ها و مراكز علمی، صاحب كمیته های انضباطی باشند. این كمیته ها باید بتوانند بلافاصله موارد تخلف علمی اعضای خود را بررسی نمایند و در صورت احراز تخلف، بی درنگ متخلف را از كادر علمی آن موسسه اخراج نمایند. از جمله این تخلفات می توان به مواردی نظیر ثبت مقالاتی كه در تولید آن نقشی نداشته اند، مقالاتی كه از طریق اعمال فشار و زور موفق به ثبت آن به نام خود شده اند و یا سوءاستفاده از مشاغل سیاسی در «استخدام دانشمند» و ثبت حاصل كار به نام خود، اشاره كرد. برای دقت بیشتر در این امر وزارت علوم هم باید كمیته نظارت بر این گونه تخلفات را داشته باشد و عنداللزوم مقررات و قوانین لازم را تمهید نماید. در حمایت از وزارت علوم، دولت نیز باید مدیران خود را به نحوی جدی برای مقابله با این گونه تخلفات تحت فشار قرار دهد.
در قدم بعد وزارت علوم باید مراكز علمی كشور را درجه بندی نموده و به خصوص سطح آموزش هر كدام را- كه موثر در اعتبار مدرك است- برای عموم مردم اعلام نماید. البته این كار وزارت علوم رامورد هجوم وسیع قرار می دهد. لیكن این طبقه بندی مسئولیتی است كه باید انجام شود. در مرحله دیگر، دولت و مجلس نیز باید قوانین استخدامی را از نقطه نظر مدارك تحصیلی مورد بازنگری جدی قرار دهند. این بازنگری با توجه به ارزیابی های رسمی وزارت علوم از سطح علمی و آموزشی موسسات می تواند بازار تولید مدرك را كساد نماید! مثلاً در كشور آمریكا متقاضیان شغلی كه مدرك تحصیلی لیسانس خود را از دانشگاه بركلی، استانفورد، ام ای تی و امثال آنها كسب كرده اند به مراتب بر متقاضیان دیگر كه صاحب مدرك دكترا از فلان موسسه می باشند رجحان داده می شوند! اما قوانین ما نسبت به سطح و ارزش مدارك كاملاً «كور» است!
و بالاخره نعمت بزرگ آگاه شدن مردم از حقایق است كه می تواند از بروز مفاسد جلوگیری كرده و چراغ علم دوستی و دانش پروری را در كشور پرفروغ تر نماید.
محمد جواد لاریجانی


همچنین مشاهده کنید