پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سرخوشی


سرخوشی
● (نقد مهرزاد دانش بر فیلم هوو ساخته علیرضا داوودنژاد)
قضاوت در مورد فیلم هوو كار چندان ساده ای نیست. اگر قرار باشد با دیدگاه مضمون گرایانه به آن نگریسته شود با توجه به موضوع به ظاهر سخیفی كه دارد حاصل كار احتمالاً جزء اظهارنظرهای منفی نخواهد بود. تم مرد دو زنه (كه البته در این جا پا از این هم فراتر نهاده می شود و قضیه تبدیل به مرد سه زنه می شود!) در خیل آثار قبل از انقلاب آنقدر تكرار شده است كه یاد آوری اش در یك فیلم سینمایی در وهله نخست خواه ناخواه نوعی زدگی ایجاد می كند و از آن تعبیر به یك اثر مبتذل خواهد شد. البته اینجور مضمون ها در آثار كمدی خارجی هم كم به چشم نمی خورد و از جدیدترین نمونه اش هم می توان به فیلم دو تا زیاده (فرناندو تروبا) با بازی آنتونیو باندراس و ملانی گریفیث اشاره كرد. اما در سینمای ایران (چه قبل و چه حتی بعد از انقلاب) این قضیه آنچنان پیشینه نامطلوبی داشته است كه طرح مجدد چنین تم هایی (به رغم قابلیت هایی كه در سینمای كمدی دارد) بیشتر حالت دافعه آمیز دارد كه البته این نیز بیشتر از جانب منتقدان است تا توده تماشاگرانی كه از اینجور كارها نوعاً استقبال می كنند، مگر آنكه نوع نگاه به این گونه موضوعات از اساس متفاوت باشد نظیر روندی كه داریوش مهرجویی در فیلم لیلایش به كار برده بود و از این موضوع یك اثر قابل تامل و روشنفكرانه با مایه های اگزیستانسیالیستی خلق كرده بود. این نشان می دهد كه بحث تجدید فراش مردان لزوماً و منطقاً امر نازلی نیست و حتی با توجه به فكت هایی كه این روز ها به راحتی می توان در صفحات خانوادگی نشریات پیدا كرد، رفته رفته دارد در بین اقشاری از جامعه حالت مبتلا به پیدا می كند. بنابر این طرح آن در یك فیلم سینمایی هم با توجه به آینه وارگی سینما در قبال جامعه امری طبیعی است.
اما مشكل از آنجا آغاز می شود كه ایدئولوژی فیلمساز به این قضیه از دیدگاهی تایید كننده نشأت می گیرد و شاید همین امر است كه با توجه به مناسبات مدرن امروز كه روابط زن و مرد را در حوزه هایی متفاوت از سنن پیشین جست وجو می كند، ماهیت مضمونی فیلم هوو را واجد نوعی نگاه ارتجاعی می كند. شخصیت مذكر فیلم، عطا، در بین دو زن گرفتار شده است و آشكارا از اولی به سمت دومی گرایش پیدا می كند. در واقع این دو زن جلوه گر دو موقعیت مدرن و سنتی هستند؛ آن سان كه اولی زنی مقتدر، اهل حساب و كتاب، شاغل و اقتصادی است در حالی كه دومی زنی خانه دار و فرمانبر است كه اهل پخت و پز و شست وشو و رسیدگی به آسایش و رفاه و تلذذهای مختلف مرد خانه است؛ و مرد ساده دل فیلم كه از مناسبات بده بستانی هیچ چیزی سر در نمی آورد با این كه از عشق اولش نمی برد؛ اما در كنار دومی احساس راحتی بیشتری می كند و حتی توهم اقتداری مردانه را نیز می چشد و كلی كیف می كند! به نظر می رسد كه این تقابل به آسانی نمایانگر نگاه داوودنژاد به زن سنتی و زن مدرن باشد و البته به تبع آن ارضای طبع مرد گرفتار در چالش های مدرنیستی و فمینیستی را هم در پی داشته باشد! اما چنین نیست. در پایان هنگامی كه عطا پس از مطالبات اقتصادی هر یك از دو زن مدرن و سنتی، به خانم باغبانی كه از كودكش نگهداری می كرد پناه می برد و با او ازدواج می كند، مشخص می شود هیچ یك از مناسبات كهن و تجدد مورد تایید فیلمساز نیست و به دنبال راه سومی است كه البته چندان هم مشخص نمی شود كه این سومی اصولاً واجد چه مشخصه هایی است كه قرار است به آن دو موقعیت پیشین ترجیح داده شود و اگر قرار است یك رویكرد پست مدرنیستی باشد كه اصلاً به حال و هوای ماجرا نمی خورد.
اما نگارنده شخصاً ترجیح می دهد فیلم را فارغ از این تبیین ها و ارزش گذاری های مضمونی در نظر بگیرد. با این دیدگاه هوو یك اثر سرخوشانه است، آنقدر سرخوشانه كه حتی در گپی كه با یكی از نویسندگان فمینیست داشته ام، با كمال تعجب دیدم ایشان نیز از هوو خوششان آمده است. این نشان می دهد كه هوو به رغم موضوع به ظاهر ارتجاعی و سخیفی كه دارد به خوبی توانسته است گرایش مخاطبان سخت پسند و حتی معتقد به ایدئولوژی های زن محورانه را نیز كم و بیش به خود جلب كند و دست كم آزارشان ندهد. فیلم البته در آغاز از همان آشفتگی ها و سردرگمی هایی رنج می برد كه در دو اثر قبلی داوودنژاد (ملاقات با طوطی و هشت پا) به صورت اساسی وجود داشت، اما رفته رفته از ۱۵-۱۰ دقیقه اول به بعد كه وضعیت ها و شخصیت ها در یك پیرنگ درست جا می افتند، در طول یك روایت شسته رفته و خنده دار، ماجرا به صورتی صمیمی ، همان سان كه كم و بیش در مصائب شیرین به چشم می خورد، تداوم می یابد. اما نكته اساسی در آن است كه فیلم هوو تا حد زیادی وابسته به بازی بازیگر نخستش رضا عطاران است به نحوی كه اگر او را از فیلم حذف كنیم و مثلاً بازیگر دیگری را به جایش قرار دهیم، عملاً فیلم دچار نقص می شود. عطاران با این كه كمدینی تلویزیونی است در این فیلم سینمایی به خوبی ظاهر شده است و مركز ثقل كار را چنان بردوش می كشد كه بی او فیلم رمق چندانی پیدا نمی كند. شخصیت بی غل و غش عطا كه زندگی را فارغ از سوداگری های متداول می بیند و به همه چیز كودكانه می نگرد و حتی در اوج رابطه با زن دومش، برای خانواده اولش در آشپزخانه می رقصد و نقش اسب ابلق را بازی می كند، در تعامل با بازی راحت و بی تكلف عطاران جان زنده ای پیدا می كند و مخاطب را غرق در لذت می كند.
هوو پس از دو فیلم ملاقات با طوطی و هشت پا، نوید رجعت داوودنژاد را به سبك و سیاق سرخوشانه و صمیمی اش می دهد و همین، حتی اگر هم پاره ای از لحظات فیلم را سخیف بدانیم (مثل سر كردن مریم و عطا در زیر پتوی كرسی كه نوعی كمدی میزانسنی است و براساس كژتابی بصری مخاطب بنیان پذیرفته است)، باز هم نسبت به فیلم های بعدی این فیلمساز توانا كه معمولاً خودش قدر توانایی هایش را نمی داند، امیدبخش است.
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید