پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


استعمار انگلیس


استعمار انگلیس
كتاب «دفاع از هند» در چهار فصل(فصل اول: دفاع از هند/ فصل دوم: گاندی/ فصل سوم: انقلاب / فصل چهارم: ادعانامه انگلستان) توسط ویل دورانت نویسنده و محقق كتاب تاریخ تمدن در سال ۱۹۳۰ به رشته تحریر درآمده است كه در زیر به اختصار بدان می پردازیم.۱ وی فصل اول كتاب را به دفاع از هند اختصاص می دهد و معتقد است آن چیزی كه وی را علاقه مند به نوشتن كتابی پیرامون هند می كند، مشاهده فجیع ترین جنایت هایی است كه انگلیسی ها در این كشور انجام داده اند. هزاران هندو به خاطر سیاست های امپریالیستی بریتانیا در حال جان باختن اند در حالی كه انگلیسی ها، علت این همه فقر و بدبختی مردم هند را به جمعیت زیاد و خرافات حاكم بر فرهنگ این كشور نسبت می دهند. ویل دورانت درباره هند و به طور كلی شرق در برابر غرب می نویسد: «به خاطر داشته باشیم كه مردم شمال هند یعنی نیمه مهمتر هند با یونانی ها، رومی ها و خود ما هم نژاد هستند یعنی از همان نژاد هند و اروپایی یا آریایی هستند.»(ص۱۴) زبان سانسكریت ریشه زبان اروپایی است. وی یادآور می شود كه ریاضیات هندی چگونه توسط اعراب وارد غرب گردید و همچنین پرداختن به مسائل دیگری چون فلسفه، مذهب و تمدن در هند و به طور عام در شرق، كه در جای خود قابل توجه است. در ادامه وی به این نكته اشاره دارد كه چگونه هندوستان توسط دزدان دریایی انگلیسی و فرانسوی مورد تهاجم و غارت قرار گرفت و استعمار و استثمار چگونه در این كشور غلبه یافت و مردم این سرزمین را در خود فروكشاند. وی می نویسد كه انگلیسی ها همه چیز را در هندوستان به فروش می رساندند آنها حتی حاكمان ایالت ها را با دریافت رشوه به قدرت می رساندند، و هندوها را وادار می كردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود كه سبب گردید ۳۰ میلیون هندی در كلكته به اوج بدبختی برسند. نویسنده در ادامه به این مسئله اشاره می كند، به رغم این كه انگلیسی ها برای ثبات نظام فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بریتانیا در هندوستان اقداماتی را انجام دادند ولی هندوها نیز از آن بهره مند گردیدند كه می توان این اقدامات را این گونه برشمرد: ۱- منسوخ شدن رسم «سوتی»(سوزاندن زنان بعد از مرگ شوهرانشان) ۲- وارد كردن تشكیلات سازمانی به نهادهای رسمی هندوها ۳- منسوخ كردن نظام برده داری (كه هندوها بهای گزافی را برای آن پرداختند) ۴- احداث راه آهن (برای اهداف تجاری و نظامی)۵- وارد كردن علم و تكنولوژی غرب به هندوستان. وی سیستم طبقاتی هند را نیز مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد ولی نكته قابل توجه سیستم مالیاتی بود كه انگلیسی های متجاوز در هند ایجاد كرده بودند. در حقیقت هندی ها می بایست در كشور خود به انگلیسی ها مالیات می پرداختند؛ «درصد مالیات ها نسبت به تولید ناخالص ملی در هند بیشتر از هر كشور دیگری در دنیا است تا همین اواخر این رقم معادل دو برابر درصد مالیات ها در انگلیس و سه برابر اسكاتلند بود.» (ص۳۳) انگلیسی ها به واسطه این مالیات های سنگین، هزینه سربازان هندی را، برای سلطه بر كل این شبه قاره تامین می كردند و بدون صرف هیچ هزینه اقتصادی و انسانی توانستند خود را بر كل هندوستان مسلط سازند، در حقیقت از خود هندی ها برای استعمار و استثمار هندوستان بهره بردند. وی معتقد است كه هندوها در برابر این همه ستم هیچ فریادرسی نداشتند. ویل دورانت در ادامه به چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان می پردازد و می نویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتناب ناپذیر استثمار سیاسی آن است.»(ص۴۴)
كشاورزی در هند رو به نابودی است زیرا انگلیسی ها معتقد بودند كه هند باید به كشوری وسیع برای بازار كالاهای ماشینی انگلیسی تبدیل گردد و از طرف دیگر انگلیسی ها تلاش می كردند، فقر مردم این كشور را ناشی از خرافات رایج در این كشور نشان دهند نه مالیات های سنگین و سیاست های استثماری حاكم بر این كشور. و در ادامه می نویسد: « از چنین فقری است كه نادانی، خرافات، بیماری و مرگ زاده می شود.» (ص۵۷) و این سقوط اقتصادی است كه با خود انهدام اجتماعی را به همراه می آورد. دولت بریتانیا به جای توسعه كشاورزی و گسترش آموزش در هندوستان به ترویج «بارها» و مراكز شراب خواری، كه سود زیادی را به كمپانی هند شرقی می رساند همت گمارد. وی همچنین به تجارت تریاك و سایر مواد مخدر در هند اشاره دارد كه نتیجه ای جز انهدام اجتماعی برای این كشور دربر نداشته است. ویل دورانت فصل دوم كتاب را به «گاندی» اختصاص داده است و می نویسد«از زمان بودا، هند مردی را كه این گونه محترم و مقدس باشد به خود ندیده است.» (ص۷۴) گاندی یكی از مهم ترین و جالب ترین شخصیت هایی است كه هندوستان به خود دیده است، او زمانی یكی از ثروتمندترین وكلای هندی بود، اما همه ثروتش را به فقرا بخشید، وی در عرصه زندگی خصوصی اش اهل عبادت، روزه داری و حتی پرهیز از روابط جنسی بود. نویسنده به نوع نگرش گاندی و انتقاد وی از نگاه جنسی حاكم در غرب می پردازد و می نویسد: «گاندی فحشا را منكر و زشت می شمارد و غرب را به خاطر سوءاستفاده از اقلیتی از جنس لطیف به منظور ارضای احساسات زناكاران و مردان غرب [مجرد] تقبیح می كند.»(ص۷۷) در ساختار اندیشه گاندی رعایت كردن اصول اخلاقی و انسانی را می توان به راحتی شناسایی كرد. در ادامه نویسنده به شرح مهاجرت گاندی به انگلستان (جهت ادامه تحصیل) و آفریقای جنوبی می پردازد كه در جای خود جالب و خواندنی است. گاندی پس از بازگشت به هندوستان و مشاهده جنایاتی كه انگلیسی ها در این كشور انجام داده بودند تصمیم به مبارزه علیه این نظام امپریالیستی گرفت، اما مبارزه در اندیشه گاندی دارای ویژگی های خاص و متمایز با دیگر مبارزان زمانه خویش بود، دیدگاهی كه ویل دورانت درباره آن و تفاوت هایش می نویسد: «برخلاف انقلابیون غربی، گاندی معتقد بود هدفی كه رسیدن به آن مستلزم خشونت باشد بی ارزش است.» (ص۹۲) گاندی به شیوه انقلاب روسیه انتقاد می كند و آن را پرستش مادی گرایی می داند كه فاقد اصول انسانی و بشری است. در ادامه وی به نوع نگرش گاندی به مذهب و به طور عام، سایر ادیان می پردازد و معتقد است برای گاندی بودا، مسیحیت و اسلام، هر كدام دارای جایگاه و احترام ویژه ای بودند. گاندی معتقد بود كه نمی توان در جهان بدون تعالیم بودا، مسیح (مسیحیت) و حضرت محمد (ص) (اسلام) زندگی كرد، او برای مسلمان ها احترام ویژه ای قائل بود و بیان می داشت كه باید در قانون اساسی پیشنهادی «هند مستقل» مسلمانان نیز حضور داشته باشند و بندهایی را برای حفاظت از منافع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره خود پیشنهاد داده و خواسته های خود را مطرح سازند. فلسفه اجتماعی گاندی نیز در جای خود قابل توجه است. وی نسبت به تمدن غرب بیزاری خاصی داشته و آن را نكوهش می كند كه نویسنده كتاب به خوبی به آنها می پردازد. فصل سوم كتاب به نحوه شكل گیری «انقلاب» در هند اختصاص دارد. ویل دورانت در این باره معتقد است روح آزادی خواهی از یوغ استعمار و استثمار انگلیسی در هندوستان یك شبه شكل نگرفته است. وی تماس دانشجویان هندی و اقشار مختلف هندو با ادبیات و كتب مختلف پیرامون مبارزه علیه استعمار را عامل اصلی در تقویت این مهم می داند تا آنجایی كه گاندی در سال ۱۹۳۰ به نایب السلطنه انگلیس در هند می نویسد «چرا [من] سلطه انگلیس را منفور می دانم؟ این حكومت با سیستم استثمار ترقی خواهانه و تشكیلات اداری و نظامی بسیار پرخرج كه در حد استطاعت این كشور نیست، میلیون ها نفر از مردم را فقیر و بیچاره كرده است، ما را از نظر سیاسی به برده تبدیل نموده است.» (ص ۱۷۴) گاندی در ۱۲مارس همان سال راهپیمایی به سوی دریا را آغاز می كند و از روستاها و شهرهای مختلف به همراه هزاران هندی می گذرد و به طور علنی به مبارزه علیه استعمار انگلستان برمی خیزد كه نویسنده به خوبی به شرح وقایع آن زمان پرداخته است. فصل چهارم كتاب تحت عنوان «ادعانامه انگلستان» به بررسی و چرایی استعمار هند از سوی بریتانیا اختصاص دارد. ویل دورانت می نویسد:
«ادعانامه انگلستان در مورد سلطه اش بر هند براساس اصول قدرت نیچه است كه طبق آن طرف قوی حق دارد از طرف ضعیف برای اهداف خود استفاده كند.» (ص ۱۸۸) در ادامه وی به نقل از وزیر كشور بریتانیا می نویسد كه هندوها بسیار خوش شانس بودند كه افراد و مدیران لایق انگلیسی بر آنها مسلط شده اند تا فقر، خرافات، تنبلی و شهوت رانی را از جامعه آنها برگیرند. در حقیقت وزیر كشور انگلستان با بیان این مطالب سعی دارد در برابر انتقاد به این استعمار و استثمار از تجاوز كشورش به هندوستان دفاع نماید. انگلیسی ها معتقد بودند: «آنچه كه مورد نیاز هند است وجود گاندی یا حتی تاگور نیست بلكه به فردی مثل مالتوس نیاز است كه قوانین رشد جمعیت را به هند بیاموزد.» (ص ۱۹۳) انگلیسی ها كار با چرخ نخ ریسی از سوی گاندی و پیروانش را به مسخره می گرفتند و آن را بازگشت به زندگی به سبك قرون وسطی می دانستند. نویسنده در ادامه به نقل از یك مسافر خارجی در هند می نویسد كه هندی ها مردمانی افسرده و افرادی مالیخولیایی به نظر می رسند كه نظر هر توریستی را به خود جلب می كنند، آیا نباید از انگلیسی ها پرسید كه چه بر سر این ملت آورده اید؟ آیا انگلستان، در هندوستان با وجود این همه تفرقه و اختلاف میان گروه های مختلف هندو، وحدت بخشیده است؟ آیا انگلستان برای هند قانون، نظم، صلح و آرامش را به ارمغان آورده است یا برعكس؟ ویل دورانت در پاسخ به این سئوالات به طور كلی معتقد است، استعمار در هند با سیاست تفرقه بینداز و حكومت كن به قدرت خود دوام بخشیده است و با قرار دادن شاهزادگان مزدور در رأس قدرت در مركز ایالت ها و زندانی كردن هندوهایی كه مخالف این استعمار بودند به سلطه خود ادامه داده است. دورانت به كنایه می گوید: «استعمار انگلستان این امتیاز را به هندوها داده كه برای هر هدفی جز آزمان خودشان [منافع هندوستان] بجنگند، هرج و مرج و آشوب به وجود آورده و نام صلح و آرامش روی آن گذاشته است.» (صفحه ۲۲۰) وی در پایان معتقد است كه هندوستان باید هر چه سریع تر استقلال خود را بازیابد. وی حسن این استقلال سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای هندوها را در این می داند كه آنها می توانند عزت نفس از دست رفته را دوباره بازیابند و با محافظت از فرهنگ و میراث كهن خویش به آبادانی سرزمینشان همت گمارند.
پی نوشت:
۱- تذكر اینكه این كتاب در سال ۱۹۳۰ به نگارش درآمده، زمانی كه هندوستان در تلاش برای رسیدن به استقلال كوشش می كرد.
محمد نجاری
نوشته ویل دورانت
ترجمه مهوش غلامی
چاپ اول۱۳۸۴
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید