پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


کنترل پای خرگوش


کنترل پای خرگوش
● نگاهی به فیلم «ماموریت: غیرممكن ۳»
در «ماموریت: غیرممكن» (محصول ۱۹۹۶)، «ایتن هانت» (كه تام كروز نقشش را بازی می كرد) زندگی اش را به خاطر جلوگیری از سرقت یك فایل كامپیوتری به خطر می انداخت، فایلی كه شامل اسامی رمز و مشخصات اصلی عده ای از نماینده های آمریكایی بود. كاری كه ایتن باید انجام می داد، این بود كه بعد از به وقوع پیوستن سرقت، جلوی آن را بگیرد. باید از دشمن، موقعی كه داشت سرقت می كرد، عكس می گرفت و باید آنها را بعد از فرار تعقیب می كرد. نقشه درگیر عملیات های سرنوشت سازی شد كه هم ماسك های لاتكس در آن حضور داشتند، هم هلی كوپترها. و یكی از آن هلی كوپترها، وقتی دارد از انگلیس به فرانسه می رود، از یك كانال عبور می كند، بدون این كه در نظر بگیرد پهنای تیغه های هلی كوپتر، بیشتر از آن كانال است.
در «ماموریت: غیرممكن ۲» كاری كه ایتن باید می كرد این بود كه جلوی یك آدم شرور را بگیرد، آدم شروری كه صاحب ویروسی مرگبار بود و بیست و چهار ساعت بعد از انتشار، سبب مرگ انسان ها می شد. نقش قهرمان زن فیلم را «تندی نیوتن» به عهده داشت و در آخر فیلم نجات پیدا می كرد، هرچند در ادامه داستان، حضور ندارد. در «ماموریت: غیرممكن ۳» ایتن هانت، دل به یك پرستار دوست داشتنی به نام «جولیا» (با بازی میشل موناهان) می بندد و جولیا فكر می كند ایتن، مهندس كنترل ترافیك بزرگراه است.
در ماموریت: غیرممكن ،۳ هلی كوپترها دوباره گرفتار می شوند، و ایتن دوباره فریب آن حقه قدیمی لاتكس را می خورد و حتی خودش هم از آن ماسك استفاده می كند. وقتی دیگران گول می خورند چرا او باید احساس بدی داشته باشد. در یك ایهام دیداری، هلی كوپترها در بیابانی نزدیك برلین، به یك آسیاب بادی غول آسا برخورد می كنند كه كارش تولید انرژی است، و به طور عجیب و غریبی به بیابان های نزدیك پال اسپرینگ شباهت دارد! ملخ های هلی كوپترها، همدیگر را تكه تكه می كنند. موافقید كه كار فوق العاده ای است؟
ماموریت ایتن هانت در ماموریت: غیرممكن ،۳ مبارزه با آدم شروری است به نام «اوون دیوین» (با بازی فیلیپ سیمور هافمن كه به خاطر بازی در فیلم كاپوتی اسكار ۲۰۰۶ را گرفت.) و در طول این مبارزه باید پای خرگوش را كنترل كند. در فیلم، بعد از حمله ای ناگهانی، و مزاحمت های تعداد بی شماری از مردم، ایتن، از مدیرش «برسل» (با بازی لارنس فیشبرن) سئوال می كند كه: «پای خرگوش چیست؟» و در پایان فیلم، می فهمد پای خرگوش، چیزی نیست جز یك مك گافین (حقه و ترفندی كه اولین بار آلفرد هیچكاك آن را باب كرد)، درست مثل ویروس مرگبار، یا آن فایل كامپیوتری.
چرا ایتن زندگی خودش را، همین طور زندگی آنهایی را كه در طول تعقیب هدف هایش دوست دارد، به خطر می اندازد؟ آیا می داند دست به چه كارهایی می زند؟ جوابش این است كه البته هدف اصلی مجموعه فیلم های ماموریت: غیرممكن، ساختن یك سری صحنه های اكشن هیجان انگیز است. هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد و دیالوگ هایی كه دارند چیزی را توضیح می دهند، همه چیز را آرام می كنند. این فرمول، در ماموریت: غیرممكن (ساخته برایان دی پالما) و ماموریت: غیرممكن ۲ (ساخته جان وو) رضایت بخش بود. فكر می كنم اگر دنبال صحنه های اكشنی می گردید كه تكنولوژی بی نهایت پیشرفته ای داشته باشد، ماموریت: غیرممكن ،۳ ساخته «جی. جی. آبرامز» را ببینید. در این فیلم، دقایق به سرعت می گذرند و همه جا یك ویروس بیست وچهارساعته، یا یك كپسول منفجره وجود دارد كه پنج دقیقه بعد از آن كه بویش به مشام تان می رسد، منفجر می شود.داستان فیلم، ما را به برلین، شهر واتیكان، شانگهای و پل چساپل پی می برد، اما در واقع، هیچ دلیل به خصوصی برای رفتن به این نقاط وجود ندارد، چون این شیرین كاری های بازیگری را می توان به كمك پیشرفته ترین تكنولوژی های كامپیوتری هم درست كرد. صحنه هایی كه ایتن با چتر از یك ساختمان پائین می آمد، برایم خنده دار بود. من انتظار ارتباطی منطقی و به هم پیوسته را از ماموریت: غیرممكن ۳ نداشتم، بنابراین از به هم پیوستگی طرح و توطئه فیلم، نسبت به دو فیلم دیگر، تعجب كردم. هرچند ماهیت رابطه ایتن و محبوبش باعث سردرگمی ام شد. اگر ایتن به یك سازمان مخفی وابسته است كه زندگی اش را كنترل می كنند و به او دستور می دهند، جولیا نباید این موضوع را بداند؟ اگر ندارد، ایتن حق دارد با او عروسی كند؟ و موقعی كه جولیا همكارهای ایتن را در دفتر ملاقات كند، آنها هم مثل ایتن در این مورد حرف می زنند كه اگر ترمز كنند، تا صدها مایل باعث واكنش های زنجیروار برای كاهش ترافیك می شود؟
این سئوال ها ربطی به موضوع ندارند، همه چیز بستگی دارد به این كه آیا شما می خواهید اكشن های بی فكر و صحنه های كامپیوتری و سرعت های سرسام آور و ظرایف فنی را ببینید یا نه. در مورد چیزی دارم حرف می زنم كه برایم اهمیتی ندارد. نظریه ای وجود دارد كه می گوید تحرك هیجان دارد و دیالوگ چیزی خسته كننده است. و نظریه ای كه من می دهم این است كه تنوع، هیجان انگیز است، اما یكنواختی ملال آور است. صحنه های اكشن با تكنولوژی جدید، چیزهای مزخرفی هستند كه روزبه روز بیش تر و بیش تر می شوند. وقتی فیلم های ماموریت: غیرممكن ۱ و ۲ را دیدم، سه ستاره به آنها دادم، چون بازیگرهایشان چیزی را بازی كرده بودند كه قول داده بودند. و حالا امیدوارم اگر ماموریت: غیرممكن ۴ را ساختند، وقتی با تركیب ضدالوهی بدرفتاری می شود، عملاً خودش را منهدم كند.
راجر ایبرت
ترجمه: نازنین جواهریان
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید