پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

قهرمان شهید راه آزادی


قهرمان شهید راه آزادی
سیدجمال واعظ همدانی مشهور به «سیدجمال اصفهانی» فرزند سیدعیسی صدرعاملی از نویسندگان و خطیبان معروف آغاز دوره بیداری ایرانیان و استقرار حكومت مشروطه در ایران است. وی در سال ۱۲۷۹ هجری قمری در همدان متولد شد پنج ساله بود كه یتیم شد و همراه مادر خود به تهران آمد و در مكتب خانه های این شهر به تحصیل اشتغال ورزید. سپس مدتی نزد دایی خود به كار بافندگی پرداخت. ولی در اثر عشق و علاقه به تحصیل دانش دنباله كار تحصیل را گرفت و صرف و نحو و مقدمات عربی را آموخت.
در بیست سالگی به منظور تكمیل تحصیلات خود به اصفهان رفت و سال ها به تحصیل معارف اسلامی پرداخت و در این راه نزدیك به اجتهاد رسید. تمایل به وعظ و خطابه او را در سلك اهل منبر درآورد. در همین زمان بود كه با میرزانصرالله بهشتی «ملك المتكلمین» و مجدالاسلام كرمانی و گروهی از طلاب روشنفكر مانوس شد و به دستگاه آقانجفی راه جست و در مسجد نور «مسجد حاج آقا نورالله» برای نخستین بار صاحب منبر شد. از همان آغاز كار ذوق و قریحه سیدجمال حرف های تازه ای بر زبان او می آورد، از سیاست حرف می زد، از زورمندان انتقاد می كرد، از زندگی مردم عادی حرف می زد. در عین حال بیانش ساده و در حدود فهم عامه بود و همین خصوصیات منبر او را رونقی داد.
این واعظ خوش قریحه علاوه بر آنكه در منبر تازه كار بود به علت آزاداندیشی متهم شده و به همین مناسبت در اصفهان بیش از چند مجلس روضه به دست نیاورد بنابراین در ماه محرم و صفر سال ۱۳۱۸ قمری به شیراز سفر كرد.در این سفر، از طرف «شركت اسلامی اصفهان» مامور ترویج امتعه وطنی شده بود و به همین مناسبت كتابی به نام «لباس التقوی» در شیراز نوشت كه با خط نستعلیق و چاپ سنگی به طبع رسیده است. در شیراز به ملاقات شعاع السلطنه والی فارس رفت. شعاع السلطنه او را به مجلس روضه خوانی معرفی كرد و شخصاً هم به او كمك مالی كرد. سه سال در ماه محرم و صفر به شیراز می رفت به اصفهان بازمی گشت. چون شعاع السلطنه با قوام شیرازی مناسبات خوبی نداشت، سید در منابر شیراز پس از تمجید از شعاع السلطنه از بیدادگری های قوام و اطرافیانش كه نمونه های بسیار در جلو چشم مردم داشت سخن می گفت. این سخنرانی های او كینه خاندان قوام را برانگیخت و در سال سوم عمال قوام شیرازی درصدد قتل وی برآمدند، به همین لحاظ سیدجمال از سفر شیراز چشم پوشید. در سفر سوم شیراز بعد ماه صفر به عتبات رفت و از اماكن متبركه دیدن كرد. قریب یك ماه در نجف نزد عموی خود (سید اسماعیل صدرعاملی مجتهد) به سر برد. در ماه محرم سال ۱۳۲۰ هجری قمری رهسپار تبریز شد. در تبریز با محمدعلی میرزا ولیعهد ملاقات كرد.ولیعهد به سخنوری و حسن محاوره او علاقه مند شد و به او عبا و انگشتر و مبلغی پول داد. سیدجمال اصفهانی در تبریز نیز مجالس بسیاری به دست آورد و مانند شیراز كار او رونق گرفت. در سال ۱۳۲۱ هجری قمری ولیعهد وی را «به صدرالمحققین» ملقب كرد. در سال ۱۳۲۱ هجری قمری از تبریز به تهران آمد. سپس به اصفهان رفت. در این میان بعضی افراد به ظل السلطان حاكم اصفهان فهماندند كه از وجود او برای كارهایی می شود استفاده كرد به همین جهت پس از بازگشت از تبریز (سفر اول) به او خلعت و لقب «صدرالواعظین» داد. ظل السلطان تا مدتی با سیدجمال الدین میانه خوبی داشت لكن پس از انتشار كتاب رویای صادقه نسبت به سیدجمال الدین خیلی متغیر شد و قصد داشت در صورت رفتن به اصفهان او را بكشد. سیدجمال هم دیگر به اصفهان نرفت و در تهران می زیست و در مسجد شاه وعظ می كرد. این واعظ توانا در بیان مطالب خود به ویژه برای مردم بسیار مهارت داشت.
در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار (سال ۱۳۲۳ هجری قمری) پس از اینكه احمدخان علاءالدوله حاكم تهران جمعی از تجار قند را به علل نگرانی و كمیابی و انبار كردن آن به چوب بست سایر تجار به واسطه این اهانت بازار را بسته و تعطیل عمومی اعلام كردند و سپس در مسجد شاه اجتماع كرده، جمعی از علما از قبیل سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد سنگلجی (طباطبایی) را هم به مسجد آوردند و سیدجمال الدین اصفهانی هم برای صحبت به منبر رفت و در ضمن صحبت، گفت وگو از عدالت و مظالم حكومت به میان آمد. سیدابوالقاسم امام جمعه تهران چون داماد شاه و طرفدار جدی حكومت وقت بود به سیدجمال الدین پرخاش كرد و چندین بار به او خطاب كرد: سید بابی! بیا پائین از منبر. مردم به هم برآمدند و غوغا درگرفت و سید را فراری دادند و او در خانه سیدمحمد سنگلجی پنهان شد.
● تبعید به قم
چون ماه محرم نزدیك بود، برای جلوگیری از سخنرانی های موثر و تحریك كننده سیدجمال الدین، عین الدوله به نیرالدوله حاكم جدید تهران دستور داد كه سید را برای ماه محرم به قم تبعید كند. نیرالدوله شرحی به شیخ مرتضی آشتیانی نوشت و از او خواست كه سید محترمانه و به میل خود تهران را به قصد مشهد یا قم ترك كند.
شیخ مرتضی عین كاغذ را نزد سید فرستاد، سید به هر وسیله ای متوسل شد و تعهد كرد كه در ماه محرم موعظه نكند ولی عین الدوله نپذیرفت. جمعی از طلاب به سیدعبدالله بهبهانی متوسل شدند، بهبهانی شیخ مهدی واعظ را نزد عین الدوله فرستاد و خواهش كرد از تبعید سیدجمال صرف نظر كند، ولی باز هم عین الدوله نپذیرفت و تهدید كرد كه اگر سید از تهران خارج نشود او را نابود خواهد كرد، اما قول داد پس از عاشورا وی را به تهران بازگرداند و یك هزار تومان پول و یك كالسكه از طرف شاه در اختیار سید گذاشت ولی سید نپذیرفته هفتاد تومان پول قرض كرد و در یك كالسكه كرایه به اتفاق میرزا محمدعلی(جمالزاده نویسنده مشهور معاصر) فرزندش و مشهدی مهدی نوكر خویش به سوی قم رهسپار شد. شیخ مهدی واعظ و چند طلبه تا بیرون دروازه حضرت عبدالعظیم او را بدرقه كردند. سید در هنگام خداحافظی به طلاب گفت: «من می روم، ولی عین الدوله باید بداند آنچه باید بشود خواهد شد و ظلم او دوام نخواهد كرد.» «مجمع آزادمردان» در تاریخ ۱۲ ربیع الاول سال ۱۳۲۱ هجری در تهران ایجاد شده بود تا بر ضد استبداد و حكومت نامردمی قاجاریه فعالیت كند.
این مجمع كه یكی از نخستین كانون های معروف آزادی خواهی به شمار می رود، بیش از چهل نفر از مخالفان دولت را دربرمی گرفت. ملك المتكلمین، سیدمحمدرضا شیرازی(مساوات)، سیدجمال الدین واعظ، حاجی میرزا یحیی دولت آبادی، میرزاسلیمان خان میكده، مجدالاسلام كرمانی، معین العلمای اصفهانی و میرزا جهانگیرخان شیرازی«صوراسرافیل» از جمله اعضای پرآوازه این مجمع بودند كه بیشتر آنان را روزنامه نگاران انقلابی، در آن شرایط تاریخی مهم تشكیل می دهند. مقدمات تشكیل نخستین انجمن سری كه در اواخر ماه ذیحجه سال ۱۳۲۲ و اوایل سال ۱۳۲۳ هجری در تهران فراهم شده بود در ربیع الاول سال ۱۳۲۳ هجری با تهیه یك اساسنامه تشكیلات مترقی راه شكوفایی خود را هموار ساخت. مهمترین اصل یا وظیفه ای كه برای كانون های مخفی در نظر گرفته شد، این بود كه «هر یك از اجزای به عنوان خاص، در هر یك از شهرهای ایران شخصی را معرفی كنند و متوالیاً به او و به دیگران به توسط او، لوایح و اعلانات بفرستند...» بر پایه اصولی كه زیربنای تشكیلاتی این انجمن ها را نشان می داد، ایجاد شبكه پخش اعلامیه و شب نامه در تهران و شهرهای دیگر عامل مهمی در بیداری توده ها به شمار می آمد.
● سرانجام زندگانی سیدجمال واعظ
سخنرانی های هیجان انگیز ملی سیدجمال واعظ اصفهانی در حمایت از جنبش مشروطه در روزنامه ها به ویژه روزنامه «الجمال» كه در محرم سال ۱۳۲۵ هجری قمری در تهران تاسیس شده بود چاپ می شد. در تاریخ ۲۳ جمادی الاول سال ۱۳۲۶ هجری قمری كه مجلس شورای ملی به توپ بسته شد سیدجمال الدین واعظ اصفهانی جزء چهارنفر مشروطه طلبانی بود كه محمدعلیشاه قاجار در اولتیماتوم ۱۹ جمادی الاول سال ۱۳۲۶ هجری قمری تبعیدشان را از مجلس شورای ملی ایران خواسته بود و این چهار نفر عبارت بودند از میرزا نصرالله بهشتی (ملك المتكلمین)، سیدجمال واعظ اصفهانی، میرزا جهانگیرخان شیرازی و سیدمحمدرضا مساوات.
پس از واقعه بمباران مجلس دوستان سیدجمال مانند ملك المتكلمین، سیدمحمدرضا مساوات، میرزاجهانگیرخان، قاضی قزوینی وارداقی گرفتار شدند و به زندان باغشاه افتادند. ولی سیدجمال توانست مخفیانه فرار كند.هنگامی كه ماموران دولت در جست وجوی سیدجمال واعظ اصفهانی بودند او لباس خود را تغییر داده شبانه به وسیله «دلیجان» به سوی همدان رفت. برحسب اتفاق یكی از نوكرهای محسن خان مظفرالملك حاكم همدان همسفر سیدجمال شد و او را شناخت. گرچه سید هویت خویش را مكتوم داشت و خود را عوضی، معرفی كرد ولی او در شناسایی سیدجمال تردیدی به خود راه نداد و در اثر این برخورد مظفرالملك از ورود سیدجمال به همدان باخبر شده و او را نزد خود دعوت كرد.
سید هم كه با حاكم روابط دوستانه داشت و یك بار وی را در اصفهان از غضب ظل السلطان رهانیده بود، به امید اینكه بتواند با كمك او از مرز ایران خارج شود، با همان لباس مبدل نزد مظفرالملك رفت. وی محترمانه از سیدجمال پذیرایی می كرد، اما در عین حال ورود او را به امیر افخم قرائوزلو حاكم بروجرد و لرستان (كه پسرش شوهرخواهر شاه بود) اطلاع داده و از وی كسب تكلیف كرد. امیرافخم هم جریان را به تهران تلگراف كرد. از تهران به مظفرالملك دستور دادند سید را به بروجرد بفرستد، مظفرالملك سیدجمال را به حسام الملك پسر امیرافخم تحویل داد. سید چند هفته در یكی از اتاق های باغ شورین زیر نظر نوكرهای حسام الملك پسر امیرافخم زندانی بود سپس او را بر قاطر سوار كرده و تحت الحفظ به بروجرد اعزام داشتند.
سیدجمال واعظ اصفهانی چند ماه در بروجرد زندانی بود. شخصی به نام رمضانعلی در زندان شیفته بیانات او شد و خیلی با وی مهربانی كرد، سپس امیرافخم دستور داد او را در ۴۷سالگی خفه كردند. (۲۵ شوال سال ۱۳۲۶هجری قمری) برای خفه كردن سیدجمال، امیرافخم یكی از نوكرهای خود را كه سید بود مامور كرده بود: «كشتن سید به دست عام گناه دارد ولی اگر قاتل و مقتول هر دو سید باشند روز قیامت نزد جدشان از عهده یكدیگر برمی آیند.» سیدجمال در آخرین نامه ای كه از زندان بروجرد برای فرزند ارشدش (سیدمحمدعلی جمالزاده نویسنده مشهور معاصر كه در آن موقع برای تحصیل به بیروت رفته بود) نوشت خود را «شهید راه وطن» نامید و انگشتر و مهر خود را به وسیله رمضانعلی برای او فرستاد و سفارش كرد در حق رمضانعلی احسان كند. مقبره سیدجمال واعظ اصفهانی در كنار شهر بروجرد واقع است و در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به همت «همایون سیاح» كه در آن وقت پیشكار دارایی بروجرد بود به صورت آبرومندی ساختمان شده است.
مهدی عراقی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید