جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


پیش درآمدی بر مدیریت موفق


پیش درآمدی بر مدیریت موفق
مدیران لایق و شایسته برای مدیریت و راهبردی صحیح، به مبانی و اصول جدید پایبند و ملتزم می شوند.
لیاقت ها و شایستگی های حرفه ای - آموزشی و آموختنی، پایه و اساس یک مدیریت شایسته است. حتی یک کاپیتان تیم ورزشی هم بدون دانش این شالوده حرفه ای نمی تواند به خوبی از عهده کار برآید. هیچ نهاد و سازمانی نیز بدون مجهز بودن به چنین شرایطی نمی تواند فعالیت مطلوبی داشته باشد.
اما یک مدیر خوب، تنها به همین امر اکتفا نمی کند. او سعی می کند به بعضی از مبانی ویژه، تسلط کافی پیدا کند. یک مدیر لایق می داند که برای بسیج نیروهای انسانی چه وسایل و امکاناتی را در اختیار دارد. به همین دلیل هم توجه خود را به طور منظم به امور اصلی معطوف می کند.
● مبانی جدیدی که نشانگر یک مدیریت واقعی است:
▪ یک مدیر واقعی خود را ملزم می داند به نظرات و پیشنهادات سایرین گوش فرا دهد.
▪ یک مدیر واقعی به گونه ای خستگی ناپذیر برای ایجاد تفاهم میان خود و کارمندانش تلاش می کند.
▪ یک مدیر واقعی هیچ گاه برای توجیه کارش عذر و بهانه نمی آورد.
▪ یک مدیر واقعی بر خود شایسسته می داند که همواره اهداف سازمان را بر هویت شخصی خود مقدم بداند.
▪ یک مدیر واقعی در انجام مسئولیتش از هیچ چیز فروگذار نمی کند مگر از زندگی اش.
۱- یک مدیر واقعی می داند باید به نظرات و پیشنهادات سایرین گوش فرا دهد:
در اینجا تأکید بر اجباری است که مدیر در این باره بر خود اعمال می کند، که انجام این کار چندان ساده نیست.
یک مدیر شایسته به خوبی واقف است که به دست آوردن اطلاعات از سایرین تا چه اندازه مهم و حیاتی است. او با گوش دادن صبورانه به نظرات و اطلاعات سایرین می تواند سعه صدر و نظم و انضباط شخصی خود را به نمایش بگذارد. البته یک مدیر خوب نه تنها وانمود نمی کند که آنچه سایرین می گویند برایش مهم است، بلکه واقع امر به راستی چنین است.
۲- یک مدیر واقعی به گونه ای خستگی ناپذیر برای ایجاد تفاهم میان خود و کارمندانش تلاش می کند:
او در تصمیم گیری ها و تعیین خط مشی ها بر طبق اصول و تصورات روشن خود نسبت به امور مختلف حرکت می کند. لکن می داند که ممکن است گاهی تصورات شخصی او برای دیگران کاملاً شناخته شده نباشد. به همین دلیل باید مسائلی را که به نظر مهم و اساسی می رسد، برای دیگران تشریح کند. برای ایجاد تفاهم، از زبان ساده و عامیانه استفاده می کند و سعی کند بین خود و سایرین به نقطه نظرات مشترکی دست یابد.
هر مدیری باید این تجربه را کسب کند که تنها راه جلب اطمینان کارمندان این است که خود، نمونه و الگوی کاملی باشد. او باید از قوانینی، که خواهان اجرای آنهاست، پیروی کند. چرا که در غیر این صورت اعتبار سازمان تحت مدیریت خود را خدشه دار می کند.
۳- یک مدیر واقعی هیچ گاه برای توجیه کارش عذر و بهانه نمی آورد:
همیشه دست یابی به اهداف سازمان برای یک مدیر شایان توجه است و چنانچه نتیجه مطلوب حاصل نشود، هیچ گاه به آوردن عذر و بهانه متوسل نمی شود زیرا همین بهانه تراشی هست که شایستگی و لیاقت مدیریت وی را زیر سؤال می برد و بدین ترتیب رفته رفته اعتبار و کارآیی خود را از دست می دهد.
۴- یک مدیر واقعی برخود شایسته می داند که همواره اهداف سازمان را بر هویت شخصی خود مقدم بداند:
او وظایف و مسئولیتهای خطیری را بر عهده می گیرد که همواره از شخص خود او مهمتر و با اهمیت ترند. بدین ترتیب خواه ناخواه با قرارگرفتن در چنین موقعیت مدیریتی منحصر به فردی می تواند به اعتبار خارجی بالایی دست پیدا کند و تصویری ورای هویت اصلی اش از خود خلق نماید. مدیر واقعی به هنگام پذیرش یک مسئولیت، با تمام اهمیت و اعتبارش سعی می کند که مرز مشخصی میان جایگاه مدیریتی و حیطه شخصیتی خود قائل شود و همواره حدود آنرا رعایت کند.
۵- یک مدیر واقعی در انجام مسئولیتش از هیچ چیز فروگذار نمی کند:
یک مدیر خوب و موفق هم از خود و هم از همکارانش توقع دارد که در انجام مسئولیتها به نحو احسن کوشا باشند. او نه به خواهش و تمنا بلکه با تعیین وظایف شخصی برای افراد و خط مشی گذاری، حاصل و نتیجه مطلوب را از آنان مطالبه می کند. چرا که به عقیده او کارآیی و بازدهی صحیح یک سازمان است که برای کلیه کارمندان آن غرور، اعتبار و ارزش می آفریند به همین دلیل توقع بالای او از کارمندان کاملاً بجاست.
منبع : پایگاه اطلاع ‌رسانی مدیران ایران


همچنین مشاهده کنید