پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

آن ‌دفتر ناتمام ‌بسته‌ شد


آن ‌دفتر ناتمام ‌بسته‌ شد
وقتی‌ آدمی‌ به‌ میانه‌ راه‌ می‌رسد با تغییراتی‌ شگرف‌ در اندیشه‌ و نگاهش‌ به‌ زندگی‌، نحوه‌ برخورد با مشكلات‌ پیش‌ آمده‌، استفاده‌ از ابزار و راه‌حل‌های‌ تجربی‌ و علمی‌ آزمون‌ شده‌ تاریخی‌، مواجه‌ می‌شود. در حیطه‌ عشق‌ورزی‌ و حتی‌ داوری‌اش‌ در مسائل‌ حسی‌ و عاطفی‌ نیز دیگر رفتاری‌ مشابه‌ با دوره‌های‌ مختلف‌ كودكی‌، جوانی‌ و... ندارد.
مثالی‌ بیاوریم‌: هر كودكی‌ بویژه‌ اگر پسر باشد، در عالم‌ كودكانه‌ و رویاپردازانه‌اش‌، پدر خود را قهرمانی‌ بی‌رقیب‌ و بی‌مثال‌ و مانند همچون‌ رستم‌ دستان‌ می‌پندارد. از منظر تاریخ‌ و گذر شتابنده‌ آن‌، دیرزمانی‌ نمی‌یابد كه‌ آن‌ كودك‌ با حقیقت‌ شاید تلخ‌ رستم‌ و یگانه‌ نبودن‌ پدر مواجه‌ شده‌ و آن‌ را می‌پذیرد. در پی‌ این‌ اولین‌ پذیرش‌ ناگوار، پذیرش‌ واقعیات‌ دیگری‌ از جمله‌ افول‌ هرگونه‌ قدرت‌ و توانایی‌های‌ ترسیم‌ یا تعریف‌ شده‌ و قابل‌ انتظار پدر گرامی‌ برای‌ آن‌ كودك‌ یا فرزند، سهل‌ و آسان‌ می‌گردد. حال‌ دیگر آن‌ كودك‌ دیروزی‌ (من‌ و تو) امروز رسیده‌اند به‌ همان‌ نیمه‌ راهی‌ كه‌ پیش‌تر ذكرش‌ آمد. اكنون‌ دیگر نه‌ فرزند خویش‌ بلكه‌ فرزند فرزندمان‌ سعی‌ در بازسازی‌ دوباره‌ آن‌ ابهت‌ و قدرت‌ رنگ‌ و رو رفته‌ دیروزی‌ ما دارد، اما ما، یا منی‌ كه‌ دیروز در تایید اندیشه‌ و تصویرسازی‌ غیرواقعی‌ فرزندم‌، هم‌ تلاش‌ می‌كردم‌ و هم‌ از قبول‌ خیالی‌ بودنش‌ واهمه‌ و هراس‌ داشتم‌، امروز با جدیتی‌ آمیخته‌ به‌ واقعیتی‌ نه‌ چندان‌ دلچسب‌ سعی‌ دارم‌ تا به‌ فرزند فرزند خویش‌ بگویم‌ كه‌، من‌ نه‌ آنم‌ كه‌ نامش‌ رستم‌ بود.
مسیر رشد و نمو هرچیزی‌ در عالم‌ خلقت‌ همان‌ تلخ‌ و شیرین‌ روزگار است‌. صبح‌ از دل‌ شب‌ زاییده‌ می‌شود. گذر از نیمه‌ روز، فرحناكی‌ نیمه‌ اولیه‌ خود را در صندوقچه‌ زمان‌ جا می‌گذارد و نیمه‌ باقی‌مانده‌ دیگر با قبول‌ نزدیك‌ شدنش‌ به‌ پایان‌ یك‌ آغاز دیگر، هرچند تلخ‌ و بی‌میل‌ و رغبتی‌، آرام‌، آرام‌ می‌پذیرد تا در دامان‌ شب‌ بیاساید تا روزی‌ دیگر را متولد شود.
بی‌توجه‌ به‌ نتیجه‌یی‌ كه‌ در بازی‌های‌ جام‌جهانی‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ تلاش‌ داریم‌ تا به‌ كمك‌ هم‌ از تاریخ‌ و زایش‌های‌ مكررش‌ درس‌ بگیریم‌. می‌دانیم‌ كه‌ تمامی‌ اسطوره‌های‌ دنیای‌ پهلوانی‌ و قهرمانی‌ رستم‌، هركول‌، سامسون‌، آشیل‌ و... روزی‌ آمدند و روزی‌ دیگر برفتند. تمام‌ قلدران‌ جهانگیر و جهانگشای‌ تاریخ‌ بی‌هیچ‌ استثنایی‌ فرصت‌ آن‌ نیافتند تا پایان‌ دفتر عمرشان‌ را خود به‌ گونه‌یی‌ كه‌ دوست‌ می‌داشتند به‌ تصویر كشند و ترسیم‌ كنند، زمان‌ به‌ سر رسید و آن‌ دفتر ناتمام‌ بسته‌ شد. فرعون‌، اسكندر، چنگیز، هیتلر و...
اما گذر زمان‌ در آنچه‌ كه‌ خالق‌ رسام‌ آن‌ است‌ به‌ برگزیدگان‌ پاك‌ و بی‌خطا یا كم‌ خطای‌ خویش‌ نیز فرصت‌ و مجالی‌ دوباره‌ نداده‌ است‌. پاكانی‌ همچون‌ پیامبران‌، از حضرت‌ نوحی‌ كه‌ از فرصتی‌ بیشتر بهره‌مند بود تا موسی‌ به‌ عیسی‌ و محمد خاتم‌ (ص).
عجبا كه‌ ما فرزندان‌ سلسله‌ پایان‌ نیافته‌ آن‌ پدران‌، همچنان‌ راه‌ به‌ خطا می‌بریم‌ و در خود قدرتی‌ بی‌رقیب‌، عقلی‌ كامل‌ و جسمی‌ نامیرا را زنده‌ نگاه‌ می‌داریم‌ بی‌هیچ‌ نگاهی‌ به‌ پس‌.
بردیم‌؟ باختیم‌؟ بردنمان‌ از چه‌ روی‌ پیش‌ آمد؟ و باختنمان‌ از چه‌ سبب‌ بود؟
در جغرافیای‌ این‌ كره‌ خاكی‌ عده‌یی‌ اندك‌، زمانی‌ را با چنین‌ سوال‌هایی‌ چالش‌ كردند و طرح‌هایی‌ نو در انداختند تا رسیدند به‌ نتیجه‌یی‌ كه‌ راهنمای‌ باقی‌ راهشان‌ شد. در علوم‌ و فنون‌ پیش‌ رفتند و در ورزش‌ پیش‌ رفتند و دانستند و باور كردند كه‌ رسیدن‌ به‌ یك‌ قله‌ و اوج‌، هیچ‌ تفسیر و واقعیت‌ دیگر گونه‌یی‌ به‌ جز سراشیبی‌ راه‌ رفته‌ ندارد. پس‌ به‌ ناچار باید از قله‌ فتح‌ شده‌ نزول‌ كنیم‌ تا به‌ قدرت‌ عقل‌ و تجربه‌ به‌ دست‌ آمده‌ و با استفاده‌ از زمان‌ باقیمانده‌، قله‌های‌ دیگری‌ را فتح‌ كنیم‌. اوج‌ برانكو كجا و در چه‌ زمانی‌ بود؟
كارشناسان‌ به‌ زبان‌ آمار بیان‌ كنند. اوج‌ جهان‌ پهلوان‌ تختی‌ در كجا و چه‌ زمانی‌ بود؟ اوج‌ پروین‌، محمد علی‌ كلی‌، بكن‌باوئر، اوج‌ مارادونا، رونالدو و... و اوج‌ علی‌ دایی‌ در كجا و چه‌ زمانی‌ بود؟ دو اصل‌ زمان‌ و مكان‌ در تمامی‌ آن‌ اوج‌ها و فرودها لاینفك‌ هستند. هیچ‌ یك‌ از نام‌آمدگان‌ در وجود یا عدمشان‌ نقشی‌ نداشته‌ و نمی‌توانسته‌اند داشته‌ باشند، اما برخی‌ از آنان‌ با پذیرش‌ همان‌ واقعیت‌ و دو اصل‌ زمان‌ و مكان‌ فرودی‌ دلنشین‌ و بی‌خطر را از آن‌ اوج‌ تجربه‌ كردند و رفتند و رسیدند به‌ قله‌هایی‌ دیگر و برخی‌ نیز بی‌توجه‌ به‌ آنچه‌ كه‌ در تاریخ‌ گذشته‌ تا به‌ امروزشان‌ نگاشته‌ شده‌، خواستند حركتی‌ خلاف‌ حركت‌ منطقی‌ عقربه‌های‌ زمان‌ داشته‌ باشند. این‌ حركت‌ خلاف‌ و غفلت‌ از بلندای‌ اوجی‌ كه‌ فتحش‌ كرده‌اند سقوطی‌ مرگبار برای‌ خویشتن‌ خویش‌ رقم‌ زدند به‌ گونه‌یی‌ كه‌ دیگر نه‌ نامی‌ از آنان‌ باقی‌ ماند و نه‌ اثری‌.
عزیزم‌، دایی‌ عزیز! شما، حسین‌ رضازاده‌، هادی‌ ساعی‌ و... همه‌ عزیز و افتخار مایید. اول‌ فرزند رشید این‌ سرزمینید، سپس‌ مایه‌ فخر و مباهات‌ پدران‌ و مادران‌ و خطه‌یی‌ كه‌ ریشه‌ در آن‌ دارید. برایم‌ سخت‌ است‌ اما باید می‌پذیرفتم‌ و پذیرفتم‌ كه‌ همشهری‌ و برادر عزیز من‌ باید از آن‌ قله‌ فرود آید تا جا برای‌ صعود كننده‌ بعدی‌ باز باشد و او در فكر و اندیشه‌ تسخیر قله‌های‌ دیگر باید اثرات‌ گذر زمان‌ را در خویش‌ ببیند و بیندیشد به‌ آنچه‌ كه‌ چگونه‌ فرزند و فرزندان‌ دیگرش‌ را راهنما باشد.
اسرافیل‌ انتظاری‌ نیری‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید