چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


«هدایت‌» شعر امروز ایران‌


«هدایت‌» شعر امروز ایران‌
● نگاهی‌ به‌ اشعار زنده‌یاد نصرت‌ رحمانی‌
اگر بخواهیم‌ به‌ دلایل‌ شهرت‌ نصرت‌ رحمانی‌ بپردازیم‌ باید به‌ عنصر صداقت‌ و صمیمیت‌ و نیز بی‌ پیرایگی‌ او در زبان‌ و بویژه‌ به‌ كار گیری‌ زبان‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار در اشعارش‌ اشاره‌ كنیم‌.از سویی‌ نباید از مقدمه‌ نیما بر مجموعه‌ كوچ‌ او در ۱۳۳۳ خورشیدی‌ غافل‌ شد كه‌ سهم‌ بسزایی‌ در معروفیت‌ او داشت‌ به‌ گونه‌یی‌ كه‌ برای‌ چاپ‌ اشعار و مصاحبه‌ با نصرت‌ از هم‌ پیشی‌ می‌گرفتند.
آنچه‌ نیما در مقدمه‌ كتاب‌ كوچ‌ به‌ آن‌ می‌پردازد چنین‌ است‌: آن‌ چیزهایی‌ كه‌ در زندگی‌ هست‌ و در شعر دیگران‌ سایه‌یی‌ از خود نشان‌ می‌دهد، در شعر شما بی‌ پرده‌ اند. اگر این‌ جرات‌ را دیگران‌ نپسندند برای‌ شما عیب‌ نیست‌ .
نصرت‌ یكی‌ از اولین‌ شاعران‌ مورد تایید نیما بود. او خود در مورد این‌ موضوع‌ می‌گوید: من‌ اولین‌ شاعری‌ بودم‌ كه‌ نیما از خواندن‌ اولین‌ كتابم‌ نامه‌ واره‌یی‌ برایم‌ نوشت‌.
سپس‌ در مورد اشعار كتاب‌ كوچ‌ می‌گوید: من‌ در كتاب‌ كوچ‌ با زبان‌ كوچه‌ به‌ میدان‌ آمدم‌ و این‌ تنها حسنی‌ بود كه‌ در میان‌ شاگردان‌ نیما مرا متمایز می‌كرد و همو بارها گفته‌ و نوشته‌ است‌ آنچه‌ شما را از دیگران‌ جدا می‌كند صراحت‌ و صداقت‌ است‌. ممكن‌ است‌ كار شما پسند كسی‌ واقع‌ نشود اما آنچه‌ در شعر دیگران‌ تنها سایه‌یی‌ از آن‌ را می‌توان‌ دید در شعر شما به‌ وضوح‌ آن‌ را در می‌یابیم‌، هرگز نحوه‌ كار خود را تغییر ندهید.
با تمام‌ این‌ تفاسیر نصرت‌ در واقع‌ از نظر فكری‌ خود را مدیون‌ صادق‌ هدایت‌ می‌دانست‌ تا نیما، به‌ گونه‌یی‌ كه‌ خود می‌گفت‌: هدایت‌،شعر امروز ایران‌ است‌. بوف‌ كورش‌ شعر ناب‌ معاصر است‌. نیما با دلخوشی‌ هایش‌ به‌ گوسفند و چادر و بانگ‌ خروس‌، موجب‌ تكامل‌ شعر این‌ سرزمین‌ شد. یعنی‌ زیباشناختی‌ نیما، زیبا شناختی‌ یك‌ اهل‌ روستا بود.
در حالی‌ كه‌ زیبا شناختی‌ من‌، زیبا شناختی‌ یك‌ جوان‌ شهری‌ گستاخ‌ و بی‌ پروا است‌ فاصله‌ من‌ و نیما و نزدیكی‌ ام‌ به‌ هدایت‌ از این‌ مقوله‌ است‌. نصرت‌ رحمانی‌ با صداقت‌ خاصی‌ با خوانندگان‌ آثارش‌ سخن‌ می‌گفت‌. در واقع‌ جسارت‌ نصرت‌ رحمانی‌ و فضای‌ سیاه‌ شعرهایش‌ را از نكات‌ ممیزه‌ آثار شكست‌ انقلابی‌ می‌توان‌ نامید، فضایی‌ را كه‌ سال‌های‌ پس‌ از كودتای‌ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر ایران‌ حاكم‌ می‌شود در واقع‌ باید فضای‌ سرخوردگی‌ سیاسی‌ انقلابیون‌ و روشنفكران‌ دانست‌. زمستان‌ اخوان‌ ثالث‌ یكی‌ از بهترین‌ شعرهایی‌ است‌ كه‌ بر تابنده‌ فضای‌ حاكم‌ بر جو روشنفكری‌ ایران‌ است‌، آنجا كه‌ می‌گوید: سلامت‌ را نمی‌ خواهند پاسخ‌ گفت‌/ سرها در گریبان‌ است/ كسی‌ سر بر نیارد كرد/ پاسخ‌ گفتن‌ و دیدار یاران‌ را كه‌ ره‌ تاریك‌ و لغزان‌ است‌ و.... اما در چنین‌ فضایی‌ نصرت‌ نه‌ مانند اخوان‌ روایتگر و توصیف‌ كننده‌ از نوع‌ سبك‌ خراسانی‌ شعر ما در شعر است‌ بلكه‌ او این‌ پرده‌ در را به‌ شكل‌ اسفباری‌ به‌ اجتماع‌ پیرامون‌ خویش‌ منتسب‌ می‌كند.
به‌ نوعی‌ آشنا زدایی‌ به‌ آن‌ و وضعیت‌ سیاسی‌ ایران‌ پس‌ از كودتا بوده‌، نه‌ اینكه‌ شاعری‌ بخواهد در میان‌ جماعتی‌ روشنفكر ابتلا به‌ آسیب‌های‌ اجتماعی‌ را بخاطر برخورداری‌ ایدئولوژیك‌، از خود و خودی‌ بری‌ بداند.
نصرت‌ براستی‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ با چنین‌ فضای‌ حاكمی‌ خودكشی‌ شخصیت‌ می‌كند و جسارتی‌ مثال‌ زدنی‌ به‌ خرج‌ می‌دهد كه‌ بعدها همین‌ جسارت‌ در طیف‌ زنان‌ در ایران‌ برای‌ فروغ‌ كه‌ میراث‌ دار سنت‌ پند و اندرزهایی‌ از نوع‌ پروین‌ اعتصامی‌ بوده‌، الگو می‌شود و سبب‌ می‌شود تا فروغ‌ با شعرهای‌ زنانه‌ خود بدل‌ به‌ بزرگترین‌ چهره‌ شعر زن‌ ایرانی‌ شود. در واقع‌ فروغ‌ این‌ نگاه‌ را مدیون‌ نصرت‌ است‌. بی‌ آنكه‌ مقلد او باشد، خود تنها از این‌ زاویه‌ دید استفاده‌ می‌برد و با هزینه‌ كردن‌ جسارتی‌ مضاعف‌ شعر دیگری‌ را در ایران‌ رقم‌ می‌زند كه‌ هنوز زبانزد اهل‌ نظر است‌.
نصرت‌ رحمانی‌ را باید از جمله‌ شاعران‌ مطرح‌ و تاثیر گذاری‌ دانست‌ كه‌ هم‌ دوره‌ هوشنگ‌ ایرانی‌، نادر نادر پور، سایه‌، اخوان‌ و... بر آسمان‌ شعر ایران‌ درخشیدند.او رویكردی‌ دیگر از شعر را در شعر نیمایی‌ به‌ وجود آورد، در واقع‌ وی‌ را باید یكی‌ از پیشگامان‌ و توسعه‌ دهندگان‌ شعر نیمایی‌ دانست‌. اما در مبحث‌ وزن‌ باید گفت‌ نصرت‌ گاه‌ حد وسط‌ وزن‌ و بی‌ وزنی‌ را تجربه‌ می‌كند. كاربرد وزن‌ در شعرهای‌ او به‌ گونه‌یی‌ تلاش‌ برای‌ معرفی‌ نوعی‌ شعر است‌ كه‌ می‌توان‌ برای‌ آن‌ جایگاهی‌ با عنوان‌ شعر نیمایی‌ شعر سپید قایل‌ شد.
به‌ قول‌ شمس‌ لنگرودی‌: نصرت‌ رحمانی‌ با آگاهی‌ نسبی‌ از ادبیات‌ كلاسیك‌ و ادبیات‌ شفاهی‌، شعر نیمایی‌ را به‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار پیوند می‌زند و به‌ این‌ وسیله‌ با مردمی‌ كردن‌ شعر نو، خدمت‌ شایانی‌ به‌ این‌ سبك‌ می‌كند، رحمانی‌ كه‌ مستقیم‌ و بی‌ واسطه‌ رنج‌ و فساد را در سیاهی‌ سال‌های‌ شكست‌ كه‌ بار خاطر مردم‌ است‌ در شعرش‌ نمایان‌ می‌كند. او یكی‌ از مطرح‌ ترین‌ چهره‌های‌ شعر دهه‌ سی‌ است‌. شعر او انفجار عقده‌ چركین‌ سال‌های‌ تباهی‌ است‌. نصرت‌ رحمانی‌ با پیوند زدن‌ زبان‌ توده‌ مردم‌ به‌ سبك‌ نیمایی‌ سهم‌ مهمی‌ در تثبیت‌ این‌ سبك‌ داشته‌ است‌.
از مشخصه‌های‌ دیگر در اشعار نصرت‌ رحمانی‌ نوع‌ نگاه‌ او به‌ مقوله‌ زبان‌ است‌: شب‌ است‌ / شبی‌ همه‌ بیداد / به‌ ماه‌ و آب‌ نگاه‌ كن‌.../ شكست‌ را بشكن‌ / شكست‌ نیست‌ شكستن‌ / سكوت‌ را بشكن‌ / بشكن‌ / بشكن‌/ بشكن‌ / پای‌ كوب‌ و بر من‌ و ما/ سماع‌ رقا جنونت‌ تبرك‌ است‌ بیا / و...( حریق‌ باد سماع‌ خیزاب‌ها )نصرت‌ رحمانی‌ شعر تثبیت‌ شده‌ آن‌ زمان‌ را از فضای‌ رمانتیك‌ و سیاسی‌ وارد ورطه‌ دیگر از جهان‌ شعر كرد.
بهانه‌ در رگ‌ من‌ شیهه‌ می‌كشد / نخواب‌/ زمان‌ بیداری‌ است‌ / هنوز بیدارم‌ / هنوز.../ جرات‌ نمانده‌ است‌ و گر هست‌/ نوعی‌ جسارت‌ است‌ / اما... هنوز / من‌ ایستاده‌ ام‌ / و با آن‌ همه‌ از دست‌ رفتگان‌/ از تو سوال‌ می‌كنم‌/ فریاد می‌زنم‌ / محكوم‌ می‌كنم‌. (حریق‌ باد)
نصرت‌ رحمانی‌ و فروغ‌ فرخزاد را باید از آن‌ دست‌ شاعرانی‌ دانست‌ كه‌ جسارت‌ آنان‌ در شعر را بسیاری‌ از منتقدان‌ و از سویی‌ دیگر كم‌ بینان‌ نمی‌ پسندند.
جلال‌ آل‌ احمد در مورد شعر نصرت‌ می‌گوید: زبان‌ شعر تو زیباست‌، خشن‌ و صریح‌ و دور از ضعف‌ و آه‌ و ناله‌، زبانی‌ كه‌ از سی‌ سال‌ پیش‌ در نثر راه‌ یافت‌. زبانی‌ كه‌ شاید هنوز پختگی‌ شعر را نیافته‌، اما همین‌ كه‌ تو حجب‌ و ترس‌ شعرای‌ نحیف‌ را به‌ خود راه‌ نداده‌یی‌ بسیار جسورانه‌ است‌.
از شعرهای‌ متعدد نصرت‌ سطرهای‌ بسیاری‌ در ذهن‌ مانده‌ است‌ كه‌ گاهی‌ اوقات‌ آنها را زمزمه‌ می‌كنند.
این‌ سطرها در شعر نصرت‌ به‌ گونه‌یی‌ است‌ كه‌ خود به‌ صورت‌ یك‌ شعر مجزا نمود پیدا می‌كند. مانند: دیگر عصا شناسنامه‌ پیری‌ است‌، این‌ روزها با هر كه‌ دوست‌ می‌شوم/ احساس‌ می‌كنم‌ آنقدر دوست‌ بوده‌ ایم‌ /كه‌ دیگر وقت‌ خیانت‌ است‌ یا این‌ روزها این‌ گونه‌ ام‌/ فرهاد واره‌یی‌ كه‌ تیشه‌ خود را گم‌ كرده‌ است‌ / آغاز انهدام‌ چنین‌ بود/ این‌ گونه‌ بود آغاز انقراض‌ سلسله‌ مردان‌/ یاران‌ وقتی‌ صدای‌ حادثه‌ خوابید / بر سنگ‌ گور من‌ بنویسید / یك‌ جنگجو كه‌ نجنگید / اما...شكست‌ خورد و یا مرغ‌ اندوه‌ است‌ بوتیمار/ هم‌ دم‌ امواج‌ دریای‌ خروشان‌ است‌/ بوتیمار و باز تنها آنها كه‌ مرده‌ اند از مرگ‌ می‌ترسند/ چون‌ من‌ كه‌ بارها مردانه‌ مرده‌ ام‌ / تابوت‌ خویش‌ همه‌ عمر / بر دوش‌ برده‌ ام‌... و شعر پرواز او وقتی‌ پرنده‌یی‌ را معتاد می‌كنند/ تا فالی‌ از قفس‌ به‌ در آرد / و اهدا كند به‌ جویندگان‌ خوشبختی‌ / تا شاهدانه‌یی‌ به‌ هدیه‌ بگیرد / پرواز.../ آه‌.../ قصه‌یی‌ بس‌ كودكانه‌ است/ از معبر قفس!
شعرهای‌ رحمانی‌ روان‌ و ساده‌ است‌. او مانند نادر پور،توللی‌، م‌. آزاد دست‌ به‌ سخنوری‌ و استفاده‌ از آرایه‌های‌ ادبی‌ نمی‌ زند.
تصویرهای‌ شعر او بكر و ناب‌ است‌.زیرا این‌ تصاویر زاییده‌ تجربه‌های‌ خاص‌ نصرت‌ است‌.
نصرت‌ در همه‌ شعر هایش‌ همانند انسان‌ دقیق‌ و كاوشگر است‌ كه‌ ذره‌ بین‌ می‌گیرد و همه‌ را از پشت‌ آن‌ مورد بررسی‌ قرار می‌دهد و بخاطر توجه‌ و نكته‌ بین‌ بودنش‌ است‌ كه‌ فضای‌ شاعرانه‌ اش‌ را در كارهای‌ كمتر شاعری‌ می‌توان‌ سراغ‌ گرفت‌. اصلا شاعری‌ را نمی‌ بینید كه‌ بگوید من‌ مانند نصرت‌ شعر می‌گویم‌ یا فضای‌ شعر هایم‌ همچون‌ فضای‌ شعرهای‌ نصرت‌ است‌ یا حتی‌ در بحث‌ زبان‌.
فرقی‌ كه‌ آثار نصرت‌ با آثار فروغ‌ و دیگر شاعران‌ مانند احمد رضا احمدی‌ وجود دارد در این‌ است‌ كه‌ با خوانش‌ شعرهای‌ نصرت‌ شما راغب‌ و تهییج‌ به‌ شعر گفتن‌ نمی‌ شوید، در واقع‌ شعر نصرت‌ شما را وارد اتاق‌ تاریك‌ در بسته‌یی‌ هدایت‌ می‌كند كه‌ نمی‌ توانید به‌ جز صدایی‌ كه‌ در زبان‌ او می‌شنوید خود چیز دیگری‌ ببینید و از آن‌ بگویید اما شعرهای‌ فروغ‌ چنین‌ خاصیتی‌ ندارد.بلكه‌ در همان‌ اتاق‌ تاریك‌ تخیل‌ شما را چنان‌ بر می‌انگیزاند كه‌ خود را كاملا در اختیار تاثیر از حواس‌ شعر او قرار دهید.
نمونه‌هایی‌ از تجربه‌های‌ سیاه‌ نصرت‌ را در زیر می‌خوانید: آن‌ باغ‌ كوچه‌های‌ معطر را / ذهن‌ پریش‌ من‌ زیاد زدوده‌ است‌ / در سینه‌ مكاو كه‌...، سطلی‌ است‌ جای‌ قلب‌/ لبریز از كثافت‌ و مدفوع‌ خاطرات‌ / به‌ قول‌ منوچهر آتشی‌ نصرت‌ تصویر گر عصبی‌ زمانه‌ بیمار است‌ كه‌ در آن‌ فاجعه‌یی‌ دامنگیر هشیاران‌ نیست‌، خود هوشیاران‌ فاجعه‌اند و...
از جمله‌ پاره‌های‌ درخشان‌ و بكر آثار نصرت‌ می‌توان‌ اشاره‌ كرد به‌: این‌ بوی‌ گمشده‌ مرگ‌ نیست‌ پیچیده‌ لابه‌ لای‌ موی‌ سیاه‌ شب؟ یا مرا چه‌ باك‌ ز باران/ كه‌ گیسوان‌ تو چتری‌ گشوده‌ اند.
مضمون‌ شعر نصرت‌ رحمانی‌ در بر دارنده‌ عشق‌، مرگ‌، آزادی‌، اجتماع‌ و... است‌ كه‌ محتوای‌ بیشتر شعرهای‌ او را تشكیل‌ می‌دهد.
رحمانی‌ از جمله‌ شاعرانی‌ بود كه‌ رفتار روزانه‌ اش‌ را در شعر هایش‌ می‌توان‌ به‌ عینه‌ مشاهده‌ كرد، همان‌ طور كه‌ فروغ‌ می‌گوید: من‌ وقتی‌ می‌خواهم‌ شعر بگویم‌ به‌ خودم‌ كه‌ نمی‌ توانم‌ خیانت‌ كنم‌، بعضی‌ را می‌شناسم‌ كه‌ رفتار روزانه‌ شان‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ شعر شان‌ ندارد.
نصرت‌ رحمانی‌ تا زنده‌ بود زندگی‌ كرد و هرگز مرگ‌ اندیش‌ نبود، او تا آخرین‌ روزهای‌ زندگی‌ اش‌ علی‌ رغم‌ لرزش‌ دستانش‌ شاعر باقی‌ ماند و شعرش‌ را می‌شد در نگاه‌ او به‌ پیرامون‌ باز جست‌.
نصرت‌ رحمانی‌ شاعر كوچه‌های‌ جنوب‌ شهر، خالق‌ شعرهای‌ سیاه‌ در ۲۶ خرداد ۱۳۷۹ جوار میرزا كوچك‌ جنگلی‌ در وادی‌ سلیمانداراب‌ رشت‌ در غیاب‌ دوستان‌ گرمابه‌ و گلستان‌ تهرانی‌ اش‌ و با حضور خیل‌ دوستارانش‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.
مزدك‌ پنجه‌یی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید