پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


فونه گات، مردی که حزب ندارد


فونه گات، مردی که حزب ندارد
● تازه‌ترین دیدار و گفت‌وگو با كورت فونه گات Kurt Vonnegut
فرانسویان هرگز خوانندگان پر و پا قرص آثار كورت فونه گات نبوده‌اند، هر چند «سلاخ خانه‌ی شماره ۵» كه در بحبوحه جنگ ویتنام به سال ۱۹۶۹ در ایالات متحده منتشر شد، به خوبی در اذهان باقی مانده است. فونه گات در این رمان كه یك پارودی از داستان‌های علمی تخیلی است، از خلال مصائب موجودی كم توان به نام بیلی پیلگریم در آلمان ویران به سال ۱۹۴۵، از جنگِ شخص خود سخن گفته است. فونه گات سرباز ارتش آمریكا در دسامبر ۱۹۴۴ زندانی شد. او كه در كشتارگاهی [سلاخ خانه] قدیمی واقع در درسدن بازداشت شده بود، روزی كه متفقین شهر را ویران كردند به خاطر دارد. «سلاخ خانه شماره ۵» و رمان قبلی او یعنی «گهواره گربه»، برچسب نویسنده داستان‌های علمی تخیلی را نصیب او كردند. خودش می گوید: «ناقدانِ جنون زده برای سهولت كار خود از این برچسب‌ها بهره می گیرند.» اما این دسته بندی باعث بروز برخی بدفهمی‌ها بخصوص در فرانسه شد.
بی مهری فرانسویان همواره موجب دلگیری این مرد شده است، چه او تفكر خود را «متأثر از فرانسه و دوران روشنگری‌اش» می‌داند و خود را میراث ‌بر فرهنگ فرانسوی می‌داند: «در درجه نخست ولتر [بر من تأثیر گذاشته است]، اما من بسیار وامدار فرانسویان دیگر از رابله تا سلین بوده‌ام. سلین را در دهه شصت خواندم و بسیار تأثیر گرفتم. بسیاری مرا ملامت كردند كه چرا سلین، این نویسنده رسوا را تحسین كرده‌ام. اما من هنوز هم بر این كار اصرار می‌ورزم. او جنگ را شبیه هیچ كسی ننوشته است.»
اما به نظر می‌رسد آلمان [زادگاه اجداد نویسنده] نیز با تغییر و تحول قرن، فونه گات را به فراموشی سپرد. فونه گات – متولد ۱۱ نوامبر ۱۹۲۲- تصمیم گرفته‌بود دیگر ننویسد. خوشبختانه ناشر جوان كتاب‌هایش دان سیمون او را تشویق كرد كه خاموشی پیشه نكند. فونه گات نوشتن را ادامه داد و چندی پیش به سال ۲۰۰۵ هفته‌ها كتاب كوچكش با عنوان «مردی كه حزب نداشت» در فهرست پرفروش‌ها قرار گرفت. كتاب سرشار ار خاطرات خیره كننده، و قطعات طنزآمیز است – نظیر بخشی كه او تهدید می‌كند كه شركت [تولید كننده سیگار] پال‌مالِ بدون فیلتر را به دادگاه خواهد كشاند، چون به خلاف وعده‌ای كه بر روی پاكت درج شده است هنوز موفق به كشتن او نشده است. خشم و غضب فونه گات را هم در این كتاب می‌بینیم كه چرا به «این كشور به این روز افتاده است.»
فونه گات بی آن كه لحظه‌ای كوتاه بیاید ضد سیاره‌ای كه در آن «یكی از قوی‌ترین انسان‌ها جرج دبلیو بوش نام دارد» سر به شورش بر می‌دارد. می‌گویند دیگر خسته شده است، و خود گاه اعتراف می‌كند كه از زندگی بر روی سیاره‌ای جنون زده احساس كسالت می‌كند. اما این پیرمردی كه ما در رستوران فرانسویِ «مدیترانه» در منهتن دیدیم چنین نبود. این جا دو قدم با خانه او در خیابان پنجم فاصله دارد. ناشر كارهایش او را همراهی می‌كند، و با خنده‌ای طولانی در اظهاراتی دوستانه چنین معرفی می‌شود: «دان برای من همان كاری را انجام داده است كه مسیح برای العازر انجام داد!» فونه گات خنده را دوست دارد و می‌خندد. علاوه بر آن موفقیت دیرهنگام آن چه به زعم او «كتاب نهایی» است، نویسنده را سر ذوق آورده است و به او قوت قلب داده است.
دان سیمون تصریح می‌كند: «من تنها به عنوان ناشر و به دلایل اقتصادی نیست كه فونه گات را تحسین می كنم، درست است كه «مردی كه حزب نداشت» ۲۵۰ هزار نسخه فروخته است، اما من فقط به این دلیل احساس خوشبختی نمی كنم. از وقتی انتشاراتم را راه انداخته‌ام، كورت همیشه حمایت كرده است و من افتخار می كنم كه كتاب های او را منتشر می كنم. با كتاب اخیرش من خیلی خرسند شدم كه بالاخره نویسنده ای واقعی هم وارد فهرست پرفروش‌ترین‌ها شد. اما آن چه گفتم كل ماجرا نیست.
در ایالات متحده هم مثل سایر كشورها كسانی كه در چنین فهرست‌هایی قرار می گیرند به ندرت نویسنده هستند. اغلب نوشته‌های این افراد بد است. همچنین موفقیت این اثر مشخص كرد كه بسیاری از آمریكایی‌ها با سیاست‌های جرج بوش مخالفند. آن‌ها چه با پیشنهاد فونه گات موافق باشند، چه نباشند، درست مثل خود من خشنودند كه بالاخره صدای مخالفی به گوش رسید. این كتاب واكنش‌هایی برانگیخت. گفته‌های فونه گات خواب بسیاری كسان را آشفته كرد، صدای نویسنده، صدای كسی كه موسیقی زبان را دوست دارد.»
فونه گات كه عاشق جملات معترضه است، صدای او را قطع می كند: «... و عاشق موسیقی.» و بدین ترتیب بی آن كه بهانه ای داشته باشیم، بحث از بوش به استراوینسكی می كشد. فونه گات یادآور می‌شود كه آرزو می‌كند بر گورش این جمله را بنویسند:‌ «یگانه علت وجود خدا همانا موسیقی است.» و ادامه می‌دهد: «بله، همه جور موسیقی. جاز، موزار، بلوز، راك، بیتلز، استونز... اما من شیفتگی خاصی به استراوینسكی و قصه سرباز او دارم.» بعد مفصل توضیح می‌دهد كه پیوندی میان موسیقی و روایت وجود دارد.
سپس دوباره به سراغ آمریكای كنونی می‌رود:‌ «وضعیت سیاسی به واقع اضطراب‌آور است. نوشتن كتاب «مردی كه حزب نداشت» واكنش من بود به عنوان یك شهروند. ابتدا مقالاتی برای روزنامه ای دست چپی در شیكاگو نوشتم. بعد ماجراهایی پیش آمد كه در نهایت منجر به انتشار است. امروز چه كسی می‌تواند ادعا كند كه كشور ما [آمریكا] صاحب یك دموكراسی است؟ من هیچ كس را نماینده خودم نمی‌دانم، تكثرگرایی عقب نشینی كرده است، جمهوری خواهان و دموكرات‌ها كم و بیش مشابه یكدیگرند. بوش به هیچ وجه نگران دغدغه‌های هموطنان خود نیست. آن زمان كه مردم ضد جنگ ویتنام تظاهرات می‌كردند، نیكسون به این موضوع اهمیت می داد، با این وجود نگرانی‌ها وجود داشت.
امروز بوش كارها و گفته‌های معترضان ضد جنگ را مسخره می‌كند. این عقیده جنگِ سیاره‌ای میان خیر و شر باعث شرمندگی است.»
آیا فونه گات یك ضد آمریكایی افراطی است كه دیگر كشور خود را دوست ندارد؟ «به هیچ وجه. من ضد آمریكایی نیستم. اجداد من به سال ۱۸۶۰ آلمان را ترك كردند تا به این جا بیایند. آن‌ها این كشور را دوست داشتند. من هم همین طور. خانواده من در این جا احساس خوشبختی می كردند. پدرم معمار بود. خوب، معلوم است، دلسردی‌هایی بوده است (تمام آثار فونه گات شاهدی است بر این مدعا)، و زندگی پدر من تحت تأثیر قرار گرفته است. به این موضوع در كتاب «مردی كه حزب نداشت» اشاره كرده‌ام، اما من از آمریكا متنفر نیستم. حتا در روزگار پر از بلای كنونی هنوز اندكی امید باقی مانده است. از آن گذشته این كشور مردان بزرگی به خود دیده است (او بخصوص آبراهام لینكلن را مثال می‌زند)، اما آمریكایی كه من دوست دارم، امروز در كتابخانه‌هاست، نه در دولت...»
پس از این گشت‌وگذار طولانی – آمریكا، سیاره، بوش، كودكی‌هایش در ایندیانا، استراوینسكی، كتاب‌هایش، بچه‌هایش (هفت فرزند كه چهار تای آن فرزند خوانده هستند) و جاز – فونه گات می‌گوید كه خسته است. حال او را درك می كنیم. با مهربانی اجازه رفتن می‌گیرد، بر می‌خیزد و سایه بلند او به سوی خیابان چهل و ششم می‌خزد، تا به خانه‌اش برسد، جایی كه با همسرش ژیل كرمنتز عكاس زندگی می‌كند. خانه كوچك آن‌ها جزیره مقاومت است، و نمادی است از كل جنگ‌های كورت فونه گات، اراده او برای افشای ستمگری‌ها، و تمسخر جنون بزرگان...
ترجمه‌ی احمد پرهیزی
منبع: لوموند ۹ ژوئن ۲۰۰۶
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید