سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


پیشگفتاری بر تاریخ موسیقی


پیشگفتاری بر تاریخ موسیقی
شکارچی درهنگام استراحت زخمه ای بر زهِ کمان میزند. طنینی سینیه هوا را میشکافد. شاید اینگونه آغازیده باشیم . شاید.
سنگی بر سنگ ساییده میشود. وزن در واحد زمان نظمی موزون را به صدا در می آورد. وزنی منظوم، که پیش از آن با ضربان قلب خویش تجربه نموده بود. نظمی که گذار شب به روز، فصل به فصل و سال به سال او را به آگاهی آغازین رسانیده بود. شاید اینگونه آغازیده باشیم.
شاید...
جهان پیرامون انسان: طبیعت، گستره آن هزاران صوت را در گوناگونی لحن و رنگ به گوش او میرساند. نواها در او عواطفی چون ترس، لذت پدید می آورند. به تکرار بر مینشیند، برای تسخیردلهره خویش، برای لذت و شادمانی، برای شکار، برای جادو، برای سرایش داستان، آنچنان که بومیان استرالیا و بوشمانهای افریقا روا میدارند.شاید اینگونه آغازیده باشیم و شاید، شاید های دیگر.
دانش ما مبنی بر آغازین واهه های این هنر تنها می تواند بر فرض استوار باشد. آنچه بر ما عیان است انسان از تقلید اصوات و سکوت ، نغمه و وزن را پدید می آورد و از ابزار پیرامون خود در طبیعت ، سازهایی می سازد. که بدان وسیله مکاشفه خود را در جهان صوت آغاز می کند. و بدین سان در تقلید از خدایان خود ،آفریده گار می شود و طبیعت دیگری را در انتزاع و مصنوع می آفریند.
خداوندی که در جهان صوت بنده و برده نمی آفریند. زیباییها هستند که همچنان طنین می افکنند و آفریده می شوند.
از تکنوازی زهه کمان شکارچی تا آریژی بر سر انگشتان چالاک خویش بر هارپ قرون را می نوردد. با وزنهای بینهایت گسترده خویش پای می کوبد، دست افشانی می کند. با موسیقی اش به جنگ می رود، به سرای عشق میرود به دنیای خیال گذر می کند، به اندیشیدن می نشیند، شاد و شادمان به سرایش خنده می پردازد، به اندوه می نشیند، به نیایش می پردازد ، راوی می شود ، به تفسیر خیال و واقع می پردازد ، از این جهان بیکران درون ، از خویش خویش سخن می گوید. با واژگانی منتزع ، با صوت.
انسان امروز در جهان صوت و جهان سکوت ، د ر جهان هم آغوشی صدا و سکوت می زیید، و عواطف خود را در اشکال گوناگون و با سلیقه هایی که خود آفریده گارش بود بیان می کند. انسان همواره در فراشد حیاط و تکامل خویش از جادو تا جهان بینی های سیاسی نیرویی برای تسخیر و اسارت خویش پدید می آورد. و خدایی خویش را در مرتبه های تکرار، قربانی خدایان بیشمار خود آفریده خود می کند. اینگونه موسیقی نیز چون ابزاری برای تحمیق ، برای سکون، الی رقم نیاز درونی خود بکارگرفته می شود. موسیقی کلیسای قرون وسطی چون عظمت معماریهای کلیسایی تسلیم ،خضوع ، فروتنی و طاعت انسان را نه در برابر خدا بلکه در برابر نمایندگان زمینی خدا می آفریند. ا زهمان آغازین واحه های این مکاشفه آنگاه که انسان به اوج و عظمت تاثیر پذ یری نغمه پی می برد، این تضاد تاریخی از آن منشعب میگردد ، آنهم به دست آفریدگارانش.
به دوره دیگری از حیات و رشد موسیقی می پردازیم. به دوره ای که سازمان یافتگی نغمات اقوام و ملل ،بیان عاطفه و هویتی قومی را شناسایی می کند.
از آن هنگام که مکاشقات سنت می گردند. و در برابر فردای تحول به مقاومت می پردازند. هیهات که هنوز در این هنگامه ما ، پس از گذشتن از سنتهای بیشمار به بدعتهای بیشمار باز سخن از سنت و قیام در برابر جوهر تحول و نوآوری می رود. این هماره ایستایی و این هماره برپایی برای چیست؟ روایتی اسطوره ای از یونان کهن می گوید: نوازنده ای که از شرق یونان به آتن آمده بود و در برابر سیتارای مقدس فرم تیکس را (دو نوع ساز زخمه ای متفاوت ا زهم) زینت و زیور آرسته بود، زنده زنده پوستش را کندند تا خدای موسیقی رحمتش را از آن سرزمین هنر پرور باز نستاند. هنگامی که زریاب به تغییرعود می پردازد و سیمی بر آن از روده شیر می افزاید و مضرابی از ناخن عقاب، خشم استادش اسحق موصلی را بر می انگیزد زیرا که آن جوان از سنت به تحول گذار نموده بود. بنابراین می بایست جلای وطن کند و راهی دیار تبعید گردد. در دوران معاصر بر تضاد سنت و بدعت بعدی تازه نیز افزون می شود.
هنر ایدئولوژیک، اندیشه ای که هزاران موسیقی دان را در زندانها اردوگاه های کار اجباری، اتاق گاز و تبعید در جهان نگری فاشیسم هیتلری می کشاند. اندیشه ای که شوستاکویچ را پس از اجرای" لیدی مکبث" با مقاله ای که استالین با نام مستعار، پیرامونش به عنوان ضد خلق و بیگانه بودن می نگارد، در دلهره ای جان گیر قرار می دهد تا آنکه به خود سانسوری و نوعی بردگی گردن نهد. اندیشه ای که خانواده موسیقی ایرانی را از هم می پاشد. گروهی را به کار تحقیرآمیز اجباری وا می دارد، گروهی دیگر را از خانه برون می نهد و یا در خانه محبوس می سازد.
سیروس ملکوتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی رادیو ندا


همچنین مشاهده کنید