پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

عین الدوله از رو شمشیر بسته است


عین الدوله از رو شمشیر بسته است
●۲۴ خرداد ۱۲۸۵
در این روز پاسخی از سوی شاه به نامه شادروان طباطبایی رسید كه همگان دانستند این پاسخ از خود عین الدوله است و شاه به اندازه ای بیمار است كه از اخبار روز آگاه نیست. به هر روی پاسخ نامه طباطبایی به شاه چنین بود: «جناب آقاسیدمحمد مجتهد! نامه شما را خواندیم، به اتابك می سپاریم كه خواست های شما را به انجام رساند. شما هم در وظایف خود كوتاهی ننمایید و به دعاگویی بپردازید...»
در این روز عین الدوله به كار نابخردانه دیگری نیز پرداخت. دستخطی از شاه گرفت تا سران روحانی جنبش را تبعید كند: «نیرالدوله! برو پیش آقاسیدمحمد و آقاسیدعبدالله فرمایشات ما را به آنها برسان و آنها هم باید از این شهر بیرون بروند، بدون عذر! نیرالدوله! فرمایشاتی كه به شما فرموده ایم، بروید نزد جنابان آقاسیدمحمد و آقاسیدعبدالله ابلاغ نموده و حالا مقتضی آن است كه برای بعضی مصالح دولتی به عتبات روند و دعاگو باشند و باید دوروزه حركت نمایند.» اكنون عین الدوله شمشیر را از رو بسته بود و در اندیشه تبعید سرجنبانان و ازهم پاشیدن جنبش مشروطه خواهی در ایران بود.
در این میان دكتر اعلم الدوله كه پزشك مخصوص شاه و یكی از اعضای كانون مشروطه خواهی در دربار بود، شاه را قانع كرد كه چنین اقدامی اوضاع را وخیم تر می كند و موجب شورش مردم خواهد شد. وی بی درنگ به ملاقات آقاسیدعبدالله بهبهانی رفت و پس از گفت وگو با ایشان به دیدار شاه رفت و او را از فكر تبعید سیدین منصرف كرد. آنگاه دستخط تبعید آقایان را از نیرالدوله- حاكم تهران- پس گرفت و نزد خود نگاه داشت. بدین ترتیب توطئه عین الدوله در تبعید سیدین بی اثر ماند، اما او همچنان در خیال دستگیری و تبعید سایر سرجنبانان بود.
●۲۵ خرداد ۱۲۸۵
در این روز كه برابر با ۲۴ ربیع الثانی ۱۳۲۴ قمری بود، حاجی میرزاحسن رشدیه بنیانگذار مدارس نوین، مجدالاسلام كرمانی و میرزاآقا اصفهانی به حكم عین الدوله دستگیر و هر كدام را به دسته ای از سواران كشیكخانه سپردند تا به تبعیدگاه ببرند. در آغاز آنان را به كهریزك بردند و از آنجا هر سه را در درشكه نشاندند و همراه با سواران نگهبان به سوی كلات نادری رهسپار كردند. احمد كسروی در جلد اول تاریخ مشروطه خود، درباره نامبردگان می نویسد: «اینان هیچ یك از دسته كوشندگان نمی بودند. رشدیه بنیانگذار دبستان و خود مرد زباندار و بی پروایی می بود و در اینجا و آنجا از بدگویی به عین الدوله باز نمی ایستاد.
مجدالاسلام یكی از كاركنان عین الدوله و به گفته آن زمان «راپورتچی» او می بود و از دستگاه او نان می خورد؛ ولی این هنگام چون كار كوشندگان را در پیشرفت می دید، دوراندیشانه می خواست جایی هم برای خود در میان اینان باز كند و این بود كه در اینجا و آنجا نشسته، زبان به بدگویی از عین الدوله گشاده می داشت. میرزاآقا [اصفهانی] از استانبول تازه آمده و نزد عین الدوله خود را قانوندان نشان داده و چنین پیشنهاد كرده بود كه قانونی كه خواسته می شود او بنویسد و چون مرد خودنما و هوسناكی می بود، در اینجا و آنجا سخنانی از قانون و آزادی و چگونگی توده های اروپا می راند. ولی عین الدوله چون اینان را گرفت، چنین پراكند كه بابی (بهایی) می بودند و به طباطبایی كه میانجیگری درباره مجدالاسلام می كرد، همین را پیام فرستاد و برای فریب مردم دستور داد سه تن از بازرگانان را كه به بهایی گری شناخته می بودند، گرفتند و بند كردند و چندگاهی نگه داشتند و سپس از هر كدام یك صد و پنجاه تومان گرفته، رها گردانیدند.»
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید