جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مدیون مردم پرتغال هستم


مدیون مردم پرتغال هستم
● بازگشت مجدد دكو
در چند ساعت مانده به نبرد فرانسه و برزیل، برخی از برزیلی ها در گذشته نیز موفق شده بودند كشورشان را تا این مرحله هدایت كنند. سرمربی پرتغال، لوییس فیلیپه اسكولاری در گذشته نیز در چنین مكانی قرار داشت. اما او از هر فرصتی برای تمجید و تعریف از هافبك هم وطنش یعنی دكو استفاده می كند. كسی كه در بازی امشب، دوباره بازمی گردد. بی شك و بی هیچ حرف و سخنی، او بهترین فوتبالیست پرتغال است.
كسی كه در دیدار برابر انگلستان به سبب محرومیت، غایب بود. و كمی اسرارآمیز تر، كامل ترین و پخته ترین هافبك برزیلی در نسل خود، بهترین و طلایی ترین برهه زندگی اش را در خارج از كشور گذراند. دكو اغلب از هموطنانش می شنود كه آنها آرزو داشتند او را در قالب یك فوتبالیست در تیم ملی كشورشان نظاره كنند. هرچند توقع او این است كه برزیلی های بیشتری از نبود چنین ستاره ای در كشورشان غبطه بخورند.
برزیل شاید روزی از عدم اعتنای خود به هافبكی كه در بارسلونا، به رونالدینیو آزادی می دهد نادم گردد. دكو تنها برزیلی ای نیست كه در جام جهانی با لباسی به جز لباس كشورش در میادین حاضر می شود. ماركوس سنا فوتبال ملی اش را با اسپانیا شروع كرد، زینیا در مكزیك نمایش خوبی داشت و آلكس نیز در ژاپن، در میان آن همه زردپوست، یك شاخص بود. اینها همه برزیلی اند و اما خب دكو چیز دیگری است؛ با یك كلاس بالاتر. . .
از زمانی كه دكو در سال ۲۰۰۳ در پورتو تحت هدایت ژوزه مورینیو جام یوفا را بالای سر برد، پس از آن ویترین افتخاراتش انباشته شد با مدال های ارزشمند دیگر. . . او در سال ۲۰۰۴ باز هم با پورتو قهرمان اروپا شد، همین افتخار را در ماه مه اخیر با بارسلونا تكرار كرد. در پرتغال به دو عنوان لیگ برتر این كشور دست یافت و نیز در اسپانیا چنین دوگانه ای را در لالیگا تكرار كرد و البته در سال ۲۰۰۴ نیز با پرتغال نایب قهرمان اروپا شد.
آن تورنمنت اثبات كننده ایده آلی بود برای آشكار ساختن ارزش و قابلیت های دكو. . . و چنین نمایش هایی كسانی كه در برابر «تغییر ملیت» دكو جبهه گرفته بودند را در پرتغال آرام ساخت. او ۲۰ساله بود كه به پرتغال هجرت كرد و ۶ سال بعد نیز بدل به یك شهروند رسمی این كشور شد. عمل گرایی اش بر میهن پرستی اش چربید. تا سال ،۲۰۰۳ او به طرز عجیبی به اهانت آمیز ترین شیوه ممكن از سوی مربیان برزیل كه سرآمد آنان اسكولاری بود، نادیده انگاشته می شد. دكو از چنین فضایی دلسرد و سرخورده شد و آنگونه تلقی كرد كه كسی در برزیل به توانایی ها و قابلیت هایش اعتنایی نمی كند.
او یك نكته را نیك می دانست؛ پرتغال لبالب است از فوتبالیست های برزیلی و در تیم ملی برزیل غالب بازیكنان در كشورهایی چون اسپانیا، ایتالیا و آلمان شاغل هستند. دكو در سال ۱۹۹۷ به اروپا آمد و در نخستین سال ها، با چالش ها و مسیرهای سخت پیش رویش مبارزه كرد. او روزی ادعا كرد كه «ناخواسته» و از سر«ناچاری» از كورینتیانس به بنفیكا منتقل شد. بدان جهت كه او بر سر بند قراردادش با باشگاه برزیلی مشكل داشت. اوضاع در لیسبون باب میلش نبود. در روزهای نخستین بنفیكا او را به یكی از تیم های دسته دوم این كشور قرض داد. زنجیره ای از مربیان بنفیكا، كه گریم سونس سرآمد آنان بود، به توانایی های او بی توجه بودند. عملكرد نسبتاً خوب او در باشگاه كوچك تری چون «آلورسا» موجب شد تا به باشگاهی چون «سالگروش» منتقل شود. از آنجا بود كه مورینیو سرمربی پورتو، او را زیر نظر گرفت و دكو از آن برهه بدل به یك پورتویی شد.
هنگامی كه تحت هدایت مورینیو قرار گرفت، به گفته خودش اوضاع چندان تغییر نكرد. به رغم درخشش غیرقابل انكارش، او مجبور بود بازیكنانی چون كلبرسون و گیلبرتو را در خط میانی كشورش، برزیل، در جام جهانی ۲۰۰۲ مشاهده كند. ۶ ماه از اخذ حق شهروندی او سپری شد و یك ایده، همانگونه كه خود آن را تایید می كند، به ذهنش خطور كرد و آن پذیرفتن ملیتی بود كه مردم آن دیار، او را مجاب به انتخاب آن می كردند؛ پرتغالی. دكو می گوید: «این تصمیمی بود كه جرقه نخستین آن توسط مردم پورتو زده شد.»
دكو همچنین می گوید: «در یكی از بازی های خانگی مان در لیگ قهرمانان اروپا بود كه مردمی را دیدم كه راه مرا مسدود كردند و گفتند: بهتر نیست، خود را شهروند پرتغال كنی، تا بتوانی در تیم ملی ما بازی كنی. وقتی با چنین برخورد هایی روبه رو شدم، از لحاظ عاطفی متاثر شدم. آنها مدام با من صحبت می كردند تا بتوانند مرا برای حضور در تیم ملی پرتغال قانع كنند. در واقع كاری كه فدراسیون فوتبال پرتغال با تمامی تلاش هایش نتوانست مرا در پذیرفتن چنین انتخابی متقاعد كند، مردم این كشور انجام دادند.» البته شرایط چندان هم مرتب پیش نرفت. لوییس فیگو كاپیتان این كشور و كسی كه بیشترین بازی ملی را تجربه كرده است، در نخستین روزهای چنین زمزمه ای مخالفت خود را از چنین پیشنهادی آشكارا اعلام كرد. فیگو معتقد بود: «كسی كه نسبت به پیراهن پرتغال و سرود ملی اش هیچ عرق و حسی ندارد، چگونه می توان خود را متقاعد كرد كه او یك فوتبالیست پرتغالی است.»
البته سپس فیگو اعلام كرد كه هیچ خصومت شخصی با او ندارد. گذشته از اینها اسكولاری كوچك ترین اعتنایی به چنین گفته هایی نكرد و چند مدت بعد، این دو، یعنی فیگو و دكو، در خط میانی تیم ملی این كشور، هم بازی شدند. و چه طعنه آمیز بود كه دكو در نخستین بازی ملی اش در پیراهن تیمی جز كشورش دروازه برزیل را گشود.
یورو ۲۰۰۴ فرا رسید و دكو مركز میدان پرتغال را بدل به یك خط میانی شاداب كرد. پیش از شروع پیكارها، همه گمان می كردند كه با حضور روی كاستای افسانه ای، از دكو به عنوان یك «نفر دوم» در جایگاه یك هافبك بازی ساز استفاده خواهد شد. اما با شكست در برابر یونان در بازی افتتاحیه، اسكولاری تركیب اصلی تیمش را متلاشی كرد.
اكثر فوتبالیست های بالای ۳۰ سال چون فرناندو كوتو و روی كاستا را كه از آنان به نسل های طلایی فوتبال این كشور یاد می شد كنار گذاشت و بازیكنانی چون دكو و كاروالیو را جایگزین آنان كرد. پس از آن پرتغال اسپانیا، انگلستان و هلند را حذف كرد و البته در فینال بار دیگر به یونان باخت. تابستان رسید و سیل پیشنهادات بزرگ و وسوسه انگیز نیز جاری شد.
چلسی شاید به سبب حضور سرمربی سابقش، مورینیو و نیز هم تیمی های قدیمی مانند كاروالیو و فریرا گزینه محتمل تری بود. اما درخواست دیگر از جایی رسید كه چندان به آن امیدی نمی رفت؛ كاتالونیا و بارسلونا. . . . دكو، اما، با تمام حیرت به آنجا رفت و دیری نپائید كه عصرهای نوكمپ نام دكو را با گویشی غلیظ و خاص فریاد می زدند: «Deeeeeco , Deeeeeco». چنین تشویق ها و همهمه هایی از جانب كاتالان ها دلایل گوناگونی داشت. ممكن بود به خاطر تكلی ماهرانه در بهترین زمان ممكن باشد، شاید به سبب پاس زیركانه ای كه رونالدینیو و ساموئل اتوئو را در شرایط ایده آل گلزنی قرار می داد، و احتمالاً آن عده از طرفداران بارسلونا او را به سبب تصمیمات حیرت انگیز و سرعت برق آسایش كه به زیبایی ریتم و آهنگ بازی را تغییر می دهد، نامش را فریاد می زنند.كمتر كسی را می توان یافت كه از او به نیكی یاد نكند. دكو مردی است كه مكرراً از سوی هم تیمی ها و حتی رقبایش نیز مورد تمجید قرار گرفته. اما شاید تنها كسانی كه چندان دل خوشی از او ندارند، بازیكنان تیم سلتیك در سال ۲۰۰۳ باشند.
همان تیمی كه در آن سال در فینال لیگ قهرمانان به مصاف پورتو رفت و در نهایت مغلوب و مقهور دكو و یارانش شد. آنها مدعی بودند كه دكو در آن مسابقه با كوچك ترین برخوردی خود را نقش بر زمین می ساخت. با تمام این نكات سخت بتوان فوتبالیستی را پیدا كرد كه مایل نباشد دكو در تیم كشورش هم بازی اش باشد. حتی برزیلی ها.
ترجمه: سهیل نوری پناه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید