جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ایران شادمان از نجات آذربایجان


ایران شادمان از نجات آذربایجان
این سال با اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور آمریكا به دولت شوروی آغاز شد. آمریكا به طور رسمی شوروی را تهدید كرد چنانچه هر چه زودتر نیروهای خود را از خاك ایران بیرون نبرد، آمریكا نیز نیروهای خود را وارد خاك ایران خواهد كرد! اكنون امپریالیسم تازه نفس و نوپای آمریكایی كه به لحاظ بعد مسافت، از آسیب های اقتصادی جنگ در امان مانده بود، جایگزین استعمارگر پیر - انگلستان - در صحنه سیاسی جهان می شد. سرانجام زیر فشار شورای امنیت و آمریكا و انگلیس، قوام و سادچیكف - سفیر جدید شوروی در ایران - اعلامیه مشتركی صادر كردند كه :
۱- ارتش شوروی در مدت یك ماه و نیم خاك ایران را تخلیه خواهد كرد
۲- قرارداد ایجاد شركت نفت ایران و شوروی تا انقضای مدت هفت ماه برای تصویب مجلس پانزدهم پیشنهاد شود
۳- در مورد آذربایجان نیز چون مسئله داخلی ایران است، ترتیب مسالمت آمیزی اتخاذ شود.در این میان قوام السلطنه دست به بازی سیاسی شگفت انگیزی زد
وی كه با دو حریف قدرتمند كه یكی داخلی و دیگری خارجی بود، یعنی دربار و سیاست شوروی دست به گریبان بود، با حمله به دربار و نزدیكی به روس ها توانست كلاه گشادی بر سر استالین بگذارد. در آغاز سیدضیاء الدین طباطبایی را كه به هواداری انگلیسی ها و طرفداری از دربار ایران شهرت داشت بر طبق ماده پنج حكومت نظامی بازداشت كرد. میرزا كریم خان رشتی نیز كه مشاور محمدرضا پهلوی بود بر طبق همین ماده بازداشت شد. سپس سرلشكر حسن ارفع رئیس سابق ستاد ارتش را نیز به همین قانون راهی زندان كرد و سرلشكر بازنشسته علی رزم آرا را كه وی نیز از دربار دل خوشی نداشت و در سیاست نیز نیم نگاهی به اتحاد جماهیر شوروی داشت، بر سر كار آورد. احمدعلی سپهر (مورخ الدوله) را نیز راهی زندان كرد. وی سپس عباس اسكندری مدیر روزنامه سیاست و یكی از بنیانگذاران حزب توده را فرماندار تهران كرد.
آن گاه دست به كار تشكیل حزبی فراگیر به نام «حزب دموكرات ایران» شد كه خود نیز دبیركلی آن را برعهده داشت. این حزب ساخته قدرت، نمایی سوسیالیستی و چرخش به شرق داشت. در این میان اعتصاب فراگیر كارگران شركت نفت در خوزستان نیز كه از سوی اتحادیه كارگران برگزار شده بود، بر مشكلات و بحران ها افزود. طبق اعلامیه سفارت انگلیس در تهران روز یكشنبه ۲۳ تیرماه اعتصاب عمومی آغاز شد و درگیری خونینی میان اعراب محلی و هواداران حزب توده روی داد كه در آن ۱۷ نفر كشته و ۱۵۰ نفر زخمی به جا ماند. در سمنان نیز بین كارگران عضو حزب توده و كارگران مخالف زد و خوردی در گرفت كه تعداد زیادی زخمی به جای گذاشت. دولت ضمن برقراری حكومت نظامی در خوزستان و سمنان، آیت الله ابوالقاسم كاشانی را كه به عزم زیارت مشهد در سمنان به سر می برد، به عنوان محرك درگیری در سمنان، طبق ماده پنج حكومت نظامی بازداشت كرد. قوام همچنان در بازی بزرگ خود پیش می رفت. پس از استعفای دسته جمعی كابینه وی، او دولتی ائتلافی تشكیل داد كه سه وزیر توده ای و چند وزیر از حزب ایران و تعدادی نیز از اعضای حزب تازه تاسیس دموكرات ایران در آن عضویت داشتند.
دكتر مرتضی یزدی وزیر بهداری، ایرج اسكندری وزیر پیشه و هنر و بازرگانی و دكتر فریدون كشاورز وزیر فرهنگ، هر سه از بنیانگذاران حزب توده بودند كه اكنون بر كرسی وزارت در سه وزارتخانه غیرحساس و بی خطر، تكیه زده بودند. همین ترفند و چرخش مصلحت آمیز قوام السلطنه بود كه استالین را فریب داد و طبیعی بود كه مصلحت شوروی در این باشد كه میان رئیس دولت ایران، آن هم دولتی كه سه وزیر توده ای عضو آن بودند و پشتیبانی از فرقه دموكرات آذربایجان، راه اول را برگزیند. چون این دولت ایران بود كه با وعده انعقاد قرارداد شركت نفت ایران و شوروی - آن هم به شكل لایحه تقدیمی به مجلس پانزدهم اتحاد جماهیر شوروی را فریفته بود. فرقه دموكرات آذربایجان چه سودی برای شوروی داشت؟ و این همه درس بزرگی برای یگانگی و همبستگی ملی ما ایرانیان است. ما بایستی بپذیریم و ایمان داشته باشیم كه هیچ دولت و قدرت بیگانه ای در جهان نیست كه مصلحت ما را بر مصالح و سود خود ترجیح دهد. طبیعی هم هست كه این گونه نباشد. دولت انقلابی شوروی همین كه لبخند قوام السلطنه و وعده های شیرین او را دید، پشت فرقه دموكرات آذربایجان را كه با آن همه شعارهای سوسیالیستی و امید و آرزوی پایان بخشیدن به فقر و محرومیت پدید آمده بود خالی كرد و آنها را در برابر نیروهای نظامی دولت مركزی تنها گذاشت! قوام السلطنه مقاوله نامه نفتی با شوروی را به مجلس پانزدهم ارائه داد. اما نمایندگان مجلس كه اعضای حزب دموكرات هم در میان آنها بودند این پیشنهاد را رد كردند. در این میان عشایر فارس نیز بر دولت مركزی شوریدند و سراسر منطقه فارس را به تصرف خود درآوردند.
برای تصرف پادگان كازرون كه به دست خوانین قشقایی ممسنی و بویراحمدی اتفاق افتاد، نبرد خونینی میان هر دو سو جریان یافت. برادران قشقایی در تلگرافی به نخست وزیر خواستار آن شدند كه: ۱- انجمن های ایالتی و ولایتی در فارس تشكیل شود
۲- خودمختاری به آنها داده شود
۳- امور كشور اصلاح و سه وزیر توده ای از دولت اخراج شوند! با نگاهی به خواسته های برادران قشقایی درخواهیم یافت كه جنگ قدرت در ایران نه برای ایرانیان و نه به سود ایرانیان بود، بلكه ایران عرصه آشكار جنگ قدرت و رقابت قدرت های بزرگ جهانی شده بود!
از این سو شوروی ها فشار می آوردند و با پشتیبانی از فرقه دموكرات آذربایجان و حزب كومله كردستان، وزیران توده ای را وارد كابینه می كردند و از آن سو انگلستان با طراحی شورش در فارس، خواهان بركناری توده ای ها از دولت می شد و در این میان خون سرخ فرزندان ایران بود كه از هر سو بر خاك شوره زار این سرزمین ریخته می شد و هیچ سودی هم در پی نداشت! در این همه آشوب و خونریزی و كشمكش سیاسی كه در سراسر ایران پدید آمده بود، كدام شكم گرسنه ای سیر شد؟ كدام كودك برهنه بلوچستانی، كرد، ترك، لر، فارس، شمالی یا جنوبی، لباسی بر تن پوشید؟ كدام كارگر و كشاورز و دهقان دیگر شرمنده خانواده تهیدست خود نبود؟ در میانه این سال دادگاه نورنبرگ نیز پس از ۱۱ ماه و تشكیل ۴۰۲ جلسه دادگاه سرانجام رای خود را صادر كرد. دوازده نفری از سران نازی به اعدام محكوم شدند، سه نفر حبس ابد و بقیه بین ۱۰ تا ۲۰ سال زندان گرفتند. همچنین در این سال انجمن روزنامه نگاران كشور و نیز نخستین كنگره نویسندگان ایران برگزار شد. هیات رئیسه كنگره نویسندگان عبارت بودند از : مستشارالدوله صادق، ملك الشعرای بهار، علی اصغر حكمت، دكترسیدعلی شایگان، علی اكبر دهخدا، بانو مه كامه كاظمی، بدیع الزمان فروزانفر، كریم كشاورز، میلانی و صادق هدایت. این كنگره هفت جلسه تشكیل داد و در پایان قطعنامه ای منتشر كرد. در آبان ماه این سال، آیت الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی پیشوای بزرگ شیعیان در شهر كاظمین درگذشت. به همین مناسبت عزای عمومی اعلام شد و بازار تهران و شهرستان ها، سه روز تعطیل شد و نیز در همین ماه، آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی - فرزند آیت الله میرزاحسن آشتیانی - كه در واقعه تحریم استعمال تنباكو در كنار پدر بزرگوار خود مبارزه كرده، در جنبش مشروطیت نیز از خودگذشتگی ها نشان داده بود، در سن ۸۵سالگی درگذشت. در آذرماه این سال، ستون های نظامی دولت مركزی به سوی آذربایجان راه افتادند و شهر به شهر پیش رفتند. پس از تصرف زنجان، شهر میانه را نیز از سلطه فرقه دموكرات بیرون كشیدند.
ژنرال خودخوانده، غلام یحیی دانشیان و اعضای فرقه دموكرات ضمن عقب نشینی و جنگ و گریز، پس از خالی كردن بانك ها و غارت ادارات دولتی، به سوی تبریز عقب نشینی كردند. با پیشروی ستون های نظامی به سوی تبریز، پیشه وری و غلام یحیی و سران فرقه دموكرات، از مرز ایران بیرون رفتند و وارد خاك شوروی شدند! اكنون مردم درمانده آذربایجان در صحنه مانده بودند و آن سپاه شاهنشاهی! سران فرقه كه گریخته بودند، پس نظامیان بایستی انتقام آنان را از مردم منطقه می گرفتند! هر كسی را به كوچك ترین دستاویزی مورد خشم و كینه قرار دادند و انتقام سختی از مردم آذربایجان كشیدند. البته ناگفته نماند كه هیچ روشنفكر و میهن دوستی نبود كه از جداسری فرقه دموكرات آذربایجان خشنود باشد یا از آن دفاع كند. ناگفته پیدا است كه برای ایرانیان در هر كجای ایران و جهان، خبر پیوستن دوباره آذربایجان به ایران شادی بخش و نوید دهنده بود. حتی كار به جایی رسید كه حزب توده نیز از رفتار فرقه دموكرات آذربایجان و جدا شدن آن از ایران، اعلام برائت كرد و بعدها در كنگره های خود، به خاطر پشتیبانی اولیه خود از تشكیل فرقه دموكرات، خود را مورد انتقاد قرار داد! برخی از فرقه ای ها همچون دكتر سلام الله جاوید و شبستری دستگیر شدند. برخی از اعضای فرقه و همكاران آنان نیز به جوخه های آتش سپرده شدند و برخی دیگر نیز راهی زندان های طولانی مدت شدند.
و سرانجام اینكه ارتش در سراسر آذربایجان مستقر شد و سیل تلگراف های شادباش میان شاه و درباره و دولت و ارتش مبادله شد. اكنون قوام السلطنه به غول سیاسی ایران تبدیل شده بود و با راه اندازی حزب دموكرات بر سر آن بود كه دیكتاتوری نوینی را به سود خود پایه ریزی كند. دكتر مصدق طی سخنان شورانگیزی كه در مسجد شاه تهران به مناسبت برگزاری انتخابات دوره پانزدهم بر زبان راند، به قوام السلطنه هشدار داد تا از دخالت در انتخابات پرهیز كند. وی سپس همراه با گروهی از سرشناسان سیاسی در اعتراض به دخالت دولت در انتخابات، در دربار متحصن شد كه چون نتیجه ای در پی نداشت چند روز بعد به تحصن پایان داد. پیشروی ارتش به كردستان نیز رسید و پس از دستگیری قاضی محمد و همفكرانش، گروهی از آنان نیز به جوخه های اعدام سپرده شدند. قاضی محمد، صدر قاضی و سیف قاضی در دادگاه جنگی محاكمه و اعدام شدند و بدین ترتیب دولت مركزی بر كردستان هم تسلط یافت. در ماه های پایانی این سال، سرانجام انتخابات دوره پانزدهم مجلس نیز برگزار شد و دكتر مصدق و آیت الله كاشانی توانستند به نمایندگی از مردم تهران وارد مجلس شوند. و این در حالی بود كه آیت الله كاشانی دوره تبعید خود در قزوین را سپری می كرد.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید