پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به نظام آموزش فلسفه در بریتانیا


نگاهی به نظام آموزش فلسفه در بریتانیا
نگارنده این توفیق را یافته است كه حدود چهار سال گذشته را صرف تكمیل تحصیلات دانشگاهی خود در رشته فلسفه علم در شهر دورهام (Durham) انگلستان نماید. یكی از دغدغه های همیشگی او در این دوره كنجكاوی در نظام آموزش فلسفه در بریتانیا و مقایسه آن با نظام فعلی آموزش فلسفه در ایران بوده است. اكنون كه نگارنده در انتهای این دوره قرار دارد بی مناسبت ندید تا با منظم كردن پاره ای از یادداشت هایش باب این بحث را بگشاید. این نوشتار در ابتدا به نیت یك مطالعه تطبیقی میان دو نظام آموزش فلسفه طرح شده بود. اما به دلایلی اكثر بخش های مقایسه ای آن حذف شد و عمدتاً به معرفی نظام آموزش فلسفه در بریتانیا بسنده شد. دو دلیل عمده این تغییر آن بود كه اولاً دانسته های نگارنده از نظام آموزش فلسفه در ایران مربوط به سالیان پیش است و او از تحولات سالیان اخیر (در صورت وقوع) تقریباً بی اطلاع است و ثانیاً نگارنده آن را نپسندید كه در پایان هر بند از مقایسه آهی از سر حسرت برآورد و بر سرنوشت آموزش و استعداد جوانان آن مملكت تاسف خورد. نگارنده مقایسه را برعهده خواننده آشنا نهاد و امیدوار است كه این نوشته كمك كوچكی به بهبود آنچه موجود است كند. نكته آخر آن كه از آنجا كه در بعضی موارد سیاست ها و محتوای دروس دانشگاه های مختلف در بریتانیا متفاوت بوده و ذكر تك تك آنها میسر نبود، در ارجاع به این موارد خاص عمدتاً بر نظام درسی دانشگاه دورهام به عنوان نمونه ای كه نگارنده آن را بیشتر می شناسد تكیه شده است.
● دوران پیش از دانشگاه
اولین رویارویی رسمی دانش آموزان بریتانیایی با موضوع فلسفه در دوران تحصیلات مدرسه صورت می گیرد. دانش آموزان ۱۴ تا ۱۶ساله می باید با گذراندن تعدادی درس اجباری و اختیاری مدرك GCSE (General Certificate of Secondary School) خود را كه بخشی از تحصیلات اجباری برای همه افراد است دریافت كنند. در این سطح برخی از دروس مانند ریاضیات اجباری هستند و برخی دیگر اختیاری كه بنابر علایق دانش آموزان و دسترسی آنها در مدارس انتخاب می شوند. درس های اختیاری را براساس میزان علاقه دانش آموزان به انتخاب آنها می توان به سه دسته تقسیم كرد: موضوعات متداول، موضوعات نامتداول و موضوعات نادر. درس «فلسفه و اخلاق» متعلق به گروه اول است. این درس در واقع ادامه درس دیگری به نام «مطالعات مذهبی» است كه دانش آموزان می توانند آن را نیز انتخاب كنند. به عبارتی در این سطح از آموزش عنوان درس اصلی «مطالعات مذهبی ۲» با زیرعنوان «فلسفه و اخلاق» است.محتوای درس «فلسفه و اخلاق» از ده قسمت تشكیل یافته است كه دانش آموز باید از میان موضوعات ۱ تا ۵ چهار عنوان و از میان موضوعات ۶ تا ۱۰ چهار عنوان دیگر را برگزیند و مطالعه كند. این موضوعات به قرار زیر هستند: ۱- سرشت خداوند ۲- سرشت باورها ۳- مذهب و علم ۴- مرگ و پس از زندگی ۵- خیر و شر ۶- مذهب و روابط انسانی ۷- مذهب و اخلاق پزشكی ۸- مذهب و برابری ۹- مذهب، فقر و دارایی ۱۰- مذهب، صلح و عدالت.
هدف تعریف شده برای این درس قادر ساختن داوطلب به مطالعه وجوه فلسفی و اخلاقی یك (یا چند) مذهب است. در ذیل این هدف كلی به اهداف مشخص تر زیر نیز اشاره شده است: كسب معرفت و توسعه فهم باورها، ارزش ها و سنت ها در یك (یا چند) مذهب، بررسی تاثیر باورها، ارزش ها و سنت های وابسته به یك (یا چند) مذهب، بررسی پاسخ های مذهبی و سایر انواع پاسخ ها به مسائل اخلاقی، معین كردن، تحقیق و پاسخ دادن به سئوالات پایه ای در باب زندگی كه توسط مذهب طرح شده اند، از جمله سئوالاتی در باب معنا و هدف زندگی و سرانجام توسعه مهارت های مربوط به مطالعه مذهب.
دانش آموز جهت گذراندن این درس دو گزینه دارد. او می تواند صرفاً روش آزمون كتبی را انتخاب كند و در دو امتحان دوساعته به سئوالات مربوط به سرفصل های انتخابی اش پاسخ دهد و یا آن كه روش تلفیقی را در پیش بگیرد و علاوه بر دو امتحان كتبی یك ساعت و نیمه، دو كار درسی تحقیقی (هركدام در حدود ۱۵۰۰ كلمه) در مورد موضوعات انتخابی اش بنویسد.
اشاره به محتوای برخی از سرفصل های مذكور می تواند طبیعت این درس را روشن تر كند. به عنوان نمونه اگر فردی دین اسلام را به عنوان دین مورد بررسی خود برگزیند در بخش مذهب و علم این مطالب باید پوشانده شود: نظر مسلمانان درباره اصل و منشاء جهان و انسان/ نظریات علمی در باب اصل و منشاء جهان و انسان/ فهم بسیار اولیه از نظریه مهبانگ و نظریه تكامل داروین/ نظر مسلمانان در باب جایگاه انسان در جهان و رابطه انسان و حیوانات/ پاسخ های مسلمانان به مسائل محیطی.
در بخش مرگ و پس از زندگی نیز چنین مطالبی به چشم می خورد: راه های درك رابطه جسم و روح از نظر اسلام/ فهم مفاهیم بهشت و جهنم/ رابطه رفتار اخلاقی و زندگی پس از مرگ/ مراسم خاك سپاری و مویه مسلمانان و روش هایی كه در آن از داغداران حمایت صورت می گیرد.
در بخش مذهب و اخلاق پزشكی چند عنوان به صورت زیر است: نگرش مسلمانان به سقط جنین/ پاسخ مسلمانان به مسائل مطرح شده توسط درمان ناباروری/ نگرش مسلمانان به خودكشی و مرگ خودخواسته/ نگرش مسلمانان به استفاده از حیوانات در تحقیقات پزشكی.اشاره به چند موضوع تحقیق برای كار درسی نیز خالی از فایده نیست. برای بخش سرشت باورها: «هر مناجات و دعایی اتلاف وقت است چون مردم نمی توانند مطمئن شوند كه خدا هست.» آیا با این حكم موافق هستید؟ دلایلی برای حمایت از پاسخ خود بیاورید و نشان دهید كه شما به این موضوع از یك زاویه دید متفاوت اندیشه كرده اید. در پاسخ خود باید به مذهب انتخابی تان برای مطالعه ارجاع دهید. برای بخش مذهب و برابری: «همه افراد مساوی هستند و باید به یكسان مورد رفتار قرار گیرند.» آیا با حكم موافق هستید؟ دلایلی برای حمایت...برای بخش مذهب و روابط انسانی: «مرگ كار خدا است و مردم نباید در آن مداخله كنند.» آیا با این حكم موافق هستید؟ دلایلی برای حمایت...پس از اخذ مدرك GCSE، دانش آموزان بریتانیایی می توانند به مدت دو سال وارد مرحله A-Levelشوند. این دوره جزء تحصیلات اجباری نیست ولی در اغلب موارد شرط لازم جهت ورود به دانشگاه است. این دوره دوساله متشكل از دو بخش A۲ (یك سال) و A۲ (یك سال) است. دانش آموزان باید در سال اول سه، چهار موضوع درسی و در سال دوم سه موضوع درسی را برگزینند. چهار عنوان از درس های قابل انتخاب در این دوره مستقیم یا غیرمستقیم به فلسفه مربوط هستند: فلسفه/ فلسفه و اخلاق/ مطالعات مذهبی/ تفكر انتقادی.روش كار در این دوره آن است كه تنها خطوط كلی دروس از پیش معلوم است، اما انتخاب محتوای خاص تر و یا كتاب مورد بحث بر عهده معلمان و مدارس است. لذا برای درس فلسفه در سطحA-Level می توان كتاب های مختلفی یافت كه توسط ناشران سرشناس و گوناگونی چاپ شده و فصول آنها را عمدتاً اساتید برجسته دانشگاهی نوشته اند. به عنوان نمونه انتشارات راتلج (Routledge) كتابی را برای فلسفه در سطح A-Level چاپ كرده است. برای سال اول (AS) این كتاب سه مبحث نظریه معرفت، فلسفه اخلاق و فلسفه دین را پیشنهاد می كند. و برای سال دوم (A۲) سه مبحث فلسفه ذهن، فلسفه سیاسی و فلسفه علم گنجانده شده است. برای نمونه در بخش فلسفه علم عناوینی چون روش علمی، سرشت توسعه علمی، معرفت علمی و هدف علم، عینیت علم و سرانجام علوم طبیعی و اجتماعی مورد بحث قرار می گیرد. حال آنكه كتاب چاپ شده توسط انتشارات آكسفورد (Oxford) دامنه بحث خود را بسیار تخصصی تر كرده و صرفاً فلسفه دین و اخلاق را پوشانده است.
● چند نكته برای تامل
تصویر ارائه شده از نظام آموزش فلسفه در سطح پیش از دانشگاه به رغم فشردگی خود حاوی نكات باارزشی است كه می تواند موضوعی برای تامل و وسیله ای برای بهبود آموزش فلسفه در ایران باشد. نكته اول اهمیت اساسی و حیاتی آزادی دانش آموز برای انتخاب مواد درسی است. این آزادی در بسیاری موارد خود را نشان می دهد: دانش آموز می تواند اصولاً به سمت فلسفه نیاید و اگر به علوم، ادبیات، موسیقی و یا زبان های خارجی علاقه دارد آن موضوعات را برگزیند. سوای دروسی مانند ریاضیات كه پرهیزی از یادگیری اجباری آن نیست، محدود كردن عناوین درسی دبیرستان ها به شكلی كه هر دانش آموز علوم انسانی حتماً باید فلسفه بخواند نادرست و اشتباه است. آزادی بعدی زمانی است كه دانش آموزی فلسفه را برمی گزیند اما این به معنای آن نیست كه او حتماً باید تمام سرفصل ها را پوشش دهد. دانش آموز می تواند بنابر علایق و سلایق خود درس و تحقیق اش را آزادانه انتخاب كند. آزادی بعدی در انتخاب نوع امتحان است. امتحان كتبی گرچه روش جاافتاده ای است ولی مشكلات خاص خود را همچون اضطراب و یا حفظ كردن مطالب دارد. لذا دادن فرصت تحقیق به دانش آموز، آن هم با طرح سئوالاتی باز كه در آنها روش تحقیق و نحوه استدلال مهم تر از پاسخ است می تواند كیفیت آموزش را افزون كند. ضمن آن كه نگاهی به سئوالات امتحان كتبی نیز نشان می دهد كه در آنجا نیز اثری از حفظ كردن مطالب و تكرار كردن نظر این و آن به چشم نمی خورد. در امتحانات كتبی نیز ملاك اصلی نحوه فكر كردن منطقی و استدلال دانش آموزان در باب یك سئوال باز است. این خصیصه منحصر به فلسفه نیست و در سراسر رشته ها و در سراسر سطوح از كودكستان تا دانشگاه در كشورهای پیشرفته رایج است. و سرانجام آخرین مرحله از آزادی، آزادی معلم و مدرسه و دانش آموز در خواندن كتاب های مختلفی است كه ناشران مختلف تهیه كرده اند. در سطوح بالاتر آموزش تعیین یك منبع درسی برای فلسفه به شكلی كه دانش آموز و دانشجو را از سایر منابع بی نیاز كند ناممكن و طنز آمیز است.نكته بعد انضمامی و عینی بودن محتوای درسی است. ما فلسفه نمی خوانیم كه بدانیم افلاطون در باب مثل چه گفته است. ما سئوالات انضمامی مهم و سرنوشت سازی داریم كه باید به آنها پاسخ دهیم. ما می خواهیم بدانیم حكم سقط جنین از لحاظ اخلاقی چیست. اكنون برای پاسخ به این سئوال به فلسفه روی می آوریم و اگر هم به نظرات دیگران می پردازیم جهت فایده ای است كه آنها در حل مشكلات ما دارند. آموزش فلسفه باید از مسائل دور و بری كه ما را احاطه كرده اند شروع شود. آموزش فلسفه باید در ابتدا انضمامی و تنها در انتها انتزاعی باشد. اما زدن سرنا از سر گشاد آن و شروع فلسفه با بحث های انتزاعی نه به فهم فلسفه كمك می كند و نه به حل مشكلات ما. نگاهی به سرفصل های مطرح شده نشان می دهد كه همه آنها مربوط به مسائل حاد و روزمره ما است. (سقط جنین، عدالت، فقر، صلح، علم، تكنولوژی و...) فلسفه و آموزش آن باید در خدمت حل مسائل باشند.
و سرانجام نكته آخر مشاهده نحوه تعامل فلسفه با سایر شئون اجتماعی و تاریخی است. عنوان های ذكر شده دقیقاً نشان می دهند كه مباحث برای دانش آموزی بریتانیایی در قرن بیست و یكم طراحی شده اند. دانش آموزی كه در محیط اطراف و مدرسه خود با بسیاری از خارجیان در تماس است و مسئله نژادپرستی در جامعه او مسئله ای مهم است، پس باید در باب برابری مطالعه كند. دانش آموزی كه نظریه داروین و مهبانگ را می داند، باید از نظر فلسفی پاسخ های دین خود را هم به این مسائل بداند. دانش آموزی كه مادرش درگیر و دار بحث سقط جنین است و برای داروهایی كه مصرف می كند هزاران حیوان كشته شده اند، باید فلسفه اخلاق بخواند. در یك كلام درس فلسفه اگر چنان طراحی شود كه رنگ زمانه و مسائل آن را نگیرد، رغبتی برای خواندن و چالش برنمی انگیزد.● دوران دانشگاه- كارشناسی
پیش از بررسی نظام دانشگاهی آموزش فلسفه در بریتانیا، ذكر چند آمار بی مناسبت نیست. بنابر اطلاعات سایت «بنگاه آمار تحصیلات تكمیلی» (http://www.hesa.ac.uk) در سال تحصیلی ۲۰۰۵-۲۰۰۴ در زیرگروه رشته های مطالعات تاریخی و فلسفی (شامل رشته های تاریخ، باستان شناسی، فلسفه، الهیات، مطالعات مذهبی و...) مجموعاً ۹۹۲۴۵ نفر در مقاطع مختلف در بریتانیا مشغول به تحصیل بوده اند. از این تعداد ۹۰۹۵۰ نفر بریتانیایی، ۳۱۲۵ نفر اروپایی و ۵۱۷۵ نفر خارجی غیراروپایی بوده اند. این آمار نشان می دهد كه تعداد دانشجویان خارجی در این زیرگروه حدود هشت درصد كل دانشجویان است. این به آن معنا است كه گرچه خارجیان مشتاق تحصیل در این زیرگروه به فراوانی دانشجویان خارجی در مهندسی و تكنولوژی (۲۹ درصد خارجی) نیستند اما از برخی رشته ها مانند تعلیم و تربیت (شش درصد خارجی) و یا رشته های وابسته به پزشكی (چهار درصد خارجی) بیشترند.
در این میان سهم فلسفه به شرح زیر است: در سال ۲۰۰۵-۲۰۰۴ مجموعاً ۱۱۱۲۰ دانشجو در مقاطع مختلف به تحصیل فلسفه در بریتانیا مشغول بوده اند. از این تعداد ۹۸۹۵ نفر بریتانیایی، ۵۳۰ نفر اروپایی و ۶۹۵ نفر خارجی غیراروپایی بوده اند. از كل دانشجویان فلسفه ۷۶۳۰ نفر دانشجوی تمام وقت كارشناسی، ۱۱۲۰ نفر دانشجوی پاره وقت كارشناسی، ۱۰۴۵ نفر دانشجوی تمام وقت تحصیلات تكمیلی و ۱۳۲۵ نفر دانشجوی پاره وقت تحصیلات تكمیلی بوده اند.از میان این آمار و ارقام دو نتیجه جالب می توان گرفت: نخست آنكه ملاحظه جمعیت بریتانیا (حدود ۵/۶۰ میلیون نفر) نشان می دهد كه از هر ۱۰ هزار نفر بریتانیایی حدود ۶/۱ نفر مشغول تحصیل فلسفه در دانشگاه است. این رقم در صورت مقایسه با آمار ایران و یا سایر كشورها می تواند یكی از شاخص های محبوبیت فلسفه میان جوانان باشد. نكته دوم آنكه از هر حدود ۷/۳ نفر دانشجوی كارشناسی، یك نفر به تحصیلات خود در سطح تحصیلات تكمیلی ادامه می دهد.
پس از این آمار اكنون اجازه دهید به بررسی نظام آموزش فلسفه در سطح كارشناسی بپردازیم. (ذكر این نكته جالب است كه عموماً جهت اخذ پذیرش برای دوره كارشناسی در فلسفه گذراندن دروس فلسفی در سطوح GCSE و A-Level ضروری نیست.) فلسفه نیز همچون اغلب رشته های دیگر در بریتانیا دارای دوره كارشناسی تمام وقت سه ساله است. یكی از منابع جالبی كه می توان نحوه تلقی جامعه از فلسفه و نقش فلسفه در جامعه را از روی آن فهمید، بخش هایی است كه دانشگاه های مختلف بر روی سایت های خود با عنوان «چرا فلسفه بخوانیم» قرار می دهند. این اطلاعات می كوشد تا تصویری از رشته فلسفه، مباحث، ثمرات یادگیری و نهایتاً كاربرد و بازار كار این رشته ترسیم كند. این معرفی ها كه باید دقیق و در عین حال جذاب باشند (چرا كه نقش مهمی در جذب دانشجو و بودجه مالی برای دانشگاه ها دارند) بهترین منابع برای یك مطالعه تطبیقی هستند. تفاوت وضعیت فلسفه در ایران و بریتانیا را دقیقاً می توان در تفاوت معرفی این رشته به دانشجویان دید. به عنوان نمونه دانشگاه بیرمنگام (Birmingham) فلسفه را چنین معرفی می كند:
«سئوالات فلسفی غالباً از مسائلی كه ما در زندگی روزمره با آنها سر و كار داریم برمی خیزند. به عنوان نمونه ما غالباً خود را ملامت می كنیم، یا توسط دیگران ملامت می شویم كه چرا خودخواه بوده ایم. اما دانشمندان به ما می گویند كه هر آنچه اتفاق می افتد نتیجه قوانین عمومی طبیعت است و نقطه شروع آن رویدادهای پیشین است كه زمانی بسیار قبل، حتی قبل از تولد ما، رخ داده اند. آنها می گویند كه شخصیت و اعمال ما نتایج اجتناب ناپذیر چیزهایی است كه كنترل آنها خارج از ما است. لذا من نمی توانم به آنچه هستم یا می كنم كمكی بكنم. در نتیجه من نمی توانم در قبال آنچه اكنون می كنم مسئول باشم... اكنون آیا باید ما از ملامت كردن خود یا دیگران دست برداریم؟ و یا آنكه ما به طریقی از شمول قوانین طبیعت خارج هستیم؟...»چه چیزی این مسائل را «فلسفی» می كند؟ پاسخ كوتاه آن است كه فلسفی بودن آنها ناشی از آن است كه این مسائل محدود به نمونه های خاص و زمینه های خاص نیستند، بلكه مسائلی عمومی هستند در باب معقولیت و سازگاری یك روش تفكر، استدلال، داوری و پژوهش. آیا می توان اصولاً كسی را برای چیزی ملامت كرد؟ آیا هیچ گاه شرایط مناسب این كار وجود دارد؟آیا چیزی به نام «محشر بودن» وجود دارد كه یك كتاب، نمایش یا تصویر بتواند آن را داشته باشد؟...
نكته دیگری كه در اغلب معرفی ها به چشم می خورد تاكید بر اهمیت تفكر انتقادی، استدلال منطقی، صحیح مطرح كردن ایده ها و تفكرات و قدرت جدا كردن بخش های مختلف یك استدلال است كه در این زمینه فلسفه نقش مهمی دارد. به عنوان نمونه دانشگاه LSE چنین می نویسد: «هدف دوم از یك دوره فلسفه كسب مهارت و آگاهی در مورد تكنیك های استدلال معتبر است. و برای این هدف منطق یك بخش مهم از این دوره آموزشی است.» با این تفاصیل عجیب نیست كه دانشگاه های مختلف هنگام معرفی كاربرد و بازار كار فلسفه به حوزه هایی كاملاً دور از فلسفه اشاره می كنند. آنان متفقاً بر این قولند كه فلسفه قدرت فهم مسائل دشوار، نظم دادن به آنها، جمع بندی مطالب و ادعاها و ارزیابی استدلالات له و علیه یك موضوع را تقویت می كند و این توانایی ها در بسیاری رشته ها كاربرد دارد. به عنوان نمونه دانشگاه دورهام می نویسد كه بسیاری از فارغ التحصیلان دوره كارشناسی آن دانشگاه به فعالیت در رشته های حقوق، بازاریابی، روابط عمومی، رسانه، حسابداری، بانكداری، تدریس، خرده فروشی و مطالعات تكمیلی پرداخته اند. تنها برای نمونه ای از معرفی رشته فلسفه در منابع فارسی زبان اینترنتی به این جملات دقت كنید كه از سایت رسمی رشد (شبكه رشد، شبكه ملی مدارس ایران www.roshd.ir) وابسته به وزارت آموزش و پرورش برداشته شده است: «فلسفه: رشته ای كه اسمش برای دانش آموز معرف اصطلاحات مشكل و غیرقابل فهم است و به اصطلاح یك رشته كاملاً استدلالی و آمیخته با منطق است. پیچیدگی های فلسفی گاه ساخته بشر و گاه در ذات این علم نهفته است. فیلسوفان معمولاً این هنر را نداشته اند كه بتوانند این علم را به زبان آسان برای علاقه مندان آن بیان كنند. و آن كس كه در عصر ما به خوبی از عهده این كار برآمده، شهید مطهری است. در تعریف فلسفه گفته اند كه فلسفه رویكرد به واقعیت های جهان هستی است كه با عبور از واقعیات شكل می گیرد و دو بحث عمده وجود و شناخت همه فلسفه را پر كرده است. در رشته فلسفه بیشتر روی فلسفه غرب تاكید می شود. كسی كه این رشته را انتخاب می كند باید حوصله تحقیق و بیان و حافظه قدرتمندی داشته باشد. بنابر همین اصل ضریب درس ریاضی برای دانش آموزان ورودی این رشته ۴ و دروس اقتصاد و فارسی ۲ و بقیه یك است.»
پس از نحوه معرفی رشته فلسفه اجازه دهید به یك برنامه عمومی سه ساله كه دانشجویان برای اخذ مدرك كارشناسی فلسفه می گذرانند بپردازیم. در اینجا برای پرهیز از اطناب به ذكر واحدهای درسی در دانشگاه دورهام می پردازیم. در سال اول واحدهای زیر اجباری هستند: اخلاق و ارزش/ معرفت و واقعیت/ مقدمه ای بر منطق/ متون فلسفی. یكی از واحدهای زیر نیز اختیاری است: تاریخ و نظریه طب/ تاریخ تفكر علمی/ فلسفه علم. همچنین دانشجو باید یا یك درس اختیاری از سایر گروه ها و دانشكده ها انتخاب كند و یا از فهرست بالا درس دیگری را برگزیند. در سال دوم دروس زیر ارائه می شوند: منطق/ فلسفه ذهن/ نظریه اخلاق/ فلسفه مدرنI یكی از دروس فهرست A در زیر/ یك درس از سایر دانشكده ها یا یك درس دیگر از فهرست A در زیر. در سال سوم نیز مواد درسی چنین است: یك درس از فهرست B یك درس از فهرست C یك درس از فهرست A، B یا C پایان نامه/ یك درس از فهرست A، B، C و یا درسی از سایر دانشكده ها.
فهرستA : فلسفه سیاسی/ فلسفه دین/ اخلاق بیومدیكال/ علم و دین/ استدلال/ معرفت و جامعه/ نظریه، ادبیات و جامعه/ متافیزیك.
فهرستB : زیبایی شناسی/ اخلاق كاربردی/ فلسفه مدرن II جنسیت، فیلم و جامعه/ فلسفه اروپایی در قرن ۲۰.
فهرستC : مقولات فلسفی در علم معاصر/ فلسفه زبان/ مفاهیم اخلاقی/ هستی شناسی/ تاریخ بدن (كالبد).
جزئیات این دروس با تعاریف دقیقی از اهداف، محتوا، نتایج گذراندن آنها، روش تدریس و نحوه ارزیابی دانشجویان همراه با جداول زمانی جلسات، حجم و زمان تحویل مقالات و درصد تاثیر مقالات و امتحانات كتبی در سایت دانشگاه موجود است. سایر دانشگاه ها نیز كمابیش از همین روال برای تمام دروس خود استفاده می كنند.
●● چند نكته برای تامل
اكنون اجازه دهید كمی از جزئیات فاصله گرفته و به نكاتی عمومی تر كه می تواند در بهبود نظام آموزش فلسفی ما نیز به كار رود بپردازیم. اولین نكته آن است كه آموزش فلسفه می تواند به دو صورت موضوع- محور و تاریخ- محور انجام شود. به عنوان نمونه درس «فلسفه ذهن» درسی موضوع- محور است به این معنا كه در آن موضوعی اصلی (ذهن) وجود دارد و اقوال و نظریات گوناگون حول آن به بحث گذارده می شود. لذا دانشجو ممكن است با نظریه معاصر فیزیكالیسم در ابتدای سال شروع كرده و طی سال بارها در تاریخ فلسفه به پس و پیش رود و مثلاً نظریات دكارت را برخلاف روند تاریخی پس از نظریات معاصر مطالعه كند. در اینجا سرشت موضوع جهت هدایت بحث را معین می كند. حال آنكه درسی مانند «فلسفه اروپایی در قرن ۲۰» درسی تاریخ- محور است و قاعدتاً فلاسفه و اندیشه های مورد بحث بر حسب توالی زمانی و تاثیری كه قدما بر متاخرین گذاشته اند ارائه می شود. نگاهی به فهرست دروس نشان می دهد كه در بریتانیا غلبه با دروس موضوع- محور است. به عبارتی از دانشجو خواسته می شود طی یك سال بر موضوع یا موضوعاتی تمركز كند و آنها را از جهات گوناگون بكاود. لذا كاملاً ممكن است كه یك فیلسوف خاص بارها در دروس مختلف و به واسطه نظریاتش در حوزه های گوناگون مطرح شود. به عبارتی هیچ گاه افلاطون به عنوان یك فیلسوف از همه جنبه ها (از زندگی و آثار سیاسی تا آثار متافیزیكی و...) بررسی نمی شود. بلكه زیبایی شناسی او در درس زیبایی شناسی، فلسفه سیاسی او در درس فلسفه سیاسی و... بررسی می شوند. روش موضوع- محور كه در تضاد با نظام رایج و غالب در دانشگاه های ایران است در اكثر دانشگاه های معتبر جهان پذیرفته شده است و ثمرات خاص خود را دارد. از جمله آنكه توانایی بررسی و كندوكاو بر یك موضوع خاص از جنبه های گوناگون را می دهد.
نكته دوم آنكه همانگونه كه دانشگاه در معرفی رشته فلسفه به دانشجویان خود نوید تعامل و ارتباط با حوزه وسیعی از سئوالات فكری را می دهد، دروس ارائه شده نیز دارای گستردگی قابل ملاحظه ای هستند. از مطالعه فیلم تا نظریه ادبی و از فلسفه زبان تا تاریخ و فلسفه طب. همه اینها در دادن نگاهی جامع به دانشجوی كارشناسی و گشودن افق های مختلف برای تحقیقات آتی او بسیار ضروری و لازم است.نكته سوم در باب نحوه تدریس و پیشرفت هایی است كه همه رشته ها از جمله فلسفه در این مقوله كرده اند. در ابتدا بسیار مهم است كه دانشكده از طریق سایت خود و یا از طریق دفترچه های راهنمای چاپی مشخصات تمام دروس ارائه شده، محتوای آنها، نحوه ارزیابی آنها و سئوالاتی كه در آنها پاسخ داده می شوند را به دانشجو بدهد. گام بعدی در جلسه اول هر درس است كه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. در این جلسه استاد فهرستی از جلسات، بحث و تاریخ آنها مطالب پوشش داده شده در جلسات و فهرست منابع اصلی و در درجه دوم موضوعاتی كه دانشجویان تا پایان سال باید در مورد آنها مقاله تحقیقی بنویسند را در قالب برگه ای به دانشجو می دهد. این برگه كلی جدای از برگه هایی است كه استاد در هر جلسه در باب موضوع خاص آن روز و خلاصه بحث و منابع آن به دانشجویان می دهد. همه و همه اینها باعث می شود تا اولاً استاد و دانشجو به صورت منظم بدانند چه می كنند و ثانیاً احتیاج به یادداشت نویسی در كلاس به حداقل برسد.گام دیگری كه برای به حداقل رساندن یادداشت برداری دانشجو و سوق دادن او به مشاركت فعال تر در كلاس برداشته می شود استفاده از دستگاه هایی مانند كامپیوتر یا اورهد است كه امكان نمایش صفحات را روی پرده و یا دیوار فراهم می كنند. استاد معمولاً نكات اصلی بحث، سرفصل ها و یا نقل قول ها را به روی پرده می اندازد تا دانشجویان بخوانند و احتیاجی به یادداشت برداری پیدا نكنند و سرانجام آنكه با پیشرفت تكنولوژی ارتباطات شبكه ای بسیاری از دانشگاه ها فضاهای مجازی را به اساتید هر درس اختصاص می دهند و آنها جزوات درسی، فهرست های مطالعاتی و نكات خود را به صورت آن لاین روی آن قرار می دهند. دانشجویان هر درس نیز با وارد كردن كلمات عبور مربوطه به این محتوا دسترسی پیدا می كنند و عملاً تمام جزوات و نكات استاد را به صورت آن لاین خواهند داشت و این نیاز به نوشتن در كلاس كه مشكلی دیرینه برای آموزش و پرورش است را تا حد زیادی منتفی می كند.
اما مهم ترین بخش آموزش به خصوص آموزش فلسفه مشاركت دانشجویان در مباحث است. دانشجو باید طی دوران تحصیلی كارشناسی دوره طولانی كارآموزی خود را طی كند و طی آن بیاموزد كه چگونه به سخن فرد دیگری گوش كند، چگونه استدلال او را تحلیل كند، چگونه در حجم و وقت معین استدلال خود را ارائه دهد و چگونه از نظر خود دفاع كند. در اغلب دانشگاه های بریتانیا برای رفع این منظور هر واحد درسی شامل دو بخش است. بخش اول همان كلاس متداول است كه استاد در آن مباحث را توضیح می دهد و اگر دانشجو سئوال داشته باشد، می پرسد. در این كلاس ها عموماً به دلیل فشرده بودن مباحث و حجم بالای اطلاعاتی كه در یك جلسه منتقل می شود كمتر فرصت ابراز عقیده به دانشجویان می رسد. در بخش دوم كلاس ها اما دانشجویان متكلمان اصلی هستند.
معادل با زمان هر كلاس (مثلاً یك ساعت در هفته) دانشجویان در كلاس دیگری كه عنوان «بحث» (Tutorial) را می توان بر آن گذاشت شركت می كنند. در اینجا استاد یا دانشجوی دكترایی كه جلسه را می گرداند صرفاً موضوعی از مباحث درس را طرح كرده و هدایت بحث دانشجویان را بر عهده می گیرد. هدف او آموزش مستقیم نیست. بلكه هدف تقویت نحوه استدلال دانشجویان است. در بسیاری موارد پیش از جلسات بخش هایی از متون دست اول فلسفی برای مطالعه معرفی و توزیع می شود و سپس در جلسات بحث، گفت وگو حول آن متون پیش می رود. در مواردی دیگر مقالات كوتاهی كه دانشجویان نگاشته اند محل و محور بحث قرار می گیرد.
جلسات بحث هر كلاس معمولاً بیش از پانزده دانشجو ندارد، چرا كه با اضافه شدن افراد فرصت صحبت كردن آنها كم می شود. حال آنكه ممكن است در جلسات اصلی درس عده ای بالغ بر صد نفر نیز در كلاس استاد حاضر شوند. جلسات بحث فرصت مغتنمی نیز برای دانشجویان دكترا است تا بتوانند با نحوه تدریس، هدایت بحث و هدایت كلاس آشنا شوند. ضمن آنكه از منابع متداول تخصیص كمك هزینه برای آنها نیز محسوب می شود. در بعضی موارد جلسات بحث به كمك تكنولوژی ارتباطات می تواند از راه دور و به كمك كامپیوتر نیز انجام شود. به این صورت كه در یك میزگرد مجازی كسی نظرش را گفته و آنگاه در ساعات یا روزهای بعد دیگران در مورد آن اظهارنظر می كنند. اما این شیوه محاسن جلسات حضوری بحث از جمله گوش دادن به استدلال طرف مقابل و ارائه نظر خود در یك چارچوب زمانی خاص را ندارد.
در آزمون هر درس علاوه بر امتحان كتبی نوشتن حداقل یك مقاله ضرورت دارد. در این مقالات كه حجم معین و مشخصی دارد دانشجو باید از تكرار بحث های كلاس پرهیز كند و با مطالعه منابع معرفی شده نظر خود را هر چند كوتاه پرورش دهد. هدف اصلی و نمره نهایی برای خلاقیت و تفكر است. تكرار گفته دیگران هر اندازه هم كه معقول باشد به فیلسوف شدن نمی انجامد ضمن آنكه نوشتن مقاله، شیوه صحیح ارجاع به منابع، نقل قول، ویراستاری و... را نیز آموزش می دهد.
اما مهم تر از همه آن است كه استاد باید تمام مقالات را به دقت بخواند، برای تك تك آنها نكات مثبت و منفی را یادداشت كند و آنها را به دانشجو بازگرداند. هر مقاله كمكی است برای نوشتن مقالات بعد. اگر بنا باشد كه استاد همه را جمع كند و به سطل زباله اتاقش تحویل دهد جز اتلاف كاغذ و وقت حاصل دیگری به دست نیامده است. مقالات درسی دو شكل دارند. برخی در نمره پایانی سهم دارند و برخی صرفاً نوشته می شوند تا استاد آنها را تصحیح كند و با یادداشت های خود به مقاله نویسی دانشجو كمك كند. این گونه مقالات گرچه در نمره اثری ندارند ولی از لحاظ مقررات آموزشی نوشتن آنها برای دانشجو الزامی است.
یكی از جالب ترین وجوه آموزش فلسفه در بریتانیا برای نگارنده آشنایی او با رشته های تلفیقی در سطح كارشناسی بود. اصولاً نظام های آموزشی در كشورهای پیشرفته قید و بندها و مرزبندی های سخت دیار ما را ندارند و تلفیق رشته ها و مطالعات میان رشته ای در آنها بسیار راحت تر است. در مورد فلسفه به عنوان دانشی پایه تلفیق این رشته با گستره وسیعی از سایر رشته ها وجود دارد. برای مثال دانشگاه دورهام رشته های تلفیقی زیر را ارائه می كند: فلسفه و سیاست/ فلسفه و روانشناسی/ فلسفه و الهیات/ ادبیات انگلیسی و فلسفه/ فلسفه، سیاست و اقتصاد/ فلسفه و انسان شناسی/ فلسفه و باستان شناسی/ فلسفه و زیست شناسی/ فلسفه و شیمی/ فلسفه و علوم كامپیوتر/ فلسفه و علوم زمین/ فلسفه و اقتصاد/ فلسفه و جغرافی/ فلسفه و ریاضی.
به عنوان نمونه دانشجویی كه فلسفه و شیمی را برمی گزیند واحدهای درسی اش را میان این دو رشته تقسیم می كند. او دروس مقدماتی و پایه از هر رشته ای را می خواند و سپس آن واحدهایی را انتخاب می كند كه در حوزه تداخل این دو رشته قرار دارند مانند فلسفه علم. برای فارغ التحصیل كارشناسی در چنین رشته ای امكان تحصیل در دو رشته فلسفی و شیمی در سطح كارشناسی ارشد و دكترا وجود دارد.
بسیاری از مطالعات میان رشته ای و فلسفه علوم خاص (مانند فلسفه شیمی) از چنین برنامه هایی تغذیه می كنند. سرانجام آنكه در این جا نیز آزادی و گشودگی در سئوالات پایان سال به چشم می خورد. عموماً در پایان سال تعداد پنج تا ده سئوال به دانشجو داده می شود و او می تواند دو یا سه سئوال را از بخش هایی كه بهتر فهمیده و در موردشان تحقیق كرده انتخاب كند و پاسخ دهد. سئوال ها غالباً باز هستند و كمتر بر حافظه و محفوظات متكی اند. پاسخ به هر سئوال در حكم نگارش مقاله ای كوتاه است و امتیاز اصلی به استدلال منطقی و نحوه دفاع از یك موضع است و نه موضع خاصی كه دانشجو اتخاذ می كند. به عنوان نمونه در درس اخلاق كاربردی چنین سئوالاتی پرسیده می شوند: آیا وظایف ما در قبال غیرانسان ها (حیوانات) صرفاً وظایف غیرمستقیم ما در قبال سایر انسان ها است؟ دكتری به مریض خود دارویی می دهد تا درد او را تسكین دهد، اما پیش بینی می كند كه دارو او را خواهد كشت. آیا دكتر برای مرگ بیمار از لحاظ اخلاقی مسئول خواهد بود؟
و یا در درس تاریخ علم كه كمتر جنبه تحلیلی دارد چنین سئوالاتی مطرح می شود: چرا عناصر اربعه ارسطویی و یا تقسیمات زیست شناختی او تا پایان قرن ۱۷ میلادی متداول باقی ماند؟ و در درس نظریه ادبیات و جامعه: در مورد گفته سارتر كه «كار خواننده معنادار كردن متن است» نظر خود را بیان كنید. توضیح دهید كه چرا طبق نظریه فروید ما نمی توانیم به حقیقت عینی دست پیدا كنیم.
● دوران دانشگاه- تحصیلات تكمیلی
دوره كارشناسی ارشد فلسفه در بریتانیا، همچون اغلب رشته ها، اگر به صورت تمام وقت گذرانده شود یك سال و اگر به صورت پاره وقت گذرانده شود دو سال به درازا می انجامد. اصولاً برای پذیرفته شدن در این دوره و یا سایر دوره های تحصیلات تكمیلی مانند دیپلم فلسفه، دوره Mphil یا دوره دكترا لزومی به داشتن مدرك كارشناسی در فلسفه نیست. هر داوطلبی با داشتن معدلی خوب در دوران تحصیلی گذشته و با ارائه یك كار مكتوب در یكی از زمینه های فلسفه (عموماً در حدود ۵۰۰۰ كلمه) می تواند در این دوره پذیرفته شود. به صورت كلی هدف از طی كردن دوره كارشناسی ارشد را می توان در سه مورد بیان كرد: دسته اول داوطلبانی هستند كه تصمیم به ادامه تحصیل در سطح دكترا دارند. اینان با شركت در دوره كارشناسی ارشد كارهای مقدماتی دوره دكترای خود را انجام می دهند (البته شروع مستقیم دوره دكترا پس از اخذ مدرك كارشناسی در بریتانیا ممكن است و بسیاری با احراز شرایط آن از شركت در دوره كارشناسی ارشد صرف نظر می كنند). دسته دیگر كسانی هستند كه هنوز تصمیم به گرفتن دكترا در فلسفه ندارند چرا كه اصولاً نمی دانند كار دانشگاهی در این رشته در سطوح بالاتر چگونه است. اینان در این دوره با مقدمات كار تخصصی فلسفه آشنا می شوند. و سرانجام گروه سوم كسانی هستند كه اصولاً ادامه تحصیل را مد نظر ندارند بلكه ترجیح می دهند پیش از پرداختن به كاری دیگر یك سال دیگر را نیز به تحصیل فلسفه بپردازند. كارشناسی ارشد فلسفه همچون اغلب دیگر رشته ها می تواند به دو صورت تدریس و تحقیق انجام شود. در شق تدریس دانشجو موظف به گذراندن واحدها و كلاس هایی است.ضمن آنكه در نهایت باید پایان نامه كوچكی را هم بنگارد. در شق تحقیق تمام تاكید بر نگارش یك پایان نامه مفصل تر است و دانشجو لزومی به شركت در كلاس ندارد. برای آشنایی بیشتر اجازه دهید كه برنامه نوعی كارشناسی ارشد پیوسته در شق تدریس را مرور كنیم. در این جا كلاس ها به صورت سمینار برگزار می شود و عموماً دو نوع سمینار وجود دارد.
در نوع اول اداره كننده جلسه یكی از اعضای هیات علمی است. او در جلسات اولیه اصول كلی روش تحقیق و این كه كدام روش فلسفی مناسب برای پاسخ دادن به كدام سئوال های فلسفی است را توضیح می دهد. آن گاه در جلسات بعدی سایر اعضای هیات علمی شركت می كنند و در باب یك موضوع كلی و یا یك كتاب یا مقاله خاص سمیناری را ارائه می دهند. ادامه این سمینارها صرف ارائه مباحثی توسط دانشجویان و بحث جمعی می شود. معمولاً در ترم اول مقالات معتبر فلسفی با انتخاب خود دانشجویان توسط آنها ارائه می شود. حال آنكه در ترم دوم و سوم مقالات خود دانشجویان ارائه و مورد بحث واقع می شود. انتخاب مقالات كلاً با نظر دانشجویان و مشاوره با اداره كننده جلسات است. مقالات از پیش به دانشجویان داده می شود و آنها پیش از جلسه آن را می خوانند.
نوع دوم سمینارها، سمینار بدون حضور اعضای هیات علمی است. در این جا دانشجویان خود به صورتی غیررسمی ایده ها و مباحث خود را مطرح و در باب آن بحث جمعی می كنند. ارزیابی این سمینارها به صورت نگارش یك مقاله در باب روش های فلسفی و یك طرح پیشنهادی برای ادامه تحقیق دانشجو صورت می گیرد. سوای این سمینارها، مابقی كار تدریس در دوره كارشناسی ارشد به صورت جلسات نفر به نفر دانشجو با استاد مربوطه اش انجام می گیرد. دانشجو به صورت معمول موظف به نوشتن ۳ مقاله (هر كدام تقریباً ۵۰۰۰ كلمه) در موضوعات مختلف فلسفه مانند زیر است: فلسفه ذهن/ زبان و منطق/ فلسفه علم/ اخلاق/ زیبایی شناسی/ فلسفه سیاسی/ متافیزیك و... نهایتاً هر دانشجو موظف به نوشتن پایان نامه ای (در حدود ۱۲ تا ۱۵ هزار كلمه) نیز هست. همان گونه كه مشاهده می شود دوره كارشناسی ارشد در بریتانیا به علت زمان یك ساله و گستردگی محتوای آن از دوره های فشرده است. در حالتی كه دانشجویی كارشناسی ارشد با شق تحقیق را انتخاب كند، از ابتدا شروع به تحقیق و نگارش پایان نامه خود زیر نظر استادش كه در زمینه بحث متخصص است می كند.
در این جا روال كار شبیه دوره دكترا است كه در ادامه به آن اشاره می كنیم. دوره دیگری كه پس از كارشناسی ارشد در بریتانیا وجود دارد Mphil است. این دوره حدواسط میان كارشناسی ارشد و دكترا است و بسته به دانشگاه از یك تا دوسال به طول می انجامد اما گذراندن آن برای تمام داوطلبان دوره دكترا ضروری نیست. داوطلب می تواند پس از دوره كارشناسی ارشد مستقیماً دكترای خود را آغاز كند. اما در صورتی كه دانشگاهی پذیرش Mphil به فرد بدهد، به آن معنا است كه او طی یك یا دو سال باید آمادگی و توانایی خود را برای ادامه تحصیل در سطح دكترا نشان دهد. در صورت وجود این شایستگی پس از Mphil دانشجو وارد دوره دكترا شده و عموماً با تكمیل كارهای دوره Mphil خود پایان نامه دكترا را در همان موضوع می نویسد. در صورت عدم شایستگی او با مدرك Mphil فارغ التحصیل شده و می تواند دكترا را در جایی دیگر ادامه دهد. روش كار و ماهیت دوره Mphil تفاوت ماهوی با دوره كارشناسی ارشد ندارد و ما از تكرار آن در این جا پرهیز می كنیم. سرانجام آخرین مرحله از آموزش دوره دكترا است كه در بریتانیا و به خصوص در رشته فلسفه عموماً به صورت تحقیق برگزار می شود.
این دوره به صورت تمام وقت رسماً سه سال و به صورت پاره وقت شش سال طول می كشد و داوطلب در آن باید از ابتدا تحقیق بر موضوع پیشنهادی خود را شروع كرده با استاد راهنمای خود یك متخصص كه در آن حوزه است جلسات منظم بحث و گفت وگو داشته باشد. (گاه ممكن است كه دانشجو به شركت در كلاسی ترغیب شود اما این امر از لحاظ قانونی ضروری نیست.) در این جلسات منظم دانشجو حاصل كار و مطالعه خود را به شكل مكتوب به استاد می دهد و استاد هم نظراتش را درباره كار دانشجو بیان می كند. ضمن آنكه معمولاً پیشنهادهایی برای مطالعه منابع خاص و معین كردن خط سیر مطالعه از جانب استاد مطرح می شود. یك استاد راهنمای دوره دكترا باید وقت كافی به هر دانشجو اختصاص دهد و چه بسا خود نیز هم پای او به مطالعه بعضی متون بپردازد. اساتید گرچه ساعات كمی را به تدریس در كلاس ها می گذرانند اما اكثر وقت خود را صرف مباحثه با دانشجویان تحصیلات تكمیلی مطالعه مستمر كار آنها و پیگیری تحقیقات شخصی شان می كنند. اصولاً دوره دكترا در بریتانیا تحقیق محور و دانشجومحور است.
به این معنا كه هدف اصلی آن دادن توانایی به فرد در هدایت تحقیق مستقل و آكادمیك است. محصول كار این دوره حتماً باید حرفی نو در زمینه مورد بحث باشد و دانشجو باید نشان دهد كه از نقطه نظری متفاوت به موضوع خود نگریسته است و كارهای پیشین را نقادانه تحلیل كرده. طبیعی است كه مطالعه تعداد محدودی منبع و ترجمه آنها و یا خلاصه كردن نظرات دیگران در اینجا كارساز نیست. حجم پایان نامه دكترا بسته به دانشگاه مختلف است. اما در رشته فلسفه عموماً متوسط هفتاد هزار كلمه متداول است. پس از اتمام پایان نامه جلسه دفاعیه با حضور دانشجو و دو استاد متخصص دیگر (یكی از خارج دانشگاه و یكی از داخل دانشگاه) و در غیاب استاد راهنما برگزار می شود. دانشجو باید در اینجا به سئوالات اساتید از پایان نامه اش پاسخ دهد و در صورت لزوم تغییرات مدنظر آنها را پس از جلسه در متن خود اعمال كند. گاه این تغییرات گسترده بوده و از فرد خواسته می شود مثلاً شش ماه یا یك سال دیگر را به تكمیل فصولی از كار خود اختصاص دهد.
● چند نكته برای تامل
اكنون اجازه دهید پس از ترسیم این تصویر عمومی به نكات خاص تری در باب تحصیلات تكمیلی فلسفه در بریتانیا اشاره كنیم. اولین نكته سن فارغ التحصیلی است. با احتساب سه سال برای كارشناسی، یك سال برای كارشناسی ارشد و سه سال برای دكترا می توان دید كه یك دانشجوی بریتانیایی در سن ۲۵سالگی دكترای خود را گرفته و می تواند تحقیق و تدریس را شروع كند. این رقم بسیار پایین تر از متوسط سن فارغ التحصیلی دكترا در ایران است و این امكان را می دهد كه نظام آكادمیك یك كشور مدت زمان بیشتری از اساتید خود استفاده كند.
نكته دیگر مربوط به فعالیت های دانشجویان تحصیلات تكمیلی است. علاوه بر تحقیق ركن اساسی زندگی آكادمیك شركت در سمینارها و گروه های مطالعاتی در دانشكده ها است. عموماً هر هفته دو سمینار تشكیل می شود یكی توسط اعضای هیات علمی (چه از داخل و چه از خارج دانشكده) كه در آن یك استاد مقاله ای را ارائه می دهد و سپس حضار به بحث جمعی می پردازند. سمینار دیگر توسط دانشجویان تحصیلات تكمیلی ارائه می شود و هر هفته یك نفر از آنها مقاله ای را در مورد تحقیق در حال انجامش ارائه می دهد. علاوه بر این دو، سمینارهای دیگری نیز تشكیل می شوند. گاه انجمن ها و گروه های بزرگتری (مانند انجمن سلطنتی فلسفه در بریتانیا) به برگزاری سمینار در دانشكده ها می پردازند و گاه انجمن های فلسفه كه توسط دانشجویان و به عنوان مراكزی برای تجمع دوستداران فلسفه و خارج از چارچوب آكادمیك تشكیل شده اند با دعوت از اساتید سمینارهایی تشكیل می دهند و همه اینها از سمینارها در سایر شهرها و كشورها جدا است.
هر دانشجو ترغیب می شود كه در سمینارهای علمی در سایر نقاط شركت كرده و در صورت توانایی مقاله ای ارائه كند. معمولاً دانشكده ها بخش عمده ای از هزینه های این گونه سفرها را (حداقل برای یك بار در سال) به اعضای هیات علمی و دانشجویان خود می پردازند. جلسات دیگری كه بخشی از زندگی آكادمیك را تشكیل می دهند گروه های مطالعاتی است. عموماً چند دانشجوی علاقه مند به یك موضوع واحد به همراه یكی از اعضای هیات علمی یك گروه مطالعاتی تشكیل داده و هر هفته در باب مقاله و یا كتابی بحث می كنند. كتاب های تازه نشریافته موضوعات مناسبی برای این جلسات هستند. این گروه های مطالعاتی می تواند با حضور خود دانشجویان (حتی با حضور دو نفر) و بدون حضور اعضای هیات علمی نیز تشكیل شود.
نكته دیگر مربوط به امكانات تحقیق است كه دانشگاه در اختیار دانشجویان می گذارد. كتابخانه قلب یك دانشگاه است و نظام های نوین كتابداری برای پژوهش حیاتی هستند. كتابخانه های باز كه محدودیتی برای وارد شدن و برداشتن كتاب در آنها نیست و عموماً تا نیمه های شب بسته نمی شوند، كتابخانه های به روز كه هر سال هزاران عنوان كتاب جدید را با مشورت دانشكده ها خریداری می كنند و امكاناتی مانند قرض گرفتن كتاب و مجله از سایر كتابخانه های عظیم (مانند كتابخانه لندن) را دارند نمونه هایی از این دست هستند.
نكته دیگر در باب مجلات است كه امروزه به مدد تكنولوژی ارتباطات اكثر آنها به صورت آن لاین در اختیار كتابخانه ها هستند و هر دانشجویی قادر به دسترسی به آنها است. یكی دیگر از ابزارهای حیاتی پژوهش موتورهای جست وجوی تخصصی در هر زمینه آكادمیك است. به عنوان نمونه در رشته فلسفه موتور Philosopher Index یك موتور جست وجوی عظیم اطلاعاتی است كه حجم عظیم و روزآمدشده ای از مقالات و كتاب ها را نمایه می كند و به راحتی می توان بر حسب عنوان/ سال نشر/ ناشر/ كلید واژه/ چكیده/ مولف/ محل نشر و... در آن جست وجو كرد. كتابخانه و سایت آن باید چنین امكاناتی را داشته باشند تا یك دانشگاه بتواند از داخل و خارج كشور دانشجوی دكترا جذب كند.
نكته بعدی مربوط به استفاده از ای میل در نظام دانشگاهی است. هر دانشجو دارای یك آدرس شخصی بر روی دامنه دانشگاه است و حجم زیادی از اطلاعات از طریق این ابزار به او می رسد. عموماً هر روز چند نامه الكترونیكی از داخل و خارج دانشكده در مورد سمینارهای مختلف در سراسر بریتانیا، كتاب های تازه نشریافته، فرصت های شغلی و... به دست هر كس می رسد. ضمن آنكه بسیاری از سئوال ها و ارتباطات استاد و دانشجو هم بدون نیاز به ملاقات حضوری و مشكل سنتی پیدا كردن استاد از طریق ای میل قابل پیگیری است. استادان مسن و بازنشسته در استفاده از تكنولوژی های جدید به اندازه استادان جوان فعال هستند و به سرعت خود را با تحولات تكنیكی آموزش وفق می دهند. یك مطالعه تطبیقی جالب می تواند بررسی میزان نفوذ و استفاده اساتید علوم انسانی در ایران از توانایی های شبكه ای باشد. اصولاً شبكه های كامپیوتری دانشگاه های پیشرفته و حجم عظیم اطلاعاتی كه منتقل می كنند چهره نظام آموزشی را متحول كرده است.
● دوران پس از دانشگاه- فوق دكترا
دوره های فوق دكترا را می توان هم بخشی از نظام آموزش و تحقیق دانست و هم بخشی از نظام استخدام فارغ التحصیلان. عموماً مراكز تحقیقاتی و دانشگاه هایی كه بودجه مالی در اختیار دارند با توجه به نیازهای موجود در زمینه های مختلف پروژه هایی را تعریف می كنند آنگاه برای انجام این پروژه ها به استخدام كسانی كه دارای دكترا در آن زمینه هستند، می پردازند. دوره های فوق دكترا می تواند از شش ماه تا چندین سال به طول بكشد. طی این مدت بنابر قرارداد اولیه محقق به كار، تحقیق، نوشتن مقاله و گاهی تدریس برای كارفرما می پردازد و در ازای آن حقوق دریافت می كند. حقوق پرداختی برای این دوره ها عموماً هم سطح حقوق مرسوم برای اعضای هیات علمی است.
ویژگی این دوره ها آن است كه در آنها مراكز بزرگتری جهت تحقیق را معین می كنند. حال آنكه در دوره های دكترا عموماً خود دانشجویان و بر حسب علایق خود به موضوعات می پردازند. (البته گاه این مراكز بزرگ دانشجویان دكترا را نیز جذب كرده و با پرداخت شهریه های آنها از آنان می خواهند در زمینه های خاصی تحقیق كنند.) به عنوان نمونه با گسترده شدن بحث های اخلاقی پیرامون شبیه سازی، دولت، یك موسسه تحقیقاتی و یا یك دانشگاه بودجه ای را برای تحقیق در این باب اختصاص می دهد. آنگاه در قالب این پروژه گروهی از محققین به كار مشغول شده نتیجه كار را به صورت سمینار، كتاب، مقاله، بحث و... ارائه می دهند.
نظام آموزش فلسفه در بریتانیا بی نقص نیست و از مقایسه آن با نظام سایر كشورهایی مانند كانادا و یا آمریكا می توان در آن خلل هایی نیز یافت. اما مطالعه این نظام می تواند به ما كمك كند تا اولاً تصویری واقعی از آموزش فلسفه در ذهن داشته باشیم و از فلسفه چیزی ورای تحمل آن انتظار نداشته باشیم. ثانیاً در راه رسیدن به این هدف روش های مناسب و روزآمدی اتخاذ كنیم.
حسین شیخ رضایی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید