دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


سخنرانی بی کلام برای مخاطب


سخنرانی بی کلام برای مخاطب
● نگاهی به زندگی و آثار گئورگی لیگتی
گئورگی لیگتی در ۲۸ مه ۱۹۲۳ از والدینی مجارستانی اما مقیم رومانی متولد شد و هنگامی كه هنوز خردسال بود به همراه خانواده اش به كلاوسن بورگ (كلاج) مركز استان ترانسیلوانیا نقل مكان كرد.
او در سال ۱۹۴۱ و پس از اتمام تحصیل به آموختن مبانی آهنگسازی پرداخت. پس از آن به گذرانیدن دروس خصوصی در بوداپست نزد «پال - كادوسا» مشغول شد. در زمان اشغال، ارتش نازی او را به جرم یهودی بودن به كار اجباری فرستاد.
در همان زمان خانواده وی به آشویتس منتقل شدند و طی زمان بر اثر بیماری از بین رفتند كه تنها باقی مانده خانواده لیگتی مادر او بود. او در چنین وضعیتی بازهم به تحصیل ادامه می دهد. آموزش های خود را تا پایان جنگ جهانی دوم در آكادمی فرانس لیست (بوداپست) نزد «فاركاس» و «ساندرو -ورس» پیگیری می كند. پس از پایان دروس آكادمی، در ۱۹۴۹ به مدت یك سال به عنوان اتنوموزیكولوگ به تحقیق درباره موسیقی محلی رومانی و مجارستان می پردازد. سپس به عنوان مدرس هارمونی، كنترپوان و تحلیل فرم به همان آكادمی بازمی گردد و تا سال ۱۹۵۶ به تدریس ادامه می دهد. آهنگسازی لیگتی در ابتدا تحت تاثیر بلابارتوك قرار داشت.
در «قطعاتی برای پیانو» (Musica Ricercata) ۵۳- ۱۹۵۱ به راحتی می توان ایده های بلا بارتوك در مجموعه قطعات برای پیانو (Microkosmos) را ردیابی كرد. لیگتی در این مجموعه، یازده قطعه را تصنیف كرده است. مبنای توالی و ساختار درونی - بیرونی این قطعات پی درپی، نظم گام كروماتیك است. این یازده قطعه به مانند یازده نت گام كروماتیك به یكدیگر پیوسته اند كه در نهایت با یك تكرار و با رسیدن به عدد دوازده تمامی نت های گام اجرا و كامل می شود.
● رهایی
در دهه پنجاه، حكومت كمونیستی مجارستان عرصه را بر فعالیت های هنری افرادی چون لیگتی به شدت تنگ كرده بود. اكثر هنرمندان آوانگارد و رادیكال از كشور می گریختند. با اینكه به دلیل بر سر كار بودن ذهنیت های ایدئولوژیك رابطه مجارستان با جهان آزاد قطع شده بود اما لیگتی به طور مخفیانه به ایستگاه های رادیویی اروپای غربی گوش می داد و با حساسیت زیاد تحولات عرصه موسیقی جهان را دنبال می كرد.
در ،۱۹۵۶ دو ماه پس از سركوب قیام ضدكمونیستی به وسیله ارتش سرخ شوروی، لیگتی از مجارستان گریخت، به اتریش رفت و به عنوان شهروند افتخاری پذیرفته شد. او در اروپای آزاد به عنوان یكی از هنرمندان پیشرو به معرفی آثار خود پرداخت. لیگتی از طرف «هربرت ایمرت» به رادیو آلمان غربی دعوت شد و از ۱۹۵۷ تا دو سال بعد در استودیو موسیقی رادیو به فعالیت مشغول بود. در این دوره شیوه آهنگسازی او به حد بلوغ رسیده بود. این بلوغ را می توان در اثر الكترونیك لیگتی «مفصل بندی» (Artikulation) ۱۹۵۸ به خوبی مشاهده كرد كه همراه با قطعه «لغزش» از تصانیف قابل بررسی وی هستند. دوره الكترونیك او با گسترش آثار اركسترال او تقریباً پایان پذیرفت.
در ۱۹۵۹ «خیال» برای اركستر را تصنیف و یك سال بعد همین اثر در فستیوال ISCM در كلون به اجرایی موفق دست یافت. اما هنوز هم تاثیرات موسیقی الكترونیك را می توان در این اثر ردیابی كرد. تجربیات الكترونیك لیگتی براساس خلق «بافت های موسیقایی» در این قطعه اركستری قابل مشاهده است. «خیال» اولین اثری است كه توجهات انتقادی اش را در عرصه مفهوم موسیقی مدرن به نمایش می گذارد.
موفقیت های لیگتی در سال ۱۹۶۱ با «Atmospheres» برای اركستر و «حجم دهی» «volumina» ۶۲-۱۹۶۱ ادامه یافت. این دو اثر نمایانگر تمایلات موسیقی آوانگارد اروپا و قدرت نگرش های پساسریالیستی است. مبنای ساخت اتمسفر و آثار بعدی لیگتی به كارگیری مفهوم فوق العاده بدیع «تراكم پلی فونیك» است كه خود وی نام «ریزچندصدایی» (Miropolyphony) را بر آن گذاشت. او با ساخت و گسترش این مفهوم ایده مركزی خود را در تحلیل نوین ساختار صوتِ انتزاعی (بدون توجه به ملودی) به نمایش می گذارد.
لیگتی می گوید: «میكروپلی فونی، تركیبی است از چندین پلی فونیِ جداگانه در جریانی هارمونیك، به گونه ای كه هارمونی ها به شكلی ناگهانی تغییر نمی یابند بلكه درون یكدیگر محو می شوند. در این شكل از تصنیف، تمامی تركیبات، ساختارهای نمایل و فواصل (Intervals) به تدریج مبهم شده و از درون این ابهام تركیبات جدیدی از فواصل خود را آشكار می كنند.»
نتیجه چنین تركیبی از بافت موسیقایی چیزی نیست جز انحلال ملودی. شكل قدیمی و محافظه كارانه گسترش تِم (ساختار تماتیك) در این اثر نادیده گرفته شد و بافت صوتی براساس «رخداد» - «وقفه» خود را نمایان می سازد. رخدادها در «اتمسفر»، عناصری پایدار نیستند اما تا انتها به عنوان پس زمینه اثر باقی می مانند. و آنجا كه «رخدادی» وجود ندارد، «وقفه» به عنوان عنصری مستقل خود را به نمایش می گذارد.
این ایده به شكل صحیحی خود را در ابتدای قطعه معرفی می كند و همراه با تركیبی از اصواتِ مبهم، یك آكورد كلاستر ثابت و تحركات صوتی كه به مثابه تنفس عمل می كنند شكل بدیعی را در اتمسفر به وجود آورده اند. «اتمسفر» قطعه ای است شبیه یك شبكه كه در مركز آن تراكم اصوات و در اطراف آن رخداد - وقفه ها به شكل دقیق و ماهرانه ای چیده شده اند.
مفهوم رخداد در دیگر آثار لیگتی نیز دیده می شود: پوئم سمفونی برای صدمترونم (۱۹۶۲) اولین تجربه مفهومی او در این زمینه است. او با تنظیم هر مترونم بر روی سرعتی خاص و رهاسازی اتفاقی آنها نظمی بحرانی را در یك تركیب به نمایش می گذارد. مسئله در این تجربه استفاده از ابزاری است دقیق و سنجش گر كه می تواند كوچكترین بی نظمی در ریتم را آشكار كند. به عبارت دیگر مترونم كه نماد نظم در موسیقی است خود تبدیل به عامل یك بی نظمی می شود.
ركوئیم ۶۷-۱۹۶۵ و نور جاودان (Lux Aeterna) ۱۹۶۶ از جمله آثار برجسته لیگتی محسوب می شوند. «نور جاودان» قطعه ای است برای آنسامبل آوازی و گروه كر (در شانزده صدا) به مدت ۹ دقیقه.
تركیبی بدیع از اصوات انسانی كه در بسیاری از لحظات به كیفیتی سازگونه دست می یابند. كنترپوانی اسپكترال برای احضار اصوات كیهانی. قطعات «اتمسفر»، «ركوئیم» و «نور جاودان» در فیلم «۲۰۰۱: یك ادیسه فضایی»، [بدون موافقت لیگتی] مورد بهره برداری استنلی كوبریك قرار گرفت. این فیلمساز از آثار لیگتی در فیلم های «درخشش» و «چشمان بازبسته» نیز بهره برده است.
ركوئیم با تاثیری كه در عرصه موسیقی برجای گذاشت جایزه بتهوون در بن را در سال ۱۹۶۷ نصیب لیگتی كرد. از دهه هفتاد به بعد نوشته های لیگتی مبهم می شوند. شكل ملودی های گیج كننده (Melodien) ۱۹۷۰ نمونه ای از این ادعاست. در این اثر و آثار بعدی، وی طی پردازش ایده «ریزفاصله ها» (Microinterval) و انحراف در درجات گام، به تغییرشكل ملودی و ساختارهای هارمونیك می پردازد. در «انشعاب ها» (Ramifications) به دو شكل تنظیم برای «اركستر زهی» و یا برای «۱۲ ساز زهی» كوك سازها را تغییر می دهد.زیركی، طنز و كنایه از عناصر موسیقی لیگتی هستند.
به طور مثال لیگتی قطعه ای را به نام «صفر دقیقه و صفرثانیه» (۰.۰۰) تصنیف می كند كه كنایه ای است به قطعه معروف جان كیج به نام «چهار دقیقه و سی و سه ثانیه». به همین شكل «آینده موسیقی» (The future of Music) ۱۹۶۱ كه قطعه ای است برای سخنرانی بی كلام و مخاطب! در این اثر وی هنرهای اجرایی (Performence Arts) را به مضحكه گرفته و در همان حال مسائلی را در باب خصوصیات ارتباطات موسیقایی مطرح می كند. به جز عناصر فوق، در دهه هفتاد، لیگتی مجدداً توجه خود را به كروماتیسم و ریتم معطوف ساخت. وی قطعاتی چون «ساعت و ابر» ۱۹۷۳ را تصنیف می كند. لیگتی به وجوه و خصوصیات ریتمیك موسیقی آفریقا علاقه وافری داشت.
در بین سال های ۷۷- ۱۹۷۵ اولین اپرای خود را تصنیف كرد. «رقص بزرگ مردگان» (Le grand Macabr) اپرایی است با وجوه كمیك و ابزورد، با منابع متعددی از متون آخرالزمانی.
او در اواخر دهه هفتاد مدتی را صرف بازنگری و توجه به ریتم و ابداع ساختارهای پلی ریتمیك كرد. كنسرتوپیانو ۸۸- ۱۹۸۵ نمونه ای است از آثار متاخر او كه به شكلی ناگهانی شنونده را با تركیبات نوین ریتمیك ناگزیر به توجه می كند. در سه كتاب «اتود برای پیانو» می توان ایده های پلی ریتمیك وی را به خوبی مشاهده كرد. این سه كتاب به وسیله «پی یر لوران امارد» و «فردریك اولن» جمع آوری شده و به چاپ رسیده است. لیگتی از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۸۳ در مدرسه عالی موسیقی و تئاتر هامبورگ به تدریس پرداخت. همچنین او دارای كرسی عالی موسیقی در آكادمی موسیقی استكهلم و استاد میهمان دانشگاه استنفورد بود.
در ۱۹۸۰ دچار عارضه قلبی شد و تا دو سال بعد به عرصه موسیقی بازنگشت. ظهور مجدد او همراه بود با سوناتی برای سه هورن. هر چند ناراحتی های قلبی وی را رها نمی كرد با این حال در سال ۲۰۰۰ قطعه ای برای ساز نی، درام و یك كمانچه محلی نوشت.
گئورگی لیگتی، پس از یك دوره طولانی مبارزه با بیماری قلبی، عاقبت در دوازدهم ژوئن ،۲۰۰۶ در وین درگذشت. مبارزه لیگتی طی زندگی، با مفهوم نفرت، مرگ و ویرانی كه بخشی از گذشته وی را شامل می شد جدالی موفقیت آمیز و درخشان بود كه نتیجه اش حدود پنجاه و شش اثری است كه بر تارك موسیقی پیشرو اروپا می درخشد.
منبع: IRCAM
ترجمه: علیرضا امیرحاجبی
منبع : روزنامه شرق