چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

جنگ اسرائیل در لبنان و احتمالات پیش رو


جنگ اسرائیل در لبنان و احتمالات پیش رو
جنگ همه جانبه اسرائیل علیه لبنان طی سه روز گذشته تمامی تحولات خاورمیانه را تحت الشعاع خود قرار داد. اسرائیل به بهانه عملیات حزب الله در به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی از تمامی نیروی خود در واكنش به این عملیات استفاده كرد و یك بار دیگر لبنان را صحنه رویارویی شدید خود با برخی طرف های بومی (نظیر حزب الله) و پاره ای از نیروهای منطقه ای (نظیر سوریه) قرار داد.
در این نوشته كوتاه تلاش می كنم هدف های اسرائیل را از اجرای این عملیات وسیع و احتمالات پیش رو ترسیم كنم:
۱. اسرائیل با به پرواز درآوردن جنگنده های خود بر فراز كاخ بشار اسد در هفته قبل خود را برای انتقال مجدد درگیری های نظامی به حوزه های منطقه ای آماده كرد. اسرائیل معتقد است به اسارت گرفتن یك سرباز اسرائیلی در نوار غزه به وسیله سازمان های فلسطینی با الهام گرفتن یا حتی فرمان گیری از حزب الله لبنان صورت گرفته و الگوی مقاومت اسلامی جنوب لبنان در كرانه باختری و نوار غزه سرایت پیدا كرده و سلاح های دست ساز فلسطینی ها (موشك قسام و یاسین) با الگو گرفتن از سلاح ها و استراتژی مقاومت اسلامی جنوب لبنان به كار گرفته شده است. واكنش شدید اسرائیل علیه نوار غزه و بمباران زیرساخت های خدماتی این منطقه با این هدف صورت گرفت كه تجربه جنوب لبنان در مناطق اشغالی فلسطین تكرار نشود، زیرا تجربه جنگ اسرائیل در لبنان طی دو دهه اخیر بسیار تلخ و تحقیركننده ارتش اسرائیل و اسطوره شكست ناپذیری آن بوده است. تكرار عملیات به اسارت درآوردن دو سرباز اسرائیلی به وسیله حزب الله لبنان نگرانی اسرائیل را برانگیخت و فرماندهان ارتش تل آویو با به اجرا گذاردن عملیات همه جانبه هوایی و دریایی و زمینی (توپخانه) علیه كشور لبنان سطح مطالبات خود را حول خلع سلاح حزب الله متمركز كرده و كف خواست های خود را حول عدم بازگشت نیروهای حزب الله به جنوب لبنان اعلام كرد. از این رو ماجرای ربودن دو سرباز اسرائیلی در جنوب لبنان و یك سرباز در نوار غزه صرف نظر از تاثیر روانی بسیار منفی آن در ساختار نظامی جامعه اسرائیل باید به مثابه دستاویزی برای خلع سلاح فلسطینی ها (در كرانه باختری و نوار غزه) و خلع سلاح حزب الله (در جنوب لبنان) تلقی شود. درواقع اسرائیل با منطقه ای كردن جنگ و توسعه دامنه آن قصد دارد چانه ناپذیری این مطالبات را آشكار كند.
۲. كارشناسان و ناظران سیاسی به ویژه در جهان غرب حول این نكته اشتراك نظر دارند كه لبنان از سال ۱۹۷۵ قرن پیشین تاكنون صحنه درگیری و كشمكش نیروهای موثر منطقه ای بوده و كشور و مردم لبنان هزینه این درگیری و كشمكش را پرداخته اند. این فرضیه تا حدودی صحت دارد اما خطای اغلب كارشناسان غربی این است كه اسرائیل و نقش آن را خارج از این معادله ارزیابی می كنند.
این كارشناسان كمتر به این واقعیت توجه می كنند كه از سال های پایانی دهه چهل قرن پیشین و از زمان اعلام موجودیت اسرائیل تمامی تحولات لبنان (چه در دوران جنگ اعراب و اسرائیل و چه در دوره های آتش بس و حتی دوران متاركه) تحت تاثیر عامل مستقیمی به نام اسرائیل بوده است. از این رو می توان روی این نكته پای فشرد كه صحنه لبنان آسیب پذیرترین، فوری ترین و آسان ترین عرصه انتقال و صدور بحران های منطقه ای اسرائیل بوده و تل آویو به سرزمین لبنان همواره به مثابه عامل تخلیه فشار (محلی و منطقه ای) و كشمكش با نمایندگان دیگر نیروهای منطقه ای می نگریسته است.جنگ اخیر اسرائیل در لبنان و حجم عملیات ویرانگری سازمان یافته آن برای هیچ یك از ناظران سیاسی بین المللی، جای كمترین تردیدی باقی نمی گذارد كه اسرائیل به گونه ای لجام گسیخته از صحنه لبنان برای تهدید نیروهای رقیب منطقه ای یا تسویه حساب با آنها بهره می گیرد. حتی پایتخت های اروپایی در عكس العمل نسبت به این عملیات اسرائیل از ادبیات دیپلماتیك «استفاده مفرط از زور در واكنش به عملیات ماجراجویانه» (اشاره به عملیات حزب الله در به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی) استفاده كرده و این اقدام تل آویو را محكوم كردند.
از این رو مطالبات آمریكا و اروپا در مورد ضرورت خروج كلیه نیروهای بیگانه از لبنان درصورتی كه اسرائیل و سیاست های آشكار و پنهانش را در لبنان استثنا كند، این فرضیه را تقویت خواهد كرد كه اسرائیل از منظر استراتژیك سرزمین كوچك لبنان را شعاع امنیتی خود می داند و حضور سوریه یا ایران را در این سرزمین، حضوری بیگانه و حضور و موقعیت فعال نیروهای بومی این سرزمین نظیر حزب الله لبنان را حضور و موقعیتی تروریستی تلقی می كند كه باید یا از طریق حمایت های ایالات متحده آمریكا و شورای امنیت و یا از طریق دخالت مستقیم خود پاكسازی شود. اگرچه اسرائیل خود را برای مدت نیم قرن گذشته با این فرضیه سرگرم كرده است، اما رهبران اسرائیل از ماه مه سال ۲۰۰۰ میلادی و هنگامی كه ارتش نیرومند خود را به صورت یكجانبه اما زیر ضربات شكننده مقاومت اسلامی و ملی لبنان به پشت مرزهای بین المللی لبنان به عقب می راندند، باید با این معادله وداع می كردند.
۳. برخلاف عملیات پیشین اسرائیل در لبنان، این بار رهبران تل آویو با عبرت آموزی از آموزه های پیشین (به ویژه عقب نشینی سال ۲۰۰۰) عملیات نظامی خود را به نیروی هوایی و آتش توپخانه محدود كرده و از گسیل نیروی زمینی خود به سرزمین لبنان پرهیز كردند. معنای این استراتژی اسرائیل، انتقال بحران به حوزه حریف بدون درگیر شدن در رویارویی های زمینی است، اما معنای ضمنی و غیرآشكار آن این است كه اسرائیل نسبت به ناتوانی خود برای اشغال نقاط حساس حریف و محروم كردنش از به كارگیری جنگ های فرسایشی، آگاهی دقیقی پیدا كرده است. این نقطه درست همان نقطه ضعف اسرائیل و در مقابل نقطه قوت مقاومت اسلامی و حزب الله لبنان است. بی تردید حزب الله لبنان كه در درگیری و گریبانگیری با ارتش اسرائیل پیشینه ای طولانی و تجربه ای گرانبها دارد، از این اقدام اسرائیل یا بهتر بگویم از عدم اقدام همه جانبه اسرائیل در یكسره كردن كشمكش كنونی این پیام را خواهد گرفت كه با فروكش كردن شعله های آتش جنگ كنونی، ابتكار عمل عرصه رویارویی بعدی به دست نیروهای مقاومت لبنانی خواهد افتاد. در این صورت و تا اینجای عملیات نظامی و به رغم نابرابری های بسیار آشكار در موازنه قوا، حزب الله لبنان موفق شده با شكیبایی و به دور از هیاهوهای تبلیغاتی هدف های نظامی اسرائیل را تا عمق ۷۰ كیلومتری مورد تعرض قرار داده و برابری نسبی در تحمیل تلفات مادی و معنوی به اسرائیل برقرار كند. در اینجا نباید تلفات معنوی اسرائیل را در رویارویی با یك حزب لبنانی كم اهمیت تلقی كرد. این پرسش از ابتدای شروع عملیات اسرائیل در لبنان ذهن ناظران را به خود جلب كرده كه چرا اسرائیل در عملیات خود روی این نكته پافشاری می كند كه با دولت لبنان و سوریه و ایران روبه رو است و نه با یك حزب. ورود آمریكا روی خط مذاكره غیرمستقیم با حزب الله و درخواست از رهبران این حزب برای عدم شلیك موشك به بزرگترین شهر اسرائیل یعنی حیفا از یك سو و عدم بمباران مناطق حساس حزب الله (در حومه جنوبی بیروت، البته تا به امروز) وجود برابری نسبی میان نیروهای درگیر را تایید می كند.
۴. پیش بینی می شود اسرائیل به عملیات خود در لبنان تا دستیابی به دو نتیجه موردنظر یعنی كف و سقف مطالبات (دور كردن نیروهای حزب الله از جنوب لبنان و خلع سلاح این حزب) ادامه خواهد داد. شدت و ضعف عملیات اسرائیل به دو متغیر بازمی گردد. یكی چگونگی پیشرفت روند خلع سلاح حزب الله و بسط حاكمیت ارتش لبنان تا خط آبی رنگ در صحنه سیاسی این كشور و دوم چگونگی پیشرفت روند عملیات نظامی دو طرف در هدف گیری هدف ها طی چند روز آینده (هدف های استراتژیك یا هدف های سطحی قابل ترمیم). حزب الله لبنان طی چند روز گذشته نشان داده است كه با متغیر دوم به گونه ای هوشمندانه و مطالعه شده برخورد كرده و از عكس العمل ناپخته نظامی در برخورد با عملیات جنون آمیز اسرائیل پرهیز كرده است.
متغیر اول یعنی كشمكش بر سر بقای حزب الله آن هم به صورت مسلح و به نمایندگی از مقاومت ملی لبنان علیه سیاست های توسعه طلبانه اسرائیل باقی می ماند كه به بازیگری سیاسی رهبران این حزب در مدیریت بحران های سیاسی ناشی از این جنگ اسرائیل و قدرت چانه زنی بر سر آن بازمی گردد.
ماشاءالله شمس الواعظین
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید