چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


قرار بود عصای دستشان باشیم


قرار بود عصای دستشان باشیم
در طول روز، دیدن بعضی چیزها برای ما عادت شده است. دیدنی های سؤال برانگیزی كه ما به سرعت یا با بی تفاوتی از كنار آن عبور می كنیم؛ گدایی در كنار خیابان، پسركی دستفروش، مردی در حال پاك كردن شیشه ماشین ها پشت چراغ قرمز، دختر گلفروش و همه و همه كه از سر استیصال و درماندگی و برای گذران عمر و داشتن یك لقمه نان است.
اما دیدن فضایی سرسبز و خرم با آب نماهای زیبا و ساختمان هایی با نمای آجری كه با نام گل ها نامگذاری شده اند- آن هم در دل كویر- منظره ای نیست كه هر روز چشمان ما را نوازش دهد؛ نوازشی كه چشم ها را پر از غم و اندوه می كند.
اینجا شهری است كه سالمندان و معلولین ما را ،در خود جای داده است؛ مكانی كه پدران و مادران به جرم سالمندی، رانده شده از خانه های خود یا فرزندان، به این مكان پناه می آورند و شما حتماً نام آن را شنیده اید؛ «آسایشگاه كهریزك».
زمانی كه برای بازدید آسایشگاه از در فلزی آن عبور می كنید، در سایه درختان، سالخوردگانی را می بینید كه روی صندلی چرخدار در كنار هم مشغول صحبت هستند و یا به تنهایی عصازنان از كنار شما می گذرند؛ با سلامی و پرسیدن حالی. آنها هیچ چشمداشتی ندارند. با لبخندی به استقبال شما می آیند و با لبخندی نیز می گذرند و معلولینی كه با وجود نقص عضو، نه تنها كارهای خود بلكه كار دوستان را هم انجام می دهند و اینجا شما می مانید و این امید به زندگی و انرژی كه در اطراف شما هاله ای از نور ایجاد می كند.
در كنار این چهره ها و در سایه درختان، لحظه ای به انتظار و سپس مدیر روابط عمومی آسایشگاه با چهره ای گشاده شما را برای بازدیدی چندساعته همراهی می كند. شما زمان دارید از همه مكان های آسایشگاه دیدن كنید؛ از بخش های نگهداری بانوان كه با نام بنفشه و ارغوان خوانده می شود و بخش نگهداری مردان با نام های صنوبر و... تا آشپزخانه، رختشوی خانه، نمازخانه، موزه یادگاری های خیرین طی سال های همراهی شان با بنیاد و محل سكونت مددجویانی كه با هم ازدواج می كنند و به دلیل شرایط خاص جسمی شان همانجا ساكن می شوند و بالاخره كتابخانه آسایشگاه كه محلی است برای برگزاری كلاس های سوادآموزی، مثنوی خوانی، حافظ شناسی و آموختن قرآن. این دوره های آموزشی به مددجویان كمك كرده تا استعدادهای خود را در زمینه های مختلف پرورش دهند. در تمام طول بازدید، خانم آینه وند از خیرینی می گوید كه با توكل به خداوند و برای سپاس از نعمات الهی، با یاری یكدیگر این خانه را بنا نهاده اند و در كنار همه ایشان نام بانوی نیكوكاری است كه از سی و پنج سال پیش، نقش مددكار و مدیر، راهنما و پشتیبان را داشته است. خانم بهادرزاده با بیش از هشتاد سال سن هنوز نقش خود را مادرانه انجام می دهد و الگوی همه خیرین و مددكاران این خانه بزرگ است. ایشان معتقد است خانه ای را كه با عشق از هزار متر به چهل و دو هكتار رسانده اند، «خانه ای است برای زندگی كردن نه برای زنده ماندن».
در گزارش سالانه كهریزك آمده است: تعداد سالمندان بالای صد سال، ۱۳ نفر است، كه از این تعداد ۴ نفر بالای ۱۱۱ سال و ۴ نفر ۱۰۸ سال و ۵ نفر بین ۱۰۰ تا ۱۰۵ سال از عمرشان می گذرد. بقیه ساكنین این خانه بزرگ ۱۶۰۰ نفر می شوند كه تحت عنوان مددجو نامیده می شوند و مددكاران و سایر پرسنل ۹۰۰نفر و همه اینها با مدیریت دلسوزانه و مخلصانه ۱۳ نفر به عنوان هیات امنا اداره می شوند و مابقی امور توسط خیرینی كه برای رضای خدای خود، خویشتن را وقف آنجا كرده اند از مخارج و هزینه های موسسه تا برعهده گرفتن سرپرستی و شست و شوی زنان و دختران و سالمندان و معلولینی كه هر هفته به امید دیدار ایشان و گفت و شنودی دل خوش دارند. هدف اصلی در آسایشگاه كهریزك، تنها نگهداری و كمك به ادامه حیات یك معلول و سالمند نیست؛ كوشش بر این است كه معلول و سالمند را از تخت جدا سازند و ثابت كنند كه یك معلول و سالمند هم می تواند با امید و توان یابی فقط زنده نماند، بلكه زنده بماند و زندگی كند. بر این اساس، برنامه های متعدد و مدونی طرح ریزی شده كه در طول روز معلول و سالمند بستگی به چگونگی حالات روحی و روانی و جسمانی خود، به آنها می پردازد؛ روزش با برنامه های گوناگون به شب می رسد و مفهوم ماندن در یك محیط بسته و محدود به نام آسایشگاه از ذهن خارج می شود. در پایان ساعت بازدید با ابری سرگردان از سؤال كه در سرتان به چرخش درآمده با خود فكر می كنید «حیوانات از روی غریزه و بقای نسل بچه دار می شوند نه از سر عطوفت و دلبستگی، آنها را غذا می دهند و بزرگ می كنند و به اقتضای طبیعت در زمان مناسب آنها را رها كرده و می روند. آیا پدر و مادرهای ساكن كهریزك هم با فرزندان خود اینگونه بوده اند؟ طی سالیان سال همراه و همدل آنها نبوده و برای رشد و بالندگی ایشان از خود نگذشتند. سختی ها را به خود تحمیل نكردند تا در بزرگسالی عصای دستی شوند و تكیه گاهی؟ پس چه شد كه در میانسالی سر از آسایشگاه در آوردند؟»
در كهریزك، شما شاهد چهره هایی هستید كه به امید دیدن روی فرزندانشان به شما می نگرند؛ مادرانه و پدرانه و شما فقط سایه ای از شك و تردید و دل گرفتگی را در چشمانشان می بینید با آهی و افسوسی و فرزندانی را می بینید كه دچار نقص و معلولیت شده اند. نقص مادرزادی، فلج اطفال، آسیب های ناشی از حوادث طبیعی و... .
اینان به چه گناه ناكرده ای از خانه طرد می شوند؟ آنها نه به خود آمده اند و نه مسبب مشكلات به وجود آمده بوده اند، پس از چه روی میهمان دائمی این خانه پر از مهر می شوند؟ پدر و مادر، دوست و آشنای ایشان عزیزانی می شوند كه هم و غم خود را در این مكان گذاشته اند و همراه همیشگی جگر گوشه دیگرانی هستند كه در پی زندگی خود، فرزندان را به امان خدا و دیگران رها كرده اند. زمان خداحافظی، با انرژی و نشاطی كه از همه ساكنان آسایشگاه گرفته اید، آنجا را ترك می كنید به امید آنكه دستان شما نیز بتواند یاری دهنده خیرینی باشد كه با نام گروه بانوان نیكوكار مكانی را اداره می كنند كه عزیزان ما و شما را با عشق و امید و ایثار در چرخه زندگی خود جای داده اند.
محبوبه تلوزاد
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید