سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

بزرگترین مصداق یک ستاره تیمی


بزرگترین مصداق یک ستاره تیمی
قیاس زین الدین زیدان با دیه گو مارادونا بازیكن برتر سال های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ فوتبال جهان و رونالدینیو كه در دو سه سال اخیر بر این ورزش حكم رانده در نگاه نخست یك مقایسه توام با اشتباه است زیرا نه پست های بازی آنان كاملاً یكسان بوده و نه وظایف محوله به آنان و خاستگاه و زمینه های رشد و اعتلای تدریجی شان واحد جلوه كرده است. اما در یك نكته تردیدی نیست و آن رسیدن «زیزو»ی محبوب و معتبر و فنی و فرانسوی به حد و حدود و ثغوری در زمینه بازی گروهی و مشاركت در نمایش های تیمی است كه كاپیتان سابق تیم ملی آرژانتین و تك ستاره سال های اخیر بارسلونا هم به آن نرسیده اند.
درست است كه در پشت و ورای هر حركت انفرادی رونالدینیو یك پاس خوب و موثر و كارگشا برای یارانش هم وجود داشته و مارادونا نیز گاه كلیدی ترین پاس ها را برای هم بازیانش در عمق خط دفاعی حریفان می فرستاد، اما مشاركت تمام عیاری كه زیزو در «بازی تیمی» یارانش داشته است، كمتر در نمایش های مارادونا و رونالدینیو دیده شده است. آن دو ستاره آرژانتینی و برزیلی همیشه حالت تافته های جدابافته ای را داشته اند كه اختیارات لازم برای انجام هر كاری كه به نفع تیم شان بوده به آنان داده شده است. زیزو برعكس آنها جزیی تمام عیار از بازی گروهی تیمش بوده و با آن متبلور شده است.
مارادونا و رونالدینیو تیم خود را به تنهایی متبلور ساخته اند اما زیزو جزیی عمده از یك چرخه كاری بوده و نه مهره ای كاملاً سوار بر آن و اتفاقاً و از قضا تعریفی كه از فوتبال در دست است، همین است و نه سوار بودن «فرد» بر بازی و جمع. و آنچه زیزو را از بقیه تك سواران بزرگ فوتبال در سال های اخیر و به خصوص دو ستاره فوق سوا و متمایز كرده، همین مسئله بوده است.
درست است كه زیدان هم در بسیاری از روزها با یك تك جرقه سرنوشت برخی مسابقات را به سود تیمش تغییر داده، اما هیچ گاه به نظر نرسیده كه او خارج از چرخه كاری تیمش كاری را انجام داده است. مارادونا در گذشته نزدیك و رونالدینیو در حال حاضر همواره چیزی فراتر از سیستم تیم شان نشان داده اند و به آنها اختیار داده شده است كه چنین باشند و آنچه صلاح می دانند، انجام بدهند و اگر آن چیز به نفع تیم باشد چه بهتر ولی اگر هم چنین نباشد، چیزی از اختیارات شان كاسته نشده و همواره به چشم یك «مهره فراتر از سیستم» و «فرعی بالاتر از اصل» به آنها نگریسته شده است.
زیزو یك ستاره بزرگ بوده اما به دلیل بافت خاص فوتبال فرانسه تربیت متفاوتی كه در صحنه های فوتبال داشته و آموزش های درست در كان، بوردو، و حتی یوونتوس یاد گرفته بود كه در درجه اول جزیی از بازی تیمی و كامل كننده آن باشد و نه تعیین كننده آن. «ستاره» می تواند سرنوشت ساز باشد اما بر تیمش سنگینی نكند و زیزو بهترین نماد و سند این رویكرد است. در نقطه مقابل ستاره می تواند همه چیز را برای خود بخواهد و تیم را مدیون خود كند و فرد را بر جمع ارجح دارد و به نماد سرنوشت سازی «فرد» در یك ورزش تیمی بدل شود و مارادونا و رونالدینیو از بارزترین نمونه ها در این خصوص هستند. آنچه زیدان را بر آنها رجحان می بخشد و به كامل ترین فوتبالیست ،۱۰ ۱۲ سال اخیر جهان بدل می سازد همین نكته است، حتی اگر برخی كارهای اعجا زآمیز رونالدینیو از او سرنزده باشد و بعضی نمایش های معجزه وار مارادونا از طرف وی تكرار نشده باشد.
زیزو به واقع بهترین ستاره و منادی و عامل تبلیغ برای فوتبال مدرن در عصر كنونی است. هرگاه كارهای فردی در فوتبال و در قالب نمایش های یك تیم به حد و اندازه ای بیش از معمول رسیده، اصل فوتبال گروهی و «تیمی بودن» این ورزش به نوعی نقض شده است اما وقتی در تیمی دیگر فقط پاسكاری، فوتبال سریع و مبتنی بر كار گروهی مورد توجه و اجرا قرار گرفته، قدم بلندی در راه تثبیت این ورزش برداشته شده و فوتبال به عنوان یك ورزش گروهی مصداق بیشتری یافته است. بر طبق این فرضیه و نگرش تیم هایی مثل برزیل و آرژانتین كه بارها با كارهایی معجزه وار و كاملاً انفرادی به پیروزی رسیده اند، در عمل اصل گروهی بودن این ورزش را نقض كرده اند و بنابراین هرگاه كه تیم های اروپایی بر آنها چربیده اند، به تعبیری «فوتبال علمی و گروهی» بر فوتبال درخشان اما فاقد اصول تیمی سایه انداخته و به روایتی دیگر «علم» بر «هوش» و كارایی گروهی بر نبوغ فردی تفوق یافته اند.
نمادهای فوتبال گروهی و ستاره هایی كه عامل اجرای هرچه بهتر آن بوده اند، طی دهه های اخیر كم نبوده اند و اگر زیدان بهترین نمونه اخیر آن بوده، ماتیوس، بلانوف، گولیت، باجو و فیگو نیز در این راه ظهور كرده اند. آنچه زیزو را در این جمع بسیار ممتاز می كند، فهم بالای او از بازی گروهی و به خدمت گرفتن كارایی فنی و فردی فوق العاده اش برای متبلور شدن هر چه بیشتر و بهتر بازی گروهی تیمش است. او هرگاه حركت می كند چیزی برای كامل كردن حركات یاران كناری اش در چنته دارد و همیشه آنها را به راه می اندازد. رونالینیو همیشه این كار را می كند اما گاهی حس می كنید به جای اینكه جزیی از حركت زنجیره ای تیمش باشد، در مقام و منزلتی بالاتر از آن قرار دارد و «تیم» در وجود «وی» معنا می شود.
زیزو به تیمش جان می دهد بدون آنكه تیم را در خود خلاصه كند و فقط برجسته ترین مهره برای تجلی بازی گروهی آن است. این فرق آشكاری است كه بین ستاره فرانسوی و ستاره های آمریكای جنوبی وجود داشته است. گروه دوم فلسفه وجودی شان را در تبلور فردی جست وجو می كنند و زیدان تكامل فردی اش را در كامل كردن بازی دیگران می یابد و این تفاوتی است كه بین بازی اروپایی ها با برزیلی ها و آرژانتینی ها از دیرباز وجود داشته و بعید است كه هرگز به طور كلی زایل شود. اگر تصور كنیم وجه تفاوت فوق فقط به طور غریزی شكل گرفته اشتباه است. بزرگ شدن در فوتبال اروپا و دوره دیدن در باشگاه هایی مثل كن و بوردو كه دپارتمان جوانان در آنها همیشه فعال و سازنده بازیگرانی پرتوان بوده، در رسیدن زیزو به مدارج فوق نقش مهمی داشته است. آموزش ها در آمریكای جنوبی چیز دیگری است و یك بازیكن در آنجا ابتدا قابلیت های فردی و حل مشكلات گروهی از طریق این سلاح را می آموزد.
زیزو در فرانسه یاد گرفت كه یك ستاره تیمی با شرح و اوصافی مشخص و به گونه ای شود كه گفتیم ولی خصلت های بومی و آزادی های فردی فوق العاده موجود در آرژانتین، از مارادونا، ته وز، ساویولا، مسی و دی الساندرو بازیگرانی ساخته است كه دیده ایم و مشابه آن روند در برزیل رونالدینیو، ریوالدو و جونینیو را تحویل جامعه جهانی فوتبال داده است.
در این اصل و قاعده كلی، استثناهایی مثل ریكلمه هم كه یك «ستاره تیمی» فوق العاده در آرژانتین است و ابتدا به گشایش كار تیمش می اندیشیده، وجود داشته اند اما اصل حاكم چیز دیگری است، در اروپا و به عنوان مثال در فرانسه، زیدان در ۱۰ سال اخیر و پلاتینی در دهه ۱۹۸۰ نماد و مظهر دیگری از فوتبال بوده اند. فوتبالی كه ستاره اش در خدمت جمع و جزیی از آن است و هر حركتش برخاسته از یك رویكرد تیمی است. آنچه فوتبال اروپا را آینده دارتر جلوه می دهد، همین مسئله است.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید