جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

زبان زور


زبان زور
همه همسایه ها یكی از آنها را دارند، قلدر بددهانی كه نباید او را عصبانی كرد. دشنام می دهید؟ به رویتان چاقو می كشد. به صورتش سیلی می زنید؟ او به رویتان اسلحه می كشد. می زنید؟ مسلسل خود را بیرون می آورد. این بدان معنا نیست كه قلدر حقی ندارد - كسی او را آزار داد. اما واكنشش اهمیت دارد، آن هم چه واكنشی! این بدان معنی نیست كه او وحشت نكرده است. اما هیچ كس از او تمجید نمی كند.
قدردانی واقعی از آن مقتدری است كه خیلی سریع به زور متوسل نمی شود. متاسفانه ارتش اسرائیل بار دیگر در هیئت همان همسایه قلدر ظاهر شد. یك سرباز در غزه ربوده شد؟ تمام غزه باید هزینه اش را بپردازد. هشت سرباز كشته شدند و دو سرباز دیگر ربوده و به لبنان منتقل شدند؟ همه لبنان هزینه اش را خواهد پرداخت. اسرائیل با یك زبان و تنها با یك زبان سخن می گوید، زبان زور. جنگی كه ارتش اسرائیل اكنون آن را اعلان كرده است و پیش از این در غزه نیز اعلان كرده بود، هرگز «جنگ گریزناپذیر» دیگری تلقی نخواهد شد. اجازه بدهید این بحث را از زاویه دید تاریخ نگاران نگاه نكنیم. این كاملاً یك جنگ اجتناب پذیر است. ارتش اسرائیل دو ضربه دردناك را كه تا حدی تحقیرآمیز بود، دریافت كرد و وارد جنگی شد كه تماماً به جهت بازیابی شأن از دست رفته بود، چیزی كه ما اسرائیلی ها آن را «اعاده قابلیت های بازدارندگی» می نامیم. بی تردید هیچ كس نمی تواند اهداف چنین جنگی را چه در غزه و چه در لبنان تعیین كند. بنابراین هیچ كس با اطمینان نمی داند كه پیروزی یا یك دستاورد چگونه توصیف خواهد شد. آیا ما در لبنان درگیر یك جنگ شده ایم؟ یا حزب الله؟
كسی با اطمینان نمی تواند بگوید. هدف پاك كردن مرز از وجود حزب الله است؟ اما آیا ما طی دو سال گذشته به اندازه كافی روش های دیپلماتیك را آزمودیم؟ چه ارتباطی میان ویران كردن نیمی از لبنان و این هدف وجود دارد؟ همه موافق هستند كه «كاری باید صورت گیرد». همه اتفاق نظر دارند كه یك كشور مستقل نمی تواند وقتی در مرزهایش مورد تعرض قرار گرفت، سكوت كند. این در حالی است كه حاكمیت لبنان همیشه مورد تعرض بوده است، چرا نباید عدم سكوت آنان به صورت یك ضربه همه جانبه بروز كند؟ در غزه سرباز ارتش كشوری كه بارها غیرنظامیان را از خانه هایشان ربوده و بدون برگزاری دادگاه زندانی كرده است، به اسارت درمی آید. اما ما فقط اجازه داریم كه چنین اقداماتی انجام دهیم و تنها می توانیم مراكز جمعیت شهری را بمباران كنیم. این اقدامات چه هدفی را تامین می كنند؟ آیا آن سرباز آزاد شد؟ آیا شلیك موشك های قسام متوقف شدند؟ آیا بازدارندگی اعاده شد؟ هیچ یك از این اهداف تحقق نیافت. فقط آن حیثیت از دست رفته احتمالاً احیا شد و بلافاصله باد شدید دیگری وزیدن گرفت، این بار از شمال. دو سرباز دیگر ربوده شدند و در حالی كه ناكامی های ارتش خود را تكرار كردند، آشكارا ثابت شد كه قدرت بازدارندگی اعاده نشد. چگونه می توان آن داغ های ناكامی را پاك كرد؟ با توسل به كشتن افراد بی گناه. در لبنان اوضاع پیچیده تر است.
آنجا از اشغال اسرائیل خبری نیست و دلیلی برای تحریك حملات اسرائیل وجود ندارد. اگر حزب الله نگران حال برادران فلسطینی خود است، باید پیش از ربودن سربازان اسرائیلی ابتدا اقدامی برای صدها هزار آواره فلسطینی كه در شرایط بد برابر با فلسطینی های تحت اشغال اسرائیل، در اردوگاه های لبنان زندگی می كنند، چاره ای بیندیشد. اما آیا این موضوع كه حزب الله به عنوان یك سازمان تندرو از بیچارگی فلسطینی ها در جهت منافع خود بهره می برد، اقدام مقابله ای نامتناسب اسرائیل را توجیه می كند؟ مفهومی كه ما كاملاً فراموشش كرده ایم، تناسب است. ما در حالی كه هیچ عجله ای برای رفتن به پای میز مذاكره نداریم، اشتیاق داریم كه به میدان جنگ برویم و بی درنگ و بدون حتی لحظه ای فكر كردن، به كشتن مشغول شویم. چنین ذهنیتی به تعمیق بیشتر این گمان نادرست كه باید هر چند سال یك بار در جنگی دیگر درگیر شویم، منجر می شود. جنگی با همان رویه هولناك، حتی اگر پس از گذشت مدتی ما را درست به همان موقعیتی كه قبلاً بودیم، بازگرداند. جنگی كه ما با لبنان اعلان كردیم، به ما تحمیل شده است و البته هزینه بسیار سنگینی را نیز به لبنانی ها تحمیل می كند. آیا كسی به این سئوال كه باید حتماً چنین هزینه ای پرداخت شود، پاسخی داد؟
همه می دانند كه این جنگ چگونه آغاز شد، اما آیا كسی می داند چگونه باید خاتمه یابد؟ تلفات سنگین در پشت جبهه اسرائیلی ها؟ نبرد با سوریه؟ جنگ سراسری؟ آیا همه اینها ارزش آن را دارند؟ نگاه كنید به اقداماتی كه یك دولت تازه كار در یك دوره زمانی كوتاه می تواند به انجام برساند. در پس عملیات های نظامی غزه و لبنان همان تفكر احمقانه ای است كه خواهان اعمال فشار به مردم به منظور دستیابی به اهداف سیاسی است؛ اهدافی كه اسرائیل در پی آنها است. در تاریخ مناقشه عرب - اسرائیلی این مفهوم فقط ما را از فاجعه ای به فاجعه ای دیگر هدایت كرده است. ما در سال ۱۹۸۲ جنوب لبنان را از وجود فلسطینی ها پاك كردیم، اما چه چیزی پس از آن به دست آوردیم؟ ما قصد داشتیم گروه فتح را بیرون كنیم، اما حزب الله در آنجا استقرار دائمی یافت. حماس سقوط نمی كند، اگر غزه در دود و سیاهی هم فرو رود. اگر ساختمان نخست وزیری فلسطینی ها بمباران شود، این گروه حاضر به كناره گیری از قدرت نمی شود. اگر فرودگاه بین المللی بیروت مختل شود، حزب الله منكوب نمی شود. اسرائیل بار دیگر میان دو گزینه جنگ توجیه شده با حزب الله و مبارزه ای ناعادلانه و نابخردانه علیه مردم لبنان قرار گرفته است.
استتاری كه اهداف واقعی جنگ را پوشانده بود توسط وزیر دفاع اسرائیل دریده شد. او گفت: «نصرالله پاسخ شدیدی را دریافت كرد به گونه ای كه هرگز نام عمیر پرتز را فراموش نكند.» او مانند یك قلدر لاف می زد. حالا دست كم ما می دانیم كه اسرائیل درگیر جنگی شده است كه نام عمیر پرتز در آن هرگز فراموش نمی شود. این نبردی است برای جاودانه كردن نام پرتز و سرپوش گذاشتن بر ناكامی های «دن هالوتز» و رفتن به جهنم با صرف هزینه.
گیدون لوی*
ترجمه: منیره محمودی
* سیاستمدار چپ گرای سرشناس در اسرائیل و از مخالفان دولت این كشور منبع: هاآرتص
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید