سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی از دریچه امروز به گذشته


نگاهی از دریچه امروز به گذشته
● نقدی بر داستان فكر ایرانی
تا امروز ما در ایران كتاب استاندارد در یك یا چند جلد اما در حجمی كه كودكان و نوجوانان ما را به تاریخ سرزمین نیاكانشان آشنا سازد در دست نداریم. اهتمام برخی تاریخ نگاران در برآوردن این نیاز نیز تاكنون كارساز نبوده است. كتاب های تاریخ رسمی به ویژه آنهایی كه برای دانش آموزان مدارس می نویسند یك سونگر هستند و تحلیل درستی از تاریخ ندارند و به گفته امروزی ها همه چیز را سیاه و سفید می بینند. من گه گاه كه پای سخن مولفان كتب درسی و ادبی و تاریخی نشستم از تنگناهایی كه دارند گله می كنند و از این كه ناگزیرند به روش های حذف و اضافه تاریخ بنویسند اظهار ناخرسندی می كنند. این دشواری از آنجا برمی خیزد كه آنها نیز به شیوه رایج تاریخ را پی آیی رویدادها می بینند و به نقش شخصیت در آن بیش از سیری كه داشته اهمیت می دهند یا باید اهمیت دهند. در این گونه تاریخ نویسی ضعف ها یا قوت های شخصی بیش از نقش اجتماعی مردمان خودنمایی می كند و از تاریخ همان گونه برداشت می شود كه می گفتند اگر بینی كلئوپاترا كج بود مسیر تاریخ مصر عوض می شد.
دیگر اینكه تاریخ را باید در جایی كه بوده نگاه كرد و آن را پس وپیش نكرد. از دریچه امروز به روزگار گذشته نگریستن و یا به عكس جهان امروز را از دیدگاه دیروز دیدن تاریخ نگار را به بی راهه می برد و سبب می شود كه چشم از واقعیت ها ببندد و حقایق بر او پنهان بماند. مثلاً در برخی از كتاب هایی كه در احوال كسانی مانند ناصر خسرو، حلاج، فضل الله استرآبادی، نسیمی و نعیمی و دیگران می نویسند چنین است كه گویی آنها انقلاب گران رمانتیك دوره های اخیر هستند و كسانی كه آنها را فرو مالیدند مردمی واپسگرا و مرتجع بودند. حقیقت این است كه نه ناصر خسرو سفید سفید است و نه مثلاً محمود غزنوی كه او دشنامش می گوید سیاه سیاه. چون تاریخ علم ساختن آینده یا به گفته مورخان مسلمان، تاریخ عبرت است. رویدادها و شخصیت ها را باید در متن جامعه ای كه بوده اند دید و برای ساختن آینده از آن عبرت گرفت.
آنكه گفته است گذشته چراغ راه آینده است درست گفته است. بیش از سی سال پیش من كتابی در سه جلد اما با سه عنوان جداگانه خوانده بودم كه آن را الین سگال تاریخ نگار آمریكایی نوشته است. این كتاب كه به نام هایی چون انسان غول شد، انسان در گذرگاه تاریخ و انسان بر جهان پیروز می شود به فارسی ترجمه شده، داستان سرگذشت انسان از روزهای تنگ و تاریك قعر تاریخ تا روزگار پیروزی او بر جهان است. جاذبه این كتاب برای نوجوانان و جوانان آن سال ها چندان بود كه در زمانی اندك به چندین چاپ رسیدند و در همه جا از آن سخن می گفتند. الین سگال بی آنكه به رویدادهای جداگانه بپردازد و بازیگران آن را بشناسد به سرگذشت بشر پرداخته و بحق با خوشبینی گفته است انسان روز به روز تلطیف تر می شود و افقی كه در پیش دارد روشن تر از گذشته است.
اما می رسیم به كتاب داستان فكر ایرانی كه تاكنون سه مجلد آن به چاپ درآمده و به نظر می رسد كه هنوز ناتمام است و احتمالاً مجلداتی هم در پی دارد. من با این كتاب پیش تر از آنكه به چاپ برسد آشنایی داشتم و گمانم كه تمامی آن را خوانده ام. از هنگامی كه من این كتاب را خواندم احساس كردم كه مولفان آن اندیشیده چنین كاری را در دست گرفته اند و حرفی برای گفتن دارند.
همین نام داستان فكر ایرانی كه بر كتاب گذاشته اند حكایت از آن دارد كه مقصودشان داستان گوكردن تاریخ ایران و شیرین كردن آن در ذائقه نوجوانان و جوانان است. داستان فكر ایرانی حدی است میان رویداد نویسی صرف و گزارش تاریخ ایران فارغ از حوادثی كه بر آن گذشته و معرفی این و آنی كه در مسیر آن پیدا شدند و بر آن اثر گذاشتند. كتاب با سپیده دم اندیشه ایرانی آغاز می شود و با برآمدن یعقوب لیث صفاری پایان می گیرد. چنان كه از نام كتاب پیدا است مولفان به سرگذشت اندیشه ایرانی نظر داشته اند نه به حوادثی كه بر این سرزمین گذشته و در آنجا كه از حوادث سخن گفته اند آنهایی بوده كه برآیند اندیشه ایرانی بوده است یا در سیر و تكامل اندیشه ایرانی تاثیر گذاشته است.
نثر كتاب بسیار ساده و پیراسته است و خواندن و فهم آن برای نوجوانان هیچ دشواری ندارد. یكدستی ضبط نام ها در سراسر كتاب رعایت شده و فصل بندی ها بسیار خوب انجام گرفته است. منابعی كه مولفین از آن بهره برده اند اگر چه همه دست اول نیستند اما منابعی هستند كه خود از روی منابع دست اول نوشته شده اند. شاید اصلاً در نوشتن كتاب هایی از این دست به منابع دست اول هم نیازی نباشد.
در پاره ای از كتاب هایی از این گونه در پایان هر فصل پرسش هایی از متن كتاب بیرون می آورند تا خواننده نوجوان دقت خود را بیازماید كه اگر بی حوصلگی كرده یا در هنگام خواندن حواسش او را به جایی دیگر برده دوباره به متن بازگردد.
می رسیم به خطاهایی كه در كتاب راه یافته و موضوعاتی كه از آنها غفلت شده است:
در نقشه ای كه از قلمرو طاهریان در كتاب آمده حد غربی این قلمرو هرات گذاشته شده در صورتی كه در دوره دو خلافت اموی و عباسی كسی كه به حكومت خراسان گذاشته می شد سراسر خراسان بزرگ تا كابل و ورارود در قلمرو حكومت او بود. در صورتی كه در این نقشه مرو كه تختگاه اول طاهریان بود بیرون از قلمرو آنها است. می دانیم كه طاهر در مرو درگذشت یا كشته شد و در دوره پسرش عبدالله بود كه مركز حكومت طاهریان به نیشابور انتقال یافت. باتوجه به اینكه كتاب داستان فكر ایرانی است و در آن از مدرسه جندی شاپور به تفصیل یاد رفته، از نصیبین و حران/ كاره و اودسا والرها كه در روزگار ساسانیان از مراكز علمی مهم در خاور نزدیك بودند و دبستان های ایرانی آنها بلندآوازه بود، هیچ اشاره ای نشده است. چنان كه می دانیم مراكز علمی این شهرها نیز مانند جندی شاپور در دوره اسلامی هم به حیات خود ادامه دادند و تا پیش از ساختن بیت الحكمه در بغداد در انتقال علوم ایرانی، یونانی و به ویژه سریانی به جهان اسلام تاثیر فراوان داشتند. به نظر من گفتن دوگانگی ایرانی به جای ثنویت ایرانی هم نادرست است. دوگانگی در زبان فارسی معنایی دیگر دارد. بهتر بود چنان كه آقای آشوری هم پیشنهاد كرده دوگانه باوری یا دوگانه انگاری گفته شود.
خطاهای چاپی كتاب بسیار اندك است اما چون كتاب برای نوجوانان نوشته شده و آنها هنوز نمی دانند كه در ایران وجود یكی دو خطای چاپی در هر صفحه مستحب است! كتاب هایی از این گونه باید بی خطا باشند. مثلاً در دو صفحه روبه روی هم میان شیعه اسماعیلی و شیعه امامی یای تمام گذاشته شده اما میان شیعه زیدی هیچ نشانه ای نیست. در مقاله ای كه به شعوبیان می پردازد در دو جا كه از اسماعیل بن یسار شعوبی نام رفته به جای یسار سیار آمده است. یا در جایی كه به جای دیگر ایزدان، دیگران ایزدان آمده است. من توصیه می كنم كه با پیراستن این كتاب و اصلاح مطالب آن، آن را به انگلیسی ترجمه كنند و به كشورهایی كه مهاجرین ایرانی دارند بفرستند تا نسل دوم و سوم آنها دریابند كه از كجا به آنجا كوچیده اند و با فرهنگ نیاكانشان بهتر آشنا شوند.
سپیده اندیشه ایرانی
محمد هادی محمدی
شكوه حاج نصرالله
انتشارات افق
دكتر حسن انوشه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید