پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

خداحافظی آخرین تفنگدار


خداحافظی آخرین تفنگدار
● دائی، خداداد و ... حالا کریم باقری
آنها ۳ نفر بودند. کریم و علی در آرمینیا بازی می‌کردند و خداداد در کلن. شنبه‌شب‌ها عجیب حکایتی داشتیم برای بازی این ۳ تفنگدار تازه به‌هم پیوسته. چه مزه‌ای داشت تماشای بازی‌های این ۳ نفر در بوندس‌لیگا که برای ما هم آغاز و هم پایان دنیا بود. هر چه نباشد در میان این همه بازیکن آلمانی و برزیلی و کروات و ترک و آفریقائی ما هم دل به ۳ فوق‌ستاره وطنی خوش کرده بودیم که به فوتبال بی‌آب و رنگ ما، هیجان‌های تازه‌ای می‌دادند. آن فصل که تمام شد، ۳ تفنگدار، از هم جدا شدند. هر چند هر ۳ نفر با هم به لیگ پائین‌تر سقوط کرده بودند اما دائی به بایرن‌مونیخ پیوست و خداداد و کریم در تیم‌های خود ماندند تا یکی از ۳ تفنگدار قانون‌ناشکستنی ”یکی برای همه، همه برای یکی“ را بشکند و پایش را بگذارد در قلم و فوق‌ستاره‌های هالیوود بوندس‌لیگا. جائی‌که آب خوردن هم در آن به شیوه ستاره‌ها صورت می‌گیرد.
این ۳ نفر، علی دائی، کریم باقری و خداداد عزیز ستاره‌های جادوئی تیمی بود که عمر با هم بودنشان خیلی کوتاهتر از آن بود که بتوان تصورش را کرد. حضور همزمان دائی، خداداد و کریم در امارات ۹۶ بود. آوردگاه جوانان تیم ملی با هدایت محمد مایلی‌کهن. اوج هنر این ۳ نفر در بازی مقابل عربستان بود. جائی‌که هرکدام گلی را به رسم یادگار وارد دروازه گربه سیاه فوتبال عربستان کردند و شکستی تحقیرآمیز را برای آنها رقم زدند.
هر چند این ۳ نفر یک نقطه اوج به یادماندنی دیگر هم داشتند و آن دیدار فراموش‌نشدنی مقابل استرالیا بود. جائی‌که کریم پس از شلوغ‌کاری‌های خداداد و تهامی گل اول را زد و بعد آن لحظه جادوئی... ضربه عابدزاده... کنترل علی دائی... حفظ توپش با آن وقت تلف کردن چند ثانیه‌ای ... گوشه چشمش به فرار خداداد... پاس تو در ۴۰ متری و استارت انفجاری غزال...
تک به تک شدن با بوسنیچ ... و ضربه نابودکننده خداداد که رؤیاهای ملتی را خراب کرد و رؤیاهای ملتی دیگر را دوباره از نو ساخت. اینجا بود که فهمیدیم رفاقت و اتحاد این ۲ نفر چه قدرتی به تیم ملی می‌دهد. افسوس که این ۲ نفر، هرگز به یک زوج بدل نشدند و غیر از درخشش مشترک در چند بازی، چیز دیگری از آنها ندیدیم. جام جهانی و پس از آن لبنان ۲۰۰۰، نقطه پایانی بود بر حضور این ۲ نفر در خط حمله و حضور ۳ تفنگدار در تیم ملی.
طوفان زودهنگام ما در لبنان ۲۰۰۰، با اشتباه مهلک علی دائی و پس از آن اشتباهات لحظه‌ای مدافعان تیم ملی در افسایدگیری، مقابل کره‌جنوبی، به خزانی زودهنگام بدل شد. سکان هدایت تیم از دستان جلال طالبی گرفته شد و میروسلاو بلازوویچ با ورود به رختکن ادمار براگای برزیلی او را به بیرون هدایت کرد و خود سکان تیم ملی را در دست گرفت.
مثلث ۳ نفره در تیم بلازریچ خیلی دوام نیاورد. خداداد رفیق نیمه‌راه شد و از جمع ۳ نفره کنار رفت. عجیب اینکه در این جمع ۳ نفره، باز هم خداداد اولین نفری بود که از فوتبال خداحافظی کرد و ۴ گوشه زمین سبز را بوسید.
بعد از ناکامی تیم ملی، کریم نیز عطای کار را به لقیش بخشید تا دائی در تیم ملی تنها بماند. او چند سال در تیم ملی ماند و ماند و حاضر به کناره‌گیری نشد تا سرانجام بیرونش گذاشتند. کریم اما وجهه خود را حفظ کرد، با تیم ملی خداحافظی کرد و اگر نبود وسوسه حضور در جام جهانی و نگرانی از دفاع متزلزل تیم ملی، هرگز از بازگشت به تیم ملی حرفی نمی‌زد. او خود را شکست اما برانکو حاضر نشد او را دعوت کند تا روزنه‌های وسوسه، به سرعت بسته شود. او تأکید کرد که برنمی‌گردد و به‌هنگام دعوت مجدد قلعه‌نوئی بر سر حرف خود استوار ماند.
حکایت کریم و علی و خداداد عجیب حکایتی است. داستان ۳ بچه شهرستانی که از تبریز و اردبیل و فریمان راهی تهران شدند و چشم‌ها را به خود خیره کردند. این وسط دائی اگرچه از ۲ نفر دیگر بالاتر پرید اما سقوطش سهمگین‌تر و ناراحت‌کننده‌تر بود.
شاید همین سقوط وحشتناک و تبعات ناراحت‌کننده‌اش بود که خداداد را به خداحافظی از فوتبال و کریم را به عدم بازگشت به تیم ملی، ترغیب کرد. به هر حال با کنار گذاشته شدن دائی و آبروداری کریم، داستان ۳ تفنگدار به پایان رسید. پایانی تلخ برای ستاره‌هائی که لحظات شیرین را برای مردم ایران رقم زدند.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید