جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نظریه - عمل


نظریه - عمل
● نظریه :theory به درك ذهنی از جهان و بازسازی فكری آن، نظریه گفته می شود. نظریه در برابر جهان، منفعل نیست و در وضعیت انسانی تغییر ایجاد می كند؛ مخصوصاً نظریه انتقادی و نظریه كنش، معطوف به ایجاد تغییرات اجتماعی هستند.
● عمل :practice به دخالت انسان در فرآیند اجتماعی، عمل می گوییم. افراد با این دخالت پویا (عمل) در پی تغییر شرایط خود هستند. فهم عمل بدون پشتوانه نظریه، اگر نه محال، بسیار دشوار است، البته عكس آن نیز صادق است.
● مفاهیم مرتبط
▪روش شناسی:methodology به شاخه ای از نظریه جامعه شناختی گفته می شود كه به كاراترین و مناسب ترین راه های به كارگرفتن و آزمودنِ نظریه در عمل می پردازد. بنابراین، روش شناسی هم شامل مطالعه روش (با معیار مناسب بودن آن برای مطالعه جهان اجتماعی) است و هم به كارگیری روش به عنوان وسیله ای برای آزمودن ادعاهای تبیینیِ نظریه و كاربرد عملی آنها را دربر می گیرد.
▪نقد :critique به عرضه كردن نظریه ای اجتماعی گفته می شود كه نه تنها در پی تبیین ساختار و فرآیندهای جامعه (یا جوامعِ) مورد نظر است، بلكه می كوشد كمبود ها و نواقص سازمانی و اخلاقی آن را نیز تشخیص دهد، برای آنها جایگزین طراحی كند و طرح تغییراتی را كه برای تحقق آن مورد نیاز است، ارائه دهد.
▪مشروع سازی legitimation : به عملی گفته می شود كه جامعه توسط آن، نظم مشخصی از مناسبات نهادی و تعاملی را موجه می سازد. این اعمال در همه جوامع به طور مرتب و روزانه به چند شكل صورت می گیرند، مثلاً به شكل نظام مسلطی از باورها، مجموعه ای از مقررات و اِعمال آنها كه مناسبات مهمی (مثل مناسبات اقتصادی و سیاسی) را تنظیم می كند، یا نظامی برای بازتولید فرهنگ.
▪ایدئولوژی:ideology به مجموعه ای از اندیشه ها، باورها، ارزش ها و مفاهیمی گفته می شود كه به گونه ای منسجم و در قالب روایتی متقاعدكننده از علل مؤثر در شكل گیری جوامع و شرایط و جهت گیری جوامع، سامان داده شده و معمولاً به یكی از عناصر مهم فرهنگی جوامع تبدیل می شود. معمولاً ایدئولوژی را با نظریه مقایسه می كنند. نظریه، وابسته به علم و در پی تبیین واقعی است، در حالی كه تبیین های ایدئولوژیك، تحت تأثیر منافع، ارزش ها و سوگیری هستند.
▪بازتابندگی (بازاندیشی) reflexivity : یكی از خاصیت های نظریه است، چراكه یكی از ویژگی های زبان بازتابندگی است. بازتابندگی، همان ویژگی اساسی زبان در عمل است كه موجب می شود صرفاً به یك ابزار پیام رسانی تقلیل پیدا نكند. زبان تنها آنچه را به آن اشاره می كند گزارش و توصیف نمی كند، بلكه به طور بازتابی (بازاندیشانه) آن را می سازد. این اتفاق با همراهی و تعامل این عوامل رخ می دهد: معنای مورد نظر استفاده كننده از آن زبان، معانی ضمنیِ دیگری كه در زبان بر حسب موقعیت فرهنگی آن موجود است، ولی مورد نظر استفاده كننده نبوده ، و فهم گزینشیِ فرد مفسر از این معنای اراده شده و معانی ضمنیِ اراده نشده.
▪كل نگری:holism كل نگری به رهیافتی در تبیین جامعه شناختی گفته می شود كه موضوع مورد نظر خود (جامعه) را كلیتی می داند كه از اجزای مستقلِ دارای كاركرد متقابل تشكیل شده است. دو پیامد مهم این رهیافت از این قرار است: اول، از نظر اجتماعی به افراد با دیدی جبرگرایانه نگریسته می شود و آنها محصول جامعه دانسته می شوند. دوم، این نگرش تقویت می شود كه جوامع روال های نهادی ای را كه از نظر كاركردی برای بقا و تداومشان ضروری است، به طور مكرر توسعه می دهند و از این لحاظ محافظه كارانه عمل می كنند.
▪فردگرایی:individualism این رهیافت در تبیین جامعه شناختی درست برخلاف رهیافت كل نگر، به «افراد» جامعه توجه می كند. در این رهیافت به افراد به عنوان كنشگران اجتماعی (به معنای وِبِری آن) نگریسته می شود. از نظر وبر، كنشگر اجتماعی كسی است كه در كنش هایش، حضور واقعی یا نمادین دیگران را لحاظ می كند. بنابراین، رهیافت فردگرایی جوامع را مخلوق پویای افراد می داند. البته به این واقعیت نیز اذعان دارد كه ساختارهای نهادی (كه جامعه توسط آنها سازماندهی شده است) آزادی كنش افراد را كاهش می دهند.
▪گفتمان discourse: واژه ای است كه عموماً توسط پساساختارگرایان -مخصوصاً دریدا و فوكو
(۱۹۸۴-۱۹۲۶)- استفاده شده است و به نظامی (معمولاً كلامی) از روال های نشانه شناختیِ نوشتن، خواندن و مبادله ارتباطیِ معنی دار و تفسیری اشاره دارد. از ویژگی های تفسیرهای گفتمانی آن است كه به خصلتِ ایدئولوژیك نشانه هایی كه به كار می روند، توجهی آشكار و بازتابی دارند. این خصلت ایدئولوژیك نشانه ها، خود را در معانی ای كه با این نشانه ها ساخته می شوند نیز نشان می دهد (دریدا ،۱۹۷۸ فوكو ۱۹۷۲).
▪ساخت گشایی (واسازی) :deconstruction به روشی تفسیری در خوانش متون اطلاق می شود كه توسط ژاك دریدا (۲۰۰۵- ۱۹۳۰) (پساساختارگرا) مطرح شده است. این روش بر پایه مفهوم زبانی كه بی مركز شده - یعنی زبانی كه تحت سیطره مجموعه ای تجویزی از معانی ترجیحی نیست- بنا شده است. بنابراین خوانش متون زبان شناختی در واقع بررسی تفاوت های معانی است كه به گونه ای بازتابی (بازاندیشانه) در واژه های سازنده متن و روابط میان آنها قابل دسترسی است.
▪چندفرهنگی گرایی:multiculturalism نوعی از نظریه اجتماعی معاصر است كه بر این مسئله تأكید دارد كه جامعه مدرنِ متأخر (یا پسامدرن) ناگزیر از گروه های فرهنگی متمایز و متعددی تشكیل شده است. پاره ای از این گروه ها به واسطه تجربه استثمار و سركوب از سوی جامعه، علیه اشكال سنتیِ نظم و سلطه اجتماعی صف آرایی می كنند و بر ضد آن می شورند.
▪پسااستعمارگرایی:postcolonialisت نوعی از نظریه اجتماعی است كه ارتباط نزدیكی با چند فرهنگی گرایی دارد و به طور خاص بر جوامع غیراروپایی كه در معرض استعمار و اخیراً نوسازی (مدرنیزاسیون) قرار داشته اند، متمركز می شود. این استعمار و نوسازی معمولاً از طریق تحمیل فرهنگ و نهادهای اروپاكانون (eurocentric) صورت می گیرد و به تخریب و جابه جایی نهادها و فرهنگ های مردم و اهالی بومی می انجامد. پس از دوران استعمار (كه معمولاً با درگیری و منازعه به پایان می رسد) جامعه ای كه تحت استعمار بوده، به بازسازی نهادها و فرهنگ تخریب شده خود (به خصوص زبان و رسوم) می پردازد و با این كار از اروپا كانونیِ (eurocentrism) تحمیل شده، كانون زدایی می كند.
پُول فیلمِر
حمیدرضا جلائی پور
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید