سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


شاملو شاعر هذیان ها و خواب ها


شاملو شاعر هذیان ها و خواب ها
«امیرزاده كاشی ها» عنوان كتابی به قلم پروین سلاجقه است كه به نقد و بررسی اشعار شاملو می پردازد. انتشارات مروارید این كتاب را اخیراً چاپ و منتشر كرده است. سلاجقه با این كتاب منتقد برگزیده نخستین دوره جایزه نقد ادب و هنر ایران شناخته شد.
پروین سلاجقه متولد كرمان است و دكترای ادبیات فارسی دارد و استاد ادبیات در دانشگاه است. «درآمدی بر زیبایی شناسی شعر» نخستین كتابش در زمینه شعر سال ۱۳۷۸ به بازار آمد. كتاب دوم او در زمینه نقد و بررسی داستان با عنوان «صدای خط خوردن مشق» در نقد و بررسی آثار هوشنگ مرادی كرمانی توسط انتشارات معین در سال ۸۰ منتشر و در سال ۸۳ تجدید چاپ شد.
در حوزه ادبیات كودكان نیز، دكتر سلاجقه آثاری چون «بنفشه كوچولو» ، «دنیای قشنگ پوپو» و «قصه تالاب» را دارد كه كتاب فوق برنده جایزه كتاب برتر سال ۷۷ از طرف سازمان محیط زیست شد. كتاب دیگری در زمینه نقد و نظریه در ادبیات كودك و نوجوان دارد كه در چند روز آینده تحت عنوان «از این باغ شرقی» در حدود ۶۰۰ صفحه از طرف كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان روانه بازار خواهد شد. وی هم اكنون كتاب «فرهنگ تحلیلی موتیف، نشانه و نماد» را در دست آماده سازی برای چاپ دارد. در حوزه نقد شعر معاصر علاوه بر چاپ كتاب «امیرزاده كاشی ها» در نقد شعر شاملو، كتاب دیگری در نقد شعر فروغ فرخزاد در دست نوشتن دارد و همچنین كتابی در نقد رمان كه در آن به نقد بیست رمان مطرح معاصر پرداخته می شود. از وی تاكنون ده ها مقاله در زمینه نظریه و نقد شعر و رمان معاصر در نشریات كشور منتشر شده است كه قرار است به صورت یك مجموعه چاپ و منتشر شود.
● خانم سلاجقه، چگونه به فكر نقد و بررسی شعر شاملو افتادید و كتابی را به این مسئله اختصاص دادید؟
▪ واقعیت این است كه دغدغه نقد شعر معاصر، به صورت جدی از كلاس های نقد ادبی ام در دانشگاه شروع شد. در این كلاس ها تلاش من این است كه دانشجویان را با نظریه های ادبی و رویكردهای نقد مدرن آشنا كنم و به طور عملی شیوه نقد رمان و شعر كلاسیك و معاصر را تدریس كنم. در یكی از این كلاس ها در سال ،۸۱ در یك جلسه به نقد و بررسی دو شعر از شاملو پرداختم و سعی كردم علاوه بر به كارگیری رویكردهای نقد شعر، زیبایی و تباین موجود در فضاسازی را در ساختار این در شعر نشان بدهم. سپس نتیجه این جلسه را به صورت یك مقاله تحت عنوان «تاملی زیباشناختی بر فضاسازی در شعر معاصر» برای چاپ در اختیار سرویس هنری روزنامه ایران قرار دادم.
بعد از انتشار، مقاله مورد توجه و لطف مخاطبین، از جمله جناب آقای حسن زاده مدیر انتشارات مروارید قرار گرفت و طرح تالیف نقد شعر معاصر شكل گرفت و قرار بر این شد كه اولین كتاب از این مجموعه در مورد شعر شاملو باشد.
● در مجموع، پس از بررسی و نقد شعر شاملو، نگاه شما نسبت به شعر او چگونه است؟
▪ به نظر من شاملو موفق ترین شاعر معاصر است كه توانسته به فردیت سبكی دست یابد و جریانات شعری معاصر را تحت تاثیر قرار دهد. هرچند در شعر او نیز همانند شعر هر شاعر ممتاز دیگری ضعف ها و حسن ها در كنار هم قرار گرفته اند ولی واقعیت این است كه جنبه حسن اشعار به مراتب بیشتر و قابل تامل تر است به ویژه در بحث شعریت شعر و استفاده از امكانات و ظرفیت های ویژه زبان. یكی از ویژگی های مهم شعر شاملو كه او را در میان معاصرین ممتاز می كند، تنوع سروده ها با مضامین متعدد از عاشقانه و اجتماعی گرفته تا مرثیه و سفر است و استفاده قدرتمند او از حوزه ها و ظرفیت های متعدد زبان از رسمی و آركائیك گرفته تا محاوره و عامیانه كه نشانگر تسلط بی نظیر او در آفرینش هنری است.
و اما نكته ای كه به طور كلی، در نظر دارم در همه نقدهایم چه در حوزه شعر و چه در حوزه رمان مدنظر قرار دهم، توجه به مولفه ها و عناصر تشكیل دهنده متون و آثار ادبی است و استقلال آنها به عنوان یك اثر هنری نه شخصیت پدیدآورنده آنها. در این زمینه رویكردهای نقد مدرن، به ویژه نگاه پدیدارشناسانه پل ریكور و تا حدودی هوسرل را مدنظر دارم. بنابراین سرو كار من با راوی شعر شاملو یا هر شاعر و نویسنده دیگر است نه با خود آنها.
و از آنجایی كه به طور كلی امروزه در آرای جدید نقد، بحث جدایی راوی از مولف مطرح شده است، پس زیست جهان مولف در پرانتز قرار می گیرد و فقط گاه گاهی در صورت لزوم، به آن توجه می شود ولی هیچ وقت نقش تعیین كننده ندارد. این مسئله به نظر من یكی از مهم ترین و شریف ترین دستاوردهای نقد مدرن است كه به منتقد فرصت می دهد فارغ از جنجال های مثبت و منفی كه مربوط به زندگی شخصی یا ایدئولوژی شاعر می شود، آثار ادبی را در درجه اول به عنوان امر هنری مورد بررسی قرار دهد. بنابراین شیوه من در نقد آثار شاملو نیز همین گونه بوده است؛ احترام به استقلال متن، فارغ از جنجال های برون متنی. درست است كه به هر حال عناصر، مناسبات و تاویل های متن، در نتیجه منتقد را به زیست جهان پدیدآورنده نزدیك می كند و به نوعی شناخت نسبت به شخصیت او دست پیدا می كند ولی این مسئله متفاوت است با زمانی كه منتقد با پیش فرض به سراغ آثار می رود.
خلاصه اینكه حالا من احساس می كنم شخصیت راوی شعر شاملو را از لابه لای آثارش شناخته ام؛ شناختی تدریجی اما عمیق. شاید بهتر است بگویم شاملویی كه من در نتیجه زندگی در متن اشعار او شناخته ام، نه شاملویی است كه مورد ستم مخالفین سرسخت خود قرار گرفته است و نه شاملویی كه مورد ستایش طرفداران شیفته خود. بلكه شاعری است توانا در استفاده از ابزارهای سرودن و شاخص و تاثیرگذار بر جریانات شعری زمانه خود و به احتمال زیاد پس از خود. خلاصه اینكه شاملو شاعری است كه توانسته اشعار ارزشمندی را بر اندوخته های شعر فارسی بیفزاید و به موقعیت و هویت شعر معاصر كمك فراوانی نماید.
● شما در گفتارتان به رویكردهای متنوع یا تلفیقی نقد و كاربرد آنها در كتاب «امیرزاده كاشی ها» اشاره كردید. ممكن است كمی در مورد بنیان های نظری این رویكرد ها توضیح دهید و دیگر اینكه در نقد شعر شاملو از كدام یك از این رویكردها بیشتر استفاده كرده اید. شاید بهتر باشد این سئوال را نیز مطرح كنم كه به نظر شما شعر شاملو قابلیت نقدپذیری در كدام دستگاه را بیشتر دارا بود؟ نقد شكل گرایانه، ساختاری، تاویلی، زیبایی شناختی، جامعه شناختی، فرمالیستی، مضمون گرا یا...؟
▪ بنیان های نظری كار من به طور كلی در نقد ادبی و به طور ویژه در این كتاب تا حد توان بر مبنای نظریه های ادبی معاصر یا به قول امروزی ها مدرن، بنا شده است هر چند گاهی در صورت لزوم از نظریه های كلاسیك هم استفاده كرده ام (البته فقط در بعضی از رویكردهای نقد زیبایی شناختی). این بنیان ها، عمدتاً مبتنی است بر دستاوردهای نقد ادبی امروز كه آمیزه ای است از آرای برگرفته از نشانه شناسی و فلسفه زبان، نظریه شعری، به ویژه در آرای فرمالیست ها و نقد شكل گرایانه، هرمنوتیك مدرن، دستاوردهای دانش روانشناسی، اسطوره شناسی، جامعه شناسی و... كه همه اینها در چارچوب كلی یك نگاه ساختارگرایانه تنظیم شده است كه به نظر من در مجموع، نوعی روش تلفیقی، تحلیلی، تاویلی، ساختاری و در نهایت پدیدارشناسانه را ارائه می دهد. در مورد استفاده از این شیوه پدیدارشناسانه، الگوی پدیدارشناختی پل ریكور را مدنظر داشته ام یعنی در نظر گرفتن و عملی ساختن سه مرحله عمده نقد پدیدارشناختی را كه من آن را نقد پدیدارشناسانه ساختگرا، تاویل گرا و تحلیل گرا می نامم.
این الگو بر تشریح پیكره هر شعر به مثابه یك اثر هنری، توضیح، تحلیل و روشنگری (با استفاده از ابزارهای دانش نقد) و چینش دوباره اثر براساس تحلیل های انجام شده و در نهایت داوری و قضاوت در حوزه زیبایی شناختی؛ یعنی همان چیزی كه لازمه بررسی پیكره یك اثر ادبی و همچنین «شعریت» شعراست صورت می گیرد و اما در مورد بخش های دیگر سئوال شما، اینكه چه رویكردی مسلط است، بهتر است بگویم كه برای نقد هر شعر، با پیش فرض و الگوی از پیش تعیین شده به سراغ آن نرفته ام؛ سعی كرده ام اول، با هر شعر به طور مستقل ارتباط برقرار كنم هم به عنوان مخاطب و هم به عنوان منتقد و پس از درك لذت متن، عناصر آن را بشكافم و تا حد توان در درون ساختار و عناصر آوایی و معنایی آن نفوذ كنم و بعد اجازه دهم هر شعر، رویكرد مسلط نقد خودش را خودش انتخاب كند ولی در بسیاری از موارد ساختار پیچیده اشعار طوری بود كه مجبور می شدم از چند رویكرد به طور تلفیقی و به موازات هم استفاده كنم ولی به نظر می رسد رویكرد نقد شكل گرایانه و زیبایی شناختی رویكرد مسلط در بیشتر اشعار است كه ذات شعر به مثابه اثر هنری نیز این گونه اقتضا می كند.
هرچند خود خواسته ام نقش یك منتقد رها را ایفا كنم و اجازه دهم نشانه های متن به شیوه نقد ساختاری یا تاویلی من سمت و سو دهند.
● من نقدهای فراوانی دیده ام كه از منظر ساختارگرایی و فرمالیسم، بعضی شعرهای شاملو را بررسی و تحلیل كرده اند مثلاً شعرهای «ترانه آبی» یا «مرگ ناصری» را. اما شما...
▪ ببینید اول بهتر است در این مورد توضیح مختصری بدهم. شاید این سئوال در ذهن شما باشد كه آیا آن نقدها را خوانده ام یا نه؟ واقعیت این است كه قبل از نوشتن «امیرزاده كاشی ها» هیچ كدام از مقاله ها یا كتاب هایی را كه درباره شعر شاملو نوشته شده بود به جز كتاب استاد محمد حقوقی، آن هم در دوره ای كه دانشجوی دوره كارشناسی بودم، نخوانده بودم. این مسئله دلایل متعددی دارد از جمله اینكه احساس می كردم مایلم بدون پیشداوری و پیش فرض به سراغ نقد شعر شاملو (و حتی دیگران، بروم؛ چون نمی خواستم ذهنیت و شیوه كار دیگران، بر روش كار من تاثیری داشته باشد و دیگر اینكه خودم احساس استقلال می كردم و لازم نمی دیدم كه قبل از شروع كار نظر دیگران را بخوانم. ولی بعد از اینكه كار تمام شد و آن را به ناشر تحویل دادم تصمیم گرفتم به یك یا دو كتاب از جمله كتاب استاد دكتر پورنامداریان و كتاب ع.پاشایی و گزارشی به نسل بی سن فردا از رضا براهنی نگاهی داشته باشم تا اگر مورد یا مواردی در كتاب آن بزرگان آمده است آن را در مرحله نمونه خوانی از كتاب خودم حذف كنم یا با ارجاع مخاطب به زیرنویس توجه خوانندگان را به آن كتاب ها جلب كنم.
● خیلی از منتقدان شعر «ركسانا» در هوای تازه را شعری ناموفق ارزیابی كرده اند؛ نوعی بحر طویل كه با تتابع اضافات و توصیفات غیرلازم تبدیل به یك قطعه ادبی نوستالژیك شده است. اما شما آن را شعری موفق و از جمله شعرهای خوب شاملو دانسته اید، چرا؟
▪ اول اینكه من شعر ركسانا را چندان نوستالژیك نمی دانم البته با توجه به تقسیم بندی هایی كه خودم از نوستالژیا در اشعار شاملو داده ام. مسئله دیگر اینكه بحث موفق یا ناموفق بودن شعر نسبی است. اما تا جایی كه به خاطر دارم من این شعر را در مجموعه شعر هوای تازه و پس از آن در محور نوگرایی شعر شاملو بیشتر از آنكه موفق بدانم «مهم» می دانم و برای این مسئله هم دلایلی دارم.اگر گزارشی را كه در آغاز فصل اول كتابم «گفتاری در ویژگی ها و سبك شعر شاملو» آورده ام ملاحظه كرده باشید، در آنجا در بحث از مدرنیسم در شعر شاملو كه از جهات زیادی متفاوت با مدرنیسم در شعر نیما است، اشاره كرده ام كه شعر ركسانا سرآغاز ورود نوعی نگارش خودكار مبتنی بر سوررئالیسم در شعر شاملو است كه تا زمان او سابقه چندانی نداشته است و این مسئله از «هوای تازه» شروع می شود و نشان دهنده ورود تكنیك های تازه در اسلوب نوشتاری در شعر فارسی است (كه نمونه آن را در ادبیات داستانی در آثار هدایت به خصوص بوف كور داریم) به همین دلیل من این فصل از كتاب «امیرزاده كاشی ها» را تحت عنوان «هذیان ها» نامگذاری كرده ام و در این فصل اشعار دیگری را كه تا حدودی به شیوه نوشتار ركسانا سروده شد ه اند یا با آن ارتباط نزدیكی دارند، بررسی كرده ام.
علاوه بر آنچه كه گفته شد، شعر ركسانا از عوامل و عناصر شاعرانگی دیگری نیز بهره برده است. به ویژه در استفاده از خبر عظیم و همچنین مبتنی بر نتایج اضافات كه بنده بر خلاف منتقدان دیگر كه احتمالاً تحت تاثیر قواعد فصاحت و بلاغت قدمایی آن را عیب شمرده اند، این شگرد را نه تنها عیب به حساب نمی آورم بلكه فكر می كنم كه در بسیاری از جهات، هنری است و در خدمت تقویت محور موسیقایی زبان. علاوه برآن، شعر ركسانا از منظر فضاسازی نیز قابل اهمیت است و می توان گفت تجلی كهن الگوی زن ازلی و تعامل آن با راوی در شعر شاملو از همین شعر آغاز می شود كه فضایی شبیه بخش اول بوف كور دارد. هر چند ضعف های خاص خودش را هم دارد.
● همین بحث گزاره های توصیفی و توالی اضافات را مهدی اخوان ثالث، تحت عنوان تتابع اضافات رد می كرد.
▪ نظر اخوان ثالث در مورد عیب شمردن تتابع اضافات مبتنی بر بحث عیوب فصاحت و بلاغت در معانی و بیان سنتی است. در معانی و بیان قدمایی، دو شرط از شروط فصاحت و بلاغت كلام را عدم كاربرد تتابع اضافات و تكرار می دانستند. اما امروزه در آرای جدید نظریه شعری، این نظر (عیب شمردن تتابع اضافات و تكرار) به طور جدی زیر سئوال برده شده و از اعتبار افتاده است؛ چرا كه تتابع اضافات در بسیاری از اشعار قوی شاعران بزرگ از جمله حافظ یكی از عوامل اصلی تقویت كننده محور آوایی یا موسیقایی كلام است و حتی در بسیاری از موارد نقش اصلی ایجاد موسیقی در كلام را بر عهده دارد؛ حتی بیشتر از عناصر موسیقایی بیرونی و تحمیلی مانند وزن عروضی، قافیه و ردیف. به هر تقدیر این نظر اخوان ثالث امروزه نه تنها پذیرفتنی نیست بلكه منسوخ است.
البته می تواند سلیقه شخصی ایشان باشد در مورد كاربرد آن در یك شعر خاص مثلاً ركسانا. حالا كه این بحث پیش آمد بهتر است به نكته دیگری در شعر شاملو اشاره كنم كه از دیدگاه نقد زیبایی شناختی و حتی سبك شناختی اهمیت ویژه ای دارد و این نكته این است: از آنجا كه شعر شاملو هنجارگریز است و اساس خود را چه در فرم، چه در محتوا، چه در تصویرسازی و چه در كاربرد اصول ظاهراً تثبیت شده و ازلی، برشكستن قواعد كلاسیك و حتی شعر نیمایی بنا كرده است، در مسیر ساماندهی قواعد خود از بسیاری از قواعد فصاحت و بلاغت قدمایی از جمله همین عیب شمردن تتابع اضافات و تكرار كه اشاره شد نه تنها گریز از هنجار دارد بلكه می توان گفت كه محورهای موسیقی شعر خود را به خصوص در اشعار سپید كه قوی ترین اشعار او هم هستند، براساس كاربرد همین دو عنصر بنا كرده كه از قضا موفق هم بوده است. در شعر بلند ركسانا نیز محور اصلی موسیقی هذیان آلود كلام كه هماهنگ با درونمایه، ساختار و لحن شعر است، براساس همین كاربرد هنری عنصر تتابع اضافات و گاه تكرار بنا شده است.
البته همه اینها به این معنی نیست كه من ضعف های شعر ركسانا را در نظر نگیرم اما به طور كلی در تحلیل خود از این شعر كه عمدتاً رویكرد نقد اساطیری و كهن الگویی و مناسكی را در آن به كار برده ام تلاش من بیشتر از این جهت بوده است كه ساختار آن را براساس نقد پدیدارشناسانه تحلیل كنم و ذهنیت اسطوره ای راوی و چگونگی كاركرد كهن الگوها را در آن نشان دهم. و خلاصه این كه نكته دیگری كه در شعر ركسانا اهمیت دارد، این است كه این شعر در دوره خاصی از زندگی شخصی و اجتماعی شاعر كه یاس بر آن حاكم است، سروده شده و انعكاس دهنده آرزوی تجلی عشق در زندگی راوی است. شاید بتوان گفت كه ركسانا صورت ازلی زن گمشده راوی است كه بعدها بخشی از آن در چهره آیدا متجلی می شود.
● در اشعار عاشقانه شاملو هم همین وضع حكمفرما است؟
▪ در فصل «عاشقانه ها»در كتاب «امیرزاده كاشی ها» و همچنین در فصل اول همین كتاب سعی كرده ام محورهای متعدد عشق را در زندگی راوی اشعار شاملو بررسی كنم. در آنجا مقوله عشق را در شعر شاملو به دو محور اصلی تقسیم كرده ام كه این محورها در متن اشعار از نظر زمانی هماهنگ هستند با دوره تاریخی زندگی شاعر. به نحوی كه به قول امروزی ها می توان گفت، زمان فلسفی درون متنی در این اشعار با زمان تاریخی برون متنی هماهنگ است و با نگاهی به زیست جهان شاملو می توان گفت آنچه در اشعارش در محور عشق آمده گویای تجربه های زندگی اش است و به همین دلیل ساده ملموس و زمینی اند.
● فصلی از كتاب را به «هذیان ها» در شعر شاملو اختصاص داده اید. هذیان به معنای رایج اش نزد عام نوعی پرت وپلاگویی است. شما چه معنایی از این واژه در نظر داشتید و در این بحث به چه نتایجی رسیده اید؟
▪ البته یكی از معانی «هذیان» پرت وپلاگویی است. اما منظور من از هذیان در اینجا نوعی گفتار تب آلود است چون یكی از عوامل هذیان تب است؛ گفتار تب آلود در نتیجه تب درونی شاعر یا تب روحی او شكل می گیرد. بهتر است بگویم منظور من از هذیان در شعر شاملو، نمود و نماد نوشتار سوررئالیستی است؛ چرا كه نقش خودآگاهی در این اشعار از بین رفته یا به حداقل رسیده است؛ مثلاً در همان شعر ركسانا تسلط خودآگاهی یا وجود ندارد و یا اندك است و گفتار یكسره در هذیان می گذرد (یا در نوعی گفتار تب آ لود، وهمی و فراواقعی). به همین دلیل تجلی كهن الگوهای اساطیری و مربوط به ناخودآگاهی جمعی در آن فراوان است.
● در مورد بوف كور و زن اثیری و جریان سیال ذهن و كاربرد این مباحث توسط شاملو و هدایت گویا نظراتی دارید؟
▪ قبل از ورود به بحث كاربرد این شیوه در آثار این دو هنرمند بهتر است اضافه كنم كه نمودهایی از كاربرد این شیوه در آثار دیگران هم می توان یافت (مثلاً در افسانه نیما یوشیج). ولی همانطور كه در جایی دیگر هم اشاره كردم، به نظر من فضای شعر بلند ركسانا و شیوه كاربرد كهن الگوها در آن شبیه بخش اول رمان بوف كور است.
ماجرایی كه در تعامل راوی با ركسانا می گذرد شبیه ماجرایی است كه در تعامل راوی با زن اثیری در بوف كور می گذرد. (اما در ركسانا به قتل نمی انجامد و فقط به نوعی انتظار ابدی برای ظهور مجدد ركسانا یا زن اثیری منجر می شود كه در اشعار دیگری نظیر ركسانا كه در فصل «هذیان ها» در «امیرزاده كاشی ها» بررسی كرده ام، خودش را نشان می دهد) به هر تقدیر این هماهنگی یا همزمانی در شیوه نوشتار سوررئالیستی و روانشناختی در ادبیات معاصر توسط این دو نویسنده و شاعر نوگرا عجیب نیست و به نحوی در خدمت ظهور جنبه هایی از مدرنیسم در ادبیات معاصر ایران است.
● شما در جایی از بحث «خبر عظیم» در شعر صحبت كردید. به نظر می رسد این مسئله را در شیوه نقد خود به عنوان یك ابزار یا یكی از عناصر نقد شعر در نظر گرفته اید. منظور شما از خبر عظیم شاعرانه چیست؟
▪ این مسئله بر می گردد به دو منبع اصلی نظریه پردازی در نقد شعر: یكی «بحث خبر» و معانی ضمنی آن در آرای قدمایی و دیگر به بحث گزاره های خبری و تفاوت آنها با گزاره های شاعرانه مبتنی بر ابهام در فلسفه زبان و زبان شناسی همگانی. فكر می كنم صفت «عظیم» را هم خودم به آن افزوده ام. یعنی گزاره های خبری شاعرانه و قدرتمندی كه در شعر شاعران موفق، به نحوی ناگهانی به متن شعر پرتاب می شوند و خبری شگفت آور و «واقعه» مانند را به متن شعر وارد می كنند.
این گزاره ها خبری اند و گاه ممكن است با توصیف همراه باشند اما ناگهانی و اعجاب آورند. به نظر من امروزه به عنوان یكی از ابزارهای نقد و بررسی شعر می توانیم از چگونگی كاركرد این گزاره ها نیز استفاده كنیم به مثابه یك ابزار یا عنصر بررسی. نمونه این گونه خبر را در شعر شاعران بزرگ از جمله حافظ، مولانا، شاملو، فروغ و دیگران پی گرفته ام كه در نقدهای دیگر نیز از آن استفاده خواهم كرد و در صورت لزوم در یك مقاله یا در كتابی در باب نقد شعر، بحث های تئوری كه آن را نیز در حد توان توضیح خواهم داد.
● یكی از ویژگی ها یا جنبه های تازه «امیرزاده كاشی ها» نقد و بررسی اشعار بعد از انقلاب شاملو است. در این زمینه متاسفانه كار چندانی صورت نگرفته است. دلایلش هم خیلی زیاد است. شاید به دلیل مضمون سیاسی برخی شعرها، شاید به دلیل ممنوعیت چاپ برخی اشعار شاملو طی سال های طولانی، شما چه نظری دارید؟
▪ دلایلی كه شما فرمودید، ممكن است در نپرداختن منتقدان به اشعار بیست سال اخیر شاملو موثر باشد ولی كافی نیست. چون در سال های اخیر هم كه اجازه چاپ اشعار او داده شده باز هم مورد نقد و بررسی قرار نگرفته اند. این مسئله ممكن است دو دلیل اساسی داشته باشد. یكی اینكه اشعار سال های اخیر شاملو، به طور كلی ساختار پیچیده ای دارند و نقد و بررسی آنها كمی مشكل است و دیگر اینكه متاسفانه بسیاری از منتقدین در كشور ما چون عادت دارند به جای پرداختن به متن هنری اشعار، بیشتر به جنبه های ایدئولوژیك آثار هنری بپردازند و به آن بسنده كنند، در این مورد هم احتمالاً فقط به تاویل های سیاسی نظر داشته اند یعنی تمامی محتوای اشعار شاملو را فقط سیاسی می دیده اند؛ در صورتی كه بحث شعر و گزاره های شاعرانه از گزاره های صریح جدا است.
اگر قبول داشته باشیم كه طبق آرای نقد پدیدارشناسانه و تاویل گرا، متون شاعرانه، متن هایی با دامنه معنایی و تفسیری و تاویلی گشوده اند و همه زمان ها را در بر می گیرند، با این حساب به سراغ نقد اشعار حافظ هم نباید بروند چون بسیاری از آنها سیاسی و اجتماعی اند و دامنه معنایی گشوده هم دارند. به هر حال وقتی آثار یك نویسنده یا شاعر اجازه چاپ و انتشار می گیرد به این معنا است كه می تواند مورد نقد و بررسی هم قرار بگیرد.
گفت وگو با پروین سلاجقه- منتقد
سایر محمدی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید