جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پایان یک داستان غم انگیز


پایان یک داستان غم انگیز
● آرزوهای میكل در چلسی
در این دو سال اتفاقات وحشتناكی برایم رخ داده. دیگر آن نامه های لعنتی كه مرا تهدید به قتل می كردند و داستان آن آدم ربایی كذایی به گذشته تعلق دارند. حال باید به فكر زندگی آینده ام باشم. همیشه در آن برهه، با یك حس خوش بینانه گمان می كردم كه روزی نیز اتفاقی كه همیشه رویایم بود به وقوع خواهد پیوست. حال در چلسی، جایی كه همیشه حضور در این جا را رویای خود می پنداشتم، به آرامش رسیده ام. همیشه دوست داشتم روزی بازیكن این باشگاه شوم. اكنون كه آن كابوس ها تمام شده، می توانم با فكری باز و آرامشی واقعی به زمین مسابقه بروم و بهترین نمایش را ارائه دهم.»
ژوزه مورینیو در مورد او می گوید: «دو سال شكیبا باشید و پس از آن او را در قامت بهترین فوتبالیست جهان خواهید یافت.» صحبت از «جان اوبی میكل» است. جدیدترین استعداد قاره سیاه كه به نقل از «مت هیوز» خبرنگار تایمز داستان زندگی اش را می توان به دست كارگردانان هالیوودی سپرد تا اثری پرفروش از كار درآید. چلسی برای به چنگ آوردن او توانست نظر مساعد دو باشگاه «لین اسلو» نروژ و «منچستریونایتد» را جلب كند و با پرداخت ۱۲ میلیون پوند به یونایتدها بابت غرامت و ۴ میلیون پوند به باشگاه نروژی هافبك ۱۹ساله و یك متر و ۹۰ سانتی متری را در اختیار بگیرد.
اما شاید نخستین واژه هایی كه با یادآوری نامش به ذهن خطور می كند، نامه های تهدیدآمیز و تمام نشدنی كه بوی مرگ و انتقام از آنها به مشام می رسید، آدم ربایی و نیز جنجال و درگیری باشد. سناریویی طولانی كه بیشترین بخش های آن حول محور تحولات و رخدادهای دو سال اخیر می چرخد. حال او در لس آنجلس، یعنی جایی كه «چلسكی»ها اردوی آماده سازی و البته تجاری خود را برپا كرده اند، با به تن كردن پیراهن آبی با تمام كابوس ها و مصیبت های دو سال اخیر وداع كرده و امیدوار است با حامی بزرگی چون ژوزه مورینیو كه او را بزرگترین استعداد كنونی فوتبال می پندارد، بدل به فوتبالیستی بزرگ و ارزشمند در چند سال آینده شود.
اما میكل چگونه سربرآورد و چه شد كه تا به این اندازه آنچنان صید باارزش و گرانبهایی باشد كه دو باشگاه چلسی و من یونایتد برای به دام انداختنش حتی از مراجع قانونی و انضباطی مدد گیرند. سه سال پیش در رقابت های جام جهانی جوانان زیر ۱۷ ساله ها در كشور فنلاند بود كه میكل به همراه تیم كشورش نیجریه نامش دهان به دهان چرخید. نمایش و عملكرد قابل توجه او كه در آن برهه خیلی از استعدادیاب های تیزبین باشگاه های بزرگ او را زیر نظر گرفتند موجب شد تا آن رقابت ها برای او یك سكوی پرتاب مطمئن برای رسیدن به بزرگترین باشگاه های اروپایی باشد. همان شد كه انتظارش می رفت.
هر چند در آن برهه جز چند استعدادیاب و یا پدیده یاب، كسی خبری از او نداشت و یا اگر داشت، آنچنان او را جدی و مهم تلقی نمی كردند، اما میكل هنگامی دامنه آوازه اش وسیع تر شد كه با سران منچستریونایتد در سال ۲۰۰۴ به توافق رسید. آن هنگام، یعنی تا قبل از توافق محرمانه و خصوصی اش با شیاطین سرخ آن هم در نبود مدیر برنامه ها و وكیلش نوجوان نیجریه ای رسما بازیكن «لین اسلو» نروژ تلقی می شد. تا این قسمت، این داستان چندان جذاب و هیجان انگیز جلوه نمی كند. اما سناریو هنگامی بوی یك داستان تریلر به خود می گیرد كه بدانیم كه این ماجرا یك قطب دیگری نیز به خود می بیند و آن غولی چون چلسی است كه مدت ها علاقه خود به این استعداد ناب را علنا ابراز داشته و خیلی سخت می توانند چنین شكستی، آن هم از رقیب همیشگی شان یعنی یونایتد، را هضم كنند.
بله چلسی طرف اصلی این ماجرا بود. سران این تیم لندنی، از مدت ها قبل حتی در زمانی كه او در نروژ بازی می كرد، متقاعد شدند تا هزینه و مخارج تحصیل و زندگی اش را جدا از حقوقی كه او هفتگی از باشگاه نروژی دریافت می كرد بپردازند. البته تا زمانی كه او به سن ۱۸ سالگی می رسد و آن وقت به طور رسمی می توانند برای بستن قرارداد قانونی و رسمی با او وارد مذاكره شوند. «در فوتبال انگلستان تا قبل از ۱۸سالگی نمی توان فوتبالیستی را از خارج از این كشور با قراردادی رسمی به خدمت گرفت.» تصورش كمی سخت است اینكه باشگاهی به عظمت و ثروت چلسی، آنان كه می توانند هر فوتبالیستی كه نظرشان را جلب كرد به خدمت گیرند، آنچنان با توان و نبوغ نوجوان نابالغی چون میكل در آن برهه به هیجان آمده اند كه حتی آمادگی خود را از ارائه امكانات مادی و رفاهی و پدیدآوردن موقعیت های گوناگون برای او در نروژ علنا اعلام می دارند.
پس می توان شدت انزجار و خشم سران چلسی و كسانی كه خود را در این ماجرا غرق شده می پندارند از سرانجام این سناریو درك كرد. این چلسی در آن هنگام چنین شكستی را عادی برنمی تابد، نكته ای است كه نمی توان آن را جدی نگرفت. بستن قراردادی محرمانه و خصوصی با «من یونایتد» و حتی گرفتن عكسی تبلیغاتی و رسانه ای با پیراهن این باشگاه منچستری، در دیوانه ساختن چلسی، از سرانجام این ماجرا نقشی مهم ایفا كرد. هنگامی كه اینگونه ماجرا پیش رفت، نامه های متوالی و زنجیره ای كه مضمون كلی آنها تهدید و انتقام بود به دست او رسید. حتی در بعد وسیع تر بعدها خبر آن نیز در اختیار رسانه ها قرار گرفت. اینكه نامه ها از سوی چه كسی و خط داده شده از چه نهادی بود، هنوز كه هنوز است نامشخص و به رنگ خاكستری مانده است. خب گرچه طبیعی است.
یكی از جالب ترین اتفاقاتی كه در طول این دو سال اخیر و پس از اعلام رسمی توافق او با یونایتد رخ داد، ناپدید شدن او، درست پیش از بازی مهم باشگاهش لین اسلو در جام حذفی نروژ بود. در شرایطی كه در آن مسابقه لین، به حضور او نیازی وافر داشت، به یك باره مانند شبحی ناپدید شد و آنجا بود كه خیلی ها را بر آن داشت تا این تلقی را كه شاید او به دست آدم ربایان موقتا گرفتار شده است، به اذهان راه دهند. كابوس مانندتر از این دو سال را نمی توان برای او حتی در آینده ای نامعلوم متصور شد. اینكه او چگونه سر از چلسی درآورد و اینكه با چه منطقی باید صحبت هایش را وقتی می گوید: «رویای همیشگی من حضور در چلسی بوده است» را باور كنیم. مورینیو، با سخنانش، حتی معتقد است تا دو سال آینده می توان بهترین بازیكن جهان فوتبال را در مجموعه اش، چلسی، یافت و او كسی جز جان اوبی میكل نخواهد بود.
پس از این ماجرا لین اسلو، نخستین باشگاه اروپایی اش، در كمیته قضایی فیفا، از میكل شكایت كرد. اینكه او به رغم آنكه در قبال قراردادش هنوز به باشگاه متعهد بود، چگونه توانست مخفیانه و اسرارآمیز با سران من یونایتد به گفت وگو بنشیند و چرا خودسرانه، خود را یك یونایتدی پنداشت... همین موجب شد فیفا حق را به باشگاه نروژی بدهد و میكل، كسی كه حتی وكیلش را نیز در هنگام عقد قرارداد با یونایتد در بی خبری محض قرار داده بود، از حضور در میادین فوتبال تا یك سال محروم شود و در این برهه بود كه كابوس میكل در این مدت برایش ملموس تر و آشكارتر شد. در این زمان، باشگاه چلسی توانست با بهره گیری از چنین بستری با مقامات یونایتد كه نقره داغ شده بودند و نیز لین اسلو وارد مذاكره شود.
با پرداخت ۴ میلیون پوند به باشگاه نروژی و نیز ۱۲ میلیون پوند به یونایتد بابت غرامت، سرانجام میكل را به چنگ خود درآوردند. اما با اینكه میكل اكنون خود را جدا شده از آن بحران ها و تنش ها و تب و تاب ها می بیند اما هنوز از پشت پرده این ماجرا سخنی به میان نمی آورد. اما حال نكته اینجاست، میكل كه در یك سال اخیر حضور در هیچ میدان فوتبالی را تجربه نكرده جز جام ملت های آفریقا در مصر چگونه می تواند آمادگی و قابلیت های گذشته اش را كه به واسطه همان ویژگی ها موفق شد چشم های دو غول بریتانیا را به خود خیره كند حفظ كند. او به نرمی و آرامش كه خرسندی از شرایط جدیدش را می توان آشكارا لمس كرد می گوید: «در این دو سال اتفاقات وحشتناكی برایم رخ داده. دیگر آن نامه های لعنتی كه مرا تهدید به قتل می كردند و داستان آن آدم ربایی كذایی به گذشته تعلق دارند.
حال باید به فكر زندگی آینده ام باشم. همیشه در آن برهه، با یك حس خوش بینانه گمان می كردم كه روزی نیز اتفاقی كه همیشه رویایم بود به وقوع خواهد پیوست. حال در چلسی، جایی كه همیشه حضور در این جا را رویای خود می پنداشتم، به آرامش رسیده ام. همیشه دوست داشتم روزی بازیكن این باشگاه شوم. اكنون كه آن كابوس ها تمام شده، می توانم با فكری باز و آرامشی واقعی به زمین مسابقه بروم و بهترین نمایش را ارائه دهم.» او حرف های دیگری نیز دارد: «محرومیتم از میادین خب سخت بود اما در یك سال گذشته وقتی دیگر اجازه حضور در «لین اسلو» را نیافتم به كشورم، نیجریه، بازگشتم و در باشگاهی كه مرا پروراند یعنی «پلاتیو یونایتد» تمرین می كردم كه تا از لحاظ بدنی افت نكنم. اگر این كار را نمی كردم، معلوم نبود برای حضور در تمرینات چلسی باید چه مصیبت ها و رنج هایی را متحمل می شدم. حال می توانم ادعا كنم كه به مدد آن تمرینات منظم در نیجریه آمادگی ام در همان فرم قبلی باقی مانده و هیچ چیز دگرگون نشده است.»
نه ما و نه میكل نمی توانیم در مواجهه با چنین ماجرایی رویاپردازانه به زوایا و عواقب آن بنگریم. چلسی با افزودن میشائیل بالاك كه كمربند خط میانی اش و حضور دیگر هافبك های بزرگ اروپا یعنی فرانك لمپارد، كلود ماكلله و نیز مایكل اسین، ترافیك سرگیجه آوری را شكل داده و اگر مورینیو از سنت دو ساله اش در چلسی كه بازی كردن با سه هافبك با شیوه ای مثلثی و دو بال سرعتی و تكنیكی و ریزنقش در جناحین و یك مهاجم نوك بود دست نكشد و باز به آن وفادار باشد تصور اینكه میكل در فصل جاری حداقل در نیمی از بازی های چلسی به میدان رود كمی خیال پردازانه جلوه می كند.
آن هم در شرایطی كه بدانیم او نیز بسان لمپارد و بالاك از جنس هافبك های گلزن و تهاجمی هر چند میل و عطش او برای نفوذ بیش از لمپارد و كمتر از بالاك می نماید به حساب می آید و كنار زدن این دو در آرمانی ترین شرایط شان كاری است به غایت سخت، كه نیاز به فروغ حیرت انگیزش در همان اندك مجال های پدید آمده را طلب می كند. اما گذشته از اینها نمی توان نسبت به اظهارنظر «مرد ویژه» بی اعتنا بود. «دو سال دیگر به او بنگرید. در آن برهه او برترین فوتبالیست دنیا خواهد بود.»
سهیل نوری پناه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید